رفتن به مطلب

انجـــــــمن نواندیشــــــان و واکنش افراد خـــانواده........!!!


setare.blue

ارسال های توصیه شده

هي يادش بخير اون روزا از صبح تا شب تنها بودم گاهي دقيق روزي 12 ساعت تو نت بودم:ws37:

معمولا از سركار ميام انجمن

اولا رئيسم زياد گير ميداد

همين كه ميديد انجمنم منو ميفرستاد دنبال نخود سياه نگاه ميكرد ببينه چيكار ميكنم:icon_razz:

منم حاليم بود همش تاپيكاي علمي باز ميذاشتم:ws3:

اما حالا ديگه فقط موقع هاي بيكاري ميام انجمن.. اونم ميگه همين كه بيكار شي برو انجمن..تعارف نكن:banel_smiley_4:

 

و اما تو خونه:

مامانم: از صبح تا شب چشمت تو كامپيوتر هس بست نيس؟:w000:

بابام: بابا دلمون برات تنگ ميشه بيا يه دقيقه ببينيمت:w02:

خواهرام: باااااااااااااازم نوانديشان:w000: تو كه از صبح تا شب تو نتي برام مدل لباس و كيف و كفش بگير:banel_smiley_4:

داداشم: آدرس اين سايتايي كه ميري به منم بده ببينم چه خبره:w02:

  • Like 24
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 74
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

:ws28: خیلی باحاله تاپیکش

 

من اوون اوایل که میومدم انجمن با دایال آپ بود و دقیقا این صدا رو میداد : قــِر قــِر قــِر قیــــــــــژ....:banel_smiley_4:

و ری اکشنِ مامانم: باز رفتی تو این نتِ خراب شده w000.gif ؟.....قطع کن کار دارم...icon_pf%20(34).gif

****************

بابا: مینا...این چیه تو مدام نشستی پاش؟

کشتی ما رو با این انجمنvahidrk.gif

داداشم: یه دقه اون انجمنو ول کن بیا اینجا w000.gif

*************

وقتی از حالت دایال آپ درومدیم و شد adsl (شبانه رووووووووووووووزی شد انجمن:ws3:)

مامان: مینااااااااااا

ساعت 12 شد دیگه بســــــــــــــــهw000.gif

من: مامان دیشب خوابِ بد دیدم:sad0:

بس که میشینی پای اون لب تابه بی صاحابvahidrk.gif

***********

بابا: وای به حالت ساعت 2 از خواب پا شم ببینم پای لب تابی...کلاهمون میره توو هَمااااااااwhistle.gifvahidrk.gif

*********

خودِ من تا جایی که بتونم توو انجمن میمونم...حتی شده واسه تحویل پروژه ها....

به قولِ ونوس میرم پیجای خنده دارو میخونم..بعد یهو خواهرم میگه : چیه چیرا میخندی؟hapydancsmil.gif

دیوونه شدی؟:ws38:

:ws3:

 

من خودم به جای پدر مادرم باشم نمیدونم ممکنه چه واکنشی نشون بدم...

البته ، اگه باهام کار داشتن، مثلا مامانم صدام کنه کاری بخواد انجامش میدم بعد دوباره بر میگردم...اینجوری دیگه گیر نمیدهhapydancsmil.gif:w02:

  • Like 22
لینک به دیدگاه

واکنش نسبت به من خیلی خوبه چون کم میام

 

ولی قبلا هم که خیلی زیاد میومدم باز کسی بهم چیزی نمیگفت چون کنارش سرچ و کارای دانشگاهمم انجام میدادم... فقط گاهی میپرسیدن حالا انجمنتون چی هست...

یه بار جامع و کامل توضیح دادم خیال خودم و همه رو راحت کردم از اون به بعد دیگه کسی ازم چیزی نپرسید:ws37:

به زیاد نشستنم پای کامپیوتر همه عادت کردن دیگه:ws37:

  • Like 22
لینک به دیدگاه
نتیجه اخلاقی=محمد روزی هزار بار نفرین میشی که انجمن واموندت بترکه:ws28:

 

 

این همه انجمن ،این نباشه یکی دیگه.......... :4chsmu1:

 

نوع برخورد مهمه........ :ws43:

  • Like 11
لینک به دیدگاه

من چون خيلي راحت ميتونم اينجا نيام خيلي حساسيت زا نيستم. بعدم همه كارام با لپتاپه قيافه مم همش يه جوره. كسي متوجه نميشه تو اون لحظه دارم چيكار ميكنم دقيقا! 14k8gag.gif

اگه خيلي كارام زياد باشه و حوصله نداشته باشم ميام اينجا بست ميشينم وقتم تموم شه راحت شم كه هيچ كدومو انجام ندادم :ws3:

اگه توي اين زمانا منو ببينن:

 

مامان: پروژه‌ت كي تموم ميشه راحت شي؟ 156219_consoling2.gif

بابا: پروژه‌ت كي تموم ميشه راحت شي؟ اينقدر سخت نگير بابا. 249319_30upn9j.gif

برادر بزرگم: خجالت بكش تو تو نتم كار علمي ميكني؟344619_lamesmiley.gif

برادر كوچيكم: عه آخجون شكلك! اينا رو ولش كن بيا بريم كال آو ديوتي بزنيم! 295119_qrrr1s5w5a2lfyba.gif

--------------------------------------------------

دوستام: داري چيكار ميكني؟ 367419_34y5mvr.gif

من: تو انجمنم

دوستام: حالا چي داره توش؟ 220519_monkey.gif

من كلي توضيح ميدم و شده به زورم ميام ثبت نامشون ميكنم. :ws3:

دوستام: اووووه چقد پيچيده‌س. حال داريا

چند روز بعد دوباره دوستام: حالا اين انجمنتون چي داره توش؟220519_monkey.gif

من: :banel_smiley_4:

و اين داستان ادامه دارد!

  • Like 26
لینک به دیدگاه
نتیجه اخلاقی=محمد روزی هزار بار نفرین میشی که انجمن واموندت بترکه:ws28:

نتیجه اخلاقی:

تا 2 3 ماه دیگه انجمن به حول قوه الهی و دعای دسته جمعیِ پدر و مادرِ800000000 رو خورده ای کاربر ، میترکه :ws28:

حالا هی من میگم ممد بسه

تو هی ثبت نام کنvahidrk.gif

بیا...انجمن ترکیدwhistle.gif

  • Like 19
لینک به دیدگاه

مامان من که دیگه خسته شده بنده خدا.

هر وقت میره میاد کارشو تو اتاق الکی طول میده تا ببینه نکنه من...

بعدا که میبینه نه بابا خبری نیست یه کم خیالش راحت میشه.

من مخصوصا الآن که کار و درسی ندارم بیشتر تو نتم.واسه همین حساس شدن.

ولی خوب دیگه چی کار میشه کرد؟

آهان اینش جالبه که وقتی هم کار اشتباهی کنی میگن من نمیدونم تو این انجمن چی یاد شما میدن مثل وقتی که میگفتن من نمیدونم تو این مدرسه چی یاد شما میدن...:ws28::ws28::ws28::ws28:

  • Like 20
لینک به دیدگاه

تنها واكنش ثبت شده درباره نوانديشان تو خونمون اين بود، چند ماه پيش:ws3::

داداشم : نوانديشان چيه هر وقت اومدم اينجا بودي؟:ws38:

من : هيچي:ws37:


خودم سعي ميكنم كسي نفهمه كجا ميرم چي كار ميكنم.....راحت ترم :ws37:

  • Like 22
لینک به دیدگاه

پدر محترم بنده:اگر جای خوبیه منم بیام عضو بشم:w02:

مادر محترم بنده:تو آخرش کور میشی ول کن آن نتو پاشو بیا یه چیزی بخور تو روخدا بیا:sad0:

برادرم :بازم رفتی انجمن ویلانا کی میخوای شروع کنی درستو بخونی:whistle:کسی به دل نگیره ها:icon_pf (34):

واکنش من:ws3:میخونم حالا وقت هست:whistle:

  • Like 21
لینک به دیدگاه

ما ایرانیا چون ذاتا یا اهل افراطیم یا تفریط باید اشمون کلا یا شور بشه یا بی نمک

یه زمونی بود از موقعی که از سر کار میومدم تا زمانی که سرکار برم همش تو نت بودم

حتی غذامم وقتیکه تو نت بودم میپختم ومیخوردم ولی الان دیگه مثل همه چیز اینترنت هم برام اشباع شده

