spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 خرداد، ۱۳۹۱ اُکتاویو پاز (۳۱ مارس ۱۹۱۴ - ۱۹ آوریل ۱۹۹۸) (به انگلیسی: Octavio Paz) شاعر، نویسنده، دیپلمات و منتقد مکزیکی است. وی در سال ۱۹۱۴ در مکزیکوسیتی چشم به جهان گشود. در هفدهسالگی به نویسندگی و شاعری پرداخت. پدرش وکیل بود و پدر بزرگش، داستان نویسی سرشناس. این هر دو در رشد و پرورش ذوق و استعداد پاز، تأثیر به سزایی داشت. در حقیقت پاز در جوانی ارزشهای اجتماعی را از پدر و ادبیات را از پدر بزرگ خود آموخت و سرانجام شاعری را به جای وکالت برگزید. پاز در سال ۱۹۳۷ به والنسیا در اسپانیا سفر کرد تا در دومین کنگره جهانی نویسندگان ضد فاشیست شرکت کند در آنجا با لوییس سرنودا و تریستان تزارا آشنا شد. در سال ۱۹۴۳ با استفاده از کمک هزینه تحصیلی بنیاد گوگنهایم به آمریکا رفت. در آنجا با شعر نوپردازان انگلو - آمریکایی آشنا شد. هم در این کشور بود که مطالعه دامنهدار و عمیق خود را درباره هویت مکزیکآغاز کرد که حاصل آن کتابی شد به نام هزار توی تنهایی. در سال ۱۹۶۲ پاز به سمت سفیر مکزیک در هند گماشته شد و به آنجا رفت. در آنجا با ماری خوسه ترامینی آشنایی به هم زد و با او ازدواج کرد. خود گفته است این مهمترین رویداد زندگیام پس از تولد بوده است. تأثیر تمدن هند را میتوان در کتابهای متعددی که طی مدت اقامت خود در آنجا نوشته است، بهویژه در کتاب «پرتوی از هند»، به خوبی مشاهده کرد. پاز در سال ۱۹۶۸ پاز در اعتراض به سرکوبی خونین تظاهرات آرام دانشجویان در مکزیک، قبل از شروع بازیهای المپیک، از مقام خود کناره گیری کرد و از آن پس تا واپسین سالهای زندگی خود، سردبیری و نشر چند مجله معتبر ویژه هنر و سیاست را عهده دار شد. در سال ۱۹۸۰ دانشگاه هاروارد به او دکترای افتخاری اهدا کرد و در سال ۱۹۸۱ مهمترین جایزه ادبی اسپانیا یعنی جایزه سروانتس نصیب او شد. سرانجام در سال ۱۹۹۰ آکادمی ادبیات سوئد، جایزه نوبل ادبیات را به اوکتاویو پاز شاعر سرشناس مکزیکی به پاس نیم قرن تلاش در زمینه شعر و ادبیات مکزیک اهدا کرد. او در آنجا سخنرانی مهمی درباره «در جستوجوی اکنون» ایراد کرد. پاز در سال ۱۹۹۸ بر اثر بیماری سرطان درگذشت. 5 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 خرداد، ۱۳۹۱ جوهر نظریه پاز درباره شعر در قالب رشتهای عبارات متناقضنما خلاصه میشود: شاعر برای دلش شعر میگوید، اما باید با مخاطبش ارتباط برقرار کند. شعر سری است که آفرینش آن را هرگز دقیقاً نمیتوان وصف کرد، اما در عین حال نمیتوان بیآنکه به روال آفرینش آن اندیشید. به درک آن نائل شد. زبان ابزاری ناقص اما اجتنابناپذیر برای القای بیان نشدنیهاست. شعر وجدی است که واقعیت را نفی یا دگرگون میکند. پاز هرگونه تحلیل و تبیین شعر معاصر را به قصد فهم آن عبث میداند. پاز معتقد است که عشق و زبان میتوانند ابزاری را برای کسب یگانگی و یک پارچگی در انسان پدید آورند. شعرهای او به منزله دریچه قلب انسانی است پاک و بی آلایش که بر روی انسانیت و قلمروهای نا شناخته هستی گشوده میشود، از این رو میتوان پاز را شاعر عشق و دوستی نامید. به نظر پاز آزادی بدون برابری و برابری بدون آزادی محقق نمیشود و از راه عشق و دوستی میتوان به هر دوی آنها دست یافت. پرسش پاز از خود و دیگران این است که «آیا بهتر نیست که زندگی را به صورت شعر درآوریم تا از زندگی شعر بسازیم؟ آیا شاعر نمیتواند به جای آفریدن شعر، خلق لحظههای شاعرانه زندگی را هدف اصلی خود قرار دهد؟» مقالههای پاز با نثر شاعرانه شان هنر، ادبیات، فرهنگ، زبان و ایدئولوژی را با هجوهای هوشمندانه و مکاشفههای متفکرانه تجزیه و تحلیل میکند. کارلوس فوئنتس معتقد است: «ادبیات در آثار پاز به صورت لفظ مترادفی برای تمدن درآمده؛ این دو کلمه، شبکهای از وسایل ارتباطی است و تنها جامعیت ارتباط میتواند چهره آدمی را بر ما آشکار کند...» 5 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 خرداد، ۱۳۹۱ آزادی (برگردان احمد شاملو) کسانی از سرزمین مان سخن به میان آوردند من اما به سرزمینی تهی دست می اندیشیدم به مردمانی از خاک و نور به خیابانی و دیواری و به انسانی خاموش - ایستاده در برابر دیوار – و به آن سنگ ها می اندیشیدم که برهنه بر پای ایستاده اند در آب رود در سرزمین روشن و مرتفع آفتاب و نور. به آن چیزهای از یاد رفته می اندیشیدم که خاطره ام را زنده نگه می دارد، به آن چیزهای بی ربط که هیچ کس شان فرا نمی خواند: به خاطر آوردن رویاها - آن حضورهای نابه هنگام که زمان از ورای آن ها به ما می گوید که ما را موجودیتی نیست و زمان تنها چیزی است که بازمی آفریند خاطره ها را و در سر می پروراند رویاها را. سرزمینی در کار نیست به جز خاک و به جز تصویرهایش: خاک و نوری که در زمان می زید. قافیه یی که با هر واژه می آمیزد: آزادی که مرا به مرگ می خواند، آزادی که فرمانش بر روسپیخانه روا است و بر زنی افسونگر با گلوی جذام گرفته. آزادی من به من لبخند زد همچون گردابی که در آن جز تصویر خویش چیزی باز نتوان دید. □ آزادی به بال ها می ماند به نسیمی که در میان برگ ها می وزد و بر گلی ساده آرام می گیرد. به خوابی می ماند که در آن ما خود رویای خویشتنیم. به دندان فرو بردن در میوه ی ممنوع می ماند آزادی به گشودن دروازه ی قدیمی متروک و دست های زندانی. آن سنگ به تکه نانی می ماند آن کاغذهای سفید به مرغان دریایی آن برگ ها به پرنده گان. انگشتانت پرنده گان را ماند: همه چیزی به پرواز درمی آید! 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 خرداد، ۱۳۹۱ سپیده دم (برگردان حسن فیاد) دستهای سریع سرد یکایک زخم بندهای تاریکی را کنار زد چشمان خود را میگشایم همچنان زندگی میکنم در کانون زخمی که هم چنان تازهاست. 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 خرداد، ۱۳۹۱ نام کتاب: شعرهای اکتاویو پاز شاعر: اکتاویو پاز برگردان: احمد شاملو فرمت: PDF تعداد صفحه: 24 حجم: 170 کیلوبایت برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۲ اکتاویو پاز شاعرنویسنده ومنتقد برجسته مکزیکی شعرها و دانلود کتابهااوکتاویو پاز در سال ۱۹۱۴ در مکزیکوسیتی چشم به جهان گشود. پدر وی اکتاویو پاز سولوزانو (Octavio Paz Solórzano) حامی فعال انقلاب علیه رژیم دیاز بود. پاز توسط مادرش ژوزفینا لوزانو (Josefina Lozano) ( دختر یک مهاجر