رفتن به مطلب

«شيطان در بهشت»* نوشته هنري ميلر


ارسال های توصیه شده

 

نويسنده: علي شروقي

خواندن برخي کتاب ها حسرتي را به دل مان مي گذارد. حسرتي نه مرتبط با به اصطلاح «شاهکار» بودن يک متن که اتفاقاً برعکس در شاهکار نبودن در معناي کلاسيک، اما موثر و ضربه زننده بودنش. چنين تاثيري گاه درست از نقطه يي مي آيد کاملاً بيرون از مدار قراردادهاي تحميلي نوشتن. قراردادهايي که بيشتر به درد گذراندن واحدهاي درسي نويسندگي و بيست گرفتن مي خورند تا اينکه نوشتن با تمام وسواس و وسوسه و جنون ذهني را به کار آيند. تخيل جنون آميز جاي ديگري است. جايي که در آن کتابي مثل «شيطان در بهشت» هنري ميلر، حتي اگر نتوانيم مهمترين کتاب اين نويسنده اش بناميم، نوشته مي شود. «شيطان در بهشت» شرح آشنايي «هنري ميلر» است با طالع بيني بي جا و مکان به نام «کنرادموريکان». مردي معلق و پرسه زننده در مدار ستارگان که ستاره خودش بي فروغ است و طالع اش نحس. آشنايي «ميلر» و «موريکان» به سال هاي پيش از جنگ جهاني دوم در فرانسه بازمي گردد و کتاب، شرح آغاز پرشور اين آشنايي و از هم گسيختن پاياني آن است. داستان «ميلر» داستان شخصيت است، داستاني که در آن نه حوادث که خود شخصيت غريب «موريکان» با تناقض ها، تنش ها، پريشاني ها، آوارگي ها و دردسرهايش براي «ميلر» عامل انگيزش اعمال داستاني است. روايت «هنري ميلر» در اين برخورد ديالکتيکي باشخصيت است که شکل مي گيرد. ديالکتيکي که نه فقط در رابطه «ميلر» و ديگران با «موريکان» که در درون تک تک شخصيت ها نيز رخ مي نماياند. «موريکان» رنج مي کشد اما براي پايان دادن به اين رنج کاري نمي کند و کاري هم اگر مي کند در نهايت رنج اش دوچندان مي شود ميلر با «موريکان» مخالف است. با او بحث مفصلي مي کند اما در ادامه در يک لحظه که به خود مي آيد اعتراف مي کند که برخلاف آنچه از بيرون به نظر مي رسد، حتي برخلاف آنچه خود وانمود مي کند زندگي اش تمام عمر دستخوش آشفتگي و عذاب بوده است.

 

اما در نهايت به دليل همين همساني در رنج و عذاب، «ميلر» نمي تواند براي دوست سرگردانش مامني فراهم کند. ميلر با آغاز جنگ از فرانسه رفته و سال ها از موريکان بي خبر بوده است تا اينکه در امريکا نامه يي از او دريافت مي کند. «موريکان» در اين نامه از «ميلر» کمک مي خواهد. «ميلر» زنش را متقاعد مي کند که «موريکان» را به امريکا بياورند و در خانه جايي به او بدهند. «موريکان» به خانه «ميلر» مي آيد. تا مدتي همه چيز روبه راه است اما کم کم بحران و کلافگي باز به سراغ «موريکان» مي آيد. او، آن گونه که «ميلر» معرفي اش مي کند آدمي است هميشه بيرون از جهان واقعي که نمي تواند تن به قراردادهاي اين جهان بدهد، اما در عين حال نيازهاي کاملاً زميني اش او را شخصيتي پرتناقض و بهانه جو نشان مي دهد که به هيچ چيز راضي نيست: کار به جايي مي کشد که «ميلر» درصدد برمي آيد «موريکان» را هر طور شده دک کند. سرانجام به کمک ديگران او را به پاريس برمي گرداند آنچه «موريکان» را در اين رمان به شخصيتي به يادماندني بدل مي کند نحوه روايت «هنري ميلر» است. او از «موريکان» اسطوره يي فراواقعي يا برعکس آن موجودي مطرود و نفرت انگيز نمي سازد. «موريکان» يک مجموعه است. مجموعه يي چندپاره و ازهم گسيخته و گاه هذياني که در تقابل با «ميلر» ازهم گسيختگي و هذيان هاي ذهني خود «ميلر» را هم آشکار مي کند. «ميلر» به «موريکان» به عنوان تجسم چندين فرهنگ نگاه مي کند. غولي تنها و غمگين در سرزمين انسان ها که مدام تغيير شکل مي دهد: اما آنچه «ميلر» را قادر مي سازد که اين مجموعه را در «موريکان» کشف کند، ذهن خود او است که تکه هاي واقعيت را به گونه يي کنار هم مي چيند که هر يک ذهن را به فرهنگ يا حتي گاه اثري هنري ارجاع مي دهند. «ميلر» نه تنها در وصف شخصيت چندپاره «موريکان» که در وصف واقعيت نيز، ذهن را از خود واقعيت به چيزي بيرون از آن و در عين حال از طريق ذهن، وابسته به آن ارجاع مي دهد. مثلاً در وصف اتاقي که در خانه اش براي «موريکان» در نظر گرفته مي گويد: «فقط همانقدر بود که ميز تحرير و تخت و کمدي در آن بگنجاند. وقتي دو تا چراغ نفتي روشن شد، اتاق رنگ و رونقي گرفت. به نظر ونگوگ دلربا مي آمد.» (ص 34) ارجاعي از اين دست شايد اگر توسط يک نويسنده بي تجربه و ذوق زده از مواجهه با جلوه هاي گوناگون فرهنگ هنر و جهان صورت مي گرفت، بيشتر به خودنمايي و فضل فروشي شباهت مي يافت. اما نام کتاب ها، هنرمندان، نويسندگان و ارجاع به فرهنگ و تاريخ و اسطوره در متن «ميلر» چنان جاافتاده که طبيعي اين متن شده و حتي گاه به هذيان هاي راوي راه يافته است چرا که اين جزيي از مکانيسم ذهني «ميلر» است. مکانيسمي که روايت «ميلر» برساخته آن است. يکي از ارجاع هاي به يادماندني در «شيطان در بهشت» آنجا اتفاق مي افتد که «موريکان» تازه به امريکا آمده و آسمان را نگاه مي کند: «عقابي ديده شد، ويراژي به طرف خانه داد و سپس پر کشيد و رفت.» (ص 35)

 

هنوز البته بحران آغاز نشده اما حضور عقاب دلالتي است پنهان بر فاجعه يي هنوز نيامده اگر با حضور او اين عبارت انجيل را به ياد بياوريم که مي گويد: «... و عقابي را ديدم و شنيدم که در وسط آسمان مي پرد و به آواز بلند مي گويد: واي واي بر ساکنان زمين...» «شيطان در بهشت» را که مي خوانيم با خود مي گوييم کاش ادبيات داستاني خودمان يک شخصيت نه مثل «دن کيشوت»، نه مثل «کارامازوف ها» و «راسکولنيکف»، نه مثل «امابوواري» و نه مثل «سوان» مارسل پروست و «کورسيال» سلين، بلکه دست کم يک شخصيت به يادماندني مثل «کنراد موريکان» هنري ميلر داشت.

لینک به دیدگاه

هنوز البته بحران آغاز نشده اما حضور عقاب دلالتي است پنهان بر فاجعه يي هنوز نيامده اگر با حضور او اين عبارت انجيل را به ياد بياوريم که مي گويد: «... و عقابي را ديدم و شنيدم که در وسط آسمان مي پرد و به آواز بلند مي گويد: واي واي بر ساکنان زمين...» «شيطان در بهشت» را که مي خوانيم با خود مي گوييم کاش ادبيات داستاني خودمان يک شخصيت نه مثل «دن کيشوت»، نه مثل «کارامازوف ها» و «راسکولنيکف»، نه مثل «امابوواري» و نه مثل «سوان» مارسل پروست و «کورسيال» سلين، بلکه دست کم يک شخصيت به يادماندني مثل «کنراد موريکان» هنري ميلر داشت.

 

اولین شرط وجود یک داستان نویس خوب در یک مملکت،وجود داستان خوانان خوب است.

 

 

 

 

لینک به دیدگاه
اولین شرط وجود یک داستان نویس خوب در یک مملکت،وجود داستان خوانان خوب است.

 

 

 

 

[/right]

 

بله...100% موافقم...:ws37:

کتاب رو میخونیم اما اون چیزی رو که باید ازش بگیریم اصلا بهش توجه نمیکنیم.گاهی فقط برا سرگرمی و وقت گذرونی یا ....

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...