الان دوسه روز اومدم مرخصی برا همین اومدم یه سر بزنم وبیشتر هم مطالب وبلاگمو منتقل کردم به انجمن

هرموقع نخوام نمیام دیگه

راسیتش دیگه هیچ جذابیتی تو نت برام نمونده واونقدر سرم بیرون شلوغه که بتونم نیام ومجاب بشم برا این کار

تنها دلیلی هم که اینترنت دارم برا پایان ناممه شاید بعد دفاع اصلا اشتراک نگیرم

ولی برخورد خانواده!

به نظرم بهتره بزارن اونقدر تو نت غرق بشه یا سرش به سنگ بخوره یا غرق بشه دیگه!

سخته عادت دادن بچه ها تو خونه به اینکه از سیستم خودکنترلی استفاده کنن ولی بهترین راه حل همینه به شرط اینکه ارزش داشته ها ولحظات رو بدونیم

  • Like 24
لینک به دیدگاه

چقد جالبه که خدا تو خلقت پدر مادرا یه ذره هم خلاقیت خرج نکرده:banel_smiley_4:

گویا همه پدر مادرا مث همن!

 

الان که خیلی وقته خیلی نمیام!به قول بچه ها جذابیت سابقو نداره برام!

ولی اون موقعا که خیلی مینشستم پای نت شاکی بودن همه!

بابام هی میرفت و میامد که انقد میشینی پای نت چشمات کور میشه:w000:پاشو دیگه بسته!:w000:

مامانم هی گیر میداد که پی سی رو خاموش کن بیا پیش ما بشین.یه مدتم گیر داده بودبیاد انجمن عضو بشه ببینه چه خبره.منم میگفتم با کمال میل:w02:.آخرشم گفت شماها هم سنید من بیام قاتی شما جوونا چی بگم؟:banel_smiley_4:

الان که فکر شو میکنم میبینم ساعاتی که میتونستم کنار خانواده بهترین لحظه هامو داشته باشم پای نت بودم!

نمیدونم من جای بقیه بودم چکار میکردم احتمالا سرگرمی بیرون نت زیاد ایجاد میکردم!ولی قهری برخورد نمیکردم:w16:

  • Like 24
لینک به دیدگاه

 

شما اگر به جای خانواده خود بودید چه واکنشی را نشان می دادید.....؟ به زور طرف مقابل رو منع میکردید یا......... ؟ چه راهکارهایی داشتید؟ dreamyeyesf.gif

 

 

هیچی حتمی سیم کامپیوتر رو میکشیدین پرت میکردین بیرون........... :ws47:

 

 

 

 

 

خوب چه میکردین؟نظر بدین؟ evilsmile.gif

 

من خیلی از اینترنت و اینترنت اومدن خودم ضربه دیدم، تقریبا زود باهاش آشنا شدم، اول دبیرستان و کلی هم جو نت منو گرفت:ws37: کلی از درسام عقب افتادم و کلی ضربه های دیگه

اگه جای خانوادم بودم که کار خاصی نمیتونستم بکنم :ws3: اما اگه بچه داشته باشم جدا نمی ذارم نت بیاد، یعنی سعی میکنم اصلا با نت آشنا نشه، حداقل تا قبل 19-20 سالگیش نباید آشنا شه :ws3:

اولاش که خیلی بهم گیر میدادن اما الان

بابام و خواهر دومیم بهم کاری ندارن

فقط خواهرم بزرگم خیلی رو نت اومدن من حساسه، کلا سعی میکنم وقتایی که خواهرم میاد خونمون زیاد نت نیام، وگرنه به مامانم میگه این نتشو قطع کنین :ws3:

مامانمم حتی وقتی میاد تو اتاقم یه نگاهم به صفحه ی مانیتور نمیکنه، در هرصورت اصلا دوست نداره شبا بیدار باشم اونم پای نت، اما کو گوش شنوا :hanghead:

  • Like 19
لینک به دیدگاه

مامانم همش میگه : تو همش پای نتی و به من اصلا کمک نمیکنی.....از وقتی که رفتی توی این انجمن کمتر میای توی جمع و ما کمتر میبینیمت:no:

 

بابام همش میگه:دختر توی این دنیای مجازی حواستو بیشتر جمع کن......همیشه همه جا هستن کسایی که به فکر سوءاستفاده هستن:ws41:

 

 

من اگه جای مامانم اینا بودم....کمتر سمج میشدم.....ولی برای اینکه بچه خودمو بیارم تو جمع همه برنامه هارو بیرون از خونه میریختم

 

 

چون فقط زمان هایی که خونه نیستم و به نت دسترسی ندارم انجمن نمیام......:hanghead:

  • Like 18
لینک به دیدگاه

مامانم به شدت آلرژی داره نسبت به انجمن :ws3:

تو اتاقم که میشینم موقعیت لپ تاپو جوری تنظیم می کنم که هرکی وارد میشه چیزی نمی بینه ! :banel_smiley_4: اما با این حال به کل این قضیه ی پشت لپ تاپ نشستن حساسیت پیدا کردن !

جوری که حتی واسه تحویل کارم که از صبح میشینم پاش ، هی هرکی رد میشه یه چیزی میگه ....

مامان : زخم بستر نگرفتی ؟ :ws28::ws28::ws28:

بابا : بسه دیگه همش پشت اون کامپیوتری ، چشات در اومد که :banel_smiley_4:

من : بابا دارم کار می کنم خب ، تحویل پروژه دارم ! :whistle:

بابا : پس من برم اون مودمو خاموش کنم دیگه ؟ :banel_smiley_4:

من : :icon_pf (34):

.

خواهرم : اه ه ه ه ه بسه دیگهههه :w000: هروخ من میام اینجایی :w000:

من : تو به من چیکار داری ، لپ تاپ خودمه ، دوس دارم :whistles:

خواهرم : پس منم به بابا میگم مودمو قطع کنه ! :w000:

من : :icon_pf (34):

.

نقطه ضعفمو پیدا کردن دیگه :4564:

  • Like 22
لینک به دیدگاه

خواهرم : پس منم به بابا میگم مودمو قطع کنه ! :w000:

من : :icon_pf (34):

.

نقطه ضعفمو پیدا کردن دیگه :4564:

 

 

 

gigglesmile.gifgigglesmile.gif

 

 

جالبـه بیشتر واکنش های پدر مادر ها یکی هستند......... texc5lhcbtrocnmvtp8.gif

 

 

ممکنه فقط صورت هاش فرق کنه.............. 81872_ghayem.gif

 

اما گاهی این گیر دادن ها ،خیلی خوبه ...........، حتی منو خوشحال میکنــــــه .........

 

چون وقتی این گیر دادن ها نباشه یعنی واسه افراد خانواده اصلا مهم نیست تو چی کار میکنی ،هستی ،نیستی ..........{البته این نظر منه، شایدم اینجوری نباشه...........} :girl_in_dreams:

  • Like 14
لینک به دیدگاه

حالا یه نکته جالبِ دیگه اینه که یه مدتیه کلا هرچیزیم میشه می ندازن تقصیر این نت و لپ تاپ بدبخت ! :banel_smiley_4:

اون روز صبح رفتم پیش مامانم یمیگم مامان من گوشم درد می کنه نمی دونم چرا :hanghead:

برگشته میگه از بس میشینی پشت اون کامپیوتر لعنتی :w58:

.

.

کلا جنبه ی استفاده از نت چیزیه که خدا ، قربونش برم کلا دریغ کرده از من :icon_pf (34):

  • Like 18
لینک به دیدگاه

راجع به همین قضیه که فائزه جون گفت.....اینکه هر چی میشه به لپ تاپ و نت ربط پیدا میکنه باید بگم....منم دقیقا همینم.....استادم به همه نمره کم داده مامانم میگه تقصیره نته.....

 

حالا این استاد همه بچه ها رو انداخته .....منم که پاس کرده.....مامانم اینجوری میگه.......

 

دارم راه میرم......پام گیر میکنه به فرش......نزدیکه بحورم زمین.....مامانم میگه همش به خاطر اینه که پشت اون لعنتی میشینی.....راه رفتن یادت رفته....:w58:

  • Like 15
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...