اسپانیایی)، عمه و پدربزرگ پدری اش ایرِن پاز (Ireneo Paz)، یک روشنفکر لیبرال، رمان نویس، ناشر و طرفدار پیشین رئیس جمهور پُرفیریو دیاز (Porfirio Díaz)، در روستای میکسکواک (Mixcoac) که اکنون بخشی از مکزیکو سیتی است، رشد یافت. وی در مدرسه ی ویلیامز به تحصیل پرداخت و هنگامی که پنج ساله بود یک سال را به همراه خانواده اش در لس آنجلس گذراند. پاز در سالهای نخستین زندگی خود بواسطه ی کتابخانه ی پدربزرگش که سرشار از ادبیات کلاسیک مکزیکی و اروپایی بود، به دنیای ادبیات معرفی شد. طی دهه ی 20 او موفق به کشف اشعار جراردو دیگو ((Gerardo Diego ، خوان رامون خیمنز Juan Ramón Jiménez و آنتونیو ماچادو (Antonio Machado) شد؛ نویسندگان اسپانیایی که تأثیر شگرفی بر اولین نوشته های پاز گذاشتند. در سال 1931 به عنوان یک نوجوان تحت تأثیر دی. اچ. لارنس (D. H. Lawrence)، پاز نخستین مجموعه شعر خود با نام "کابلرا" (Cabellera) را منتشر ساخت. دو سال بعد در سن 19 سالگی منظومه شعری به عنوان لونا سیلوستره (Luna Silvestre) ( "ماه وحشی") را به انتشار رساند. در سال 1932 وی با همراهی چند تن از دوستانش اولین مجله ی ادبی خود با نام برَندال (Barandal) را تشکیل داد. با فرا رسیدن سال 1939 پاز در درجه ی نخست خود را به عنوان یک شاعر معرفی کرد. وی در سال 1937 مطالعات حقوق را رها کرد و به یوکاتان (Yucatán) رفت تا در مدرسه ای واقع در مریدا (Merida) به فرزندان کشاورزان و کارگران درس بیاموزد. پاز در این روستا کار بر روی منظومه ی شعری طولانی و بلند پروازانه ی خود ("میان سنگ و گُل") (1941، چاپ مجدد در 1976) که متأثر از تی. اس. الیوت بود را آغاز کرد. این منظومه شعر شرایط دهقانان مکزیکی را توصیف می کرد که زیر یوق اربابان حریص زمانه زندگی سختی را می گذراندند. پاز در سال 1937 طی جنگ داخلی اسپانیا و برای دفاع از فرهنگ این کشور به دومین همایش بین المللی نویسندگان دعوت شد و همبستگی خود با جمهوری خواهان و مخالفت با فاشیسم را اعلام کرد. وی پس از بازگشت به مکزیک مجله ی ادبی تالر (Taller) ("کارگاه") را در سال 1938 بنیان گذاشت و تا سال 1941 برای این مجله قلم فرسایی کرد. پاز در سال 1935 با النا گارو (Elena Garro) آشنا شد و در 1937 با وی ازدواج کرد، النا گارو در حال حاضر به عنوان یکی از ممتازترین نویسندگان مکزیک شناخته می شود. آنها یک دختر به نام هلنا داشتند و در سال 1959 از یکدیگر جدا شدند. در سال 1943 پاز بورس گوگنهایم را دریافت کرد و دوره ی مطالعاتی را در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی ایالات متحده آغاز نمود. دو سال بعد او به دستگاه دیپلماتیک مکزیک ورود یافت و برای مدت زمانی در نیویورک مشغول به فعالیت شد. وی در 1945 به پاریس اعزام شد و "در هزارتوی تنهایی" را به رشته ی تحریر در آورد. کتاب تحلیلی از مکزیک مدرن و شخصیت مکزیک بود و پاز در آن به توصیف هم وطنان خود به مثابه پوچ گراهایی غریزی که پشت نقاب هایی از تنهایی و رسمیت پنهان شده اند، می پردازد. در 1952 برای اولین بار به هند سفر کرد و در همان سال به عنوان زمامدار سفارت مکزیک عازم توکیو شد و سپس به ژنو