سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۹۱ خودم همیشه معتقدم پیشرفت (فرهنگی- اقتصادی و مالی- تحصیلی- اجتماعی ) یه پروسه نسبتا مدت دار هس و بستگی به شرایط جامعه روز - قوانین - هوش فردی- تربیت و دید خانوادگی و دوستان و حتی شهر محل سکونت داره و در منصفانه ترین حالتش باید هرکسی برای رسیدن به جایگاه موردنظر خود تلاش کنه این موضوع خیلی وقته ذهن منو به خودش مشغول کرده بخصوص وقتی می بینم یه کسی یه شبه بدون گذراندن این پروسه و بدون داشتن شرایط لازم به هدف مودرنظر خودش میرسه و ازهمه بدتر وقتی رسید اصلا اون جایگاه به اون فرد نمیاد به عبارت دیگر طرف با رفتار - گفتار و حتی نوع لباس پوشیدنش نشون میده که به اون طبقه تعلق نداره دراین باره به نوشته ای از وبلاگ نسوان متعلقه برخوردم که به نظر تاحدودی تونسته این موضوع رو در قالب مثال بیان کنه اول نمي دونم حسادته يا واقعيت ….. دوم داشتم خريد ميكردم كه زري زنگ زد . گفت به فلان چيز احتياج داره و پرسيد دارمش …كه داشتم و گفتم شب بيا دم خونه تا بهت بدم . اما اصرار كرد بياد دنبالم ،هرجا كه هستم ، قرار گذاشتيم و يكساعت بعد پيام داد داره ميرسه . اومدم جلوي مركز خريد و منتظر … يك بنز با شيشه هاي دودي شروع كرد مزاحم شدن …خنده ام گرفته بود ….زنگ زدم كجايي كه گفت والا افتخار نميدين سوار شين وگرنه مدتيست داريم بوق ميزنيم شيشه رو داد پايين و ديدم خود خل وضعشه … سوار كه شدم بعد خنده و چندتا فحش اولين سوالم اين بود كه دزديديش ؟ گفت چيه بما نمياد بنز سوارشيم ….فكرم به سالهاي دور كودكي ميره من و زري مثل خواهر بوديم هرچند پدر زري سالها بود كه در خانه ما كار ميكرد و مادرش منو بزرگ كرده بود و به قول قديمي ها لله ي من بود (به فتح لام اول و كسر لام دوم ) دارم توي كودكي ها غوطه ميخورم كه با ترمز شديدي از كودكي بسمت شيشه جلوي ماشين پرت ميشم . زري ميخنده و ميگه هنوز به ترمزهاي اين كوفتي عادت نكردم مي پرسم جدي ماشين از كجا ..كه ميگه 300چوق پاپا رو تيغ زدم و.. ..ميگم به كرمعلي خان ميگي پاپا ؟ …..و ميخنديمدم خونه ميرم و چيزي رو كه خواسته ميارم كه ميگه عارت اومد دعوتم كني تو ؟ جدي ميگه.. دهنم باز مونده اما ميگم :خيال كردم عجله داري كه اينجوري اومدي وسط خيابون سراغم و…. كه ميگه نه عجله نداشتم …ميگم پس ميخواستي ماشينت رو به رخ بكشي ؟ فكري مي كنه و ميگه شايد …و گاز ميده و ميره سوم رفته بودم فرودگاه كه عمو رو بدرقه كنم كه ديدم گوشه سالن تنها نشسته . پرسيدم پس تنها ؟ كه گفت مگه از تيرو طايفه ما كسي ام توي اين مملكت مونده ؟ …ديدم راست ميگه ديگه تقريبا كسي نمونده جز يكي دوتا كه ….ميگم غصه نخور من كه هستم… كه ميگه خب تو ام خري … ميخندم كه ميگه : ببين عموجون توي مملكتي كه فلاني و فلاني بشن وكيل و وزير ديگه نبايد موند ….ميگم عمو هنوز مث يه فئودال حرف ميزني .دنيا عوض شده اونا هم ارزو دارند … ميگه عوض نشده ، عوضي شده عموجون صحبت ارباب رعيتي نيست اما هركي بايد جاي خودش باشه ، تو نمي توني يه روز اگزوز ماشين رو برداري و بجاي موتور كار بذاري چون هميشه تاريخ اگزوز جز قشر اسيب پذير بوده و ارزو داره چهارم زدن اين حرفا سخته . سخت چون زود بهت برچسب ميزنند كه داري سنگ تبار خودت رو به سينه ميزني . سخت چون از اين حرف ها خيلي ساده و سريع ميشه به نژادپرستي و فاشيسم رسيد و كلا مرز باريكي است ميان اين حرف كه انها كه مي فهميدند و سالها تجربه داشتند همه رفتند يا بيرون شدند و هرچه دستمال كش و بيسواد و بي ريشه بود ماند و از راه ماليدن ، شد فلان الدوله و بيسارالسلطنه …..واقعا تا حالا فكر كرده ايد يكي از مشكلات بزرگ ما در اين ملك بي فرهنگ بودن بي اصالتي كساني است كه مصادر امور را در ردست دارند . از صدر تا ذيل …از شهرباني چي هاي قديم بگير كه امروزتبديل شده اند به يك مشت ادم عقده اي كه به بهانه ارشاد و حجاب دختران را ازار ميدهند تا هر ارگان و اداره اي كه ميري و ميبيني كساني نشسته اند كه جز عقده و دستمال چيزي در چنته ندارند و همينطور تا ان بالا كه هنوز معتقد است لولو ممه ها را برده و اين ادبيات اوستاينكه نوكر پدر من امروز صدها مليون پول مااشين و ويلا و حرمسرا ميدهد بد نيست . اين بد است كه او فرهنگ انرا نياموخته و با بنزش مسافركشي هم مي كند يا در خانه اش گوسفند و مرغ هم نگه ميدارد و با شرت دم در ميرود تا گلها را اب دهد . يكي از وحشتناك ترين اتفاقاتي كه در اين سي سال افتاد نابود شدن جايگاه افراد بود . اينكه يك رفاه نسبي را بدون اموزش فرهنگ به قشر متوسط اجتماع ايجاد كرد و حالا اين شده كه مي بينيم . در هر سطح شما جز بي فرهنگي و بي ريشگي نمي بينيد . كشوري هفتاد مليوني با بيش از بيست مليون ماشين و تيراژ كتاب دو هزار نسخه اي و اين يعني ما در هر زمينه اي از ورزش و تفريح و سياست و اجتماع و ….. جز بي نظمي و بي برنامگي چيز ديگري نخواهيم ديد و بدتر انكه در پايان شب سيه هم اصلا سپيد بنظر نميرسد خب نظر شما چیه ؟ شما پیشرفت رو چگونه تعریف می کنید ؟ 12 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۹۱ امیدوارم این مطلب به مسائل روز سیاسی کشور ارتباط پیدا نکنه. اما من با این متن موافقم. متاسفانه تقسیم مواهب به طور ناعادلانه ای صورت میگیره و من تنها چیزی که ندیدم شایسته سالاریه. اصلا میشه گفت شایستگی وارونه شده. ارزش ها در این مرز و بوم به شکل عجیبی عوض شده. و جامعه ضد ارزش سرنوشتی جز این نداره. اما راه پیشرفت؟ نمیدونم. 7 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۹۱ اگه از دید سیستم بهش نگاه کنیم همین روش فعلی کاملاً درسته. تعریف پیشرفت از دید نظام حاکم فعلی ما چیزی جز بقا و حفظ حکومت نیست. بنابراین جز در موارد خاص، پس زدن و روندن نخبه ها و کسایی که میتونن تو پیشرفت یه مملکت تـاثیر داشته کار بسیار عقلانیه. به واسطه پول نفت سیستم نیازی به بهره وری بیشتر و بهبود خودش نداره! پول همه کار میکنه براشون. برای همین تو اگه بخوای بری یه جای دولتی استخدام شی مواردی مثل داشتن سابقه بسیج و دونستن اینکه کفن مرده چند تیکه است و رساله در فلان مورد چی گفته و ... از داشتن سابقه کار مهمتره! یعنی چیزایی که ثابت کنه شما خودی هستی، اگه بیای تو سیستم همین راه رو ادامه میدی. البته این روش نه تنها در ایران بلکه تو هر کشور، ارگان و سیستمی که شرایطش مثل ایران باشه اجرا میشه که کشورایی مثل ایران که درآمدها جدا از مردمه و دولت محتاج مردم نیست تقریباً همین شکلیه. 6 لینک به دیدگاه
Peyman 16150 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۹۱ باید به خودت اتکا کنی، از اطرافیان هم توقع نداشته باشی تو یه فیلمی یه کارخونه دار بود می گفت، من از آدمایی که منتظرن تا یکی بهشون کار بده، بعد سر برج بشه، با گردن کج بیان حقوقشون رو بگیرن بیزارم. مفهوم این جمله حتما این نیست که مستقل کار کردن یعنی پیشرفت ! می دونی، به نظرم اون فکر مستقل شدن هست که محرکه، برای اینکه آدم درجا نزنه در مورد پیشرفت بدون پایه فرهنگ هم، یه جمله بینهایت تکراری هست که می گه: اگر می خوای یه مملکت رو داغون کنی، کارهای بزرگ رو بده به آدمای کوچیک و آدمای بزرگ رو سر کارهای کوچیک بذار ! 6 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۹۱ امیدوارم این مطلب به مسائل روز سیاسی کشور ارتباط پیدا نکنه. اما من با این متن موافقم. متاسفانه تقسیم مواهب به طور ناعادلانه ای صورت میگیره و من تنها چیزی که ندیدم شایسته سالاریه. اصلا میشه گفت شایستگی وارونه شده. ارزش ها در این مرز و بوم به شکل عجیبی عوض شده. و جامعه ضد ارزش سرنوشتی جز این نداره. اما راه پیشرفت؟ نمیدونم. پس شما جامعه و کلا محیط بیرون رو در پیشرفت خودتون موثر میدونید به نظرتون تو جامعه ای که به قول تون ضد ارش برش حاکم شده چگونه میشود پیشرفت کرد درحالی که بر اصول انسانی و ارزشهای اخلاقی پایبند بود ؟ 5 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۹۱ اگه از دید سیستم بهش نگاه کنیم همین روش فعلی کاملاً درسته.تعریف پیشرفت از دید نظام حاکم فعلی ما چیزی جز بقا و حفظ حکومت نیست. بنابراین جز در موارد خاص، پس زدن و روندن نخبه ها و کسایی که میتونن تو پیشرفت یه مملکت تـاثیر داشته کار بسیار عقلانیه. به واسطه پول نفت سیستم نیازی به بهره وری بیشتر و بهبود خودش نداره! پول همه کار میکنه براشون. برای همین تو اگه بخوای بری یه جای دولتی استخدام شی مواردی مثل داشتن سابقه بسیج و دونستن اینکه کفن مرده چند تیکه است و رساله در فلان مورد چی گفته و ... از داشتن سابقه کار مهمتره! یعنی چیزایی که ثابت کنه شما خودی هستی، اگه بیای تو سیستم همین راه رو ادامه میدی. البته این روش نه تنها در ایران بلکه تو هر کشور، ارگان و سیستمی که شرایطش مثل ایران باشه اجرا میشه که کشورایی مثل ایران که درآمدها جدا از مردمه و دولت محتاج مردم نیست تقریباً همین شکلیه. دوست عزیز برای اینکه بحث سیاسی نشه خواهش می کنم از یه دولت و سیستم فرضی استفاده کنید برای بیان حرفای خود (من همین دو روز پیش واسه بحثای سیاسی اخطار گرفتم نمیخوام دسترسیم به این بخش بسته بشه ) اما سوالم : شما پیشرفت رو تابع چه شرایط و پیش فرض هایی می دونید ؟ ایا به صرف اینکه بخش دولتی اون جامعه پارتی سالار هس باید از کار و تلاش دست کشید ؟ 5 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۹۱ باید به خودت اتکا کنی، از اطرافیان هم توقع نداشته باشیتو یه فیلمی یه کارخونه دار بود می گفت، من از آدمایی که منتظرن تا یکی بهشون کار بده، بعد سر برج بشه، با گردن کج بیان حقوقشون رو بگیرن بیزارم. مفهوم این جمله حتما این نیست که مستقل کار کردن یعنی پیشرفت ! می دونی، به نظرم اون فکر مستقل شدن هست که محرکه، برای اینکه آدم درجا نزنه در مورد پیشرفت بدون پایه فرهنگ هم، یه جمله بینهایت تکراری هست که می گه: اگر می خوای یه مملکت رو داغون کنی، کارهای بزرگ رو بده به آدمای کوچیک و آدمای بزرگ رو سر کارهای کوچیک بذار ! آقا پیمان حرف شما منو حرف مامان بزرگم انداخت که می گفت سعی کن ثروت توسینه ات باشه نه اون بیرون . اینجوری هرجای دنیا بری خونه , نون و جایگاه خودتو باخودت به همون جا می بری اما سوالم به نظرتون تو جامعه ای که کارهای بزرگ دست ادمای کوچیک هس چطور باید راه پیشرفت و ترقی رو پیدا کرد چقدر باید تلاش کرد تا به جایگاه واقعی خود رسید ؟ 5 لینک به دیدگاه
Peyman 16150 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۹۱ آقا پیمان حرف شما منو حرف مامان بزرگم انداخت که می گفت سعی کن ثروت توسینه ات باشه نه اون بیرون . اینجوری هرجای دنیا بری خونه , نون و جایگاه خودتو باخودت به همون جا می بری اما سوالم به نظرتون تو جامعه ای که کارهای بزرگ دست ادمای کوچیک هس چطور باید راه پیشرفت و ترقی رو پیدا کرد چقدر باید تلاش کرد تا به جایگاه واقعی خود رسید ؟ لا به لای آدمای کوچیک، آدمای بزرگی هنوز هستن بزرگ بودن آدما گاهی به بزرگ بودن کاریه که انجام می دن نه به مرام و معرفت و انسانیتشون هر چند نوع دومش مطلوب تره، اما نوع اولش واجبه کفاییه ! یه چیزی یادم اومد، اسم نمی برم، چون ممکنه دوستان بشناسن رییس یکی از شرکت های مادر نفتی ایران، فردی بود که ازش به عنوان پدر ... ایران نام می برن () این آدم دزد بود، ولی اونقدر توانایی داشت و اونقدر به این صنعت کمک کرد، اونقدر ساخت که الان ایران تو این زمینه حرفی برای زدن داره ! این یه نظر شخصیه، شاید حتی اکراه آور باشه، ولی، من یه آدم دزد کار بلد رو به یه آدم با معرفت نا کارآمد ترجیح می دم بزرگ بودن آدما همیشه به خوب بودنشون نیست، گاهی به کارآمد بودنشونه، بعضی آدما ذاتا بوی پیشرفت می دن. پیمان (ره) 5 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۹۱ من به طور کلی و از دید حکومت و ... (دارم فکر میکنم چی بنویسم به جای حکومت! اگه من حرف سیاسی بزنم یعنی کس دیگه ای دسترسیش قطع میشه؟ ) به قضیه نگاه کردم. اگه دولتی بخواد پیشرفت کنه یا نخواد خیلی مسئله تاثیر گذاریه خب وگرنه تو همین سیستم هم امکان موفقیت و پیشرفت فراهمه ولی شرایطش سخت تر میشه. دوستی داشتم که اینجا یه علاف واقعی بود. برای ادامه زندگی رفت انگلیس، همون فرد الان بعد از 10 سال هم داره ادامه تحصیل میده هم وضع مال خوبیداره. یعنی همون شخصی که اگه تو ایران میموند تقریباً آینده مشخصی داشت الان کاملاً تغیر کرده. هم خود شخص مهمه که بخواد پیشرفت کنه و هم شرایط خیلی تاثیر داره. 5 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۹۱ لا به لای آدمای کوچیک، آدمای بزرگی هنوز هستنبزرگ بودن آدما گاهی به بزرگ بودن کاریه که انجام می دن نه به مرام و معرفت و انسانیتشون هر چند نوع دومش مطلوب تره، اما نوع اولش واجبه کفاییه ! یه چیزی یادم اومد، اسم نمی برم، چون ممکنه دوستان بشناسن رییس یکی از شرکت های مادر نفتی ایران، فردی بود که ازش به عنوان پدر ... ایران نام می برن () این آدم دزد بود، ولی اونقدر توانایی داشت و اونقدر به این صنعت کمک کرد، اونقدر ساخت که الان ایران تو این زمینه حرفی برای زدن داره ! این یه نظر شخصیه، شاید حتی اکراه آور باشه، ولی، من یه آدم دزد کار بلد رو به یه آدم با معرفت نا کارآمد ترجیح می دم بزرگ بودن آدما همیشه به خوب بودنشون نیست، گاهی به کارآمد بودنشونه، بعضی آدما ذاتا بوی پیشرفت می دن. پیمان (ره) تو ذهنم رضاخان اومد و از این دید قبول دارم نظرتونو ولی این از دید کلان هس آره برای تغییرات کلی شاید یه نفر یا یه گروه کافی باشه مثل قدتر گرفتن تکنو کرات ها تکنوکرات ها لزوما انسانهای شریف و اخلاق مند نیستن من منظورم تو سطوح پایین جامعه هس درضمن این پیش فرض رو هم قبول کردیم که خود فرد میخواد پیشرفت کنه و تلاشش رو هم می کنه ولی چون داخل یه سیستمی هس که براش اصطلاک ایجاد می کنن و برای رسیدن به هدفش باید هزینه ای بیش از حد متعارف و معمولش بپردازه تو این شرایط و تو این محیط فرد چطوری می تونه پیشرفت کنه مثال میزنم فردی هدفش قبول شدن تو یه رشته خاص تو یه دانشگاه سطح بالاست تموم تلاش خودشو می کنه اما سیستم بنا به دلایلی اجازه ادامه تحصیل نمیده این فرد امکان خروج از اون کشور رو هم نداره این فرد قابلیتهای ذهنیش برای اون رشته دانشگاهی فوق العاده هس ولی قابلیتهای فردی دیگرش برای غیر اون چندان درخشان نیس خودفر هم علاقه ای نداره چطور میتونه این فرد راهشو تو این وضع پیدا کنه؟ آیا باید شرایط بازی رو بپذیره و داخل سیستم بشه؟ حال فرض کنید از این جور ادما صدها هزار بلکه بیشتر تو اون جامعه وجود داره چیکار باید کرد؟ خواهش می کنم از دید فردی به این پرسش جواب بدین 3 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۹۱ من به طور کلی و از دید حکومت و ... (دارم فکر میکنم چی بنویسم به جای حکومت! اگه من حرف سیاسی بزنم یعنی کس دیگه ای دسترسیش قطع میشه؟ ) به قضیه نگاه کردم. اگه دولتی بخواد پیشرفت کنه یا نخواد خیلی مسئله تاثیر گذاریه خب وگرنه تو همین سیستم هم امکان موفقیت و پیشرفت فراهمه ولی شرایطش سخت تر میشه.دوستی داشتم که اینجا یه علاف واقعی بود. برای ادامه زندگی رفت انگلیس، همون فرد الان بعد از 10 سال هم داره ادامه تحصیل میده هم وضع مال خوبیداره. یعنی همون شخصی که اگه تو ایران میموند تقریباً آینده مشخصی داشت الان کاملاً تغیر کرده. هم خود شخص مهمه که بخواد پیشرفت کنه و هم شرایط خیلی تاثیر داره. از این نظر گفتم چون این تاپیک رو من استارت زدم و سابقه ام خرابه پس شما محیط رو بی تاثیر نمیدونید اون دوستتون تونست در بره ولی خیلیا هستن که نمیتونن در برن اونا چیکار کنن آیا باید همرنگ جماعت بشن ؟ 2 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۹۱ از این نظر گفتم چون این تاپیک رو من استارت زدم و سابقه ام خرابه پس شما محیط رو بی تاثیر نمیدونید اون دوستتون تونست در بره ولی خیلیا هستن که نمیتونن در برن اونا چیکار کنن آیا باید همرنگ جماعت بشن ؟ این دیگه بستگی به خود شخص داره. هم میتونی میانبر بزنی و شرایط رو قبول کنی و به قول معروف بیای زیر پرچم نظام ( آخه من جای نظام الان چی بنویسم!) هم میتونی شرایط سخت رو تحمل کنی و روپای خودت وایسی. گرچه راه دوم سخت تره ولی خب امکان موفقیتش حتی باشرایط الان ایران هنوز هم فراهمه. 2 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۹۱ این دیگه بستگی به خود شخص داره.هم میتونی میانبر بزنی و شرایط رو قبول کنی و به قول معروف بیای زیر پرچم نظام ( آخه من جای نظام الان چی بنویسم!) هم میتونی شرایط سخت رو تحمل کنی و روپای خودت وایسی. گرچه راه دوم سخت تره ولی خب امکان موفقیتش حتی باشرایط الان ایران هنوز هم فراهمه. خب شما رو ارجاع میدم به پست بالایی در جواب پست آقا پیمان میخوام دقیقا خودتون جای اون فرد مثالم بزارید و بگید چیکار می کردید ؟ 2 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۹۱ خب شما رو ارجاع میدم به پست بالایی در جواب پست آقا پیمانمیخوام دقیقا خودتون جای اون فرد مثالم بزارید و بگید چیکار می کردید ؟ دفعه اول خوندم انقدر نبود! اینطور که شما گفتید فقط میشه دعا کرد! اگر هم انسان بخواد رشد کنه باید هزینه بسیار زیادی رو پرداخت کنه که شاید منطقی هم نباشه. نمیدونم! خیلی شرایط سخت میشه! من اگر خودم باشم حاضر نمیشم به هیچ قیمتی وارد سیستمی بشم که به خاطرش مجبور شم پا بذارم رو هرچی که تا قبل از اون داشتم. حتی به قیمت از دست دادن اون توانایی یا علاقه. 2 لینک به دیدگاه
Peyman 16150 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۹۱ تو ذهنم رضاخان اومد و از این دید قبول دارم نظرتونوولی این از دید کلان هس آره برای تغییرات کلی شاید یه نفر یا یه گروه کافی باشه مثل قدتر گرفتن تکنو کرات ها تکنوکرات ها لزوما انسانهای شریف و اخلاق مند نیستن من منظورم تو سطوح پایین جامعه هس درضمن این پیش فرض رو هم قبول کردیم که خود فرد میخواد پیشرفت کنه و تلاشش رو هم می کنه ولی چون داخل یه سیستمی هس که براش اصطلاک ایجاد می کنن و برای رسیدن به هدفش باید هزینه ای بیش از حد متعارف و معمولش بپردازه تو این شرایط و تو این محیط فرد چطوری می تونه پیشرفت کنه مثال میزنم فردی هدفش قبول شدن تو یه رشته خاص تو یه دانشگاه سطح بالاست تموم تلاش خودشو می کنه اما سیستم بنا به دلایلی اجازه ادامه تحصیل نمیده این فرد امکان خروج از اون کشور رو هم نداره این فرد قابلیتهای ذهنیش برای اون رشته دانشگاهی فوق العاده هس ولی قابلیتهای فردی دیگرش برای غیر اون چندان درخشان نیس خودفر هم علاقه ای نداره چطور میتونه این فرد راهشو تو این وضع پیدا کنه؟ آیا باید شرایط بازی رو بپذیره و داخل سیستم بشه؟ حال فرض کنید از این جور ادما صدها هزار بلکه بیشتر تو اون جامعه وجود داره چیکار باید کرد؟ خواهش می کنم از دید فردی به این پرسش جواب بدین این سوال یه جواب مشخص قطعا نداره وقتی سیستم از راس هرم غلط عمل می کنه و مبنای پیشرفت پاچه خواری و مجیز گویی هست، باید باهاش کنار اومد ! تو یه نظام فاسد اداری، فساد از نظر مالی و اخلاقی، همیشه یه طیف آدم وجود داره من ترجیح می دم اگر می خوام وارد بشم، از نردبون آدمایی استفاده کنم که فساد مالی دارن حتی یه سیستم فاسد هم نیاز به پیشرفت داره بنابراین آدمای توانمند، وقتی وارد شدن، مجال پیشرفت پیدا می کنن این جمله آخر یه برداشت عینیه، بپذیرید 2 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۹۱ پس شما جامعه و کلا محیط بیرون رو در پیشرفت خودتون موثر میدونید به نظرتون تو جامعه ای که به قول تون ضد ارش برش حاکم شده چگونه میشود پیشرفت کرد درحالی که بر اصول انسانی و ارزشهای اخلاقی پایبند بود ؟ همین دیگه. از نظر من اصلا نمیشه این دو را در چنین جامعه ای با هم جمع کرد. نمیشه هم پایبند به اخلاقیات و انسانیت باشی و هم پیشرفت کنی. چنین سیستم فاسدی اجزاء فاسد میطلبه. با ساز و کاری فاسد. اگر یک جزء بخواد در مسیر صحیح حرکت کنه سیستم اونو حذف میکنه. مثالش هم میشه اینهمه آدم شایسته که یا خونه نشین شدن یا از کشور رفتن. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده