رفتن به مطلب

فضایلی که هرگز قابل شمارش نیست


YAGHOT SEFID

ارسال های توصیه شده

[h=1][/h]


پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله فرمودند: «اگر تمام درختان، قلم و دریاها، مركب و جنیان، حسابگر و تمام انسانها نویسنده باشند، نمى توانند فضایل على بن ابى طالب علیه االسلام را به حساب آورند . »
[h=2]9020711717219851282182288059817250161224.gif

على علیه السلام از دیدگاه دیگران [/h]پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به آقا علی علیه اسلام فرمودند : « ای علی! از پروردگارم پنج ویژگی برای تو درخواست کردم که اجابتم کرد:

· اوّلین آنها این که؛ از پروردگارم خواستم اوّلین کسی باشم که قبرم شکافته می‏شود و در حالی که خاک را از سرم می‏تکانم، تو با من باشی، و به من عطا کرد.

· دوم آن که از خدا خواستم که در نزد کفّه میزان، نگهم دارد و تو با من باشی، و به من عطا کرد.

· سوم آن که از پروردگارم خواستم تا در روز قیامت، تو را پرچمدارم قرار دهد، و به من عطا کرد.

· چهارم آن که از پروردگارم خواستم که امّتم را به دست تو از حوضم سیراب کند، و به من عطا کرد.

· پنجم آن که از پروردگارم خواستم که تو را پیشوای امّتم در راه بهشت قرار دهد، و به من عطا کرد.

سپاس، خدایی را که با این ویژگی‏ ها بر من منّت نهاد!» [عیون أخبار الرضا:16:278:1]

[h=2]1. زیبایى بخشى به خلافت [/h]عبداللّه پسر احمد بن حنبل گوید كه روزى نزد پدر نشسته بودم. جماعتى نزد او مدند و سخن از خلافت ابوبكر و عمر و عثمان پیش آمد تا اینكه سخن از على علیه السلام و خلافت آن حضرت به میان آمد. پدرم در این باره گفت: «اِنَّ الْخِلافَه لَمْ تُزَینْ عَلِیاً بَلْ عَلِىٌّ زَینَها؛ 1 همانا خلافت، على را زینت نداد؛ بلكه على به خلافت زیبایى بخشید.‌»

[h=2]2. بى خبرى مردم از فضایل [/h]پدر عمر بن عبد العزیز - از خلفاى بنى امیه - مى گوید: «اگر مردم نادان، از آنچه ما درباره على علیه السلام مى دانیم، آگاه بودند، حتّى دو نفر از آنها از ما متابعت نمى كردند.‌» 2

هر كس در دین خود به على بن ابى طالب اقتدا كند به دستگیره اى تمسک كرده است كه هرگز زوال و نیستى برایش راه نخواهد یافت

 

[h=2]3. من بند كفش على علیه السلام هم نیستم [/h]شكیب ارسلان، ملقّب به «امیر البیان»، یكى از نویسندگان زبردست عرب در عصر حاضر است. در جلسه اى كه به افتخار او در مصر تشكیل شده بود، یكى از حضار در ضمن سخنان خود مى گوید: «دو نفر در تاریخ اسلام پیدا شده اند كه به حق شایسته اند، «امیر سخن» نامیده شوند: یكى على بن ابى طالب علیه االسلام و دیگرى شكیب.‌»

شكیب ارسلان با ناراحتى برمى خیزد و پشت تریبون قرار مى گیرد و از مقایسه دوستش گله مى كند و مى گوید: «من كجا و على بن ابى طالب كجا؟! من بند كفش على علیه السلام هم به حساب نمى آیم.‌» 3

[h=2]2229915611173712250169371641384070935.gif

4. فخر رازى [/h]او گفته است: «هر كس در دین خود به على بن ابى طالب اقتدا كند به دستگیره اى تمسک كرده است كه هرگز زوال و نیستى برایش راه نخواهد یافت.‌» 4

[h=2]5. ابن جوزى [/h]وى مى گوید: «ولایت امیرمۆمنان، هنگام مرگ و غسل دادن و كفن براى من كافى است و طینت من، قبل از خلقتم با محبّت على علیه السلام عجین شده است. پس آتش، چگونه مى تواند مرا بسوزاند.‌» 5

٢ابن ابى الحدید مى نویسد: شخصى از استادم ابو هزیل پرسید: «یا على علیه السلام نزد خدا افضل است یا ابوبكر؟!»

استاد گفت: «به خدا سوگند! اگر فقط مبارزه على علیه السلام با عمرو بن عبدود در روز خندق با اعمال مهاجران و انصار و تمام عبادتهاى آنان معادله و موازنه شود، آن مبارزه، سنگین تر و برتر از همه آنها مى شود، چه رسد به ابو بكر تنها.‌» 6

پدر عمر بن عبد العزیز - از خلفاى بنى امیه - مى گوید: «اگر مردم نادان، از آنچه ما درباره على علیه السلام مى دانیم، آگاه بودند، حتّى دو نفر از آنها از ما متابعت نمى كردند

 

[h=2]7. گنجى شافعى [/h]وى به نقل از پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله مى گوید: «اگر تمام درختان، قلم و دریاها، مركب و جنیان، حسابگر و تمام انسانها نویسنده باشند، نمى توانند فضایل على بن ابى طالب علیه االسلام را به حساب آورند.‌» 7

[h=2]8- تعقاع بن زراره درباره امام گفت: [/h]«رضوان الله علیک یا امیرالمۆمنین فوالله لقد کانت حیاتک مفتاح خیر ولو ان الناس قبلوک لاکلوا من فوقهم و عن تحت ارجلهم و لکنهم غمطوا النعمه و ثروا الدنیا علی الخره.» (تاریخ یعقوبی، 2 / 213)

رضوان خدا بر تو باد ای امیرمۆمنان! به خدا سوگند زندگی ات کلید هر خیر بود و اگر مردم تو را می پذیرفتنتد، از بالای سر وزیر پای خود می خوردند و نعمت خدا آنان را فرا می گرفت لکن اینان نعمت را ناسپاسی کردند و دنیا را بر آخرت برگزیدند.

 

پی نوشت ها :

1) ترجمه الامام على بن ابى طالب، ابن عساكر، بیروت، مۆسسه المحمودى، 1398 ق، ج 3، ص 146، ح 1163.

2) ربیع الابرار، زمخشرى، قم، الشریف الرضى، 1410 ق، ج 1، ص 499.

3) سیرى در نهج البلاغه، مرتضى مطهرى، قم، صدرا، ص 19 و 20.

4) تفسیر كبیر، فخر رازى، بیروت، دار الكتب العلمیه، 1411 ق، ج 1، ص 168.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...