asdfghjkl64 17 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۹۱ نقش رنگها در زیبایی و کیفیت محیط شهری اگر چه در فرایند ادراک محیط همة حواس پنچگانه دخالت دارند،ولی اصولا نقش حس بینایی بیشتر از حواس دیگر است و به همین دلیل است که معمولا به اشتباه ادراک فضا را به عنوان ادراک بصری و کیفیت محیط شهری را به عنوان ((سیمای شهر))تعریف می کنند.ولی نباید فراموش کرد که حس بینایی و ادراک بصری یکی از عوامل اصلی فعالیت ذهنی و پردازش اطلاعات محیطی به منظور دریافت و ارزیابی زیبایی و کیفیت محیط به شمار می رود.یکی از عناصر اصلی ادراک بصری عنصر((رنگ))است که جدا از توان بالا در ادراک تمایزهای محیطی نقش تعیین کننده ای در حیات روانی،عاطفی و ذوقی انسان به عهده دارد.به طوری که معمولا پدیده های ((رنگین))یا ((رنگارنگ))یک ارزش مطلوب برای زندگی انسان تلقی می شوند.متأسفانه شهرهای امروزی ما به شدت از نظر رنگ فقیر هستند و حضور رنگهای شاد و زنده در فضاهای سرد و خاکستری و دودآلود بسیار کمرنگ است.بنا به دلایل مختلف ((زبان رنگها))در فضاهای شهری ما زبانی فراموش شده است.اگر چه همة ما در انتخاب رنگ لباس و پرده و فرش دقت زیادی به کار می بریم،ولی هیچ نقشی در انتخاب فضاهای زندگی خود نداریم و گویا انبوه سازان سوداگران مصالح ساختمانی و مهندسان ناظر بی نظر به جای ما تصمیم می گیرند و ما نیز پذیرفته ایم و به آن عادت کرده ایم.در این شرایط است که باید امید به آینده و نسل های جدید طراحان شهری و مدیران شهری ببندیم تا شاید رنگی با این فضاهای تیره و کسالت بار بزنند و پیامی امید بخش به شهروندان خسته برسانند. فضاهای رنگارنگ فضای سبز همتا ندارد،و آرامش بخش و مورد علاقة شهرداری هاست.اما سبز فقط رنگ نیست.سایر چرده ها ،احساسات و امکانات نیز قابل تصور و سپس،برنامه ریزی هستند.قدرت تخیل و سازماندهی صرفاً پیش نیاز است.در مقابل،مردم نیز احساس گوشه نشینی، جمع نشینی، هیجان طلبی ، عشق ، خشونت ، بی حوصلگی و هیجان زدگی می کنند. اینها و سایر حالات روانی که میتوان با رنگ نمادین کرد . باید در محیط عمومی شهر جای داشته باشند. بنابراین به نقشه های رنگارنگ برای فضای رنگارنگ به منظور تناسب با زندگی رنگارنگ نیاز است. فضای قرمز فضای قرمز ، فضای هیجان آور است . رنگ قرمز ( همچون خون ) نمادی از هیجان در همة کشورهاست. یکی از با عظمت ترین مناظری که در فضای باز عمومی وجود دارد ، سکوت شبی مه آلود است که به طور ناگهانی با انفجار ترقه ها وآتش بازی ها شکسته شود . میدان تایمز در شهر نیویورک نیز میتواند قرمز رنگ باشد . شهربازی ها بیشتر صورتی هستند ، زیرا اطمینان زیادی به هیجان انگیز بودن آنها نیست . پس از تاریکی ، مناطقی ویژه میتوانند قرمز باشند . شهرها باید فضاهای مخصوص بازار مکاره و نمایشگاه دائم و موقتی داشته باشند . فضای آبی فضای آبی باید متین ، آرام وخنک باشد به همراه آب و نوعی نفس گرایی پنهان شده در زیر سطح فواره ها ، موج و آبشارها میتوانند آن نفس گرایی را بیرون آورند . مهارت بشر در دستیابی به مواد مورد نیاز برای بقا در کناره های آب بود که مغز او را قادر ساخت بر سایر جانوران پیشی گیرد . در بهار ، آب میتواند همچون یخ باشد ، در تابستان ، آب سخنگوی حس کمال است . در پاییز، آب میتواند جدی ترین شی ء بر روی زمین باشد . در زمستان ، آب امید به رشد را با انتظار برای فصل تازه و زندگی جدید زنده می کند . اما فضای سبز حتما نباید مرطوب باشد . شهرها بدون آب قابل دید ، قابل لمس و قابل شنا که در دسترس عموم باشد ، زنده نیستند . بسیاری از عوارض آبی مصنوعی در اروپای شمالی ناامید کننده اند ، زیرا الهام گرفته از اروپای جنوبی هستند . متاسفانه شهرهای امروزی ما به شدت از نظر رنگ فقیر هستند و حضور رنگهای شاد و زنده در فضاهای سرد و خاکستری و دود آلود بسیار کمرنگ است. بنا به دلایل مختلف « زبان رنگها » در فضاهای شهری ما زبانی فراموش شده است . فضای زرد فضای زرد باید کنجکاوی فرد را تحریک کند و با فراوانی در همة چیزهایی که برای شنیدن ، حس کردن ، بوییدن و لمس کردن مفیدند ، همراه باشد . در خارج از شهر ، فضای زرد را در جایی میتوان یافت که دو محل سکونت به یکدیگر میرسند . علفزارها اغلب سرخ مایل به زرد هستند. تنوع جانوران در آنها زیاد است . فرد با قدم گذاردن در آنها ،به برداشتن ، بوییدن وتجربه کردن بافت محیط تمایل دارد. پروانه ها رنگهای نرم و مبهوت کنندة خود را به نمایش می گذارند . بوی خوش هوا را پر میکند . فضای زرد امید را افزایش می دهد . فضای نارنجی نارنجی از ترکیب زرد و قرمز ساخته می شود . فضای نارنجی باید همراه با حرکت ، خنده و تفریح باشد . جواهرات بر روی مخمل سیاه درخشنده تر هستند . خیابان های تجاری و بازارها نارنجی اند . کناره های آب نیز همینطور ، زمین های ورزشی نیز در هنگامی که پر ازدهام هستند ، نارنجی اند . هنگامی که گزارشگر ورزشی اعلام میدارد که « او در چند قدمی طلا قرار دارد » به فضایی مملو از تعصب شدید نظم و تشنه بودن برای کسب موفقیت اشاره دارد . بسیاری از تأسیسات ورزشی در پارکهای عمومی نارنجی نیستند ، زیرا شلوغ نمی شوند یا تأسیساتی برای تماشاگران ندارند . تماشاگر بودن و در معرض تماشا قرار گرفتن ، از جمله لذت هایی هستند که تکمیل کنندة یکدیگرند . فضای بنفش فضای بنفش باید مرموز ، قدرتمند و کمیاب باشد . آرام اما توأم با انتظار وقوع خبری در سایه ها ، بنفش از مجموع قرمز و آبی به دست می آید . از دوران رومی ها « بنفش » نمادی برای وفاداری بوده است . زیرا رنگیزة ( مادة ملونه ) طبیعی آن به سختی به دست می آید . گلوگاهها ، چاله ها ، غارها ، تنگه ها و مسیرهای باریک از میان درختزارها به صورت بنفش تار هستند . فضای قهوه ای فضای قهوه ای باید کامل و ارضا کننده باشد. پس از بازگشت حس بویایی به دنبال سرماخوردگی ، بوی خاک تازه می تواند نشاط آور باشد. از خاک برآمده ایم و به آن باز میگردیم . جاذبة عالی قدم زدن در میان زمین کشاورزی ، خود خاک آن است . فضای شهری نیز می تواند قهوه ای باشد ، به خصوص اگر مصالح اصلی را خاک ، چوب ، آجر و سنگ تشکیل دهد . ( مانند شهرهای جنگلی یا مراکز تاریخی شهرهای قدیمی ) سیمان ، آلومینیوم و فولاد به قهوه ای شدن کمکی نمی کنند. سنگها باید قابل دید ولمس باشند ، زیرا عنصری ترین شیء هستند. جهانی که از چمن و سیمان ساخته شده باشد ، کورة مرده سوزی بیش نیست . انقلابیون معماری نوگرا با انکار کردن اجدادشان آرزوی معماری سفید و فضای سبز داشتند ، جایی که برگ ها جاروب و سوزانده می شوند . فضای خاکستری فضای خاکستری موقرانه است و مقبره ها و یادبود ها را احاطه می کنند تا ذهن ، انتقالی بودن زندگی انسان و بزرگداشت در گذشتگان را ، احساس کنند . هر شهر و روستایی از فضای خاکستری بهره می برد. فضای سفید فضای سفید برای انعکاس و جولانگاه روح فرد است بر کوهی پوشیده از برف ، ذهن به اوج قدرت تخیل خود می رسد شهرها می توانند فضای سفید را در ابعاد و مقیاس وسیع داشته باشند . سفید ترین فضا در پاریس ، در اطراف لاگراند آرش (( La Grand Arche است . مجموعة ساختمان های دولتی در شهر واشنگتن دی سی نیز فضایی سفید است . فضای سبز فضای سبز از آمیزش زرد با آبی به وجود می آید تا تنوع زرد و رفعت آبی را متعادل سازد . بنابراین باید در هر حالتی ، آرامش بخش باشد . شهروندان البته به فضای سبز عشق می ورزند . در میان جنجال و فشارهای عصبی در زندگی شهری ، بسیار دلپذیر است . که به جزیره ای از سبزه دستیابی باشد اما هر فضای باز عمومی نباید در هر شهر سبز باشد . هر گاه طراحان شهری ، پیشنهادی برای فضای جدیدی در شهر می دهند باید سوال شود که « این فضا چه رنگی دارد؟ » اگر آنها پاسخی برای این پرسش ندارتد ، نشان می دهد که به اندازة کافی در مورد طرح فکر نکرده اند . رنگ ها را می توان با یکدیگر و با دیگر ایده ها درآمیخت تا فضاهای بیشتر و انواع متفاوت تر تولید کرد . قدم زدن در شهر می تواند همراه با گذر از میان فضاهایی با رنگ های گوناگون و حالات و احساسات متفاوت باشد . روانشناسی رنگها رنگهای متفاوت هر کدام دارای یک اثر ویژة روانی بر روی بیننده هستند. این اثر بیش از هر چیز تابع سه عامل است: الف ) مکانی که رنگ در آن بکار رفته است :آبی آسمان برفراز قله های پوشیده از برف برای ما رنگی دلپذیر است،اما همین رنگ آبی بر روی دیوارهای خانة ما حتی در تابستان نیز به ما احساس سرما می دهد . ب ) فرهنگ،یا به عبارت دیگر واحد های قیاس ذهنی که در هر جا به گونه ای اعتبار دارند. برای نمونه رنگهای سیاه و سفید در ژاپن از اهمیت بیشتری نسبت به کشورهای غربی برخوردارند. از آن گذشته برخی رنگها در پاره ای از فرهنگها دارای ارزش نمادین نیز هستند. برای نمونه در چین باستان رنگ زرد،رنگ پادشاهان بوده و به این دلیل نشانه ای از قدرت نیز به شمار می رفته . ج)عوامل اجتماعی ، روانی که بر بیننده اثر دارند:به احتمال بسیار قوی نظر یک جراح در مورد رنگ قرمز با نظر یک تاجر شراب اختلاف دارد . در مورد اثر رنگها در اینجا به یک اشاره ای کلی بسنده می کنیم و آن را نیز تنها به مواردی اختصاص می دهیم که رنگ مستقیماً با معماری در ارتباط است . رنگها نیز دارای یک « وزن » ادراکی هستند . اگرچه ما می دانیم که در حالت عادی رنگ یک جسم اثری بر وزن فیزیکی آن ندارد ، اما جسمی با رنگ سفید، زرد ، سبز یا آبی روشن سبک تر به نظر می رسد تا همان جسم به رنگ نارنجی ، آبی سیر یا بنفش سیر ، رنگ سیاه به عنوان تیره ترین رنک در این مورد یک استثنا ست : رنگ سیاه خالی بودن را تداعی می کند . در برلن چندین ساختمان را روی کرسی بلند سیاه رنگ قرار دادند تا از نظر ادراکی آنها را روی « پایه ها ی ماندگار » نشان بدهند ، اما نتیجة بدست آمده درست به عکس بود : ساختمان ها چنین به نظر می رسیدند که گویی در هوا معلق هستند . در تعیین « وزن » ادراکی رنگ صرفاً رنگمایه نیست که اثر دارد ، بلکه روشنایی و سیری رنگ نیز مؤثرند ؛ هر چه رنگ روشن تر باشد ، جسم سبک تر است . دلایل اینکه چرا « وزن » رنگ متغییر است تا امروز به تحقیق معلوم نشده است . اما یکی از دلایل آن میتواند این باشد که ما عادت داریم نور - یعنی روشنایی را – بیشتر در بالا ببینیم تا پایین رنگ ها دارای « حرارت » نیز هستند : ما رنگ های قرمز و نارنجی را « گرم » احساس می کنیم و آبی و فیروزه ای را « سرد » می دانیم . در اینجا نیز سیری رنگ نقشی اساسی دارد. هر چه رنگ پریده تر باشد « سرد» تر است. بر اساس این روابط است که می توان تأثیرات فضایی رنگ ها را نیز توضیح داد : رنگهای « گرم » را ما نزدیک تر به خودمان تصور می کنیم ، گویی که فضا را تنگ می کنند . با استفاده از این آثار روانی است که میتوان مشخصات ادراکی فضا را تغییر داد . برای نمونه اگر در یک فضای باریک و طولانی دیوار مقابل را به رنگ نارنجی و دیوارهای طرفین را به رنگ آبی در آوریم فضا کوتاه تر و عریض تر به نظر می رسد . رنگ نارنجی دیوار مقابل را به ما نزدیک تر نشان می دهد و دیوارهای آبی دور تر از آنچه هستند به نظر می آیند. پي نوشت:ترنر،تام.شهر همچون چشم انداز ،ترجمه دكتر نوريان با تشكر از توجه شما . به اميد فردايي بهتر. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده