YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۱ [h=1][/h]نجوم را می توان جز معدود علومی دانست که بشر از لحظه چشم به جهان گشودنش با آن آشنا گشته است. شب و تلالو ستارگان درخشان آن ذهن بشر را از دیرباز به خود معطوف کرده بود. دانشمندان بسیاری از هزاران سال پیش تا قرن های 15 و 16 نظریات مختلفی را برای پاسخ به پرسش های گوناگون انسان ارائه دادند که اغلب با کاستی هایی همراه بود. اما قرون شانزده و هفدهم میلادی عصری بود که انقلابی در نگاه ما به جهان اطرافمان به وجود آورد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام نیکولاس کپرنیک، تیکو براهه، یوهانس کپلر، گالیلئو گالیله به همراه دانشمندانی نظیر اسحاق نیوتون افرادی بودند که توانستند با سوار شدن بر روی شانه های دانشمندان ماقبل خود تحولی شگرف در علم به وجود آورند. آنچه امروز از آن به نام علم نوین یاد می کنیم پازلی است که قطعات مختلفی از آن توسط همین افراد تکمیل شده است و معلوم نیست اگر هر کدام از قطعات این پازل توسط آن ها پیدا نمی گشت چه مدت زمانی را برای یافتنشان باید صبر می کردیم. این که هر کدام از این دانشمندان در چه زمانی زیسته اند و چه میراثی از خود به جای گذاشته اند موضوعیست که می تواند ما را با مراحل کامل شدن علم نوین امروزی آشنا سازد. [h=2]نیکولاس کپرنیک[/h]نظریه زمین مرکزی سال های سال (نزدیک به 1500 سال) تنها نظریه معتبر درباره چگونگی عالم بود. این نظریه که به پشتوانه بطلمیوس و با حمایت کلیسا گسترش یافته بود اجازه هیچ نقدی را به افراد جامعه نمی داد به طوری که انکار آن مجازات های سنگینی را در پی داشت. در چنین فضای خفقان آوری کپرنیک عقیده خود را مطرح کرد: خورشید در مرکز عالم قرار دارد و سیارات به دور آن می گردند. البته کوپرنیک آنقدر عاقل بود که به طور علنی به مخالفت با کلیسا نپردازد. چون در آن شرایط، مخالفت این چنینی با نظریه زمین مرکزی مجازاتی جز مرگ نداشت. او نظرات خود را در کتابی تحت عنوان «گردش اجرام آسمانی» به چاپ رسانید تا میراثی شود برای آیندگان. تاریخ هر موضوعی به آن هویت و اعتبار می بخشد که دانستن سیر تکامل آن می تواند ما را در پیشبردش یاری کند. [h=2]تیکوبراهه[/h]سه سال پس از انتشار کتاب کپرنیک، تیکو براهه متولد شد. وی اغلب وقت خود را صرف رصد دقیق آسمان می کرد که این دقت بالا تا قبل از زمان وی مرسوم نبود. رصدگران قبلی اغلب به نتایج تقریبی مشاهدات خود قانع بودند اما تیکو براهه با استفاده از ابزارالات بزرگ و دقیق خود توانست محل قرارگیری دقیق 777 ستاره را با دقت یک دقیقه قوسی روی نقشه تعیین کند. این نقشه به او کمک می کرد تا بتواند مکان قرارگیری سیارات را در زمان های مختلف به طور دقیق ثبت کند و بتواند حرکت آن ها را تحلیل نماید. یوهانس کپلر به مدت تقریبی 18 ماه به سمت دستیاری تیکوبراهه برآمد. اگرچه تیکو براهه در نشر مشاهدات و نتایج رصدهای خود بسیار محافظه کارانه عمل می کرد اما سرانجام کپلر توانست بر اساس همین نتایج نظریه خود را مطرح سازد. [h=2]یوهانس کپلر[/h] کپلر بر اساس رصدهای خود و نتایج رصدهای تیکو براهه متوجه شد مریخ در برابر ستارگان پس زمینه آسمان با سرعت ثابتی حرکت نمی کند. یعنی در قسمتی از مدار خود تندتر و در قسمتی دیگر کندتر حرکت می کند. این موضوع نظریات پیشین را که بر اساس آن ها سیارات در مدارهای دایره ای شکل به دور خورشید می گردند نقض می کرد. وی برای توجیه این پدیده مدل های مختلفی را بررسی کرد که سرانجام توانست سه قانون را از آن ها استخراج کند که مهم ترین آن ها این است: هر سیاره در مداری خورشید را دور می زند که شکل آن بیضی است و خورشید در یکی از کانون های آن جا دارد. اگرچه کپلر توانسته بود باب جدیدی را در مقابل دانشمندان باز کند اما همچنان در توجیه علت گردش و قرار گیری این سیارات به دور خورشید عاجز بود. در واقع وی تلاش های بسیاری برای کشف چیزی که ما امروزه از آن با نام نیروی گرانش یاد می کنیم داشت اما هیچ گاه موفق به دستیابی به آن نگشت. [h=2]اسحاق نیوتون [/h]همه ما با قوانین سه گانه نیوتون آشنایی کامل داریم. وی حرکت بزرگی در فیزیک زمان خود انجام داد و آن هم این بود که ثابت کرد سه قانون کپلر روابطی هستند که آن ها را بر اساس قانون گرایش می توان تعریف کرد. در واقع نیوتون توانست آن چیزی را که کپلر در بیانش عاجز مانده بود به زبان ریاضیات اثبات کند. [h=2]گالیلئو گالیله[/h]کپلر و نیوتون توانسته بودند آخرین ضربه های مهلک نظریه خورشید مرکزی را بر پیکر بی رمق زمین مرکزی وارد کنند اما همگان معترفند که این ضربات بدون اکتشافات گالیله که اغلب جنبه رصدی داشتند بی فایده می نمود. گالیله توانست با رصد اقمار مشتری و به تبعش گردش آن ها به دور سیاره غول پیکر منظومه شمسی، شاهد مثالی بیاورد برای گردش جسمی به دور جرمی به جز زمین. همچنین رصد اهله زهره توانست برگ برنده دیگری باشد در دستان طرفداران نظریه زمین مرکزی. رویت لکه های خورشیدی و حرکت آن ها بر روی سطح خورشید نیز مهر تاییدی بود بر ابطال خرافه های رایج آن زمان. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده