pesare baba 2250 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۱ روزی دختری شاکی نزد قاضی رفت... دختر : قاضی پسری که دوستم بود بمن تجاوز کرده من از او شاکی هستم ! به دستور قاضی نخ سوزن آوردند ... سوزن را دست دختره داد و نخو دست خودش نگه داشت و خیلی راحت سوزنو نخ کرد بعد این بار نخ رو دست دختر داد و سوزن رو دست خودش نگه داشت... قاضی : دختر سوزنو نخ کن ! دختر تا میخواد نخو از سوزن رد کنه قاضی دستشو تکون میده ! بعد به دختره میگه چرا سوزنو نخ نمی کنی !!!دختر میگه تو نمیذاری ،قاضی درجواب میگه تو هم نمیذاشتی 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده