ماتینا 4434 ارسال شده در 20 مهر، 2012 سلام بچه ها اینجا اسپم نکنید ممنون *از یادم نرفتی* آن روزها چه روزی بود چه زود گذشت چه قدر زود خاطرها به یادم ماند ولی تو از کنارم رفتی باز رفتی با آنکه دلم شکست ولی هیچ وقت از یادم نرفتی با آنکه نگرانم کردی باز از یادم نرفتی به من چیزها آموختی ولی از یادم نرفتی وقتی تو به من دل بستی و من به یاد تو نبودم وقتی من به تو دل بستم و تو به یاد من نبودی هرچه بوده گذشت از هم جدا شدیم ولی هیچ وقت از یادم نرفتی 4
ماتینا 4434 مالک ارسال شده در 20 مهر، 2012 وقتی که او کوچ کرده بود آلبوم خاطره تو خونه جامونده بود با رفتنش تو روزنامه تیتر شده بود *** هر روز غروب رو صندلی پارک شهر دو لیوان نسکافه ولی امروز با خیال تو قهوه تلخ *** تولدم است صندلی روبه رو خالی از حجم نگاه توست *** هنوز ماه بر آبادی می درخشد و من بر آخرین برگ زرد خاطره ام می نویسم ای عشق تو را فراموش کردم 3
ماتینا 4434 مالک ارسال شده در 20 مهر، 2012 در زیر نو رمهتاب به قشنگی شب تاب چه کسی را تامل میکنم که هنوز او را ندیدم تپش ساعت ضربان قلب که به تندی قلب گنجشکی می تپد و مرا به گوشواره نجمه بالا می برد با نخستین حروف چین الفبا با تو من نشسته بودم روی ایوان که دو سی بند انگشت به هم عشق هدیه دادند آخر کاغذ سفیدم مثل شب تاریک شد اما نفهمیدم برای که................ خواب چشمم را پر میکند موذن می خواند 3
ارسال های توصیه شده