رفتن به مطلب

بهار کجاست؟!


ارسال های توصیه شده

یکی بود، یکی نبود، پشت ابرهای کبود، آسمون گرفته بود! باغ آبی دلش به امید یه بهار میون غم نشسته بود، بهار نبود! همه حجم بهار ، کوله بار بسته بود و رفته بود تو گلدونای باغ همسایه نشسته بود و هیچ نگفت که آسمون شهرمون دلش چقدر گرفته بود!

 

آره عزیز؛ بهار اومد توی تموم خونه ها و توی خونه های ما قدر عروسکهای بچگی بهار نبود!

یه مدتی گذشت و بعد یه شب یکی میون حجم خالی دلش اومد که مرحم بذاره رو زخم بی نشونی ستاره ها. نرگس واژه هاش رو ریخت و با نمام حنجره فریاد کشید: " زمستون سیاه برو، بهار پاکی ها بیا ، "

ولی بازم بهار نبود! یه روز بهار نامه نوشت به تک تک ستاره های بی نشون. نامه رسمی بهار، بوی بهارو نمیداد؛ بهار نبود!

" ستاره های آسمون بی کسی خوبید؟ منم بهار! خواستم بگم به جون باغ نرگسام تا دم دروازه شهر، ستاره ها صف کشیدن ولی فضای شهرتون یه جورای عجیبی بود. کسی درهارو وا نکرد. تو شهرتون هیچکی نبود. بسه دیگه غم نخورید. سهم بهار شهرتون اومده بود، خدا نخواست بگیریدش، قسمت نبود!!! "

آره عزیز بهار اومد توی تموم خونه ها و توی خونه های ما بهار نبود! :sigh:

  • Like 5
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...