رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

نقد علم اجتماعی در ایران

 

در این متن، بر نقد درون معرفتی علم اجتماعی تأکید شده است؛ تکوین و توسعه علم اجتماعی نیازمند بحث انتقادی است. ما باید همواره از علم اجتماعی انتقاد کنیم و انتقاد از این علم، راهی برای یافتن خطاهاست. کشف هر خطا سرآغاز تلاشی جدید در نزدیکی به حقیقت در پرتو برساختن تئوری جدید در علم اجتماعی است. واقعیت آن است که پژوهش های علم اجتماعی در ایران، از حیث دلالت های نظری و عملی کمیت مورد نیاز (Requisitequantity)، جامعه را در حد مطلوب تولید و مبادله نمی کنند. بنابراین باید فعالانه تلاش کرد تا کاستی های آن برملا شود. من در این نوشتار، هفت نقد را برعلم اجتماعی وارد دانسته ام.

 

● مسئله محورنبودن پژوهش ها

 

درایران، پژوهش های فراوانی انجام می گیرد؛ با این حال، اغلب مشاهده می شود که بسیاری از آنها، فاقد مسئله است. علم با مسئله آغاز می شود. پژوهش علمی باید حول یک مسئله متمرکز باشد؛ چرا که پایه پژوهش علمی مسئله است ودانش علمی از طریق حل مسئله کارآمدتر می شود.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

● عدم بحث انتقادی درباب تئوری ها

 

شواهد نشان می دهند که در بعضی از پژوهش های اجتماعی، تئوری های مختلف بدون استدلال انتقادی در باب شرایط اطلاق آنها، همانند توده های ذره ای شده (Atomized) در متن قرار داده می شود و در ادامه، مقدار زیادی شواهد تجربی کمی و کیفی گردآوری و در پایان فرضیات تأیید شده ارائه می شود و این چرخه ادامه پیدا می کند. عالمان اجتماعی باید جسورانه طرح مسئله علمی کرده و بر مبنای استدلال نقادانه، تئوری سازی کنند. باید در پرتو رویکرد انتقادی، برساختن دستگاه نظری متناسب با مسئله مورد پژوهش، آموزش داده شود.

 

یک تئوری ممکن است در جامعه معین، حل مسئله و در جامعه دیگر، تولید مشکل کند. بدون انتقاد از تئوری های موجود و بدون توجه به الزامات هستی شناختی آنها، مصرف علم اجتماعی خطاست.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

● غفلت از دلالت های نظری پژوهش هایی مثل تطبیقی کیفی تاریخی

 

پژوهش تطبیقی کیفی تاریخی، الزامات معرفت شناختی، هستی شناختی و روش شناختی خاصی دارد که در پرتو این الزامات، می توان گزاره های تاریخی محدود (Limited Historical Proposition) به زمان و مکان را به تولید و گزاره های عام (General Proposition) فرموله کرد؛ البته فرموله کردن گزاره های عام باید با استدلال عقلانی همراه باشد. تکیه بر تجربه محض، ما را با مسئله استقرا روبه رو می سازد.

 

● کم توجهی نسبت به بنیان های فلسفی تئوری ها و روش های علم اجتماعی

 

شرایط صدق یک حکم روش شناختی، تابعی از الزامات معرفتی معینی است. در ایران، به بنیان های نظری و فلسفی روش های تحلیل کمی، کیفی و ترکیبی، کم توجهی می شود.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

● کم توجهی نسبت به رعایت قواعد متن علمی

 

متن علمی باید از حیث فرم، مبتنی برگزاره های منطقی و از حیث محتوا، مستند به مفاهیم تخصصی موجود در دستگاه نظری مورد استفاده پژوهشگر باشد. (لازم به ذکر است که آموزش گزاره های منطقی نیازمند ارائه درس منطق است که باید تلاش کنیم این کاستی برطرف شود.) پژوهشگران اجتماعی باید با زبان تخصصی سخن بگویند. داده های بی شکل، زبان عامیانه و روزنامه ای، شرایط توده ای شدن این علم را فراهم می کند. شاید به همین دلیل باشد که افراد غیرمتخصص در حوزه علم اجتماعی، خود را صاحب نظر جلوه می دهند و در باب این دانش داوری می کنند. اگر در علومی مثل فیزیک، شیمی و پزشکی، دخالت های غیرتخصصی مجاز شمرده نمی شود، این امر ناشی از ماهیت آنها نیست. این علوم تفاوت ذاتی با علم اجتماعی ندارند، بلکه زبان فنی آنها در بیان گزاره های علمی، یکی از موانع این نوع دخالت ها محسوب می شود.

 

● اهمیت دادن به کمیت و تعداد صفحات متن های تولید شده

 

در اینجا باید تأکید کنم که کمیت و تعداد صفحات، دلالت بر قوت یک متن پژوهشی ندارد. میزان عقلانیت علمی موجود در یک متن را باید با معیار قدرت استدلال عقلانی و تجربی پژوهشگر مورد داوری قرار داد. اگر بین گزاره های تئوریک و گزاره های مشاهده ای نظم منطقی برقرار باشد، شاید متن پنجاه صفحه ای به عقلانیت علمی نزدیک تر از یک متن پانصد صفحه ای باشد. باید تلاش کرد به جای انباشت مطالب تکراری، در مرزهای دانش علمی حرکت شود.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

● کم توجهی نسبت به اصلاحات اجتماعی تدریجی

 

اگر قرار باشد علم اجتماعی به کلاس های درس محدود شود، چنین علمی دوام نخواهد آورد. باید این واقعیت را بپذیریم که تئوری های اجتماعی و واقعیت هایی مانند دموکراسی، عدالت، امنیت و رفاه اجتماعی موجود در برخی جوامع، محصول تلاش های عالمان اجتماعی هستند.

 

امروز هر کسی حق دارد از ما بپرسد که عالمان اجتماعی درجهت بهبود زیست اجتماعی چه کار کرده اند. منظور من این نیست که عالمان اجتماعی در تحولات اجتماعی و سیاسی هیچ نقشی نداشته اند؛ بلکه مراد آن است که نهادینه سازی علم اجتماعی متعهد و مسئول، نیازمند تلاش است. ما نباید از اصلاحات اجتماعی تدریجی غفلت کنیم. برای این منظور، کنشگران و نهادهای علم اجتماعی (دانشکده ها، پژوهشکده ها، گروه های آموزشی و انجمن های علمی) می توانند از طریق برقراری ارتباط گفتمانی و ارگانیک با بخش های مختلف دولت و جامعه، یافته های نظری و تجربی خود را وارد حوزه سیاست اجتماعی کرده و در برنامه ریزی و حل مشکلات اجتماعی جامعه مان مشارکت کنند.

 

عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس و مدیر گروه روش شناسی و روش های تحقیق انجمن جامعه شناسی ایران

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...