Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 خرداد، ۱۳۹۱ روزی چهار یا پنج کلیک تمام توجه ما به نمادهای گردشگری ایران است. به خودتان نگیرید اما وب سایت برادران امیدوار نمونه دست اولی از میزان توجه ما به دو تن از مفاخر فرهنگی ایران است. نه بیخود ورق نزنید،در تمام کتابهای درسی دوران تحصیل هم چیزی از این دو برای کودکان و جوانان گفته نمیشود، آنها درتاریخ رسمی هم جایی ندارند. عیسی و عبداله میگویند چهارسال برای آغاز این سفر برنامهریزی کردهاند و پس از آن مسیر دشوار و پر داستانی را پیمودهاند و میراث این سفر و آن دشواری را برای میهنشان به ارمغان آوردهاند: موزه برادران امیدوار در گوشهای از مجموعهی سعدآباد. ده سال زندگی پر ماجرا که از اسکیموهای شمالی تا قبایل آدمخوار آفریقایی را در بر میگرفته است. و البته پس از یکبار دفن شدن اتومبیل در زیر شنهای روان عربستان اولین گزارش مستند تصویری را از خانهی خدا تهیه میکنند: «در اون سالها موقعی که ما اقدام به تهیهی این فیلم کردیم کار بسیار خطرناک و دشواری بود. برای اینکه نگهبانان صحن کعبه، کوچکترین حرکت هر نفر رو زیر نظر داشتند. اما ما به دلیل اینکه مهمان شهردار مکه بودیم، به هر حال این کار رو با دلهره زیادی انجام دادیم.» سفر امیدوارها در سال 1333 و در شرایطی آغاز میشود که در تمام ایران تنها دو جاده آسفالته وجود داشته است. عبداله امیدوار، که پس از پایان سفر دور دنیا به شیلی رفت و در آنجا ازدواج کرد، میگوید سفر خود را از سرزمینهای شرقی آغاز کردهاند و شاه سابق ایران شخصا آنها بدرقه کرده است: «هیچ وقت یادم نمیره، شاه گفت اگه به کیلومتر شمار موتور زیاد نگاه کنین ممکنه خودتون رو به کشتن بدین! پس بهتره که یه دستمال روی اون بکشین که زیاد بهش اهمیت ندین! شما باید آهسته برید تا به هدف خودتون برسین.» آغاز مسیر دو برادر از افغانستان بوده و پس از آن هند و تبت و ... البته مهمتر از داستان سفر، مقدمات آن است نه؟ برادران امیدوار چهار سال، از 17 سالگی تا 21 سالگی، برای سفر کسب آمادگی کردهاند، یعنی برای سفری که ده سال به طول انجامید چهار سال کسب آمادگی کردهاند و در آغاز سفر بر خلاف ضربالمثل معروف بسیار سفر باید تا پخته شود خامی، پیش از آغاز سفر پخته بودهاند، عبدالله امیدوار در این باره میگوید:« ما سفر خودمون رو مانند یک کمپانی عظیم شروع کردیم، یعنی قبل از حرکت در سال ۱۹۵۴ یک برنامه چهار ساله درست کردیم و اون رو اجرا کردیم. من داخل باشگاه کوهنوردی نیرو راستی شدم و به اتفاق برادرم عیسی از تمام قلل ایران دیدن کردیم. بعد از اون شروع کردیم به غارنوردی و از داخل این غارها رهآوردهای عجیبی مثل چراغهای برنزی و جمجمه آوردیم! در همون باشگاه یک موزه تولید کردیم. یادم هست وقتی ۱۷ ساله بودم به کلاردشت رفتیم. در راه چالوس به دره کلاردشت رفتیم تا از یخچالهای دائمی عبور کنیم و داخل دره طالقان بشیم. همونطور که بر روی یخچالها مشغول نهار خوردن بودیم این فکر به مغز من و برادرم رخنه کرد. از اون روز یک برنامه چهار ساله درست کردیم که در این چهار سال تمام مشکلات رو حل کنیم. مثلاً شروع کردیم به آموختن زبان! شروع کردیم به آموختن جغرافیای دنیا! شروع کردیم ارتباط بین المللی و روابط عمومی تولید کنیم. شروع کردیم که چه جوری موتورها رو بتونیم تعمیر بکنیم! رفتیم و فیلم برداری و عکاسی یاد گرفتیم. این برنامه چهار ساله رو مو به مو اجرا کردیم تا اینکه وقتی ۲۱ ساله شدیم تهران رو ترک کردیم.» عیسی و عبدالله قصد میکنند هیچگاه به عقب بازنگردند و برای همین هم وقتی در سیصد کیلومتری تهران و در راه مشهد دوشاخه موتوری که برای سفر دور دنیا انتخاب کرده بودند میشکند به تهران باز نمیگردند و مسیر را ادامه میدهند، عیسی که با زحمات او موزه به راه افتاده است در اینباره میگوید: «به همین دلیل عبدالله در همون جادههای دور افتاده در چادر موند. من هم به مشهد برگشتم و موتورها رو تعمیر کردم. دوباره ۷۰۰ کیلومتر به اونجا برگشتم و به راه افتادیم. در آخر به سمت مرز افغانستان رفتیم و از اونجا وطن رو ترک کردیم.» عیسی میگوید که حضور آنها تنها در هندوستان ده ماه به طول انجامیده است کشوری که از نظر تنوع زیستی و رسوم به مثابه یک قاره میماند و پس از آن تایلند و یک «یک نمایشگاه از آثار تاریخی ایران» در هنگ کنگ در حالی که موتور آنها 13 روز روی یک کشتی باری که گاو حمل میکرده جابهجا شده است. سفرنامهی مفصل برادران امیدوار خاطرات جالبی از شکاف فرهنگی در جای جای دنیا دارد. از رسوماتی که فرهنگهای محتلف دیدهاند و شنیدن آنها شگفت انگیز است و گاه لبخند را بر لب مینشاند. عیسی امیدوار میگوید که مهمترین نکتهی سفرشان این است که آنها به تمام دنیا سرکشیدند و در نهایت هم زنده ماندند، بازگشتند و امروز یک لوح فشرده تصویری، یک لوح از آهنگهای اقوام مختلف و یک کتاب بسیار نفیس و حاوی خاطرات این دو برادر ماجراجو را برای فرهنگ دوستان به ارمغان آوردهاند. به این البته باید موزهی برادران امیدوار و مقالهها و کارهای پژوهشی صورت گرفته را اضافه کرد. برادران امیدوار پس از داستانهای پرماجرا در آمریکای جنوبی راهی اروپا میشوند و از راه ارائه مقاله و پژوهشها و اسنادی که از قبایل بدوی آوردهاند بخشی از هزینه سفر را جبران میکنند: «کار زیادی در اروپا نداشتیم به دلیل اینکه برای ما کاری برای انجام دادن نبود، جز اینکه تحقیقات و مقالات و فیلمهای خودمون رو در کشورهای مختلف اروپایی ارائه میدادیم و قسمتی از هزینههای سفرمون رو از طریق فروش همین مقالات و فیلمها به سازمانها و تشکیلات مختلف کسب میکردیم.» و البته پس از هفت سال میتوانند در قبال برخی از این تجربیات یک اتومبیل از سیتروئن تحویل گیرند: «ما به وسیله اون اتومبیل و یک موتور سیکلت که عبدالله سوارش بود از کشورهای اروپایی، اتریش، ایتالیا و یوگسلاوی و بلغارستان و ترکیه گذشتیم و بعد از ۷ سال وارد ایران شدیم. ما فقط حدود ۳ ماه در ایران توقف کردیم و با کمال تاسف سومین روزی که ما وارد ایران شدیم، مادرم به دلیل بیماری چندین سالهای که داشت، فوت کرد.» به هر حال فوت مادر نیز مانع ادامهی سفر نمیشود و اینبار آنها راهی عربستان و آفریقا میشوند والبته ذات اتومبیل فرانسوی به مذاق صحراهای عربستان خوش نمیآید و اتومبیل بدون بنزین در زیر شنهای روان مدفون میشود و یک کاروان اعراب صحرانشین ناجی آنها میشود: «مجبور شدیم اون رو چند روزی به وسیله یک شتر بکشیم! بعد از مدتی بالاخره بنزین گیر آوردیم و دوباره حرکت کردیم به سمت مکه!» داستان آفریقا نیز جذابیت دیگری دارد. کشورهایی که غالباً یا مشغول جنگهای رهاییبخش بودهاند یا درگیریهای داخلی و بالاخره قبایلی که نشانی از تمدن نداشتهاند و به قول یکی از این دو برادر تنها با کمک شکار حیونات مختلف و هدیه دادن آن میتوانستند به قبایل نزدیک شوند: «به هر حال یک روز در جنوب سودان با چند نفر از بومیها عازم شکار فیل شدیم! توی یک فرصت مناسب دو فیل خیلی بزرگ شکار کردیم. خرطوم فیل برای ما خیلی لذیذ بود و من و عبدالله از خوردنش خیلی لذت بردیم!» عیسی امیدوار میگوید که از راه شکار مار و فروختن سم آن به کارخانههای سرمسازی نیز کسب درآمد میکردهاند. برادران امیدوار اولین انسانهای بودند که حدفاصل قارههای آسیا و آمریکا را قدم زدهاند، بر روی بخشهای یخزده آب میان دو قاره:« من وعیسی وقتی در این جزیره ایستاده بودیم چهارشنبه بود در حالی که در جزیره بعدی پنجشنبه بود. یعنی ما پنجشنبه رو جلو چشمامون میدیدیم. ما چون زمستان به آنجا رسیدیم آب ما بین دو قاره یخ زده بود و بنابراین تونستیم روش قدم بزنیم. میتونم با جرات بگم که ما اولین انسانهایی بودیم که تا ان زمان این کار رو کرده بودیم.» جستجوی طلا به ازای روزی چهل دلار دستمزد در سرمای شدید و البته زندگی عجیب اسکیموها نیز بخش جالب دیگر خاطرات امیدوارها است: «اسکیموها انسانهای بینهایت مهموننوازی بودن. وقتی ما پیش آنها رفتیم کبریت براشون هدیه بردیم و آنها وقتی میخواستن مهماننوازی کنن زنهاشونو به ما هدیه میدادن! البته ما همیشه به بهانههای مختلف مثل کمر درد از زیر این لطف آنها در میرفتیم.» سفرنامه برادران امیدوار از این دست خاطرات و گفتهها بسیار دارد. عبدالله هم اکنون در شیلی سردبیر دو نشریه سینمایی و سیاحتی است و یک استودیو هم دارد، برادر دیگر عیسی نیز در ایران است و موزه برادران امیدوار را در مجموعه سعدآباد راهاندازی کرده و دستاورد ده سال سفر را به نمایش گذاشته است. برادران امیدوار با وجود آنکه تنها ایرانیان و شاید معدود افرادی در جهان باشند که چنین تجربهای دارند، اما همچنان در میان ایرانیان ناشناس هستند و درکتابهای درسی و تاریخ رسمی یادی از آنها نمیشود. اولینهای گردشگری ایران این روزها در حالیکه شایسته توجه بیشتری از ایرانیان هستند روزگار آرامی را در دهه هشتم زندگی طی میکنند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام کلیهی نقل قولها از مصاحبهی مفصل برادران امیدوار با بیبیسی فارسی است که وبلاگ هزارتو زحمت آن را کشیده است. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده