رفتن به مطلب

مصاحبه با ویسواوا شیمبورسکا


ارسال های توصیه شده

سال ها پیش وقتی در امتحانات دانشگاه به دوستی کمک (تقلب) می رساندم تا نمره قبولی بیاورد هیچ وقت فکر نمی کردم این همکلاسی سابق بتواند روزی یکی از آرزوهای شعری ام را برآورده کند. دو سال پیش این دوست بنا به دلایلی برای همیشه به هلند رفت. شبی با هم در گفت و گوی مجازی بودیم که به من گفت برای مدتی به لهستان پیش خاله اش می رود. ناگهان فکری مثل الهام به ذهنم خطور کرد و گفتم اگر لهستان رفتی خانم شیمبورسکا را پیدا کن و پیغامی، یادداشتی، از او برای خوانندگان ماهنامه بگیر گفت بالاخره فرصتی برای جبران آن همه محبت تو در سر جلسه های امتحان پیدا کردم... تا اینکه روزی ایمیل زد و گفت با دختر یکی از شاگردان خانم شیمبورسکا آشنا شده و با او این مساله را در میان گذاشته و گفته با منشی اش صحبت شده و پس از اصرار های فراوان قبول کرده است البته دوستم به دلیل مسائلی که شاید برای مشکل ساز شود گفت اسمی از او نیاورم. صحبت با خانم شیمبورسکا شاعر محبوب من حتی به طور مجازی و از راه دور و با واسطه هم افتخاری است. اینجا بود که یاد آن بیت معروف افتادم که می گفت: « تو نیکی کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت ده باز» ... باورش برایم سخت بود که او جز سخت مصاحبه ترین و کم حرف ترین آدم های مشهور کره ی زمین است راضی به مصاحبه با یک ماهنامه ی فارسی زبان در حوزه ی شعر شود. می دانستم بیشتر از یک یا دو جمله نخواهد گفت و بسیار سرد برخود خواهد کرد اما با اعتماد به نفس بیش از حد همیشگی ام سوال ها را فرستادم برای دوستم تا با منشی دفترش هماهنگ کند و سوالهای را به دست او برساند پس از کلی شرط و شروط بالاخره قبول کرده بود. می دانستم دوست ندارد از شعرهایش بپرسم از زندگی شخصی اش ولی دلم را به دریا زدم و پرسیدم نهایت این بود که جواب ندهد... بیش از 90% سوالتم را بدون پاسخ گذاشت...این بخشی از قصه ی بلند این مصاحبه بود. هنگامی که این مصاحبه انجام شد او آخرین شاعر نوبلیست جهان بود.

این شما و این مصاحبه اختصاصی ماهنامه ی تخصصی شعر کندو با ویسواوا شیمبورسکا برنده جایزه ی نوبل؛

* مصاحبه بابک اباذری با همکاری دوستی عزیز...

شعر من دعوتی است به سکوت

37465645.jpg

ممنون که بالاخره قبول کردید که با یک ماهنامه ی تخصصی شعر به زبان فارسی و در ایران مصاحبه کنید؟ خواهش می کنم، فقط به خاطر اینکه شما شاعران جوان هستید و من همیشه شاعران جوان را دوست دارم.

شما و شعر، این سفر از کجا شروع شد؟ بارها به این سوال در مصاحبه ها پاسخ داده ام معمولن سعی می کنم چیزی را دوبار تکرار نکنم. شعر شما با اینکه متین و ساکت است اما از بلندترین فریاد های اعتراض قرن است. ممنونم، اما همیشه سعی می کنم شعر من دعوتی باشد برای سکوت نه فریاد. شعرهای محدودی از شما به فارسی ترجمه شده اند که هر وقت آنها را می خوانم دچار بهت و حیرت می شوم و همیشه بعد از خواندن اشعار شما به فکر فرو می روم. خوب است و شما از جانب من از آن ها تشکر کنید. چه می کنید که شعرهای شما دارای این ویژگی هستند؟ نمی دانم ولی فکر می کنم که چون من خودم انسانی هستم که زیاد دچار حیرت می شوم و طبیعتن شعر من هم باید اینگونه باشد. حیرت را از کتاب ها آموختم و از نویسندگان آنها، اما بیشتر از همه باید از میشل دومونتنی تشکر کنم که با کتاب هایش مرا همیشه متحیر می کند. کتابی از او به فارسی تر جمه شده است؟

کتاب به صورت مجزا من نخوانده ام اما مقالاتی به فارسی از ایشان ترجمه شده است. باید بگویم که اکثر کتاب های مهم در حوزه ی فلسفه، زیبایی شناسی، نقد و نظریه ادبی، شعر به فارسی ترجمه شده اند. خوشحالم که این را می شنوم. شعرهای شما تا آنجا که به فارسی ترجمه شده اند شعرهایی به زبان ساده اند اما هیچ گاه ساده انگاری در زبان و تفکر این شعرها دیده نمی شود. فکر می کنید که چرا اینگونه است؟ چون که هیچ گاه فکر نکرده ام که شعر پدیده ی ساده ای است و همیشه اندکی از اضطراب و ترس در مواجه با کاغذ سفید دارم حتی همین الان که جواب سوال شما را می دهم. اما باید بگویم که از لشمن که از بزرگترین شاعران در عرصه فرم و ساختار است و جزء معماران شعر به حساب می آید بسیار آموختم. نمی دانم اشعاری از او به فارسی ترجمه شده است یا نه؟ نه متاسفانه... امیدوارم روزی شعرهای او به فارسی ترجمه شود تا شما شاهد شاهکار معماری در شعر او باشید. امروزه در شعر فارسی جریانی وجود دارد که به بهانه ی ساده نویسی، شعرهایشان پر است از ساده انگاری ها در عرصه ی زبان، چه حرفی برای این شاعران دارید؟ هیچ حرفی برای آنها ندارم. چرا که شعر با کار کردن پیش می رود و نه با حرف زدن. در ضمن با زبان شما آشنایی ندارم و نمی توانم چیزی بگویم که صحیح باشد. اما شاعر باید بداند که با موجود پیچیده و چند بعدی به نام شعر مواجه است با تاریخچه ای به اندازه تمام تمدن انسانی و حتی بیشتر از آن به اندازه پیدایش انسان. در عرصه موسیقی شعر شما را با موتزارت مقایسه می کنند چه نکاتی را برای ایجاد این مساله رعایت می کنید؟ نمی دانم این لطف منتقدین است. بروید از آنها بپرسید که این را گفته اند. هر زبانی در ذات خود از مقداری موسیقی برخوردار است که این در زبانی مثل ایتالیایی به اوج می رسد و طبیعت نیز نظام موسیقایی خود را داشت البته قبل از اینکه انسان ها این نظام موسیقایی را بر هم بزنند. شاعر فقط باید با این دو نظام موسیقایی همنوا شود. شعرهای شما در کمال سادگی سخت گریبان آدم را می چسبند و انسان را به تفکر وا می دارند دلیل وجود عنصر تفکر در شعرهای شما چیست؟ نمی دانم همیشه از صحبت کردن راجع به شعر به ویژه اشعار خودم طفره می روم. تفکر زاییده ی سکوت است. ما همه امروز باید سکوت کنیم و دست از این صحبت های زیاد برداریم . فکر می کنم که به بیش از اندازه حرف زدم و با تمام کردن این مصاحبه شما را دعوت به سکوت میکنم... 95973_1241285346_eef7_p.jpeg هنگام سخنرانی در مراسم اهدای جایزه ی نوبل در سال 1996 25.jpgWislawa_Szymborska_Noble_35947021.jpg هنگام دریافت جایزه ی نوبل و چند عکس دیگر از او: 4563634.jpg546456.jpg111111.jpgWislawaSzymborskaMask.jpgszymb-ag.jpgpudelit_1-large.jpgo1542639759.jpg

  • Like 3
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.
×
×
  • اضافه کردن...