سوئیس مسافرت کرد. پاز در 1954 به مکزیک بازگشت و شعر عظیم خود یعنی "سنگ آفتاب" را در سال 1957 سرود و " آزادی تحت سوگند"، مجموعه ای از اشعار وی تا آن زمان، را گردآوری کرد. پاز مجددا در سال 1959 و به همراه معشوقه ی خود، نقاش ایتالیایی بونا تیبرتلی دِ پیسیس (Bona Tibertelli de Pisis)، به پاریس اعزام گشت. در سال 1962 او به عنوان سفیر مکزیک در هند انتخاب شد. پاز در هندوستان چندین اثر از جمله متخصص دستور زبان میمون (El mono gramático) و شیب شرقی (Ladera este) را تکمیل کرد. هنگامیکه در هندوستان زندگی می کرد با گروهی از نویسندگان که ملقب به نسل گرسنه ((Hungry Generation بودند در تماس قرار گفت و تأثیر عمیقی بر آنان گذاشت. در سال 1965 با مری خوزه ترامینی (Marie-José Tramini)، زن فرانسوی که تا پایان زندگی همسر وی بود، ازدواج کرد. در اکتبر 1968 پاز در اعتراض به کشتار تظاهرکنندگان دانشجو در میدان سه فرهنگ تِلاتللکو (Plaza de las Tres Culturas in Tlatelolco) از سمت خود در سرویس دیپلماتیک مکزیک استعفا داد. وی برای مدتی در پاریس پناهنده شد و در سال 1969 به مکزیک بازگشت، شهری که در آن مجله ی خود با عنوان جمع (Plural) (1976-1970) را به همراه گروهی از نویسندگان آزادی خواه اهل مکزیک و آمریکای لاتین، بنیان گذاشت. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام پاز از سال 1970 تا 1974 در دانشگاه هاروارد مشغول به تدریس شد و مقام استادی چارلز الیوت نورتن (Charles Eliot Norton) را در اختیار داشت. کتاب وی با عنوان "فرزندان باتلاق" (Children of the Mire) دستاورد چهار سال خطابه ی او در این دانشگاه بود. در سال 1975 پس از اینکه دولت مکزیک از انتشار مجله ی پلورال جلوگیری کرد، پاز نشریه ای دیگر با نام بازگشت (Vuelta) را منتشر ساخت که بر مسائلی مشابه با پلورال تمرکز داشت، او تا زمان وفاتش به ویراستاری و نشر این مجله ادامه داد. در سال 1977 پاز به خاطر برپایی ادبیاتی در موضوع آزادی فردی موفق به دریافت جایزه ی اورشلیم شد. در 1980 دکترای افتخاری را از دانشگاه هاروارد دریافت کرد و در سال 1982 برنده ی جایزه ی نوستاد (Neustadt Prize) شد. طی دهه ی 80 پاز از دوست رمان نویس خود کارلوس فوئنتس (Carlos Fuentes) به دلیل اختلاف بر سر ساندنیست ها (Sandinistas)، که پاز با آنان مخالف بود و فوئنتس از آنها حمایت می کرد، جدا شد. در سال 1988 نشریه ی پاز (بازگشت) از سوی انریکه کروسه (Enrique Krauze) و در جهت مشروعیت بخشیدن به هویت مکزیکی فوئنتس مورد حمله قرار گرفت، این واقعه عداوتی را بین فوئنتس و پاز ایجاد کرد که تا هنگام مرگ پاز ادامه داشت. مجموعه ای از اشعار او ( از سال 1957 تا 1987) در سال 1990 انتشار یافت. در همین سال پاز موفق به دریافت جایزه ی نوبل ادبیات شد. وی در هندوستان گروه شاعران نسل گرسنه را ملاقات کرد و طی محاکمه ی طولانی 35 ماهه شان کمک های شایان توجهی به آنان رسانید. پاز در 19 آوریل 1998 به دلیل بیماری سرطان در آلوارو اُبرِگون (Alvaro Obregón) منطقه ی فدرال مکزیک دار فانی را وداع گفت. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده