YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۱ جنگ واژه ای است که از پیدایش بشر و پیش از تاریخ تعریف داشته و با افزایش جمعیت روی زمین شکل جدی تری به خود گرفت. انسان های نخستین برای حفظ حیات خود و سیر کردن شکم و رفع دیگر نیازهای اولیه مجبور به جنگ و درگیری با یکدیگر بوده اند. با تشکیل جوامع ابتدایی و قبایل جنگ ها گسترش یافته و به تبع آن گروه های جنگجو و سربازان به وجود آمدند. در ایران پیدایش ارتش را می توان از دوره مادها بررسی کرد. پیش از ورود آریایی ها ایران عرصه تاخت و تاز اقوام وحشی بود. از اینرو با شکل گیری حکومت مادها (728 ق م) "دیا اکو" پادشاه بزرگ مادها به جمع آوری نیروهای نظامی پرداخت و به منظور مقابله با هجوم آشوری ها، هگمتانه ( همدان کنونی) را به صورت دژی نظامی درآورد و استحکامات و قلعه های متعددی بنا کرد. نیروهای نظامی ایران از همان ابتدای پیدایش شامل دو بخش سواره نظام و پیاده نظام می شد. این ارتش در ابتدا مردمی بود و اعضای کلیه قبایل تحت حکومت مادها به صورت داوطلب به آن می پیوستند. این افراد بدون درنظر گرفتن نوع سلاحی که در دست داشتند و تنها با تکیه با تکیه بر نام قبیله خود در کنار هم قرار گرفته ه همراه با سربازان دیگر قبایل به مقابله با مهاجمین می پرداختند. از زمان هوخ شتره دیگر پادشاه بزرگ مادها، سربازان بر حسب نوع سلاح به دسته های کمانداران، نیزه داران و سواران تقسیم شدند و در کنار آنان دسته های پشتیبانی، تدارکات و یگان های بارکش قرار گرفت.سلاح های ارتش ماد ها نیز متنوع و شامل خنجر، سرنیزه، سپر، شمشیر، تیر وکمان و زوبین بوده است. هخامنشیان یا پارسی ها دسته دیگری از آریا یی ها بودند که به ایران آمدند و در کنار رود کارون حکومتی به تبعیت از دولت ایلام، آشور و سپس مادها تشکیل دادند.منابع تاریخی حکایت از آن دارند که ارتش پارس تا قبل از پادشاهی داریوش بزرگ به صورت چریکی سازماندهی می شد. اما از زمان داریوش بر پایه سه دسته سپاه جاویدان، پیاده نظام و سواره نظام تقسیم بندی شد. سپاه جاویدان یا همان یاران فنا ناپذیر که محافظ و نگهبان شاه بودند، از ده هزار سرباز زبده که از خاندان اشراف پارس و از میان جوانان سالم و بلند قامت بودند تشکیل شده بود. این افراد از کودکی با فنون اسب سواری، تیر اندازی، پرتاب نیزه، شمشیر بازی و نبرد تن به تن آشنا شده و تا پایان دوره سربازی حق ازدواج نداشتند. آنها پس از سن بیست سالگی وارد مرحله سپاهیگری شده و بعدها بخش اعظم سواره نظام را تشکیل می دادند. سواره نظام در ارتش پارسیان نقش مهمی در جنگ ها داشتند و سلاح اصلی آنها نیزه بود. پس از سواره نظام، خیل عظیم ارتش هخامنشیان را پیاده نظام تشکیل میدادند. 1 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۱ به طور كلي بررسي تاريخچه تشكيل نيروي زميني در ايران را ميتوان از زمان شروع تاريخ مدون آن يعني دوره مادها مورد بررسي قرار داد كه افراد اين نيرو به دو دسته سواره نظام و پياده نظام تقسيم ميشدند. سپس با تشكيل حكومت هخامنشيان توسط كوروش هخامنشي، اين نيروها تحت فرماندهي يك نفر درآمده و شكل و سازمان منسجمتري يافتند. در زمان داريوش هخامنشي استعداد نيروي زميني به هفتصد هزار نفر افزايش يافت و رستههاي پياده، سواره، ارادهسواران، مهندسان، نفت اندازان، كارگزاران و سربازان جاويد شكل گرفت. اشكانيان اما، نيروي زميني را به دو گروه سواران و پيادگان تقسيم كردند و اهميت بيشتري براي رسته سواران قائل بودند. در دوره ساسانيان هم پادگانهاي هميشگي ايجاد شد و هزينه سپاهيان و مزد سربازان از سوي دولت پرداخت گرديد. پس از آمدن مسلمانان به ايران و فروپاشي حكومت ساسانيان، اميران عرب، نيروهايي نيز از ايرانيان در زير فرمان خود داشتند كه در ميدانهاي جنگ پيكار ميكردند و پس از مدتي همين نيروها علم استقلال برافراشتند و در گوشه و كنار ايران حكومتهايي تشكيل دادند كه داراي ارتش مخصوص خود بود و در اين ارتشها، همان شيوههاي جنگ نياكان خود را به كار ميبردند. صفاريان، ديلميان سامانيان و ساير حكومتهاي متقارن از جمله اين حكومتها بودند. با روي كار آمدن صفويان، ارتش داراي سازماني متشكل و هماهنگتر شد و نيروي زميني ارتش به چهار دسته: 1-سواران 2-پيادگان 3-توپچيلر(توپخانه) 4-نسقچيدار(راهدار و راهبان سپاهيان) تقسيم گشت. وضعيت نيروي زميني در دوره افشاريه هم تقريباً شبيه زمان صفويه بود، اما با كشته شدن نادرشاه، آرامش و مركزيتي كه او پديد آورده بود، به يكباره از ميان رفت و آشفتگي و بي سرو ساماني در ارتش تا نخستين دهه سيزدهم هجري و آغاز فرمانروايي آقا محمد خان قاجار ادامه يافت. در دوره قاجاريه با همت و تلاش ميرزا تقي خان امير كبير كه به حق مقام شامخي در تاريخ ارتش ايران دارد و سپس عباس ميرزا، سازمان ارتش ايران مجدداً به صورت منسجم و هماهنگي در آمد و ارتش ايران به ده تومان تقسيم شد كه هر تومان متشكل از چهار تا يازده فوج و فرمانده هر فوج يك سرتيپ بود. به طور كلي نيروي زميني ارتش اين دوره را بخشهاي زير تشكيل ميدادند:1-قشون جنوب ايران 2-ديويزيون قزاق 3-بريگاد مركزي 4-نظام ايالات و ولايات 5-قواي داوطلب شرقي 6-ژاندارمري 7-امنيه و قواي مشابه 8-پليس منظم 9-پليس ايالات و ولايات. در دوره حكومت رضاخان پهلوي توجه زيادي به امر نظام و اصلاحات وسيع در ارتش ميشد. در ضمن اين اصلاحات، ايران به پنج حوزه نظامي بزرگ تقسيم شد كه بايد آن را مبدأ تشكيل نيروي زميني ارتش به صورت اصولي و تقريباً به شكل امروزي آن دانست. اين پنج حوزه شامل لشگر مركز، لشگر شمال غرب، لشگر شرق يا خراسان، لشگر جنوب و لشگر غرب ميشد. سپس طي سالهاي 1314 تا 1320، تحولات اساسي ديگري در سازمان نيروي زميني ارتش به وجود آمد و اين سازمان شامل پنج لشگر، 4 تيپ مستقل، 2 واحد توپخانه 105 بلند و ضد هوايي شد. در سال 1314 شمسي، درجات نظامي نيز تعيين و اعلام گرديد. در اين زمان، مدارس مختلف نظامي مانند مدرسه ديويزيون(براي ديويزيون قزاق)، مدرسه نظام مشيرالدوله(براي بريگاد مركزي)، مدارس افسيه و سوزافسيه(براي ژاندارمري و كلاسهاي بيطاري) كه قبلاً در زمان قاجاريه تشكيل شده بودند، درهم آميخته شدند و براي اولين بار مؤسسهاي به نام مدارس نظام كل قشون ايجاد گرديد، در ادامه، اين مدارس به سه مدرسه جداگانه: 1-مدرسه ابتدايي نظام 2-مدرسه متوسطه نظام 3-مدرسه عالي نظام تبديل شدند، كه نام اين سه مدرسه نيز در سال 1314 به ترتيب به دبستان نظام، دبيرستان نظام و دانشكده افسري تغيير يافت. نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و پيدايش تغيير و تحولات اساسي در بخشهاي مختلف كشور، از جمله ارتش، نيروهاي انقلابي موجود در ارتش كه بيشتر آنان طي سالهاي گذشته نيز هدايت افراد انقلابي و مذهبي ارتش را بر عهده داشتند، با توجه به وضعيت كشور و بروز هرج و مرج در نقاط مرزي، در زمان شروع تهاجم رژيم عراق به كشورمان، نيروهاي ارتش از انسجام و هماهنگي لازم برخوردار نبودند، اما در عين حال، اولين بخش از مردم كشورمان نيز كه به مقابله با دشمن متجاوز شتافتند، نيروهاي زميني و هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران بودند. نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران در طول هشت سال دفاع مقدس، 45 عمليات گسترده و مؤثر بر عليه نيروهاي متجاوز انجام داد كه بيشتر آنها منجر به آزادسازي بخش عمدهاي از خاك اشغال شده كشورمان شد و ضربات جبران ناپذيري بر پيكره ماشين جنگي عراق وارد گرديد. همزمان با عملياتهاي نظامي اين نيرو، پرسنل فداكار و متعهد جهاد خود كفايي آن، دوشادوش ساير پرسنل درگير جنگ، ضمن بازسازي و تعمير و تدارك وسايل، قطعات آسيب ديده منشأ خدمات بسيار ارزشمندي براي نيروهاي نظامي كشور شدند و اقدام به ساخت قطعات مورد نياز نيز كردند. در زمينه امور آموزشي نيز اقدامات زيادي انجام گرفت تا نيروي زميني ارتش به صورت منسجم و مبتني بر علم روز درآيد. اكنون با گذشت بيست سال از پايان جنگ تحميلي، نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران با گذر از دوران سازندگي و تعمير تجهيزات و امكانات مورد استفاده خود در جنگ، با استفاده از نيروهاي متخصص و مهندسان توانسته است كه تسليحات و تجهيزات نظامي متعددي را طراحي و توليد كند و به مرحله خودكفايي برسد. از نظر نيروي انساني نيز، با گزينش و استخدام نيروهاي متعهد، مومن و تحصيلكرده، نيروهاي آمادهاي را جهت دفاع از كشور و نظام جمهوري اسلامي ايران تربيت كرده است. 1 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۱ در بستر تاريخ در آخرين روزهاي حكومت شاهان قاجار، نيروهاي مسلح ايران از چهار يكان نظامي تحت فرمان خارجي ها و مجزا تشكيل شده بودند. چندين واحد از نيروهاي عشاير و محلي هم وجود داشت كه در مواقع اضطراري به كمك، فراخوانده مي شدند، اما آن طور كه بايد اعتماد واطميناني به آنان نمي شد، چون در غالب موارد، نيروهاي عشاير و محلي با تلاشهاي مركزيت بخشي دولت،مخالفت مي كردند، چون گمان بر اين بود كه تهران زير نفوذ نيروهاي بيگانه قرار دارد. «وجود فرماندهان خارجي در بين سپاهيان ايراني به اين نگراني هاي مذهبي و قبيله اي مي افزود. شايد موثرترين واحد نظامي دولتي «بريگاد قزاق» با 5 هزار نفر از كاركنان وفادار خوب آموزش ديده ومنظم بود كه در سال 1258 ايجاد شده بود و تحت فرمان افسران روسي قرار داشت.»(1) فكر ايجاد ارتش واحد و تحت فرماندهي يك شخص، براي جلوگيري از ادعاهاي جدايي طلبانه و استقلال جويي قومها ي گوناگون و براي پاسخ گويي به تمايل نخبگان كه خواستار ايجاد يك دولت ملي تام الاختيار بودند، تقويت شد. «اين ايده با پافشاري انگليسي ها كه مايل بودند، دولتهاي آينده ايران وجود تفنگداران جنوب را بپذيرند، گسترش يافت. در واقع از ابتداي قرن بيستم، دولت انگليس خواستار تشكيل ارتش واحد در ايران بود. علت اصلي علاقه آنها نيز اين بود كه روسيه در آن هنگام از نظارت مستقيم بر تيپ قزاق دست برداشته بود و قزاق ها فقط به دولت تهران وابسته بودند.»(2) كه اجراي اين پيشنهاد به عهده رضا خان گذاشته شد كه در اسفند ماه 1299 رضا خان و سيدضياء الدين طباطبايي به همراه حدود 2500 نفر قزاق ايراني وارد پايتخت شدند. در ظرف يك هفته، طباطبايي دولت جديدي تشكيل داد و رضاخان را به رياست ارتش منتصب كرد. سردار سپه دراقدام هاي بعدي خود در دي ماه 1300 با انتشار فرمان عمومي شماره يك ارتش، نام «قزاق»را از تاريخ ارتش ايران براي هميشه پاك كرد و براي سپاه ايران نام «قشون»را برگزيد... اوكه از مزيت كاربرد هواپيما براي سركوب عشاير و براي برقراري ارتباطات سريع و امن در كشور بزرگي مثل ايران آگاهي پيدا كرده بود، اقدام هاي بعدي خود را در خصوص تحول در ارتش نوين ايران، دست به تجديد قواي دريايي ارتش و تشكيل نيروي هوايي زد و به اين ترتيب در شعبه «تنسيقات» از دايره عمليات، دفتري هم به نام دفتر هواپيمايي پيش بيني شد و براي نخستين بار، اسم هواپيمايي جزو ساير سازمانها ارتش ايران شد، هر چند دفتر مزبور در آن موقع به جز يك رئيس و يك نويسنده، عضو ديگري نداشت ودر ابتدا، هواپيماي هم در بين نبود. به هر حال همين دفتر، هسته مركزي «هواپيمايي نظامي ايران» را تشكيل داد. «پس از تأسيس «دفتر هواپيمايي»در دايره عمليات اركان حزب كل قشون، براي بررسي ايجاد هواپيمايي نظامي در ايران، خريد يك فروند هواپيماي «يونكرس اف-13 از شركت يونكرس خريداري شد و اين هواپيما در نخستين فرودگاه كشور يعني «قلعه مرغي» استقرار يافت. «پس از به خدمت گرفتن اين هواپيما تلاشهاي وسيعي براي خريد هواپيماهاي بيشتر آغاز شد ودر سال 1302 علاوه بر خريد دو فروند هواپيماي «يونكرس-اف-13 ويونكرس آ-20»، توسط اهالي گيلان ومازندران، چهار هواپيماي ديگر(يك فروند دوهاويلاند-4، يك فروند دوهاويلاند9آ و دو فروند آورو) از روسيه به تهران رسيدند.»(3) در خرداد 1302 اولين دسته از افسران ايراني در رسته هاي مختلف ارتش، انتخاب و براي تكميل تحصيلات نظامي به كشور فرانسه اعزام شدند كه يك افسر هم به نام سرهنگ احمدخان نخجوان از تيپ گارد پياده نيز جزو اين دسته براي تحصيل در رشته هواپيمايي و فرا گرفتن فن خلباني اعزام شده بود. تا خرداد 1303 با وجود اين كه هواپيمايي قشون ايران داراي تعدادي هواپيما بود، ولي به علت نبود كاركنان متخصص، اداره اين سازمان به طور مستقيم به وسيله اركان حزب كل قشون و از طريق دفتر هواپيماي مربوطه انجام مي گرفت. «در تاريخ 11 خرداد1303 به موجب حكم قشوني شماره 212، براي اولين بار فرمان تأسيس صنف «هواپيمايي كل قشون» به عنوان يك سازمان مشخص از طرف رضاخان صادر شد و پس از ورود سرهنگ احمد نخجوان به ايران، كه از قبل، طبق فرمان رضاخان به رياست آن منصوب شده بود، تغييراتي را پيشنهاد داد كه مورد تصويب قرار گرفت. سازمان جديد كه در واقع نخستين سازماني به شمار مي رود كه تحت عنوان «اداره هواپيمايي كل قشون دولت ايران » تشكيل و براي اولين بار به عنوان يكي از اداره هاي مستقل تابع اركان حزب كل قشون محسوب شده است.(4) بين سالهاي 1302 تا سال 1304، پنج فروند هواپيما از روسيه وهفت فروند هواپيما از فرانسه خريداري شد، كه هر يك از اين دو كشور فروشنده تلاش مي كرد زودتر هواپيماي خريداري شده را به تهران برسانند. سه نفر خلبان ايراني كه تازه از مدرسه هوانوردي روسيه، فارغ التحصيل شده بودند، پرواز با سه فروند از پنج فروند هواپيماهاي خريداري شده از آن كشور را بر عهده گرفتند. «روز 6 بهمن 1304 سه فروند هواپيماي «دوهاويلاند-9آ» روسي تا بادكوبه در صندوقهاي حمل و در اين شهر آماده پرواز شدند. يكي از اين هواپيماها هنگام برخاستن از فرودگاه بادكوبه دچار سانحه شد و بعدها با كشتي به ايران حمل شد، از دو فروند هواپيما ديگر كه سالم وارد آسمان كشور شدند فقط يك فروند به خلباني عيسي اشتوداخ، سالم در قزوين فرود آمد. «در قزوين هم با بارش برف، مدتها اين هواپيما در اين شهر زمين گير شد و نتوانست خود را به موقع به تهران برساند. هفت فروند هواپيماي فرانسوي هم كه قرار بود با خلبانان فرانسوي از بوشهر پرواز كنند و هر چه زودتر خود را به تهران برسانند سرنوشتي بهتر از هواپيماهاي روسي نداشتند.»(5) سرانجام با ورود افسران ديگري كه براي فراگرفتن آموزشهاي هواپيمايي به روسيه رفته بودند، سازمان هواپيمايي در سال 1305 عبارت از دو قسمت صفي وفني با بيست فروند هواپيما شكل گرفت : 1- برگه، سه فروند 2- دوهاويلاند4 و9، شش فروند 3- يونكرس، پنج فروند 4- اسپاد، دو فروند 5- پوتز، دو فروند 6- اورو، دو فروند اين هواپيماها شماره هاي مخصوص داشتند و با به نام هاي مختلف : عقاب، تيهو، كركس، شاهين، هما، قرقي، كبك و بلبل نيز خوانده مي شدند. در سال 1306 آن دسته از دانشجوياني كه براي فراگرفتن آموزشهاي هواپيمايي به فرانسه رفته بودند نيز به ايران بازگشتند وچند هواپيماي ديگر هم به جمع هواپيماهاي پيشين افزوده شد و سازمان هواپيمايي، با سي وسه هواپيما به صورت زير درآمد: گردان يكم : شامل هفت فروند هواپيما دوهاويلاند9 گردان دوم : شامل دو فروند هواپيماي دوهاويلاند وچهار فروند هواپيماي يونكرس گردان آموزشي : شامل يازده فروند هواپيماي برگه، اورو، اسپاد و پوتز «در سال 1307 دسته دوم و سوم محصلان از فرانسه بازگشتند و چون كادر افسري هوايي سروساماني گرفته بود، به طور رسمي اداره اي به نام اداره هواپيمايي در قلعه مرغي تشكيل يافت و از اين پس به توسعه سازمان هواپيمايي توجه بيشتري شد و دانشجويان به آموزشگاههاي خلباني و فني كشورهاي روسيه و فرانسه فرستاده شدند.» پس از آن ماموران سياسي ايران با دولتهاي انگليس و آمريكا وارد گفت وگو شدند و رفته رفته ساير كشورهاي توليد كننده هواپيما، نيز پيشنهادهايي را براي فروش هواپيما به ايران دادند. «دولت وقت ايران نيز تصميم گرفت براي انتخاب بهترين نوع هواپيما، مسابقه اي در ميان فروشندگان ترتيب دهد وقرار شد، اين مسابقه در مهرماه 1309 با شركت خلبانان انگليسي، فرانسوي، ايتاليايي، آمريكايي، چكسلواكي، روسي ولهستاني انجام بگيرد. اين مسابقه در همان سال انجام گرفت ولي تنها هواپيماهاي فرانسوي و آلماني در آن شركت كردند و در نتيجه در سال بعد 10 فروند هواپيما از روسيه وتعدادي هواپيماي يونكرس از آلمان خريداري شد.»(6) افزايش حجم پروازها و تنوع هواپيماهاي مختلف، اجراي امور و تعمير و نگهداري در ساعت هايي غير از ساعت پرواز و سرانجام برگشت دير وقت هواپيماها از ماموريتهاي دور، بر لزوم توجه به فرودگاهها و اجراي وظايف تحت نظر مسئولين آموزش ديده و آشنا به مسائل پروازي تاكيد شد. آن زمان بود، فرماندهان اين فرودگاه را به فكر چاره جويي افتادند .به همين منظور در آذر ماه 1309 براي اولين بار درتاريخ هواپيمايي ايران، يك نفر از افسران، به عنوان «صاحب منصب مسئول فرودگاه» با وظايف مشخص ومدون تعيين شد. «بر مبناي حكم صادره كنترل كليه امور فرودگاه قلعه مرغي، از لحاظ اجراي مقررات ايمني پرواز تعيين خط حركت، خط نشستن طيارات، تعيين سمت گردش پس از برخاستن و هنگام نشستن وگزارش تخلفات پروازي، به عهده صاحب منصب گذاشته شده بود اين صاحب منصب مانند نگهبان به صورت هفتگي تعيين و ابلاغ مي شد. بر مبناي شرح وظايف تعيين شده، اداره كليه امور فرودگاه و برج مراقبت عملاً به عهده اين صاحب منصب گذاشته شده بود.»(7) در مهرماه سال 1310، آموزشگاه خلباني در مهرآباد تأسيس و براي اولين بار 19 نفر داوطلب غير نظامي، يك افسر به سر هنر آموزگاري، با استادي يك خلبان سوئدي مشغول فرا گرفتن فن خلباني شدند. همزمان با تشكيل آموزشگاه خلباني، به منظور تربيت مكانيسين هواپيما، آموزشگاه فني نيز در دوشان تپه تأسيس شد. «در سير تحول اين سازمان، به موجب حكم عمومي قشوني (ماده يك نمره 1444)، عنوان «اداره هواپيمايي كل قشون ايران » از تاريخ 1311 به «قواي هوايي» تبديل شد.»(8) به اين ترتيب در اين سال سازمان منظم هواپيماي ايران تشكيل شد و اين سازمان عبارت بود از : يگ گروه آموزشي يك گردان شكاري يك گردان بمباران و اكتشافي در طرح جديد، اركان حرب هوايي، از نيروي زميني جدا شد و در حقيقت سازمان مستقل هواپيمايي مركب از يك هنگ و فرماندهي و يك ستاد هنگ، شامل سه ركن و يك دفتر ستاد به وجود آمد و اين نخستين ستاد هوايي بود كه به رياست سرگرد «نورد كيست» سوئدي تشكيل مي شد.كمي بعد يعني اواخر همان سال در سازمان هواپيمايي باز تغييراتي به شرح زير به وجود آمد : الف- فرماندهي و ستاد فرماندهي: شامل سه ركن و به انضمام دواير سررشته داري، دارايي، بهداري، موتوري ويك دانشكده ديده باني، يك آموزشگاه خلباني، يك آموزشگاه فني و يك كارخانه هواپيما سازي نيز پيش بيني شد. ب- واحدهاي هوايي شامل پنج هنگ : - هنگ يكم، در قلعه مرغي شامل يك گردان شكاري از هواپيماهاي فيوري و دوگردان اطلاعاتي از هواپيماهاي اداكس. - هنگ دوم، در اهواز - هنگ سوم، در مشهد - هنگ چهارم، در تبريز - هنگ پنجم، در مهرآباد تهران در سال 1312 براي بي نيازي از خريد هواپيماهاي خارجي و يا حداقل براي كاستن هزينه خريد آنها، اقدام به تأسيس كارخانه هاي هواپيماسازي شد و به همين منظور براي خريد ماشين و لوازم كارخانه، به كشورهاي اروپايي؛ آلمان و انگلستان مثل شركت پرات وويتني، سفارشهاي داده شد و اين ماشينها و لوازم در سال 1314 به ايران رسيد و در دوشان تپه نصب شد. اين كارخانه با نام كارخانه هاي هواپيماسازي شهباز مشغول كار شد و علاوه بر تعمير هاي اساسي، با استفاده از قطعات و مواد اوليه مورد لزوم، شروع به ساخت هواپيما كرد. در اول مرداد 1317، نخستين هواپيماهاي ساخت اين كارخانه به پرواز درآمد و تا سال 1318 توانست 30 هواپيماي مشقي و10 فروند هواپيماي جنگي ساخته شد. ولي از اين سال به بعد به علت بروز جنگ جهاني و نرسيدن مواد اوليه و قطعات لازم از خارج و سرانجام سرايت جنگ جهاني دوم به ايران، برنامه ساخت هواپيما، متوقف شد.(9) البته برنامه اي كه براي اين كارخانه تنظيم شده بود، مي بايست تا سال 1320، تعداد 120 هواپيماي آموزشي و20 فروند جنگي ساخته مي شد. در اسفند ماه سال 1314 چند فروند هواپيما از انواع اداكس پكازوس و تايگرموس به مشهد فرستاده شد و هنگ هوايي مشهد از آغاز سال 1315 به طور رسمي آغاز به كار كرد و در واقعه 20 شهريور منحل شد. «در اسفند 1315 چند هواپيما از انواع تايگرموس و اداكس هورنت براي تشكيل هنگ هوايي اهواز به آن شهر فرستاده شد و مثل ديگر هنگهاي هوايي تا شهريور 1320 داير بود. در سال 1319 چند فروند هواپيماي اكسفورد از انگلستان خريداري شد و هنگ بمباران در دوشان تپه تهران تشكيل شد كه اين هنگ مركب از دو گردان و يك گروه ارتباط بود: گردان اول با هوپيماهاي اكسفورد گردان دوم با هواپيماهاي هايند گروه ارتباط با هواپيماهاي تايگرموس به اين ترتيب نيروي هوايي تا شهريور 1320 ، داراي 383 هواپيما حاضر به خدمت بود.(10) در سال 1320 با سرايت آتش جنگ جهاني دوم به ايران، واحدهاي هوايي، دچار خسارت فروان شدند وخلاصه اين كه از سوم شهريور 1320 تا چهاردهم خرداد 1325 در واقع دوره ركود و انحطاط در تاريخ نيروي هوايي به شمار مي رود . پس از اين تاريخ با روي كار آمدن محمدرضا پهلوي، توجه به نيروي هوايي از اهميتي خاصي برخوردار شد. «آمريكا در سال 1326 با هدف جلوگيري از دسترسي شوروي به منابع نفتي ايران و اقيانوس هند از طريق خيج فارس، با واگذاري اعتبار 51 ميليون دلاري براي خريد تسهيلات به حكومت ايران در عرض سه سال نيروي هوايي ايران قدرت جنگي خود را 5 برابر كرد و در پي آن هواپيماهاي اف-47 (تاندربلت)وهواپيما هاي باربري (داگلاس) خريداري شد. برنامه گسترده اي براي آموزش خلبانان آغاز شد و نخستين گروه افسران نيروي هوايي در سال 1327 براي گذراندن دوره هاي آموزشي ويژه به آمريكا اعزام شدند. مدت كوتاهي پس از آن، نيروي هوايي ايران دانشكده آموزش هوايي افسران ارشد و يك دانشكده براي درجه داران را تاسيس كرد.» (11) و در سال 1329 نام نيروي هوايي را به ستاد نيروي شاهنشاهي تغيير دادند. با پيوستن ايران به پيمان بغداد در سال 1334، برنامه هاي نوسازي ارتش در رأس قرار گرفت و نخستين هواپيماي جت جنگنده كه مدتها پيش توسط شاه سفارش داده شده بود از جمله 24 فروند هواپيماي آموزشي وگشت زني وحدود 75 جنگنده وبمب افكن-اف-84 (تاندرجت) به ايران تحويل داده شدند. اما اين هواپيماها به اندازه اي كه شاه آرزو مي كرد پيشرفته نبودند. در سال 1347 باورود هواپيماهاي شكاري فانتوم (اف-4) به ايران و متعاقب آن هواپيماهاي(اف-5) توان نيروي هوايي افزايش يافت. در سال 1350، نيكسون در راه بازگشت از مسكو با شاه ايران ديدار كرد و شاه در اين ملاقات با تاكيد گفت: «هواپيماهاي ميگ-25 روسي برفراز خاك ايران ديده شدند. ما بايد به مجهزترين و جديدترين جنگنده ها را براي رويارويي احتمالي با تهديد كمونيست شوروي در اختيار داشته باشيم. نيكسون هم موافقت كرد كه در هر نوع جنگ افزار متعارف كه شاه مي خواهد به ايران بفروشد و هرتعداد كارشناس فني آمريكايي كه لازم مي داند، در استخدام خود درآورد و از بين جديدترين نسل جنگنده هاي آمريكايي، تام كت يا عقاب را انتخاب كند.»(12) به اين ترتيب هواپيماهاي بويينگ 707، 727، 747، پي-3- اف و هواپيماي رهگير اف-14 وارد خدمت نيروي هوايي شدند وكيفيت نيروي هوايي يكي از پيشرفته ترين نيروي هوايي جهان شد. «با گسترش يافتن دامنه انقلاب اسلامي در سال 1357، گروهاي متشكل از هزاران افسر، همافرو درجه دار در روز 30 دي با راهپيمايي در پايگاههاي بندرعباس، شاهرخي و وحدتي با جنبش ملت ايران اعلام همبستگي كردند.»(13) گروهي از نظاميان درباره وفاداري به سوگندي كه ياد كرده بودند. خواستار روشن شدن سوگند خود شدند، امام خميني (ره) در پاسخ، چنين فتوا دادند : «قسم براي حفظ قدرت طاغوتي صحيح نيست و مخالفت با آن واجب است. كساني كه اين نحو قسم خورده اند بر خلاف آن عمل كنند.»(14) «با صدور فتواي امام خميني (ره) راهپيمايي به اكثر پايگاههاي هوايي كشيده شد و پس از بيعت تعدادي زيادي از كاركنان اين نيرو در 19 بهمن 1357 با رهبر كبير انقلاب، تمام آرزوهاي پس مانده هاي رژيم شاه بر باد رفت و سه روز بعد، انقلاب اسلامي ايران به پيروزي رسيد. كه پس از آن روز 19 بهمن به نام روز نيروي هوايي ارتش جمهوري ايران نام گذاري شد. با حمله ارتش عراق به خاك مقدس جمهوري اسلامي ايران، نيروي هوايي كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي دستخوش تحولاتي، در راستاي بازسازي وساماندهي نوين شده بود، عملاً درگير نبردي شد كه با وجود محدوديت هاي عملياتي، «خلبانان اين نيرو، تنها به فاصله 2 ساعت، پس از اولين حمله هوايي دشمن، در بعد از ظهر 31 شهريور 1359، دو پايگاه مهم هوايي عراق به نام هاي الرشيد وشعيبيه را آماج حمله هاي كوبنده خود قرار دادند و روز بعد، اول مهرماه با به پرواز درآوردن 140 فروند هواپيماي جنگنده به مراكز نظامي و پايگاههاي عراق، حمله كردند كه بر اثر اين اقدام، بخش قابل توجهي از هواپيماها و ديگر تجهيزات دفاع هوايي عراق، منهدم شد.»(15) اين نيرو در طول 8 سال دفاع مقدس با نبردهاي غرور آفرين خود، با فراري دادن هواپيماهاي دشمن از آسمان كشورمان، بمباران مناطق و پايگاههاي استراتژيك عراق، مثل عمليات كمان99،3h- ومرواريد و همچنين انجام عملياتهاي آفندي و پدافندي و پوشش هوايي در مناطق عملياتي نقش بسزايي در طول جنگ تحميلي ايفا كرد، كه در اين راه تعدادي زيادي از كاركنان خد را فدا كرد ،شهيداني چون ،سرلشكر فكوري، سرلشكر ستاري، سرلشكر بابايي، سرلشكراردستاني، سرلشكر ياسيني، سرلشكر دوران و... تقديم كشور كرد، روحشان شاد وراهشان پر رهرو باد . لازم به ياد آوري است كه پس از اعلام آتش بس و خاتمه جنگ، نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران شروع به بازسازي وتجهيز هواپيماها و نيروهاي خود كرد كه با بازسازي هواپيماهاي آسيب ديده در جنگ و همچنين با ساختن هواپيماهاي شكاري و آموزشي، درنا، تزرو، ساعقه،آذرخش و ترابري سبك، تجربه با ارزشي را به دست آورده و براي تكميل توان هوايي خود در سال 1367 اقدام به خريد هواپيماهاي پيشرفته روسي از قبيل ميگ-29، سوخو 24 از روسيه و اف-7 از جمهوري خلق چين كرد. به طور خلاصه مي توان گفت: از بدو تأسيس نيروي هوايي يا همان «هواپيمايي نظامي»در ايران تاكنون بيش از 50 نوع هواپيما در خدمت اين نيرو بوده است كه به موازات پيشرفتهاي صنعت هواپيمايي بتدريج انواع قديمي از خدمت خارج و هواپيماهاي نوع جديد جايگزين آنها شده اند. 1 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۱ تاريخچه معاصر نيروي دريايي ايران: در سال 1302 هجري شمسي، نيروي دريايي ايران به طور رسمي مجدداً تاسيس گرديد دانشجوياني در سال 1306 جهت تحصيل علوم دريايي به ايتاليا اعزام گرديدند و چند فروند ناو جهت ساخت به ايتاليا سفارش گرديد. در سال 1311 ناوهاي اول ببر، پلنگ، سيمرغ و كركس تحت فرماندهي ناخدا بايندر از طريق كانال سوئز، درياي سرخ، اقيانوس هند و درياي عمان عازم خليج فارس شدند ودر 14 آبان 1311 در بوشهر لنگر انداختند و با خريد يك حوض شناور 6000 تني جهت تعميرات زيرآبي و ايجاد آموزشگاه درجه داري و پايگاههاي دريايي، نيروي دريايي يگانهاي خود را در درياي مازندران توسعه داد. تا قبل از جنگ دوم جهاني، نيروي دريايي در شمال داراي تعميرگاه و ناوچههاي بابلسر، سفيدرود، گرگان، نهنگ، رامسر، نوشهر و شهسوار و قايقهاي كوچك آتش نشاني بود ودر جنوب داراي ستاد فرماندهي، آموزشگاه مهناوي، كشتي يدك بر، حوض شناور، تعميرگاه ثابت و متحرك، دو فروند نفت كش، بنگاه فانوسهاي دريايي، مركز تداركات بنادر و اداره بندري بندر شاهپور سابق و ناوهاي ببر، پلنگ، شهباز، سيمرغ، كركس، شاهرخ، دو گروهان نيروي آبخاكي، ناوچههاي شاهين، چلچله، كارون، كهف و ناوچههاي راهنما و ناوچههاي شماره 1 الي 10 بود. در سوم شهريور 1320 در يورش متفقين به ايران، نيروي دريايي مقاومت قهرمانانهاي ازخود نشان داد كه منجر به غرق شدن ناوهاي ببر و پلنگ وتعدادي از ناوچهها وشهادت دريابان بايندر فرمانده نيروي دريايي و 600 نفر از افسران، درجه داران و ناويان گرديد. در سال 1325 بعد از جنگ جهاني دوم و ملاقات سران متفقين در تهران و شناسايي ايران به عنوان پل پيروزي، دو فروند ناو به منظور غرامت ببر و پلنگ به ايران داده شد ونيروي دريايي ايران با داشتن ناوهاي شاهرخ، شهباز، سيمرغ، كركس و چند فروند يدك كش به همراه باقي مانده كاركنان مجدداً پا گرفت. با افزايش درآمدهاي نفتي ايران و عضو شدن ايران در پيمان سنتور، پاسداري از خليج فارس و درياي عمان وشمال اقيانوس هند به ايران سپرده شد. نيروي دريايي به سرعت توسعه يافت و دانشجويان دريايي به اقصي نقاط دنيا اعزام گرديدند. در دهه هاي 40 و 50 نيروي دريايي ايران داراي سه فروند ناوشكن سنگين موشك انداز، هوادريا متشكل از بالگردهاي ضد سطحي، ضد زير دريايي، مين روب و هواناوهاي پيشرفته، ناوهاي مين روب، دوازده فروند ناوچه موشك انداز، ناوگان عظيم آبخاكي و لجستيكي و پايگاههاي عمده در بندرعباس، بوشهر، خارك، چابهار و خرمشهر شده و به تشكيل يگانهاي تفنگدار و تكاور دريايي اقدام و مراكز آموزشي در سواحل درياي مازندران ايجاد و بزرگترين مركز كارخانجات و تعميرات كشتي با حوضهاي خشك وشناور در بندر عباس ايجاد گرديد. نيروي دريايي ايران پس از انقلاب اسلامي با پيروزي انقلاب اسلامي در 22 بهمن 1357، تحول عظيمي در نيروي دريايي ايجاد و در راستاي خود كفايي آموزشي، اعزام دانشجو به صورت همگاني به خارج از كشور متوقف و دانشگاه علوم دريايي امام خميني(ره) با چهار دانشكده ناوبري و فرماندهي كشتي، مهندسي برق و الكترونيك و مخابرات دريايي، مهندسي مكانيك دريايي و رشته مديرت و كميسر دريايي تاسيس گرديد.مراكز آموزشهاي تخصصي در انزلي و رشت توسعه يافتند و دانشكده فرماندهي و ستاد نيروي درياي پا گرفت. با شروع جنگ تحميلي، نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران هرگز در مقابل تهاجم نيروهاي عراق غافلگير نگرديد بلكه در هفتم آذر ماه 1359 با عمليات بزرگ شناور رزمي عراق و انهدام سكوهاي نفتي البكر و الاميه و محاصره كامل دريايي بنادر بصره، فاو و ام القصر و محروم نمودن كامل و تا پايان جنگ به نبرد با هواپيما و بالگردهاي دشمن در دريا پرداخت و در مدت هشت سال جنگ تحميلي، نيروي دريايي ده هزار فروند كشتي تجاري را به بنادر ايران اسكورت نمود كه در اين بين تنها چند صد فروند آنها مورد اصابت موشكهاي هواپيماي دشمن قرار گرفتند كه كارنامه بسيار درخشاني در جنگهاي دريايي قلمداد ميگردد و از سويي امنيت خطوط مواصلات دريايي خليج فارس، درياي عمان و شمال اقيانوس هند را همواره برقرار نمود. در 29 فروردين 1367، ناوگان نيروي دريايي جمهوري اسلامي ايران در نبردي نابرابر با نيروهاي دريايي و هوايي آمريكا در خليج فارس شركت نمود كه هر چند به غرق شدن ناوشكن سهند و ناوچه جوشن انجاميد ولي ضرباتي كه نيروي دريايي آمريكا متحمل گرديد(از جمله اصابت مين به ناوشكن ساموئل بي رابرتز، غرق شدن يك فروند كشتي لجستيكي و سرنگوني يك فروند بالگرد آمريكايي) در نبردهاي منطقهاي كم سابقه بوده است 1 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۱ تاریخچه نیروی دریایی ایران: پیدایش اولین نیروی دریایی ایران به زمان هخامنشیان باز میگردد در آن زمان گسترش امپراتوری پارس و جنگ با دشمنان دیرین یعنی یونانیان که در آن سوی دریای سیاه سکونت داشتند باعث ایجاد نیروی دریایی منظم شد اولین زورآزمایی واقعی نیروی دریایی ایران به زمان خشایار شاه فرزند داریوش کبیر باز میگردد(البته قبلا هم درگیری هایی بود اما نه به این وسعت). ایران به دلیل حمله یونان به لیدی که ایران تمامیت ارضی این کشور را محترم میشمرد به یونان لشکر کشید. این بزرگترین لشکرکشی تاریخ تا بدین روز بوده است. نفرات لشکر ایران به گفته مورخان در حدود 800 هزار نفر بوده است و کشتی های ایرانی که از راه دریا وارد جنگ شده بودند در حدود 1200 کشتی بود. به ابتکار خشایار شاه پلی از قایق ها نیروی ارتش را به آن سوی دریا انتقال داد و سرانجام در دریای آرتمزیوم نبرد آغاز شد و ایرانیان از آن پیروز بیرون آمدند. در آن زمان ایران از کشتی های مفرقی مصری و یونانی بهره میبرد. در پی این جنگ آتن سقوط کرد و معبد آکروپولیس به آتش کشیده شد؛ اما در سالامیس خاطره ای تلخ به وجود آمد. در حالی که جزیره سالامیس تحت محاصره نیروی دریایی ایران بود یک دستور اشتباه منجر به تغییر سرنوشت شد. کشتیها زیر آتش سنگین یونانیان دوام نیاوردند و با وجود تمام رشادتها ایرانیان شکست خوردند. این دو جنگ بزرگ هنوز در خاطره تاریخ باقیست(دوستان علاقه مند با مطالعه کتابهای تاریخ هخامنشی میتوانند اطلاعات بیشتری بدست آورند). شیرازه نیروز دریایی ایران در گذر تاریخ به دلیل به وجود آمدن مشکلات و درگیریهای داخلی از هم پاشید به گونه ای که باوجودی که بیش از 2000 کیلومتر از سواحل خلیج فارس و دریای عمان در اختیار ایران بود مدتها نیروی دریایی نداشت واین برای مدتها ادامه داشت به طوری که در سده های 17 و 18، پرتقالی ها به مدت بیش از 100 سال در خلیج فارس مستقر بودند تا سرانجام شاه عباس با کمک ناوگان انگلیسی موفق به بیرون کردن آنها از جزایر خلیج فارس شد؛ ولی این هم درس عبرت نشد و صفویان هم به فکر نیروی دریایی کارآمد نیفتادند و این بی فکری در دوران شاه سلطان حسین که خود فردی ناکارامد بود به خوبی خود را نشان داد. سواحل دریای خزر سقوط کرد و روسها بخود جرات دادند به خاک ایران حمله کنند. با به قدرت رسیدن نادر شاه نیاز به نیروی دریایی مورد بررسی قرار گرفت و از کشورهای انگلیس و هلند در خواست خرید ناو های جنگی شد که بنا به ملاحظات سیاسی این کشورها رد شد؛ ولی این بار عزم ایران جدی بود. به هر صورت به فرمان نادر شاه 20 فروند کشتی ساخته شد وجهت تسخیر مسقط و سرکوب دزدان دریایی مورد استفاده قرار گرفت. لازم به ذکر است که این کشتیها اولین کشتیهای مجهز به توپ ایران بحساب می آمدند. در زمان قاجار باز نسبت به نیروی دریایی بی توجهی شد؛ البته در زمان ناصرالدین شاه اولین کشتی های جنگی به معنای واقعی به نامهای پرسپولیس و شوش و تعداد دیگری هم در زمان مظفرالدین شاه خریداری شدند؛ ولی به دلیل رسیدگی نشدن به این کشتی ها همگی از خدمت خارج شدند و از این پس عملا نیروی دریایی ایران قدرت خود را در خلیج فارس از دست داد و نیروی دریایی انگلیس قدرت را در دست گرفت. سالهای 1290 تا 1304 را باید غم انگیزترین سالها در تاریخ نیروی دریایی دانست به شکلی که بی توجهی به نیروی دریایی ایران به حدی رسید که در سواحل شرقی خلیج فارس امنیت به کلی از میان رفت و اختیار امور با قاچاقچیان و دزدان بود. این داستان تا کودتای رضاخان ادامه داشت. سرانجام در 1303 سردار سپه نخست وزیر وقت در سفری که به خوزستان داشت به نیاز ایران به نیروی دریایی کارآمد به خوبی واقف شد. سرانجام در اسفند همان سال کشتی کوچک مضفری به عنوان اولین کشتی رسمی نیروی دریایی فعال شد و درجات و رتبه بندی ها و یونیفرم رسمی نیروی دریایی طراحی گردید. سال بعد کشتی 60 تنی تحت عنوان سفید رود که قبلا متعلق به شیلات بود به آن پیوست. با موفقیت نیروی دریایی در جنوب کم کم فکر شکل گیری آن در شمال هم به واقعیت می پیوست ؛ البته مدتها طول کشید تا اولین ناوچه های توپدار ساخت آلمان به شکل قطعات به ایران صادر گردد که این ناوچه ها در دستگیری شیخ خزعل موفق بودند. کشتی تفریحی خزعل بعدها به کشتی آموزشی افسران تبدیل شد. در سال 1304 اولین ناوچه 141 تنی مین روب از آلمان تحویل گرفته شد و تحت عنوان پهلوی و بعدها شاهین عملیاتی گردید. در سال 1306 رسما بودجه ی نیروی دریایی تصویب و دفتر آن زیر نظر نیروی زمینی فعال شد. در همان سال اولین گروه افسران برای آموزش به ایتالیا اعزام شدند و پیرو آن اولین سفارشها برای ناوچه های جدید هم ارسال شد روند رشد نیروی دریایی تا شهریور 1320 ادامه داشت. در آن زمان نیروی دریایی در جنوب بیش از 1000 نفر پرسنل(اعم از وظیفه و رسمی) داشت که مجموعا با نیروی زمینی 600 کشته داد. نیروی دریایی اندک مقاومتی از خود نشان داد؛ ولی با این وجود با صدور فرمان ترک مخاصمه و غرق شدن یکی از ناوچه ها بازهم به کلی شیرازه آن از هم پاشید. کلیه ناوگان آن توسط انگلیس مصادره و به خاور دور فرستاده شد و این روند تا سال 1326 ادامه داشت. سرانجام به دنبال فشارهای وارده نیروی دریایی مجدداً شکل گرفت و با 6 فروند ناوچه قدیمی شروع به فعالیت کرد. از این زمان روند بهبود نیروی دریایی ادامه پیدا کرد و با پیوستن ناوشکنهای سنگین، مانورهای نیروی دریایی رو به گسترش گذاشت. در سال 1340 تیمسار دریابان فرج الله رسایی فرمانده نیروی دریایی گردید. در این تاریخ بدلیل معادلات خاص سیاسی گسترش نیروی دریایی در اولویت اول قرار گرفت.از جمله این دلایل عبارت بودند از: 1.موقعیت جغرافیایی ایران وخلیج فارس 2.توسعه تولیدات نفتی در خیلج فارس و خاور میانه و افزایش صادرات نفت ایران 3.تهدیدات ناشی از توسعه طلبی شوروی در کلیه نقاط جهان به خصوص خاورمیانه 4. از همه مهمتر اینکه ایران میخواست استقلال نظامی خود را بطور کامل باز پس گیرد و به یکی از قدرت های خاورمیانه بدل شود. به همین منظور طرحهای گسترش به سرعت فراهم شد و پایگاههایی در خلیج فارس و دریای عمان ایجاد گردید(پایگاه دریایی کنارک بعد از پایگاه دریایی دیه گوگارسیای آمریکا از پیشرفته ترین پایگاه های دریایی بود). طرحهای گسترش این بار با سرعت هرچه تمامتر پیش میرفت. تعداد زیادی هواناو و ناوچه و ناوشکن سفارش داده شد. ایران تا سال 57 (و تقریبا هم اکنون) بزرگترین یگان هواناو جهان را در اختیار داشت و با 25000 پرسنل بزرگترین نیروی دریایی منطقه و دارای یگانهایی به این ترتیب بود: 3 فروند ناو شکن موشک انداز سنگین کلاس آرتیمیس 4 رزم ناو میانوزن و 27 ناوچه گشتی 10 تنی(بیشترشان مجهز به هارپون بودند) 4 ناو محافظ 4 کشتی مین جمع کن بزرگ و 2 فروند کوچک 4 لندیگ کرافت 6 فروند لندینگ شیپ مخصوص حمل تانک 2 فروند ناولجستیکی اقیانوس پیمای بزرگ(با قابلیت فرود هلی کوپتر) 1 ناو تعمیرات و پشتیبانی ۱3 یدکش و کشتی آتش نشانی(گفته میشد 3 فروند زیر دریایی دست دوم هم از آمریکا خریداری شده و در دست تعمیر است) قایقهای تند رو و.............. همانطور که گفته شد ایران بزرگترین یگان هواناو جهان را در اختیار داشت و قادر بود یک گردان نظامی کامل را ظرف 25 دقیقه در جنوب خلیج فارس مستقر کند و از نظر یگان هوادریا دارای دارای 5 هلیکوپتر دوازده اف.27 و 2 پی.3 اف بود. این باعث افزایش بیش از پیش قدرت ایران می شد و خلیج فارس عملا در اختیار نیروی دریایی ایران بود. با افزایش مداخلات نظامی ایران در کشورهای خارجی همچون سرکوب شورشیان ظفار و انتقال پنهانی نیروی پشتیبانی از اکراد که مانع از شرکت عراق در جنگ اعراب علیه اسرائیل شد، نقش نیروی دریایی و حفظ امنیت چاهای نفت اهمیت ویژه ای یافت. سفارشهای گسترده ای داده شد؛ از جمله 8 زیر دریایی به آلمان و 8 ناوشکن و 4 رزمناو و 12 ناوچه سریع السیر، همچنین 14 هاورکرافت (علاوه بر یگانهای هواناو فعال) سفارش داده شد که به دلیل وقوع انقلاب همه قراردارها لغو شد. کمتر از یک سال پس از وقوع انقلاب اسلامی، جنگ آغاز شد. در روزهای اولیه جنگ عراقیهاباپشتیبانی توپخانه و ناوچه های موشک انداز روسی، پایگاه دریایی خرمشهر را غیر فعال و تعدادی از ناوچه ها و ناوهای مستقر در پایگاه را غرق کردند؛ اما در همان ساعات تکاوران نیروی دریایی به عنوان تنها حامیان ارتشی نیروی زمینی اقدام به دفاع کردند. لشکر زرهی اهواز عملا از هم پاشید و لشکر های مستقر در منطقه با حداکثر20 درصد قوا وارد نبرد شدند و این نتیجه ای جزشکست نداشت(این ماجرا به از هم گسیختگیهای اولیه ارتش باز می گردد)؛ با این وجود این نیروها تا پای جان جنگیدند(با حمایت ها و سرازیر شدن مردم به میدانهای نبرد) و جلوی پیشرویهای سریع نیروی عراقی را گرفتند. در ماهای اول جنگ به دلیل ضعف فرماندهی، نیروی دریایی عراق با ناوچه های سریع خود اقدام به حمله به نفت کشها و سکوهای نفتی ما نمود و این به ناامنی منطقه انجامید و نفت کشها دیگر رغبتی به حمل نفت ایران به بازار های بین المللی نداشتند و این به کاهش درآمدهای نفت ایران انجامید.به این دلایل نیروی دریایی نقش خود را بازیافت. مشخص شد که سکو های نفتی الامیه و البکر محل پهلو گیری ناوچه های عراقیست. حمله به این اهداف به وسیله ناوچه های موشک انداز مجهز به موشکهای هارپون و تکاوران نیروی دریایی باموفقیت انجام شد. در 28 آبان 59 ناوچه های پیکان و جوشن ماموریت یافتند با پشتیبانی 4 فروند فانتوم تکلیف نیروی دریایی عراق را یکسره کنند(عملیات معروف به مروارید). در این عملیات جمعاً 12 ناوچه و 2 جنگنده عراقی نابود شد و شیرازه نیروی دریایی عراق به کلی از هم پاشید. در این عملیات تنها ناو پیکان به فرماندهی ناخدا سوم محمد همتی با تمام رشادتی که از خود نشان داد و تعداد زیادی از ناوچه ها را هدف قرار داد هدف موشک قرار گرفت و غرق شد و حماسه ای بزرگ آفرید و ایران از بزرگترین جنگ دریایی خود را پس از دوران هخامنشی پیروز بیرون آمد. تمام ناوچه های ایرانی شرکت کننده در این عملیات از کلاس لاکمبا تانت فرانسوی بودند و از موشک هارپون بهره می بردند) جنگ با عراق در اینجا برای نیروی دریایی تمام شد اما دشمنی قویتر پا به میدان گذاشت، ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا. در سالهای آخر جنگ و به خصوص در ماجرای جزیره مجنون دخالت آمریکاییها باعث آزادی آن و شهادت شمار زیادی از رزمندگان ما شد. درگیریهای زیادی بین نیروی دریایی ما که در آمادگی نبود با نیروی دریایی آمریکا رخ داد، ازجمله حمله به ناوچه جوشن وغرق کردن آن که باوجودی که این ناوچه در آبهای بین المللی بود مورد هدف 4موشک هارپون و 300 گلوله توپ قرار گرفت. به دنبال آن در سال 1988 در طی عملیات اسکورت نفت کشهای کویتی توسط آمریکا یکی از نفت کشها به یک مین ایرانی برخورد کرد و به سختی آسیب دید.4 روز بعد نیروی دریایی آمریکا اقدام به حمله به نیروی دریایی و سکوهای نفتی ایران نمود این بزرگترین جنگ دریایی با حظور کشتی های بزرگ پس از جنگ جهانی بود. در این حمله دو فروند ناوچه ایرانی ( ناوچه های سهند و جوشن) نابود شد. البته این بار ناوهای آمریکایی بی نصیب نماندند و پاسخ کوبنده ای گرفتند. دو ناو عملاً بلا استفاده شد و بیش از 80 درصد اسیب دید و یک هلیکوپتر آمریکایی هم هدف قرار گرفت و نابود شد. این اقدامات در راستای مجموعه فشارها برای پذیرش قطعنامه شورای امنیت توسط ایران بود. پس از جنگ ایران اقدام به خرید چند فروند زیردریایی، ناوچه و رزم ناو نمود (ایران در سال 77 در رقابت با هند و چین برای خرید ناوهواپیمابر روسی گورچکف شرکت و بالاترین قیمت را ارائه نمود. گفتگو هایی انجام شد اما روسها به دلایل سیاسی موافقت نکردند). نیروی دریایی در طی سالها تحریم بیشترین سعی خود را برای کاهش وابستگی و نوسازی به کار برد که از جمله این تلاشها، ساخت ناو محافظ الوند و ناوچه های سریع بود، همچنین می توان به ارتقاء سیستم پدافند ناوها و انجام تعمیرات و همچنین مین گذاری در خلیج فارس اشاره کرد. در حال حاضر این نیرو قویترین نیروی دریایی در خلیج فارس است(البته بعد از نیروی دریایی آمریکا). منبع: سایت میلیتاری و هوانورد 1 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۱ ارتش در عصر صفویه: صفویه یا صفویان سلسلهای ایرانی و شیعه بودند که در سالهای ۸۸۰ تا ۱۱۰۱ هجری خورشیدی(برابر ۱۱۳۵-۹۰۷ قمری و ۱۷۲۲-۱۵۰۱ میلادی) بر ایران فرمانروایی کردند. بنیانگذار سلسله پادشاهی صفوی، شاه اسماعیل یکم است که در سال ۸۸۰ خورشیدی در تبریز تاجگذاری کرد و آخرین پادشاه حقیقی صفوی، شاه سلطان حسین است که در سال ۱۱۰۱ خورشیدی از افغانها شکست خورد. دوره صفویه از مهمترین دوران تاریخی ایران محسوب میشود، چرا که پس از نهصد سال پس از نابودی حکومت ساسانیان، یک حکومت پادشاهی متمرکز ایرانی توانست بر سراسر ایران آن روزگار فرمانروایی کند. در حقیقت پس از اسلام، چندین حکومت ایرانی مانند صفاریان، سامانیان، آل بویه و سربداران تشکیل شد، ولی هیچکدام نتوانستند تمام ایران را زیر پوشش خود قرار دهند و وحدتی میان مردم ایران به وجود آوردند. از اینرو اهمیت صفویان در تاریخ ارتش ایران غیر قابل انکار می باشد علوم جدید نظامی در دوره صفویه در ارتش ایران شکل گرفت و از این تاریخ ایران تقریبا همواره دارای ارتش منظم بوده است و این آغاز حکومت های مرکزی با ارتش ملی می باشد. ساختار سپاهی و لشکریدر دوره صفویه قوای سپاه ایران در ابتدای به قدرت رسیدن شاه اسماعیل یکم تا زمان سلطنت شاه عباس یکم متشکل از قبایل قزلباش بود. قزلباشان به صورت سواره میجنگیدند و سواران آنها را قورچی مینامیدند. قورچیها مسلح به شمشیرهای هلالی شکل (مناسب برای نبرد سواره)، کمان و تفنگ بودند. از زمان شاه عباس یکم به بعد نیروهای پیاده مسلح به تفنگ از مردم تاجیک (غیر قزلباش) و نیز سپاه غلامان خاصه (متشکل از گرجیها، چرکسها و ارمنیها) تشکیل شد . توپخانه نیز معمولاً در محاصره شهرها از زمان شاه تهماسب یکم به کار گرفته میشد اما به دلیل نوع تاکتیکهای جنگی ایرانیان که مبتنی بر تحرک زیاد در میدان جنگ بود در جنگهای مستقیم نقش زیادی نداشت. بالاترین مقام نظامی از زمان شاه عباس یکم به بعد سپهسالار یا ایران بود. این سمت در ابتدا دایمی بود ولی از زمان شاه صفی در زمان جنگ تعیین میشد. مقامات اصلی سپاه ایران در زمان شاه سلیمان )منقول از سفرنامه کمپفر) به شرح زیرند: قورچی باشی: فرمانده قورچیان (سواران قزلباش) و بالاترین مقام پس از سپهسالار. قورچیها در زمان شاه سلیمان حدود ۱۰ تا ۱۲ هزار نفر تخمین زده میشوند و سالانه ۱۰ تا ۱۲ تومان مزد میگرفتند. قوللر آقاسی : فرمانده سپاه غلامان. سپاه غلامان از گرجیان، چرکسها، ارمنیان و دیگر غیر ایرانیان تشکیل میشد که به صورت سواره میجنگیدند. تعداد آنها حدود ۱۵ تا ۱۸ هزار نفر تخمین زده میشد و سالانه کمی کمتر از ۱۰ تومان مزد میگرفتند. تفنگچی لر آقاسی: فرمانده سپاه تفنگچیان پیاده بود. این تفنگچیان تاجیک (ایرانی غیرترک) بودند و پیاده میجنگیدند. به این صورت از اسب فقط برای نقل انتقال پیش از درگیری استفاده میکردند اما در هنگام جنگ و در نزدیکی دشمن از اسب پیاده شده و میجنگیدند. سلاح آنها نیز تفنگ و شمشیر بوده است. تعداد آنها نزدیک به ۵۰ هزار تخمین زده میشود. مزد سالانه تفنگچیها کمی کمتر از غلامان بود. تفنگچیان مازندرانی از دیگر تفتگچیان مشهورتر بودهاند. توپچی باشی : فرمانده توپخانه ایران که در میان مقامات ذکر شده پایین ترین اهمیت را داشت. به جز قوای نظامی ذکر شده گروهی متشکل از ۲۰۰۰ سرباز مجهز پیاده موسوم به جزایری وجود داشتند که مواجب آنها را شاه پرداخت میکرد و وظیفه حفاظت از دربار را به عهده داشتند. آنها تحت فرماندهی ایشیک آقاسی بودند. واحدهای داخلی در سپاه را افسرانی دارای عنوانهای زیر اداره مینمودند. این عنوانها همگی از اصطلاخات ترکی تشکیل شدهاند:[۱۵] مین باشی(فرمانده ۱۰۰۰ سرباز) دارای مزد سالانه ۷۰ تومان یوز باشی)فرمانده ۱۰۰ سرباز)دارای مزد سالانه ۳۰ تومان اون باشی )فرمانده ۱۰ سرباز) دارای مزد سالانه ۱۵ تومان )البته همانطور که امروزه نیز رایج است گاه تعداد سربازان تحت فرماندهی این صاحب منصبان کمتر یا بیشتر از میزان اسمی آن بود) مزد سربازان به صورت حواله پرداخت میشد. این حوالهها برای والیان نواحی مختلف کشور صادر میشد و سربازان معمولاً به دلیل عدم امکان سفر به آن نواحی آنها به دلالان میفروختند. تامین آذوقه در هنگام جنگها به عهده خود سربازان بود به همین دلیل در هنگام جنگها پیشهوران در پی سپاه روان میشدند و اجناس مورد نیاز را به آنها میفروختند. قِزِلباش ها قِزِلباش کنفدراسیونی از ایل های شمال باختری فلات ایران در خاور ترکیه امروزی که پیروان طریقت صفوی بودند و شاه اسماعیل یکم به یاری آنها سلسله صفوی را پس از براندازی سلسله آق قویونلوها بنیانگذاری کرد. به طور کلی به ارتش ایران در زمان صفویان، قزلباش میگفتند جدا از نژاد و تبارشان. لغت قزلباش از دو حرف آذربایجانی قزل به معنی «طلائی و سرخ» و باش به معنی «سر» تشکیل یافته است. وجه تسمیه آن مربوط میشود به کلاه سرخی بود که پیروان این طریقت به سر داشتند و توسط شیخ حیدر - پدر شاه اسماعیل اول - برای صوفیان مرید ابداع شده بود. زبان اصلی قزلباش ترکی آذربایجانی بود. کنفدراسیون) اویماق) اصلی قزلباش متشکل از هفت ایل بود به نامهای: • استاجلو • شاملو • تکلو • روملو • ذوالقدر • افشار • قاجا� � بعداً دو ایل از افغانستان نیز به این اتحادیه پیوستند. جامعه قزلباشها به عنوان یکی از طریقتهای علویگری در شرق آناتولی، هنوز وجود دارند که کردهای زازا بیشترین پیروان آن شمرده می شوند. شاه اسماعیل و اشعار او یکی از منابع دینی آنها به شمار میرود. ساختار سپاه قزلباش نیروهای نظامی قزلباشها در درجه اول خود را متعهد به اطاعات از سران قبیله و خاندان (اویماق) خود میدانستند و حقوق و مواجب خود را نیز از این سران ایل دریافت میکردند. شاه عباس اول با تشکیل نیروهای شاهسون که تنها از شاه حقوق میگرفتند و تحت فرمان مستقیم گماشتگان شاه بودند در کنار تشکیل سپاه "غلامان خاصه شریفه" سعی در افزایش قدرت شاه در مقابل خودسریهای برخی امرای قزلباش داشت. شاملوها و استاجلوها در زمان حکومت خاندان صفوی قدرتمندترین خاندانهای قزلباش بودند. مهمترین افراد نزدیک به شاه اسماعیل (اهل اختصاص) در ابتدای به قدرت رسیدن وی از شاملوها بودند و تا زمان شاه عباس اول شاملوها قویترین و با نفوذترین قبایل قزلباش بودند. تکلوها پس از واقعه رویارویی با شاه تهماسب یکم و مطرود شدن آنها دیگر قدرت چندانی در میان قبایل قزلباش نداشتند و نفوذ خود را از دست دادند. افشارها و قاجارها ابتدا دارای قدرت و نفوذ کمی در ساختار قدرت بودند اما با زوال قدرت صفویان نوانستند هریک برای مدتی خود را به عنوان قدرت اول کشور مطرح نمایند. امرای قزلباش عموماً به عنوان امرای نظامی و حاکم ولایات تعیین میشدند اما معمولاً امور دیوانی و وزارت در حیطه کاری آنها قرار نداشت. در زمان شاه عباس یکم از ادغام تعدادی از قزلباشها ایل شاهسون ایجاد شد. بالاترین مقام قزلباش، سپهسالار یا امیرالامرا بوده است. قورچی ها پرتقالی ها در زمان شاه طهماسب با انتخاب زبده ترین جوانان ایرانی "هنگ پاسداران" شاهی (که مرکب از 5 هزار نفر بود و به آنها قورچی می گفتند) و مسلح کردن آنها به تفنگ فیتیله ای، نخستین هسته ارتش مدرن را در ایران به وجود آوردند. بعد ها شاه عباس با کمک انگلیسی ها این ارتش را کامل کرد و پرتغالی ها را از جزایر ایران بیرون کرد. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده