spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۱ نمادگرایی (سمبولیسم) نمادگرایی، نمادپردازی یا سمبولیسم یعنی به کار بردن سمبل یا نماد به عنوان یک نوع شیوه بیان در هنر و ادبیات. این روش در آثار ادبی دوره های تاریخی بیشتر ملت ها، کم و بیش به کار رفته است، اما آن چه به عنوان مکتب سمبولیسم یا نمادگرایی در ادبیات و به خصوص در شعر از آن بحث می شود و به عنوان یکی از مکتب های ادبی معروف شده، نهضتی است که در اواخر قرن نوزدهم در شعر فرانسه به وجود آمد و با اشعار شاعرانی هم چون شارل بودلر (۱۸۲۱ ۱۸۶۷م)، آرتور مبو(۱۸۵۴ ۱۸۹۱م)، استفان مالارمه(۱۸۴۲ ۱۸۹۸م) و پل ورلن(۱۸۴۴ ۱۸۹۶م) مشخص شد و سپس در دیگر انواع ادبی در ادبیات فرانسه و سایر کشورها به خصوص انگلیس و آمریکا نفوذ کرد. دوره رواج نمادگرایی ۱۸۸۵ تا ۱۹۰۱ میلادی بود و بسیاری از منتقدان، آثار ادگار آلن پو(۱۸۰۹ ۱۸۴۹م) نویسنده و شاعر آمریکایی را که بودلر به فرانسه ترجمه کرد، منشاء ظهور آن در ادبیات فرانسه می دانند. مانیفست یا مرام نامه نمادگرایان (سمبولیست ها) در سال ۱۸۸۶ منتشر شد که در آن اصول این مکتب اعلام شده بود.در این بیانیه ؛ رمبو، بودلر، مالارمه و ورلن به عنوان پیشوایان این مکتب معرفی شده اند و شعر سمبولیک (نمادین) شعری عاری از وظایف تعلیمی و هم چنین حساسیت های ساختگی و بی نیاز از رعایت قواعد فصاحت خوانده شده است.پیروان مکتب نمادگرایی معتقد بودند که شاعر، پیغمبری است که می تواند درون و ماورای دنیای واقعی را ببیند و وظیفه دارد که به وسیله نمادهایی که به کار می برد آن دنیای ماورایی یعنی واقعیت بزرگ تر و جاودانه تر را نشان دهد و از آن جا که آن عوالم قابل توصیف نیست، شاعر می کوشد به کمک زبان نمادین (سمبولیک) خود، آن را به خواننده القا کند.در این شیوه کلمه ها بیان کننده احساس نیست، بلکه احساس را برمی انگیزد یا آن را القا می کند. از نظر نمادگرایان تنها در این شیوه است که کلمه ارزش واقعی خود را به دست می آورد و به کمک شاعر از نیرویی جادویی برخوردار می شود، از این جهت است که زبان یا نمادهای هر شاعر، خاص خود او است و شاعر تنها از طریق نمادهایی که خود آفریده است، به نشان دادن تجربه های غیرملموس ذهن خود قادر است و خواننده نیز برای راه یافتن به دنیای شاعر، جز همین نمادها و نیز نیروی تخیل، احساس و کشف و شهود خود وسیله ای ندارد. شاعران نمادگرا، اصراری به تصریح احساس ها و دریافت های خود ندارند و معتقدند که حالت ها و احساس های شاعرانه، مبهم، خاص و حاصل لحظه های جذبه و مکاشفه شاعر است. از این رو قابل انتقال به دیگران نیست و هر نوع کوششی برای این انتقال و ایجاد ارتباط بین دنیای شاعر با دنیای دیگران، باعث درهم ریختن و خراب کردن زیبایی و عظمت آن می شود. در زبان نمادگرایان، کلمات معنی معمول و قراردادی خود را ندارد و اغلب ارتباط بین واژه ها تنها از نظر هماهنگی و گاه تضاد و زیر و بم صداها، یعنی در حقیقت موسیقی و لحن آن هاست.از نظر نمادگرایان، شعر نیز مانند موسیقی، نیازی به ارائه معنی ندارد و تنها وظیفه اش القا یا ایجاد حالتی در خواننده است. مالارمه معتقد بود که شعر، بیش از آن که کلماتی بامعنی باشد همراهی و هماهنگی صداهاست و عبارتی زیبا و بی معنی از عبارتی که معنی دارد اما زیبایی چندانی ندارد، ارزشمندتر است. از این جاست که بعضی از شعرهای نمادگرایان به زمزمه ای آرام و مبهم شبیه می شود. در این گونه اشعار، واژه ها از طریق معنی، بلکه از طریق جادوی موسیقی خود احساس را در خواننده بیدار می کند. همین توجه بیش از حد به جنبه موسیقیایی کلمات و کوششی که شاعران این مکتب برای درهم آمیختن تصویرهای خیال و تخیلات خود و صراحت بخشیدن به آن ها داشتند، به نوعی شعر را که به نام شعر ناب معروف شد به وجود آورد.نمادگرایان، بسیاری از قواعد دستور زبان را نادیده گرفتند و با در هم ریختن قواعد شعری گذشته و کوتاه و بلند کردن مصراع ها نوعی شعر را که به شعر آزاد معروف شد، در ادبیات فرانسه به وجود آوردند که کم و بیش در شعر زبان های دیگر نیز تاثیر گذاشت.آرتور رمبو و مالارمه تجربه کنندگان اصلی این نوع شعر بودند. رمبو، هم چنین مبتکر شکلی دیگر از شعر است که شعر منثور نام گرفت. دیگر از اختصاصات شعر مکتب نمادگرایی، فراوانی کاربرد حس آمیزی در آن است که نمونه های فراوان آن را در آثار شاعران این مکتب، به خصوص شعرهای بودلر می توان یافت.مکتب نمادگرایی به عنوان واکنشی در برابر مکتب واقع گرایی و ناتورالیسم به وجود آمد. شاعران جوان آن دوران، همانند شاعران مکتب رمانتیسم از گذشته بریده بودند، به روش های سیاسی، اجتماعی و هنری زمانه خود نیز اعتقاد نداشتند و به احساس های شخصی خود بیش از حد اهمیت می دادند. اما در عین حال با انتخاب زبان نمادین، از شاعران این مکتب، فاصله گرفتند و بر خلاف شاعران مکتب پارناس (پارناسیسم) از توجه به قواعد بلاغت و فصاحت سرباز زدند، هم چنان که مانند شاعران پیرو مکتب زیبایی گرایی هیچ گونه جنبه تعلیمی و آموزندگی برای شعر قائل نبودند.پایه فلسفی مکتب نمادگرایی، فلسفه ایده آلیسم است که برای درک حقیقت به تصور و تخیل بیش از تفکر ارزش می دهد. این فلسفه در حدود سال ۱۸۸۰، در مقابل فلسفه پوزیتیویسم یا فلسفه تحققی که بنا به تعالیم آگوست کنت (۱۷۹۸ ۱۸۵۷م) علم بشر را مبتنی بر تجارب حسی و تلاش او برای کشف روابط و مناسبات اشیا با یکدیگر می داند در فرانسه رونق گرفته بود.از این رو، نمادگرایان برخلاف ناتورالیست ها به اصول علمی برای کشف و ساخت دنیا اعتقادی نداشتند و روح بشر را پیچیده تر از آن می دانستند که بتوان آن را با قواعد و قوانین علمی تجزیه و تحلیل کرد و بازشناخت. دنیای آن ها دنیای اضطراب ها و دلهره های ناشناخته و سرخوردگی از جامعه ای بود که به سرعت در زیر سلطه اکتشافات و فنون تغییر شکل می داد. واکنش نمادگرایان در برابر اجتماعی که در آن زندگی می کردند، شدیدتر از شاعران مکتب رمانتیسم بود. اغلب آن ها به زندگی بی بند و بار و بی مسئولیت نسبت به جامعه رو آورده بودند، اما شیوه کار آن ها در زمینه ادبیات، در شاعران و نویسندگان بسیاری از کشورها، از جمله انگلستان، روسیه، بلژیک، آمریکا، آلمان و اسپانیا تاثیر گذاشت.در روسیه این مکتب، تا قبل از انقلاب اکتبر (۱۹۱۷م) رونقی بی نظیر داشت. الکساندر بلوک (۱۸۸۰ ۱۹۲۲م)، آندری بلی (۱۸۸۰ ۱۹۳۴م) و ویاچسلاو ایوانف (۱۸۶۸ ۱۹۴۹م) چهره های مشخص آن مکتب بودند.شاعر ایرلندی ویلیام باتلریتیس (۱۸۶۵ ۱۹۳۹م) از معروف ترین شاعران نمادگرای اوایل قرن بیستم محسوب می شود تی.اس. الیوت (۱۸۸۸ ۱۹۶۵م) شاعر آمریکایی تبار انگلیسی، جیمزجویس (۱۸۸۲ ۱۹۴۱م) شاعر و نویسنده ایرلندی و موریس مترلینگ (۱۸۶۲ ۱۹۴۹م) شاعر و نمایش نامه نویس بلژیکی از این مکتب تاثیر پذیرفته اند.تحولات اجتماعی و فکری اوایل قرن بیستم از تاثیر نمادگرایی کاست و بعضی از مشهورترین مدافعان نمادگرایی به مخالفت با آن برخاستند. در حدود سال های ۱۹۱۰، شکل جدیدتر و پیچیده تری از نمادگرایی را چند تن از شاعران که معروف ترین آن ها، آندره ژید (۱۸۶۹ ۱۹۵۱م) وبل والری (۱۸۷۱ ۱۹۴۵م) بودند، به وجود آوردند و نشریاتی برای خود داشتند و به نمادگرایان نو معروف شدند.ظهور مکتب های ایماژیسم و سوررئالیسم را حاصل نفوذ مکتب نمادگرایی دانسته اند. در ادبیات فارسی، مکتبی با خصوصیات مکتب نمادگرایی و شاعرانی با چنین شیوه کار، در دوره ای مشخص وجود ندارد، اما می توان بعضی از خصوصیات آن را در اشعار بیشتر شاعران متصوف (تصوف) یافت که بیت های آغازین مثنوی جلال الدین محمد مولوی (۶۰۴ ۶۷۲ق) از بهترین نمونه های آن به شمار می آید.علاوه بر آن در شعر فارسی معاصر نوعی شعر اجتماعی نمادگرا که تفاوت کلی با نمادگرایی فرانسوی دارد، رایج شده است که پیشاهنگ و مبدع آن، نیما یوشیج (۱۲۷۶ ۱۳۳۸) است.این نوع شعر، به خصوص از سال ۱۳۳۲ به بعد، تحت تاثیر محیط سیاسی ایران رواج بیشتری یافت و بسیاری از شاعران معاصر آن را تجربه کردند.شعر تمثیلی و نمادین زمستان اثر مهدی اخوان ثالث نمونه درخشانی از این نوع است. 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده