رفتن به مطلب

رستم زاد یا سزارین


saeed99

ارسال های توصیه شده

.

 

 

آنچه در این نوشتار بدان خواهیم پرداخت، نامی است که امروزه بران نهاده­ شده و یادآور وام­گیری آن از بیگانگان است.

اگرچه بسیاری به هنگام به کار بردن نام آن نیز، حتی نمی­دانند که معنای این واژۀ بیگانه چیست و از کجا آمده است.

از آنجا که غربیان، همۀ پیشرفت­های علمی، فرهنگی، ادبی و هنری جهان را به خود نسبت می­دهند؛ بنابراین دربارۀ این یکی هم گفته­ اند،

"نخستین زایمان به روش کاردپزشکی در جهان، برای زایش «ژول سزار» یکی از امپراتوران روم و به دست پزشکان اروپایی در 2000 سال پیش انجام شده است؛ و بدینگونه، این روش به بزرگداشت اوست که «سزارین» نام گرفته است.

اما چندی است، نشانه­ های کاردپزشکی بر روی مغز، چشم، دندان و ... در آثار 5000 سالۀ «شهر سوخته» یافت شده است.

بنابراین پیداست، مردمانی چنین توانا، می­توانسته ­اند برای درمان سخت­­زایی مادران باردار نیز، دست به کارهایی شگرف بزنند.

 

اکنون به سراغ شاهنامۀ سخن­سرای توس رفته و از زبان شیرین حکیم ابوالقاسم فردوسی داستان را پی می گرییم .

به روزگار پیشداد و کیانی، خاندانی از پهلوانان ایرانی در سیستان می­زیستند که سَردودمان­شان «نریمان پسر گرشاسپ» بود. سپس این دودمان به «سام نیرم» و آنگاه به پور او «زال دستان» و سپس رستم پدر سهراب رسید. فردوسی دربارۀ بدنیا آمدن «رستم» چنین آورده است :

رودابه نوعروس چندي پس از زناشويي باردار مي‌شود. بار رودابه چندان گران است كه بيمارش مي‌كند.چهره ارغواني او زرد و ميان لاغرش فربه مي‌شود.

داستان به دنيا آمدن رستم در شاهنامه با اين بيت پرنياني استاد كه در ادب فارسي اثرها بر جاي گذاشته است، آغاز مي‌شود:

بسی بر نيامد برين روزگار

كه آزاده سرو اندر آمد به بار

 

روزي نزديك به دوران زايمان، رودابه از هوش مي‌رود، سيندخت و ديگران نگران مي‌شوند، گمان مي‌برند كه رودابه به بستر مرگ درافتاده است.

مي‌‌گويد گويي پوستم را با سنگ پر كرده‌اند يا كودكي كه در درون من است از آهن پرداخته‌اند. در گرماگرم اين گرفتاري‌ها زال تدبير مي‌كند و پر سيمرغ را بر آتش مي‌گذارد و به سيندخت مژده مي‌دهد كه نگران نباش كه درد رودابه را سيمرغ كاردان درمان خواهد كرد.

سيمرغ بسان ابري درافشان از آسمان در مي‌رسد و زال همچون كودكي كه در پيشگاه مادري دانا و كاردان نشسته باشد بر او درود مي‌فرستد و فروتني مي‌كند و معلوم است كه زال به مشكل بزرگي برخورده و براي گره‌گشايي به مادر روي آورده است، اما سيمرغ كاردان دريافته است كه پسرش اكنون خود مردمي آراسته است، گفتار او با زال چون گفتار مادر دانايي است كه پسرش به سپهداري لشكر يا شاهي رسيده باشد.

سيمرغ زال را دلداري مي‌دهد و مي‌گويد غم از دل بزداي كه كودكي نامور از رودابه زاده خواهد شد كه نيروي مردي و زور و دلاوري و خرد و كارداني او از همه برتر خواهد بود. كودكي كه بايد به دنيا بيايد قهرماني است كه جهان همتاي او را نديده است.

زايمان طبيعي مقدور نيست، تدبير ديگري بايد جست. فردوسي در آيين سخنوري و مكالمه، استادي بي‌همتاست.

سيمرغ به زال مي‌گويد نخست رودابه را به مي مست كن كه ترس و بيم و انديشه از او بريزد، آنگاه مردي بينادل آزموده (پزشك) بياور تا به خنجر آبداده پهلوي رودابه را بشكافد و بچه از پهلوي او بيرون كند سپس بي‌هيچ بيم و هراسي پهلوي رودابه بدوز (بخيه‌كن) و از گياه و تركيبي كه مي‌گويم بر زخم او مرهم بگذار.

خداوند به تو پسري نیک اختر عنايت خواهد كرد.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

.

 

 

 

fajr1387_02.jpg

 

 

اين دستور احتمالا نخستين جراحی دانشی است كه در افسانه‌های باستانی مي یيابيم و بيان فردوسی چنان آميخته به دانش است كه گويی نگارنده داستان از سده‌ نوزدهم يا بيستم سخن می گويد.

سخن از پولاد آبداده و داروی بيی هوشی و شكافتن و دوختن و درد فرو نشاندن است.

چنان كه بنيان سخنان فردوسی از زبان فردوسی با دانش پزشكی ما هماهنگ است.

سيمرغ مانند پزشك حاذقی كه وقتش در گرو كارهای فراوان باشد بر بالين بيمار زياد درنگ نمی كند، درد را درست تشخيص می دهد، دوای بيمار را مقرر میدارد و آنگاه از پی كار خود می رود.

پزشك گرانمايه ما پری از بال خود را به مثابه كارت ويزيت و شماره‌ تلفن در پيش زال می گذارد تا اگر بار ديگر به وي نياز افتاد به او دسترسی داشته باشد.

سيندخت و جمع درباري‌ها همچنان نالان و گريان‌اند زيرا اين گفته زال را باور نمي‌دارند. آخر چگونه ممكن است كودك را از پهلوي مادر به درآورند؟ البته زال به گفته سيمرغ، اطمينان دارد كه خود دست پرورده اوست ولي سيندخت و ديگران طبعا چنين اعتقادي به سيمرغ نمي‌توانند داشته باشند.

از اين روي سيندخت گريان و با شگفتي آميخته با ناباروري مي‌گويد هيچكس چنين چيزی تا به امروز نشنيده است:

 

«كه كودك ز پهلو كي آيد برون؟»

موبدي چيره‌ دستي دستور سيمرغ را به كار مي‌گيرد و پهلوي رودابه را مي‌شكافد و سرانجام پس از عمل جراحي پسر درشت بي‌مانندي را بدون آزار مادر از پهلوي او بيرون مي‌آورد.

پزشك آنگاه پارگي را مي‌دوزد و بر زخم‌ها مرهم مي‌نهد و داروي آرامش مي‌دهد.

رودابه شبانه‌روزي بي‌هوش مي‌ماند و چون به هوش مي‌آيد و شير بچه‌ زيباي او را به وي بازمي‌نمايند لب به خنده مي‌گشايد، خستگي‌ها را فراموش مي‌كند، كودك را «رستم» نام مي‌نهند.

 

اکنون به نظرشما کدام نام شایسته بکار بردن است ؟

 

رستم زاد یا سزارین

 

برگرفته از: شاهنامه فردوسی و

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...