رفتن به مطلب

مشاعره با اشعار فردوسی


azarafrooz

ارسال های توصیه شده

دیگه عنوان واضح هست اولین شعرم میگذارم :

 

چو گفتـــــار بيهــوده بسيــار گشت

سخنگوي در مردمي خوار گشت

به نايـافت رنجه مـكن خـــــويشتن

كه تيمـار جان باشد و رنج تـن:a030:

نون بده :ws3:

 

 

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...
  • 4 هفته بعد...
  • 3 ماه بعد...

یکی تیر زد بر سرش گستهم

که با خون برآمیخت مغزش بهم

نگون گشت و هم در زمان جان بداد

شد آن نامور گرد ویسه نژاد

لینک به دیدگاه

توانا بود هر که دانا بود

ز دانش دل پیر برنا بود

 

از این پرده برتر سخن‌گاه نیست

ز هستی مر اندیشه را راه نیست

لینک به دیدگاه
تو رفتی و گیتی بماند دراز

کسی آشکارا نداند ز راز

ز روز گذر کردن اندیشه کن

پرستیدن دادگر پیشه کن

 

به نیکی گرای و میازار کس

ره رستگاری همین است و بس

 

منه هیچ دل بر جهنده جهان

که با تو نماند همی جاودان

لینک به دیدگاه
  • 2 سال بعد...
  • 1 سال بعد...

همــــان گنج و دينار و كاخ بلنـــــد

نخواهــــد بدن مرترا ســـودمند

فــريــدون فــرّخ، فرشته نبـــــــود

بــه مشك و به عنبر، سرشته نبود

لینک به دیدگاه
  • 2 سال بعد...
  • 1 سال بعد...
×
×
  • اضافه کردن...