رفتن به مطلب

دوچرخه های ارزان


ارسال های توصیه شده

روزی، پدری به پسرش قول داد كه اگر در درس ریاضی نمره‌ی 20 بگیرد، برایش یك دوچرخه می‌خرد. پسر با اشتیاق زیاد تلاش كرد و بالاخره 20 گرفت. با خوشحالی نمره را به پدرش نشان داد و از او خواست تا به قولی كه داده بود، عمل كند. امّا پدر كه فكر نمی‌كرد پسرش نمره‌ی 20 بگیرد ، پول كافی برای خرید دوچرخه كنار نگذاشته بود و به پسرش گفت: من فقط 10 هزار تومان پول دارم و باید كمی صبر كنی تا بتوانم پول دوچرخه را تهیه كنم. پسر با ناراحتی به دنبال راه ‌حلی می‌گشت تا پدرش زودتر بتواند دوچرخه را تهیه كند.

 

روزی در یكی از آگهی‌های تبلیغاتی این مطلب را دید: «دوچرخه با 10 هزار تومان، فقط با پرداخت 10 هزار تومان صاحب یك دوچرخه شوید». با خوشحالی آن را به پدرش نشان داد.

پدر بعد از خواندن آگهی لبخندی زد و گفت: «از این نوع آگهی‌ها قبلاً خوانده‌ام. كم نیستند كسانی كه فریب این تبلیغ‌ها را می‌خورند.»

پسر پرسید: چرا فریب؟

پدر جواب داد: شرایط این آگهی‌ها به این صورت است كه: ما 10 هزار تومان به مؤسسه پرداخت می‌كنیم. امّا آن‌ها در ابتدا برای ما دوچرخه نمی‌فرستند بلكه 4 بلیط به ما می‌دهند كه باید هر كدام را به قیمت 10 هزار تومان به دیگران بفروشیم و به این ترتیب 40 هزار تومان دیگر جمع كنیم و به مؤسسه تحویل دهیم. بعد از این كار دوچرخه را برای ما می‌فرستند.

 

شرط دیگری كه موسسه برای فعالیت خود گذاشته ، این است كه هر شخصی با ارائه ی یك بلیط می تواند 5 بلیط برای فروش از موسسه دریافت كند كه می بایست به 5 نفر بفروشد .

 

پسر گفت: «خُب، مگر چه اشكالی دارد. ما فقط 10 هزار تومان پرداخت می‌كنیم و فروش بلیط ‌ها هم زحمت زیادی ندارد».

پدر گفت: بله، در نگاه اوّل هیچ‌گونه نیرنگی به چشم نمی‌خورد و دوچرخه برای خریدار تنها 10 هزار تومان تمام می‌شود. ولی در حقیقت، همه ی این بازی‌ها بدون تردید یك تقلّب و حقّه‌بازی است. چون پس از مدّتی زمان آن می‌رسد كه دارندگان بلیط نمی توانند برای بلیط های خود مشتری پیدا كنند .

 

پدر ادامه داد : ببین پسرم ! اولین دسته ی خریدار كه بلیط های خود را به طور مستقیم از مؤسسه می‌گیرند، تقریباً بدون هیچ زحمتی برای بلیط‌ های خود 4 خریدار پیدا می‌كنند. هر یك از این 4 نفر نیز باید 5 خریدار برای بلیط ‌های خود پیدا كند و آن‌ها را متقاعد كند كه این خرید برای آن‌ها سودآور است. فرض می‌كنیم دسته‌ی دوّم نیز موفّق شده و 20 خریدار برای بلیط‌ های خود پیدا می‌كنند. این 20 خریدار باید پس از ارائه ی بلیط های خود به موسسه و تحویل گرفتن 5 بلیط ‌در عوض هر بلیط ،بلیط های خود را به 100 نفر بفروشند. تا به حال فقط 25 نفر توانسته اند دوچرخه‌های خود را دریافت كنند. [چرا؟]

 

می‌بینیم كه در مرحله‌ی هشتم، 62500 نفر و در مجموع 78125 نفر وارد بازی می شوند ولی تنها‌ 15625 نفر آن‌ها دوچرخه دریافت می‌كنند[چرا؟]

و بقیه كسانی هستند كه در دست خود بلیط ‌هایی دارند كه نمی‌دانند آن‌ها را به چه كسانی بفروشند.

 

 

اگر فرض كنیم در یك شهر پرجمعیت زندگی می‌كنیم و مدت زمانی كه همه وارد این بازی شوند، بیش تر است. ولی در نهایت، همه‌ی شهر و یا همه‌ی یك كشور را فرا می‌گیرد. اگر باز هم ادامه دهیم در مرحله‌ی دوازدهم به عدد 39062500 می‌رسیم ، پس در مجموع تا این مرحله 48828125 نفر وارد این بازی می شوند كه برابر جمعیت یك كشور بزرگ است .

مؤسسه مردم را وادار به پرداخت پول كالا می‌كند، در حالی كه كالایی دریافت نمی كنند. علاوه بر این، مؤسسه تعداد زیادی كارمند فعال پیدا می‌كند كه به طور مجانی برای فروش كالایش تبلیغ می‌كنند و كسانی فریب این آگهی را می‌خورند كه نمی‌توانند با محاسبه‌های عددی برای حمایت از منافع خود، در مقابل حقّه‌بازها دفاع كنند.

پسرم! فكر نمی‌كنی اگر كمی منتظر خرید دوچرخه بمانی ،بهتر است؟

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...