درخت اسرار آمیز و دو برابر کردن پول

[d-a-r-y-a 133]

دهقانی در جنگل به یك پیرمرد آشنا برخورد كرد، با هم به گفت و شنود پرداختند. پیرمرد به دهقان گفت: در جنگل درختی را دیده ام كه بی اندازه عجیب است،این درخت می تواند به آدم های فقیر یاری برساند.

 

چه كمكی می كند؟ آیا بیماران را شفا می دهد؟

 

نه ، كاری به بیماران ندارد بلكه پول هر كس را دو برابر می كند . كیف پول خود را پهلوی آن می گذاری بعد تا صد می شماری آن وقت پولی كه در كیف تو بود دو برابر می شود. ویژگی این درخت همین است .

 

دهقان با اشتیاق پرسید: آیا من هم می توانم امتحان كنم؟

 

البته كه می توانی !!!تنها باید دستمزد بپردازی .

 

به چه كسی باید بپردازم ؟آیا این دستمزد زیاد است؟

 

باید به كسی بپردازی كه راه را به تو نشان می دهد ، یعنی به من .اما درباره ی مبلغ آن ، می توانیم با هم كنار بیاییم .

 

چانه زدن آغاز شد . وقتی پیرمرد متوجه شد دهقان پول زیادی ندارد ،موافقت كردند پس از هر بار كه پول او دو برابر می شود 120 تومان بپردازد.

 

پیرمرد دهقان را به ژرفای جنگل برد مدتی این طرف و آن طرف رفتند و سرانجام پهلوی كنده ی بزرگی كه باقی مانده ی یك درخت سرو كهنسال بود، ایستادند. پیرمرد كیف دهقان را از دست او گرفت و آن را زیر برگ های درخت پنهان کرد و تا صد شمرد ، سپس دوباره به سوی کنده ی درخت رفت.دست خود را زیر برگ ها کرد مدتی معطل ماند و بعد کیف را بیرون آورد و به دست دهقان داد.دهقان کیف را باز کرد و دید که در واقع پول ها دو برابر شده است. 120 تومان از پول ها را به پیرمرد داد و از او خواهش کرد بقیه را دوباره پهلوی کنده ی پر برکت پنهان کند.

 

دوباره تا صد شمردند ، باز هم پیرمرد مدتی خود را کنار کنده ی درخت معطل کرد . سپس کیف را بیرون آورد باز هم پول ها دو برابر شده بود و در نتیجه پیرمرد برای مرتبه ی دوم ، 120 تومان از دهقان گرفت.

 

کیف را برای بار سوم پهلوی کنده ی درخت گذاشتند پول ها این مرتبه هم دو برابر شد. ولی وقتی دهقان دستمزد قراردادی یعنی 120 تومان را به پیرمرد داد چیزی در کیف باقی نمانده بود .بیچاره در این ماجرا تمام پول خود را از دست داده بود، دیگر پولی نمانده بود که آن را دو برابر کنند و دهقان اندوهگین و ناراحت جنگل را ترک گفت .