رفتن به مطلب

شارل بودلر Charles Pierre Baudelaire


ارسال های توصیه شده

شارل بودلر در نهم آوریل ۱۸۲۱ در پاریس زاده شد. مادرش« کارولین ارشیمبودوفه» در هنگام زادن شارل ۲۸ سال داشت و پدرش مردی ۶۱ ساله به نام « فرانسوابودلر» بود، همو که گرایش و برداشت درستی ازهنر را در شارل به ارمغان گذاشت. 200px-Charles_Baudelaire2.jpg

بهترین دوستان فرانسوا بودلر، هنرمند بودند و اودر بیشتر روزهافرزند خردسالش را به تماشای موزه ها و نگارخانه ها می برد.

شارل کنار بوم نقاشی پدر جای می گرفت و کاراو را به تماشا می نشست. برخی از نخستین یادگارهای او به زمانی برمی گشت که پدرش او را به کاخ لوکزامبورگمی برد تا برای او از تندیس هایکاخ بگوید. بودلر در دو جا می نویسد:« تصویرها، تنهاترین،باشکوهترین و نخستین دریافت هایم بودند.» شارل شش سال بیشتر نداشت که پدرش را از دست داد و اوهرچه بیشتر بهمادر گروید.

یک سال پس از مرگ پدر، مادرش همسر سروانی به نام« ژاک اوپیک»شد.پیوندی زود هنگام که هماره در چشم شارل ناخوشایند می آمد.او این مرد را دوست نمی داشت و منش سربازیاو را بر نمی تافت.اما ناگزیر به همدلی با مادر بود. وی بیش از هر چیز به زمانی می اندیشید که مادرش، او رااز جان و دل دوست می داشت و مهرش را چون امروز به مردی خشک اندیش و سخت گیر نداده بود.از آن سو،«اوپیک» نیز دوستنداشت مهر همسر نوخواسته خود را با پسر مردی دیگر بخش نماید. روش ها و رویکردهای سخت گیرانه او،ناخواسته به پیدایی شخصیت شارل انجامید.راهبردهای او، راهبردهای درستی نبودند:امیدش آن بود که این کودکعزیز دردانه که به دست مردی هنردوست پرورش یافته بود، چشم بسته هر دستوری را بی درنگ چون سربازینورسیده از او بپذیرد.

شارل یازده ساله بود که خانواده اش به لیون آمدند. پس ازاین جا به جایی، او را به مدرسه ای شبانه روزی سپردند و او تنها در روزهای پایانهفته می توانستبه خانه برگردد. این روزها با هنگامی که او در کنار مادرش در پاریس می زیست بس ناهمگون بودند. لیون بازاغه های تهی دست نشین و راز ناکی آرام بخش خود، به بودلر زمینه نخستین درون بینی هایش درباره هستی راداد. او در دوران مدرسه، همه زمان به پاریس می اندیشید و به روزهای خوبی که با پدر و مادرش داشت، پدریکه اکنون در گوریسرد خفته بود. مدرسه بر پایه رویکردهای جانکاه سربازی بنیان نهاده شده بود و همین بودلر جوان را هر چهبیشتر به تنهایی ، درون گرایی و تب ویرانگر سودازدگی(مالیخولیا) فرو می برد. بودلر از روش هایسخت گیرانه و دشواری که ناگزیر به پذیرش آنها در زندگی شده بود بیزار بود وآنها را بر نمی تافت. در مدرسهشبانه روزی لیون،بیشتر روزها با دانش آموزان دیگر و با آموزگارانش ناسازگاری و کشمکش داشت.این دوران آنگاه بهبهبود رسید که خانواده اش در ۱۸۳۶ به پاریس بازگشتند و او در مدرسه « لویی لو گران» نام نویسیکرد اما این دوره نیز کوتاه بود و دیری نپایید. در آوریل۱۸۳۹سالی که می بایست دانشآموخته شود،از مدرسه بیرونش انداختند.

در ماه مه ۱۸۴۱بودلر به پافشاری خانواده،راهی سفری به جزایر« ایندیز» شد « تا از آموزه های بد وارهد».آموزه ها و آزادسریهایی که در محله « لاتین پاریس» بهآنها خو گرفتهبود.او در دهمین ماه از سفر هژده ماهه خود، درخواست بازگشت به خانه داد. در جشن بیست و یکمین زادروزش،میراث پدر را به ارمغان برد.اما زندگی آزادسرانه و بی پروایی هایش ،این میراث را به نابودی می کشاند.پسدر ۱۸۴۴ پدر و مادرش با رای دادگاه، دسترسی اوبه این دارایی ها را کاهش دادند و از این پس شارل میتوانست تنها میزانناچیزی از آنها را دریافت دارد. او در ۱۸۴۲ با « ژین دووال » سر و سریافت که از خونی دیگربود. زنی دورگه که از دید او « نماد زیبایی سیاه» بود. « این دختر که از خونی دیگر بود، گذاشت کهاو همچون برده وی را در پرنیان خواب های شگفت خود در پیچد. بودلر اورا تنها و تنها برای خون وحشی اشدوست می داشت

بودلر می نوشت تا جامعه را شگفت زده سازد شاید اینازآموزش های سخت دوران کودکیش بر می خاست و چه بسا که ازناشکیبایی اش دربرابر هرآنچه که در زندگیش رخداده بود. بیشتر نیز درون مایه های غیر اخلاقی و بدبینانه را برمی گزید. می پنداشت که دیدگاه ها و اندیشههای یکسان بسیاریبا « ادگار آلن پو» دارد. بودلر و پو هردو، نگاه خود را بر زیبایی، مرگ، و شگفت انگیزی خیرهساخته بودند. بودلر با پو همدل شد و برگردان برخی از کارهای او از انگلیسی به فرانسه را آغاز نمود.همینبرگردان هاست که امروز پیوندی جدایی ناپذیر میان پو و بودلر دردنیای انگلیسی و فرانسه زبان پدید می آورد.

در۱۸۷۵ سروده شناخته شده بودلر بانام« گل ها ی بدی» پس از چاپ به توقیف در آمد و بودلر ناگزیر شد شش سروده آن را بیرون بیاورد و پولی نیز به تاوان اینسروده ها بپردازد.او سپس به کار نقد رو آورد و در این راه نیز آوازه یافت و نوشته های سال های ۱۸۴۵، ۱۸۴۶ و ۱۸۵۹ خود با نام« تالارها» را بهچاپ رساند که پژوهش های ارزنده و چشم گیری درباره هنرمندان گوناگون است. او همچنین نگاشته های روزنامهنگارانه کوتاه بسیاریآفرید و پژوهش های بنیانی تری نیز درباره کارهای ادبی شناخنه شده ای چون« مادام بواری» فلوبر به انجام رساند. بودلر در ۱۸۶۰ « اندوه پاریس» را بیرون دادکه نزدیک پنجاهسروده به نثر است، قالب شعری که در آن زمان در فرانسه ناشناخته بود.

در ۱۸۶۲ حمله قلبی کوچکی به بودلردست داد که چه بسا همین، مرگش را شتاب بخشید. در ۱۸۶۷هنگامی که در بلژیک به سر میبرد، نیمی از پیکرش از کار افتاد وبه زبان پریشی سختی گرفتار آمد. او را به پاریس برگرداندند و اودر ۳۱ اوت ۱۸۶۷ بر بازوان مادرش جان سپرد.شارل بودلر در گورستانمونپارناس پاریس به خاک سپرده شد.

 

220px-Tombe_Baudelaire.jpg

لینک به دیدگاه

شارل بودلر؛ شاعری که تهمت اشراف منشی و بشرنادوستی بر او بسته اند، درواقع مهربان ترین، صادق ترین، انسانی ترین و مردم وارترین شاعران بوده است.

مارسل پروست

 

لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

زندگی غریب و عقاید و اندیشه های متناقض بودلر همیشه موردبحث منتقدان و صاحب نظران بوده است. به ویژه درباره ایمان، خیر و شر و خدا و شیطان. تی اس الیوت مینویسد: بودلر می کوشید از در فرعیبه درون مسیحیت راه یابد. خوداو می نویسد: «سرنوشت آدمی معطوف به نبردی بر ضد بدی است که در آن بشر هرگز نمیتواند خود را فاتح بخواند. کتاب گلهای بدی برای آن است که دست و پازدنهایروح را در چنگال بدی بیان کند. هر انسان در برابر خود دونامتناهی می بیند: بهشت و دوزخ. آدمی در تصویر هر یک از این دو نامتناهی، نیمیاز سرشت خود را باز می شناسد.» اعتقادبودلر به شیطان دو جنبه یمتضاد دارد: هم او را آیت عصیان می داند، هم منشای شر و فساد. هم فریفته ی اوست هم از او دوری میجوید، هم زیباییهای زندگی را از او ناشی می داند و هم رنجها و پلیدیهای آن را. کمبوده اند کسانی که چون او در زمینه یمعنوی آنقدر کامیاب و در قلمرو زندگی آنقدر ناکام باشند. این مرد با روشن بینیهولناکی خود را شناخته و خود را در درد پرورده است. خیام وار برای معمای خلقتپاسخی می جوید و چون تیره بختی خود را ناشی از وضع کلی بشری می داند، می کوشد باگشودن درهای شب درونی خویش، سرانجام بر واقعیتی که عام و عالمگیر باشد دست یابد. یکی از محققان (درکتاب دنیای شاعرانه ی بودلر)چکیده فکر او را چنین توصیف می کند: اراده ی از نو ساختن خلقتی که به نظر ناکامل می آید. بودلر را، به خصوص به لحاظفلسفه و درونمایهء آثارش می توان با شعرا و عرفای بزرگی همچون حافظ، مولانا و بهویژه خیام مقایسه کرد. (از مقدمه ی کتاب ملال پاریس و گلهای بدی ترجمه ی محمدعلی اسلامی ندوشن.)

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...