رفتن به مطلب

گفتگو با هنرمندان


ارسال های توصیه شده

دغدغه حفظ ارزش‌هاي معنوي آثار هنرهاي تجسمي

انقلاب اسلامي و دفاع‌مقدس

نشست حاضر در پي بررسي موقعيت و اهميت هنرهاي تجسمي، حوزه گرافيك، در سه دهه اخير، به ويژه دهه اول انقلاب و دفاع مقدس است. در اين نشست آقايان سيدحميد شريفي، احمد آقاقليزاده، مجيد قادري و دكتر محمد خزائي به جايگاه سي سال هنرهاي تجسمي به خصوص در دوره دفاع‌مقدس و لزوم بازنگري و نگاه مجدد مسئولان و متوليان فرهنگي به اين حوزه، پرداخته‌اند.

GetFile.aspx?id=70005

خزائي: مدت‌ها از دوران جنگ و دفاع مقدس مي‌گذرد، در طي اين مدت در حوزه‌هاي گوناگون هنري، اقدامات و برخوردهاي متفاوتي براي احياء و زنده نگه داشتن آثار هنري كار شده در آن زمان صورت گرفته است. هم‌چنان سير اين آثار كه هر يك با روشي خاص ادامه يافته، به ويژه بخش ادبيات كه بسيار فعال نيز بوده است، اين روند ادامه دارد. در ارتباط با هنرهاي تجسمي اين توجه كمتر بوده و به نظر مي‌رسد به تدريج دارد به فراموشي سپرده مي‌شود. در حالي كه فكر مي‌كنم بخش تجسمي در مقايسه با ديگر بخش‌هاي هنري در بحبوحه‌ي جنگ، فعاليت خوبي داشته و كاركر و تآثير مناسبي نيز در اين دوره بر جاي گذاشته است.

اين دغدغه و نگاه و حفظ جايگاه هنرهاي تجسمي عاملي شد تا در نشستي به اهميت اين بخش در دفاع‌مقدس و به ويژه پوسترهايي كه در اين دوره كار شده‌اند، و همچنين روند آن تا به امروز، پرداخته شود. اگر به حدود 25 الي 26 سال قبل برگرديم حدود سال 61، و آن روزها را به خاطر آوريم، نخستين خاطره‌اي كه در ذهن نقش مي‌بندد، حضور هنرمند فقيد ابوالفضل عالي است. به نظرم مي‌رسد جلسه را با خاطره‌ي زنده‌ياد ابوالفضل عالي به مثابه پيشتاز گرافيك دفاع‌مقدس شروع كنيم، بيراهه نرفته‌ايم. مرحوم عالي خيلي زود از پيش ما رفت و آن‌گونه كه شايسته‌ي جايگاهش بود، تقدير نشد. بنابراين براي اينكه فتح بابي براي اين نشست داشته باشيم جلسه را با ياد و خاطره‌اي از او شروع مي‌كنيم.

GetFile.aspx?id=70006

لینک به دیدگاه

شريفي: از اينكه شرايطي فراهم شد تا تجديد خاطره‌اي از ايام سال‌هاي نخستين انقلاب و دوران 8 سال دفاع‌مقدس و تآثير آن تا امروز داشته باشيم، تشكر مي‌كنم. در مورد مرحوم عالي بايد بگويم كه ايشان از جمله هنرمندان زحمتكش و تآثيرگذار در عرصه‌ي هنر تجسمي به ويژه در حوزه گرافيك چه در بخش مديريتي و اجرايي و چه در بخش آموزشي و خلق اثر، بودند. به ياد دارم سال‌هاي نخستين انقلاب را كه مرحوم عالي به جهت مسئوليتي كه در بخش گرافيك شبكه‌ي 2 سيما داشتند، مجبور بودند ساعت‌هاي طولاني را در كارگاه گرافيك، آتليه‌ي گرافيك شبكه‌ي 2 حضور داشته باشند. از آنجا هم به حوزه مي‌آمدند. در آن زمان فضاي حوزه با ساختماني كه در اختيار گرفته بود و امكانات و تجهيزات و قابليت‌هاي اجرايي در عرصه كار هنري بسيار محدود بود به خصوص كه با تحريم‌هاي شديد كشورهاي ديگر نيز مواجه بوديم و وسايل و رنگ و امكانات چنداني در اختيار مجموعه نبود. مرحوم عالي عصرها كه به حوزه مي‌آمد بسيار سرزنده و پرشور و پرانرژي بود و تا ديروقت كار مي‌كرد. همين امر ما را نيز سر ذوق مي‌آورد و به عبارتي تحت تأثير رفتار و منش او بوديم. در واقع عالي با نگاه اميدوارانه و خوش‌بينانه نسبت به فعاليت‌ها و كارها و شوق و علاقه‌مندي روحي‌اش تآثير زيادي بر اطرافيان خود مي‌گذاشت.

قلي‌زاده: در مورد مرحوم ابوالفضل عالي، نكته‌اي كه همواره من را به ياد وي مي‌اندازد، برخورد آرام و صميمانه‌اش با اطرافيان بود. يادم مي‌آيد وقتي دوستان نقاشي، بخش گرافيك را به جهت كاربرد و استفاده از تكنيك‌ها و روش‌ها مورد بي‌مهري قرار مي‌دادند اينكه مثلا چرا از ايربراش استفاده مي‌كنيد و اين تكنيك‌ها را به سخره مي‌گرفتند، نوعي دلسردي در ميان بچه‌هاي گرافيك به وجود آمد. در اين رابطه مرحوم عالي فقط ما را تشويق به كار كردن مي‌كرد و اينكه به روز باشيم. اتفاقا او نخستين كسي بود كه در پي تهيه رايانه براي آتليه گرافيك بود در حالي كه در آن زمان كمتر به ذهن كسي خطور مي‌كرد كه رايانه مي‌تواند در عرصه گرافيك نقش اساسي ايفا كند. به راستي او را مي‌توان يكي از بنيانگذاران واقعي گرافيك انقلاب و دفاع‌مقدس برشمرد.

قادري: در تكميل صحبت دوستان به اين نكته اشاره مي‌كنم كه ما در تجربه فعاليت هنري ديده‌ايم كه گاهي يك نفر دستش قوي است اما معلم خوبي نيست، يا معلم خوبي است ولي دستش ضعيف است يا واجد هر دو ويژگي است ولي مدير خوبي نيست، يعني مدير هنري خوبي نيست.

مرحوم عالي برآيند اين سه ويژگي را داشت هم هنرمند قابلي بود و به تكنيك كار آشنا بود، هم به موضوع شناخت داشت، مسلط بود و كارش قابل توجه. در حوزه انديشه هنر اسلامي كلاس‌هاي گرافيك برگزار مي‌كرد و معلم خوب و موفقي بود. از طرفي در شبكه 2 سيما هم بسيار موفق بود. مرحوم عالي مدير بسيار خوبي بود و در حالي كه در واحدهاي ديگر حوزه با نوعي پراكندگي و عدم انسجام روبه‌رو بوديم و محيط كاري مثبتي ميان همكاران واحدهاي ديگر ديده نمي‌شد، بچه‌هاي گرافيك به واسطه حضور مرحوم عالي و روحيه بالاي ايشان از محيط گرمي برخوردار بودند. انصافاً مرحوم عالي شناسنامه‌ي كاري موفقي داشت. يادم هست وقتي يك مجموعه كار را به سوريه برده بوديم، مجموعه كارهايي درباره فلسطين، با تعجب و تحسين آنها مواجه شده بوديم كه چگونه چند تا جوان مي‌توانند اين گونه كار بكنند. براي مرحوم عالي مهم كار بود نه موقعيت و مدارك تحصيلي افراد.

يادم مي‌آيد وقتي براي نخستين بار در سال 62 استاد مميز را ديدم، در تدارك برگزاري نخستين بينال گرافيك ايران بعد از انقلاب بود. ايشان آمده بودند به حوزه كه با بچه‌ها صحبت كنند. من در آتليه تنها بودم وقتي ايشان آمدند، در مورد كارهاي بچه‌هاي گرافيك حوزه پرسيدم و اينكه آيا اين كارها را پيگيري مي‌كنند. آقاي مميز گفت كه همه‌ي كارها را تعقيب مي‌كند. سپس نظر ايشان را در مورد كارها پرسيدم جمله‌اي را بيان كرد كه هنوز در خاطرم هست. آقاي مميز اشاره كرد كه واحد تجسمي حوزه و گرافيك حوزه، دين بزرگي به گرافيك ايران دارد چرا كه تلاش كرد تا سطح كيفي گرافيك ايران پس از انقلاب تنزل پيدا نكند. اين تلاش مرهون تيم و بي‌ترديد مديريت بسيار خوب آن مجموعه بود.

GetFile.aspx?id=70007

خزائي: با تشكر از دوستان به نخستين برخوردم با آقاي عالي اشاره مي‌كنم. اواخر سال 60 بود كه با مشاهده پوسترهايي از حوزه و پيگيري آدرس، به محل حوزه رفتم. در همان روز به محل كار آقاي عالي هدايت شدم. چند تا از كارهايم را برده بودم تا به ايشان نشان بدهم. مرحوم عالي با ديدن كارهايم، بلافاصله گفت شما پشت اين ميز كار كنيد. سپس مقوا و رنگ و... را آورد و به من گفت كار را شروع كن. شما امروز كمتر با اين‌گونه برخورد مواجه مي‌شويد. يعني مرحوم عالي آنقدر به اين حرفه علاقه‌مند بود كه در همان برخورد نخست با من، گفت: كار را شروع كن. البته دوستان ديگري نيز در گروه گرافيك كار مي‌كردند و انصافاً زحمت مي‌كشيدند از جمله خانم ناهيد فراست، آقاي صحت‌لو كه بعداً به جمع ما پيوستند، بعد هم آقاي علي وزيريان، آقاي مصطفي گودرزي، آقاي مسعود قندي و... مي‌آمدند و كار مي‌كردند.

ببينيد در اين محيط كاري آثار در خور و شايسته‌اي در آن دوره به وجود آمد با اينكه سن بچه‌هاي بين 20 تا 27 سال و اغلب هم به خاطر انقلاب فرهنگي به دانشگاه نرفته بودند. به هر حال يك بستر و محيط كار اين چنيني ايجاد شده بود با مديريت بسيار خوب كه توانست آثار خوبي را عرضه كند. به نظرم اگر به اين محيط و ويژگي‌هاي آن بپردازيم بهتر مي‌توان به چگونگي به وجود آمدن اين كارها و چرايي اين جمع صميمي برسيم.

شريفي: به طور طبيعي بخشي از اين ويژگي‌ها به شرايط آن زمان برمي‌گردد. در اوايل انقلاب حضور افرادي كه در جريان نهضت حضرت امام و خود امام، خيل شهدايي كه اكنون به ظاهر در ميان ما نيستند و شور و حالي كه با جريان نهضت ايجاد شده بود، همه و همه فضايي خاص را ايجاد كرده بود. از سوي ديگر ما درگير مسائل اجرايي و اداري و تكلفات مرسوم نبوديم، در فكر پست و مقام و آن عناوين اداري نبوديم كه اغلب در عرصه فرهنگ و هنر آفت تلقي مي‌شوند. چندان درگيري‌هاي معيشتي و مسائل روزمرگي نداشتيم و همه در پي رسيدن به باورهايشان بودند و كمتر دچار مسائل پيراموني و حاشيه‌اي مي‌شديم. همه اين مسائل فضايي كاملاً آرام با روندي طبيعي را شكل داده بود تا آن آثار خلق شوند.

به هر حال عشق و علاقه‌اي كه در ميان بچه‌ها كار بود كارها را سامان مي‌داد. اكنون كه به آثار آن دوره رجوع مي‌كنيم شايد اين احساس ايجاد شود كه بعضي از كارها را مي‌توان به جهت ساختار تكنيك يا قابليت‌هاي بصري متفاوت‌تر انجام داد. اما نكته مهم آن است كه اين آثار داراي حيات باطني هستند، موجودات زنده‌اي كه هنوز زندگي مي‌كنند، هنوز تأثيرگذارند، ويژگي‌اي كه كمتر در آثار امروز ديده مي‌شوند، چرا كه بيشتر دچار تكلف و فرم‌گرايي‌اند. خوب اينها از فضاي عطرآگين آن دوره تا حدي به دورند، فضايي كه به بركت وجود آن انسان‌ها و شهدا فراهم شد. امروزه كمتر شاهد آن فضا هستيم به ويژه در عرصه فرهنگي و هنر كه جنس آن از جنس عشق است.

خزائي: آقاي قادري اگر يادتان باشد بسياري از كارهايي كه كارهاي نخست ما محسوب مي‌شود، امضا ندارند. اما در سال‌هاي بعد از آن امضا مرسوم مي‌شود. در اين مورد توضيح بفرماييد.

قادري: حتي من به ياد دارم اين كار را بد مي‌دانستيم، نوعي ريا. شايد علتش اين بود كه همه بچه‌ها هرچه در چنته داشتند به عنوان وظيفه ارائه مي‌كردند، يعني فعاليت هنري بچه‌ها به مثابه يك شغل محسوب نمي‌شد و وسيله امرار معاش نبود و تنها بستري بود براي اداي وظيفه. خوب به طور طبيعي كارها هم دلنشين بود و تأثيرات عاطفي اين كارها را ميان مردم و در جبهه‌ها مي ديديم. اما نكته آن است كه چرا خلق چنين آثاري مي‌بايست منوط به شرايط خاص يك دوره باشد و اين جا است كه كار لنگ مي‌زند. چرا نبايد در جامعه‌ي كنوني كه با نوعي بي‌اخلاصي و عدم خلوص روبه‌رو شده نتوان اين فضاها را ايجاد كرد. بايد محوريتي به وجود آيد و زمينه‌اي فراهم شود به دور از اين فضاهاي امروزي. اين انرژي و شور در جوان‌هاي امروزي‌مان وجود دارد و تنها به توجه مديريت هنري كشور نياز دارد، به سينما، به تئاتر، به هنرهاي تجسمي، موسيقي و... ببينيد ما هنوز براي آثار هنرهاي تجسمي انقلاب اسلامي موزه‌اي نداريم، البته نه موزه به معناي مكاني براي كارهاي فراموش شده چون همين كارها هنوز هم دارند انرژي مي‌دهند.

GetFile.aspx?id=70008

به خاطره‌اي اشاره مي‌كنم. من براي گذراندن يك دوره آموزشي به لبنان رفته بودم. در فاصله اين دوره مجموعه كارهايي را كه در دوره انقلاب و دفاع مقدس انجام داده بودم، به نمايش گذاشتم، افرادي كه آنجا بودند كارها را مي‌شناختند اما نكته جالب براي آنها و چيزي كه هيجان ايجاد مي‌كرد، نسبت هنرمند و كار بود. از روي كارها پرينت مي‌گرفتند تا من آنها را امضا كنم. اين شور و استقبال ناشي از چه بود، ناشي از اين بود كه اين كارها هنوز زبان گويا براي دنياي امروز است، هنوز در پي دفاع از ارزش‌هاي تفكر شيعي و انقلابي است. به نظرم در مديريت كلان فرهنگي و هنري نسبت به هنرهاي تجسمي با نوعي بي‌توجهي روبه‌رو هستيم و اگر امروزه ما در رشته‌هاي گوناگون هنري، ضعف داريم به خاطر اين است كه نگاه تجسمي در سينما ضعيف يا در طراحي صحنه ضعيف است و مردم ما هنوز از اين باور به يك حد نصاب نرسيده‌اند. عدم توجه اين مديريت كلان باعث از بين رفتن اين فضا و عدم انسجام شده است كه اميدوارم با عنايت متوليان فرهنگي و هنري اين فضاها و اين توجه ايجاد شود. چرا كه معتقدم جامعه مي‌تواند از تفكرات امام خميني‌(ره) و اثرات وضعي شهدا و اوليايي كه در اين حوزه زحمت كشيده‌اند، بهره‌مند شود.

خزائي: يكي از مواردي كه براي من بسيار اتفاق مي‌افتد، پرسش در رابطه با اين نكته است كه ما چگونه اين كارها را انجام مي‌داديم؟ موضوعات را از كجا پيدا مي‌كرديم؟ عده‌اي به غلط بر اين باورند كه به ما سفارش داده مي‌شد كه اين كار را انجام دهيم و در حالي كه مي‌دانيم اين‌گونه نبوده است. دوستان توضيح بفرمايند كه يك اثر هنري در آن دوره چگونه شكل مي‌گرفت.

قلي‌زاده: آن موقع كار براي خدا انجام مي‌شد نه براي خلق خدا. كار براي خدا يك مفهوم عميقي دارد. هميشه براي من اين سوال مطرح بوده است كه آخر اين چه رمزي است و حالا كار كردن براي خدا چه فايده‌اي دارد؟ نخستين فايده‌اش اين است كه به خود بيشر برمي‌گردد، چرا كه براي شيطان و نفس كار نمي‌كند. هنرمند آن دوره با اخلاص مثل ديگران توي اين جامعه داشت زندگي مي‌كرد و همه كارهايش در راه خدا بود. خدا هم كمكشان مي‌كرد تا سوژه‌هايي ناب پيدا كنند، سوژه‌هايي از دل جامعه و مردم و طبيعتاً چنين كاري، با برخورد مناسب مردم روبه‌رو مي‌شد و فوري در دل‌ها مي‌نشست. در تأييد صحبت‌هاي قادري بايد بگويم كه من خودم اين كارها و پوسترها را در جاي جاي جبهه‌ها مي‌ديدم و در تمام سنگرها اين پوسترها را مي‌شد پيدا كرد. جالب اين كه اين پوسترها كپي و روي پلت‌هاي آهني و در مسير جاده‌هاي خاكي جبهه‌ها ديده مي‌شد و حتي شعاري هم در زير آنها اضافه مي‌شد. به هر حال پيدا كردن سوژه در آن دوره واقعاً به نظرم كار خدايي بود، در حالي كه امروز حتي با آرامش هم نمي‌تواني كار كني چون آن حس و حال از بين رفته است. امروز چاپ آثار گرافيكي كه محصول كار گرافيست‌هاي ايراني است را نگاه كنيد و ببينيد چقدر سقوط كرده‌ايم براي اينكه اداها و كپي‌هاي ناقصي از غربي‌ها انجام مي‌دهيم و اسم آن را مي‌گذاريم غرب. با بودجه‌اي هم كه در اختيار اين‌ها قرار مي‌گيرد، از داوران معروف گرافيك خارجي هم استفاده مي‌كنند كه حضور همين داوران اغلب يك خط و مشي كلي به گرافيك ايران مي‌دهد. به هر حال اين داوران با آن نوع نگاه كه به گرافيك ايران القا مي‌كنند، و از طرفي دوستان گرافيست ما هم كه آن دوره را تجربه نكرده‌اند با هجوم كارهاي غربي مواجه مي‌شوند و به سخره گرفتن كارهاي سنتي مي‌پردازند. متأسفانه جوان امروزي هم كه در دانشگاه درس مي‌خواند و با اين‌ها سروكار دارد فكر مي‌كند كه حقيقت همين است، حقيقت چيزي است كه فلان گرافيست خارجي مي‌گويد. عدم شناخت مسئولان هنري نيز مزيد بر علت شده است تا به كارهاي ارزشي و انقلابي كه متأسفانه مد هم شده است، كمتر توجه شود و اگر كسي هم دفاع كند انگ عقب‌ماندگي مي‌خورد. ما امروز در گرافيك‌هاي ساليانه هيچ اثري از كار دفاع‌مقدس و انقلاب نمي‌بينيم و حتي اگر كارهايي هم به اين دوسالانه ارسال شود، به ديوار نصب نخواهند شد.

لینک به دیدگاه

خزائي: نكته‌اي كه اشاره كرديد، درست است و اتفاقاً در آخرين دوسالانه گرافيك كه كتابش هم چاپ شده بود، شاهد آثار فرنگي بودم تا ايراني. 80 % كارها را نگاه كنيد آنهايي كه نوشته‌هاي فارسي دارند و از حروف لاتين استفاده نشده، اگر نوشته‌هاشان را برداريم و به هر كجاي دنيا ببريم و به نمايش بگذاريم هيچ هويتي از ايران به دست نمي‌دهد و كسي تشخيص نمي‌دهد كه اين كار ايراني است. اين مشكل، يك درد است كه بايد حل شود. وقتي از پوسترهاي دوره انقلاب و دفاع‌مقدس سخني به ميان مي‌آيد، گفته مي‌شود كارهاي شما نوشته ندارد و پوستر حتماً بايد نوشته داشته باشد و نوشته بخشي از كار پوستر است. اين امر به نظرم قابل قبول نباشد چرا كه يك اثر گرافيكي ممكن است از تركيب دو موضوع تصويري به وجود بيايد و حرف تازه‌اي ارائه دهد كه نياز به نوشته نداشته باشد و نمونه‌هايش نيز وجود دارد. در كارهايي كه انجام مي‌داديم نوشته تا حدودي كنار مي‌رفت و آن هم دلايل مختلفي داشت. شايد يكي از دلايل آن اين بود كه ما در واقع نوع تفكرات، ايده‌ها و تقدس‌هايي كه در جامعه آن زمان و به ويژه دفاع مقدس بود، را به تصوير مي‌كشيديم. مردم هم به خوبي آن را دريافت مي‌كردند و نيازي به نوشته نبود. گاهي اوقات به جاي دغدغه‌اي كه مي‌بايست براي يك نوشته داشته باشيم براي عنوان پوستر داشتيم و گاهي اوقات عنوان به درك پوستر كمك مي‌كرد. در واقع چون مفهوم خيلي خوب بيان مي‌شد نياز به استفاده از نوشته ديده نمي‌شد. ببينيد خيلي از كارهايي كه در گرافيك حوزه انجام مي‌شد، نمادين هستند و نمادپردازي شده‌اند. خيلي از اين نمادها از قبل بوده‌اند كه در كارها استفاده شد و مواردي هم بودند كه دوستان نمادهاي نويي پيدا كردند. نمادهايي كه قابل پذيرش و قابل درك براي همه بود. از جمله همين كاري كه آقاي قادري انجام دادند و سروي كه كار كردند. سرو به خصوص «سرو خميده» نماد امام‌حسين (ع) است ولي آقاي قادري با پارچه سبزي كه در كار ارائه كردند، اثري كاملاً نمادين و جديد خلق شد يا براي مثال اثر «جمال آفتاب» آقاي شريفي. به نظرم بهتر است به اين موضوع پرداخته شود.

شريفي: در عرصه هنر به خصوص در بخش هنرهاي تجسمي و گرافيك، متأسفانه بعضي‌ها به لحاظ سني از وضعيت هنر گرافيك در 30 سال پيش و همچنين جنبه كمي و كيفي آن آگاهي ندارند، بعضي‌ها هم به عمد يا به سهو فراموش كرده‌اند. اما واقعيت‌هاي مكتوب وجود دارد و بخش‌هايي هم در سينه‌ها نگه‌داري مي‌شود. آنچه امروز در عرصه هنر گرافيك مي‌بينيم به لحاظ كمي و كيفي قابل قياس با 30 سال قبل نيست و به يقين اين ارتقاء وضعيت مرهون فعاليت‌هاي آن زمان و آن دهه است، به خصوص اوايل انقلاب در دهه 60 ، كه اگر نبود ما به طور قطع اين جايگاه را نمي‌داشتيم. اكنون ما با كثرت آثار روبه‌روييم و به لحاظ آموزش و تعداد دانشكده‌ها، آموزشگاه‌ها و فضاي آموزشي با آن زمان قابل قياس نيست. هم‌چنين به لحاظ كتابخانه‌هاي هنري و قابليت‌هاي اينترنتي با زماني كه براي تهيه يك كتاب هنري و يك ابزار هنري مشكل داشتيم، يا حتي قابليت‌هاي خلق اثر كه متفاوت شده است و امكانات رايانه‌اي، همه و همه اين دوره‌ها را غيرقابل قياس مي‌كند. اما اين امكانات و تسهيلات از وجهي به زيان عرصه هنر گرافيك تمام شده و ما را دچار سهل‌انگاري و ساده برخورد كردن با كار كرده است و امر را بر عده‌اي مشتبه كرده كه گرافيست شدن آسان است. در آن دوره نداشتن امكانات، وجود محدوديت‌ها و سختي‌هايي كه متحمل مي‌شديم، باعث شده بود كه هر كسي جرأت نكند به اين دايره وارد شود و تنها كساني به اين حيطه مي‌آمدند كه علاقه‌مند و عاشق اين كار بودند. از طرفي اگر در آن زمان هنرمندان انقلاب نمي‌آمدند و در جهت ارتقاء و سواد بصري مردم فعاليت‌هاي هنري‌شان را سامان نمي‌دادند، به يقين وضعيت موجود را نمي‌داشتيم.

درباره نمادگرايي يا بروز و ظهور يك زبان ارتباطي كه شما اشاره كرديد، بايد بگويم اين امر مختص هر جريان و هر نهضت و انقلابي است. انقلاب ما به لحاظ ماهيت فرهنگي و مذهبي‌اي كه داشت اين ويژگي را در آثار هنري‌اش بروز داد. به طور طبيعي هنرمنداني كه در اين دوره كار مي‌كردند، وامدار طاغوت، فرهنگ پهلوي، فرهنگ غرب، و فرهنگ و هنر شرق نبودند، اگرچه به جهت تجربه‌هاي مطالعاتي تا حدودي متأثر از شيوه‌هاي كاري آنها بودند، اما در عين حال هيچ كدام آنها نبود و هرچه مي‌گذشت ويژگي‌هاي و ماهيت دروني خودش را بيشتر بروز مي‌داد. براي همين ما شاهديم كه در اين دوره اتفاق جديدي مي‌افتد كه همان اتفاق هنر انقلاب را تعريف مي‌كند. متأسفانه بعد از سه دهه هنوز نتونستيم اينها را تبيين، تعريف و تجزيه و تحليل كنيم و حتي آثارش را به صورت يك مجموعه منتشر كنيم. به هر حال همان طور كه اشاره شد در اين دوره ما شاهد يك زبان بصري خاص هستيم كه يكي از ويژگيهاي آن ساختن يا خلق يك زبان تصويري است كه نمادهاي بصري خاصي را به جهت ارتباط معنايي و مفهومي ارائه مي‌كند كه مختص هنر انقلاب ايران است. بخشي از آن متأثر از ريشه‌هاي فرهنگي كهن ماست كه هنرمندان به دليل گرايش به دين، مذهب و فرهنگ ملي دوباره اين ها را احيا و به زبان امروزي ارائه دادند. به هر حال در اين دوره يك زبان بصري خاص بروز كرده است كه يكي از ويژگي‌هايش همين نمادهاي تصويري است. براي مثال من در همان اثري كه شما اشاره كرديد تحت عنوان «جمال آفتاب» متأثر از يك مفهومي اين كار را كرده‌ام. در واقع مطابق با تعاريف حكما و علماي ما از شهيد كه روشني‌بخش راه است و مثل خورشيد روشنايي مي‌دهد، تلاش كردم اين مفهوم و نگاه را به گونه‌اي در اين اثر هنري پياده كنم. به هر حال اين راه اكنون هم مي‌تواند تداوم پيدا كند و هنرمندان جواني كه ارادتي به هنر انقلاب دارند، در پي اين مسير هستند.

خزائي: به عنوان آخرين نكته‌اي كه جا دارد در مورد آن صحبت كنيم اين پرسش است كه امروز بايد با اين آثار چه كار كنيم؟ آثاري كه داراي ارزش هنري، اجتماعي، فرهنگي و حتي مفاهيم عاشورايي در ارتباط هستند و البته ناشناخته. فكر مي‌كنم خرد من، شايد نصف كارهايي را كه انجام داده‌ام و همچنين شما، از ده سال پيش هم چنان مانده است، چكار بايد كرد. خيلي از دانشجويان نسل جديد اساساً نمي‌دانند چنين كارهايي شده است. بايد در اين زمينه كتاب‌هاي زيادي چاپ مي‌كرديم و به نسل امروز ارائه مي‌داديم. بايد دنبال راه‌حل‌هايي باشيم تا اين كارها به مردم نشان داده شوند، به خصوص قشر جوان كه اشنايي كمتري در اين زمينه دارد.

قلي‌زاده: به طور طبيعي بخشي از اين مشكل متوجه متوليان و مسئولان است. يعني هنرمند وظيفه خودش را انجام داده و در زمان خودش بر حسب تكليف، باورها و انديشه‌اش، خلق اثر كرده است و طبيعتاً ماندگاري هنر انديشه‌اي به آثار هنري‌اي برمي‌گردد كه آن انديشه‌ور مطرح مي‌كند و آن فكر را مطرح و ماندگار مي‌كند. ما در حال حاضر اين حلقه‌هاي مفقوده را در عرصه هنر شاهديم به دليل اينكه متوليان امر، وظيفه خود را به درستي انجام نداده‌اند. براي جوان امروزي كه ايام پيروزي انقلاب، دفاع مقدس و سختي‌ها و آن شرايط را نديده بهترين بستر انتقال مفاهيم آن فضا از طريق آثار هنري است. اين آثار بايد در مكاني مناسب نگهداري و ارائه شوند و قابل رؤيت براي مخاطب ايراني و حتي كساني كه خارج از مرزهاي جغرافيايي و فرهنگي ما ورود پيدا مي‌كنند و مي‌خواهند فرهنگ ما را بشناسند. به هر حال بهترين زبان گويا آثار هنري است كه مي‌توانند بيانگر اين ويژگي‌ها باشند. در كنار اين‌ها، ويژگي‌هاي تاريخي و هنري نيز مي‌تواند براي دانشجويان و هنرمندان قابل دسترس و تجزيه و تحليل باشد و در جهت ارتقاء فضايل فرهنگي و هنري‌مان از اينها بهره‌مند شوند. بايد اين آثار به شكلهاي مختلف منتشر شوند و در سايت‌هاي هنير مختلف قابل دسترس باشند يا به صورت مجموعه آثار انتشار يابند و... اما هيچ كدام از اين كارها صورت نگرفته است. به نظرم بايد اينها را مطرح كنيم چرا كه اين آثار متعلق به فرد خاصي نيست، متعلق به نسل‌هاي گوناگون است، متعلق به انسان‌هايي است كه اين فرهنگ را باور دارند همان طور كه نهضت سيدالشهدا متعلق به شخص خاصي نيست. در حقيقت ما از اين سرچشمه سيراب شده‌ايم و اين چشمه جوشان همچنان تشنگان آب حيات را سيراب مي‌كند. اين آثار متعلق به دوره ‌اي از حيات ملت ايران است كه ايستادگي كرد. به نظرم اين مقطع زماني تمام نشده و اكنون هم مي‌توانيم آثاري با همان فرهنگ داشته باشيم. جريان‌هايي اخيراً در عرصه هنر گرافيك به همت بسياري از دوستان شروع شده از جمله در بخش پوسترهاي عاشورايي و... كه مي‌تواند تداوم‌بخش همان جريان باشد. همين مقاومت‌هايي كه در فلسطين، لبنان، افغانستان، عراق و خيلي از كشورهاي ديگر رخ مي‌دهد، مي‌تواند در آثار امروزي متجلي شود. درست است كه به جهت ظاهري جنگ ايران و عراق پايان يافته ، اما اين جنگ همچنان ادامه دارد و تنها شكل آن عوض شده است. اين مقاومت مي‌تواند در آثار امروزي هنرمندان مطرح شود و همان فرهنگ، باور و معارف متعلق به نهضت عاشورا تجلي يابد.

قادري: اين را اضافه كنم كه از هنرمندان آن دوره و كارهاي آن نسل تاكنون تجليل و تقديري شايسته به عمل نيامده و آخرين بار فكر مي‌كنم سال 67 بود. ببينيد معرفي هنرمندان خود معرف آثار آنها نيز خواهد بود. در حوزه ادبيات انقلاب اسلامي اين اتفاق صورت گرفته اما در حوزه هنرهاي تجسمي اين جريان شكل نگرفته است. نكته ديگر كه يك جور آسيب‌شناسي هم هست اين كه، اين آثار هنوز به بركت فيلترهاي فتوشاپ و نرم‌افزارها با چيزهاي ديگر كلاژ مي‌شوند. عده‌اي آماتور اين‌ها را به مناسبت‌هاي مختلف براي نهادها استفاده مي‌كنند و يك وقت مي‌بينيد كشكولي درست شده كه قسمتي كار آقاي قلي‌زاده است، قسمتي مربوط به شما و... اين كار شده مثلاً به عنوان چندمين سالگرد دفاع مقدس. به نظرم تا وقتي كه خود اين هنرمندان هستند و در اين عرصه، بايد از آنها استفاده كرد. همان طور كه به ادبيات مقاومت مي‌پردازند، ضروري است در حوزه هنرهاي تجسمي نيز يك پردازش و يك رجوع به آثار و هنرمندان اين آثار بشود و نوعي احيا و شكوفايي در آنها پديد آورد. در واقع بحث من تجليل از افراد نيست كه تجليل از يك جريان فكري است كه اين آثار را به وجود آورده است.

خزائي: اميدواريم اين اتفاق هرچه زودتر بيافتد و اين صحبت‌ها تأثيرات خودش را داشته باشد و درجهت احياي هنرهاي تجسمي انقلاب و دفاع مقدس گام‌هاي مؤثري برداشته شود.

زنده‌ياد ابوالفضل عالي

GetFile.aspx?id=70009

متولد: 1334 تهران

ليسانس گرافيك ـ دانشكده هنرهاي زيبا دانشگاه تهران

فوق‌ليسانس پژوهش هنر ـ‌ دانشگاه هنر

ابوالفضل عالي، از خيل عاشقان صادق و وارسته‌اي بود كه هيچ‌گاه از ماهيت آسماني فرهنگ انقلاب غافل نشد و تا آخرين روز حيات خود، در جبهه فرهنگ و هنر واقعي كه همانا خط حق و حقيقت بود، باقي ماند. ابوالفضل عالي اهل واقعي فرهنگ حقيقي بود.

هنرمند اگر اندكي صادق باشد، معمولاً آن‌گونه كه مي‌انديشد و آن‌گونه كه شخصيت باطني‌اش اقتضاء مي‌كند، در آثارش نشانه‌هايي از خود باقي مي‌گذارد و برخي از زواياي روحي خود را عيان مي‌سازد. آثار هنري ابوالفضل عالي نشان از لطافت و روشني روح زلال و بلندي دارند كه سر در آسمان گذاشته است. ابوالفضل، هنرمندي صادق بود.

ابوالفضل عالي،‌ علمدار گرافيك انقلاب اسلامي بود كه طي نزديك به دو دهه به تصوير كردن حرف‌ها، دردها، آرمان‌ها، ارزش‌ها و حماسه‌هاي يك قوم ريشه‌دار پرداخت. او تا آخر، همچنان صبور و بي‌تزلزل، به ارزش‌هاي فرهنگي مردم خود وفادار ماند. ابوالفضل هنرمندي ساده و صميمي و پايدار بود.

در سحرگاه روز سه‌شنبه 29 مهرماه 1376، آسمان او را به خود خواند: ابوالفضل، آرام و سبك از ميان ما هجرت كرد و... ما را با خاطرات و آثارش تنها گذاشت.

احمد آقا قليزاده

GetFile.aspx?id=70010

متولد 1339/ تهران

كارشناسي‌ارشد ارتباط تصويري از دانشگاه تهران/ دانشكده هنرهاي زيبا

كارشناسي گرافيك از دانشگاه تهران / دانشكده هنرهاي زيبا

عضو مركز هنرهاي تجسمي حوزه هنري

مدير گروه گرافيك مركز هنرهاي تجسمي

برنده اولين و دومين بينال گرافيك تهران

دريافت لوح زرين، ديپلم افتخار و مدال يادبود از مجتمع هنر و ادبيات/ تهران

برنده جايزه ويژه مسابقات جهاني پوستر / مسكو 1996

دريافت لوح تقدير «حماسه هنر» / هنرمندان دفاع مقدس / حوزه هنري

برنده جايزه اولين بينال پوستر جهان اسلام

برگزيده جشنواره فرهنگي هنري مهر

عضو هيأت داوران بخش پوستر چهارمين جشنواره هنرهاي تجسمي هنر جوان

سيدحميد شريفي آل‌هاشم

GetFile.aspx?id=70013

متولد 1342/ تهران

كارشناسي‌ارشد گرافيك/ دانشگاه تربيت مدرس

كارشناسي نقاشي/ دانشگاه تهران دانشكده هنرهاي زيبا

مدرس دانشكده هنر دانشگاه الزهرا و دانشكده هنرهاي زيبا دانشگاه تهران

مسؤول گروه گرافيك مركز هنرهاي تجسمي حوزه هنري تا سال 1382

عضو شوراي مركز هنرهاي تجسمي حوزه هنري

مدير مركز گرافيك كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان 78 ـ 1376

دبير جشنواره و عضو هيأت داوران دومين جشنواره تجربي هنرهاي تجسمي هنر جوان

عضو هيأت انتخاب آثار اولين دوسالانه پوستر جهان اسلام 1383

داور و مدير هنري اولين دوسالانه تايپوگرافي (حروف‌نگاري) پوستر ايران 1384

دبير اولين دوسالانه پوستر عاشورا 1384

دريافت جايزه نفر اول، ديپلم افتخار و نشان زرين از سومين نمايشگاه دوسالانه طراحان گرافيك ايران 1371

عضو هيأت داوران بخش پوستر چهارمين جشنواره هنرهاي تجسمي هنر جوان

مجيد قادري

GetFile.aspx?id=70012

متولد 1341/ تهران

فارغ‌التحصيل طراحي صنعتي از دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران

طراحي بيش از ده‌ها پوستر و تابلوي نقاشي با موضوع پيروزي انقلاب اسلامي و دفاع‌مقدس

دريافت لوح تقدير حضرت امام‌خميني (ره) به عنوان طرح گرافيك انقلاب اسلامي/ 1367

مديريت واحد تجسمي توليد سپاه پاسداران تهران.

عضو واحد گرافيك حوزه هنري.

مدير صفحه تجسمي مجله سوره زمان حيات شهيد آويني

مدير مركز سرگرمي‌هاي سازنده كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان

مسؤول هنري كميته برنامه‌ريزي كتب درسي دوره ابتدايي

داوري جشنواره‌هاي بين‌المللي عكاسي، كاريكاتور، نقاشي، هنرهاي دستي

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...