d-a-r-y-a 133 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اسفند، ۱۳۸۸ فكر ميكنم با اوضاع و احوال كنوني كه هر محاسبهاي از هر قسم و هر نوع با زدن يك دكمه توسط نرمافزارهاي متنوع انجام ميشود صحبت از اينكه خواندن رياضيات از ملزومات زندگي روزمره است كمي سادهانگارانه باشد. ديگر آن زمان كه لازم بود بسياري چيزها ياد بگيريم تا بتوانيم منحني يك تابع را رسم كنيم گذشته است. امروزه اين كار حتي از عهدهي سادهترين ماشينحسابها نيز برميآيد. ديگر آن روزها كه به بچهها ميگفتيم كه حتي اگر وارد كار تجارت نيز بشويد باز براي رسيدگي به حساب و كتابهايتان بايد رياضيات بدانيد سپري شده است. تمام اين كارها توسط نرمافزارهايي كه بهسادگي در دسترس همگان است انجام ميشود. پس، راستي چرا رياضيات ميخوانيم؟ به نظر من اين سؤال وقتي قابل بحث و بررسي است كه نگاهي كمي كليتر به برنامهي آموزش عمومي داشته باشيم. از رياضيات كه بگذريم راستي، اصلاً چرا زیست یا فيزيك يا شيمي يا ادبيات . . . ميخوانيم؟ هدف آموزش عمومي چيست؟ شما در اين مورد چه فكر ميكنيد؟ آنچه ميبينيد نظر من است. شما هم اگر نظري داريد منتظريم: هدف اساسي و اصلي آموزش عمومي (اگرچه در كشور ما گم شده است) آموختن شيوهي تفكر و استدلال به دانشآموزان است. اگر به اين هدف توجه كنيم بقيهي كارها بسيار ساده است. فكر ميكنم موافقيد كه نميتوانيم بچهها را سر كلاس بنشانيم و بگوييم: «خُب، قرار است كه فكر كنيم و فكر كردن را ياد بگيريم» فكر كردن نياز به ابزار و بهانه دارد. حال گسترهي اين ابزارها و بهانهها ميتواند بسيار وسيع باشد. ممكن است فكر كنيم كه حالا كه قرار است فكر كردن را تجربه كنيم و استدلال و تحليلكردن را ياد بگيريم، بهترين ابزار چيزي مثل فلسفه يا منطق است. اما خُب، دقت كنيد كه اصلاً نميشود با يك كودك يا نوجوان در مورد فلسفه و چيزهايي مثل وحدت وجود يا كثرت وجود يا پديدارشناسي و هرمنوتيك و . . . حرف زد. رياضيات، فيزيك، شيمي، ادبيات و . . . همگي ابزارهايي هستند كه اين بهانهها را فراهم ميكنند و در عين حال زمينهساز پديدآمدن يك ذهن آماده براي ورود به رشتههاي مختلف دانشگاهي هستند. شايد اين چيزها را (باز هم مثل خيلي چيزهاي ديگر) فرنگيها بسيار بهتر و كاملتر از ما فهميدهاند. چندي پيش يك كتاب پيشنياز جبر را كه براي دوره كالج نوشته شده بود بررسي ميكردم. آنچه ديدم خيلي ساده بود: مطالب آن كتاب در سطح سال سوم راهنمايي و حداكثر اول دبيرستان كشور ماست. راستش را بخواهيد بچههاي ما در دورهي دبيرستان (سه سال آموزش متوسطه و يك سال پيشدانشگاهي) تقريباً تا سطح درسهاي سال دوم دورهي دانشگاههاي كشورهاي خارج را ميخوانند. اما در كمال تعجب ما در هيچكدام از رشتههاي علوم محض (رياضي، فيزيك، شيمي و . . .) نظريهپرداز و محقق نداريم. ما فكر ميكنيم هر چهقدر بيشتر بخوانيم و هرچه بتوانيم مسائل بيشتري حل كنيم حتماً موفقتريم. چندي پيش يكي از كساني كه ميشناختم با تعجب تعريف ميكرد كه فلان استاد دانشگاه شريف بلد نبود يك انتگرال ساده را محاسبه كند و وقتي اين را تعريف ميكرد بسيار حيرتزده بود كه چهطور چنين چيزي ممكن است. آنچه او توجه نكرده بود اين بود كه محاسبهي يك انتگرال چندان مهم نيست. آنچه لازم است قوهي تحليل و تفكر است. متأسفانه با نظام فعلي آموزش و پرورش و بدتر از آن با شيوهي كنوني پذيرش دانشجو (كنكور سراسري و دانشگاه آزاد)، تقريباً پرونده هرچه تفكر و تعقل و تحليل بسته است و تنها نكتهي مهم براي دانشآموزان و معلمان كسب درصدهاي بيشتر در اين مسابقه است. خُب، شايد با اين حرفها برسيم به يك نقطهي كور، آموزش دانشآموزان كه به عهدهي وزرات آموزش و پرورش است و پذيرش آنها هم با سازمان سنجش، پس براي ما چه ميماند. باز هم همان بحث جهان سومي بودن و . . . اما قضيه، سادهتر از اين حرفها است. شايد شما با دانشآموزي سر و كار داريد كه در حال درس خواندن است، بچههاي خودتان، برادرتان، خواهرتان، برادرزاده، خواهرزاده، همسايه و يا . . . خُب، حالا چهكار ميتوانيد بكنيد؟ بگذاريد يك سؤال ساده بپرسيم. دانشآموزي كه در دبستان درس ميخواند و به او گفتهاند كه محيط دايره برابر) يعني قطر ضرب در عدد پي( است. اگر او از شما بپرسد چرا قطر ضربدر عدد پي؟ چه جوابي ميدهيد؟ آيا ميگوييد: «خُب، رياضيدانها قبلاً بررسي كردهاند كه محيط دايره تقريباً برابر حاصلضرب عدد پي در قطر آن است» اگر اين جواب را بدهيد و من آن دانشآموز باشم نتيجه ميگيرم كه شما داريد حاشيه ميرويد و خودتان هم جواب را نميدانيد. چه راهي براي توضيح اين مطلب سراغ داريد؟ مثالي كه زدم چندان اهميت ندارد (راستي جوابش را ميدانيد؟!) مهم آن است كه در ذهن يك دانشآموز هميشه يك «چرا؟» زنگ بزند. هرچه كه ميخواند يا ميشنود فوري فكر كند «چرا؟» (اگرچه باز هم در كشور ما خيلي از اين چراها جواب ندارد!) هدف از خواندن رياضيات همين است. يعني هدف اصلاش همين است و بقيهي چيزها يعني مهارت در محاسبات و يادگرفتن حد و مشتق و انتگرال و از اين جور چيزها همه فرعياند. باور نميكنيد يك نفر را كه رياضيات را اينجوري ياد گرفته باشد بياوريد تا من هرچه را كه ميخواهيد يادش بدهم. (خيلي حرف بزرگي بود، نه؟!) اگر با خواندن اين سطرها كمي احساس افسوس و حسرت داريد كه اي واي پس چرا ما اينطوري نبوديم و نخوانديم و يا چرا با ما اينجوري رفتار نكردند، اصلاً اشكالي ندارد چون يكي آنكه از الآن به بعد هم دير نشده است، لازم نيست رياضيات بخوانيد فقط كمي بيشتر بگرديد و كنجكاو باشيد و فكر كنيد، كمي هم بيشتر بپرسيد چرا؟ و دوم و مهمتر از اولي آنكه به كودكان و نوجوانان دور و برتان توجه كنيد، هرچه ميتوانيد بكنيد تا در آنها يك روحيهي پرسشگر ايجاد كنيد. 5 لینک به دیدگاه
S.F 24932 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۸۹ هرچه ميتوانيد بكنيد تا در آنها يك روحيهي پرسشگر ايجاد كنيد. 1 لینک به دیدگاه
meytim 716 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اسفند، ۱۳۸۹ با بعضي از حرفهات موافقم، اما نه با همهاش؛ مخصوصاً با اول نوشتهتون. مثلاً شما چند تا تحصيلكرده ميشناسيد كه ميتونن با ماشين حساب نمودار رسم كنن؟ يا حتي خيلي سادهترش؛ چند نفر ميشناسيد كه ميتونن با ماشين حساب عدد نپر به توان يك عدد رو محاسبه كنند؟ به تجربه سر امتحان بچههاي ليسانس مهندسي مكانيك ديدهام كه كمتر از 70 درصد بچهها اين كار بلدند! در محل كار هم ممكنه كه پيش بياد كه لازم بشه يك سري محاسبات رياضي انجام بديد. مثلاً اگه بخواهيد يك لوله رو با چند تا سيم بكسل ببنديد و با جرثقيل بلندش كنيد، فكر ميكنيد خيلي ساده و خنده داره و احتياج به هيچ محاسبهاي نداره. در صورتي كه اشتباه مي كنيد؛ من اين كار رو انجام دادهام و ديدهام كه به يك معادله برميخوريد كه هم جملههاي جبري داره، هم جملههاي مثلثاتي، كه بايد حلش كنيد. چطوري؟ اگر استفاده از هر وسيله و نرمافزاري مجاز باشه، چند نفر ميتونن اين معادله رو حل كنن؟ من ترم پيش امتحان كردهام؛ از 45 تا دانشجوي ليسانس مهندسي تكنولوژي مكانيك خودرو يك نفر هم نتونست! يك ترم هم وقت داشتند! چي ميخواستم بگم؟ با يه مثال غير رياضي توضيح ميدم؛ فرض كنيد كه يك خودروي پژو 206 داريد و يك دفعه توي بزرگراه همزمان با آلارم، چراغ Stop اون روشن بشه. چيكار ميكنيد؟ شنيدم كه توي Manual پژو 206 نوشته در اين موقع پارك كنيد و با يك تعميرگاه مجاز تماس بگيريد كه بياد ببينه مشكلش چيه! كسي كه اونطوري فكر ميكنه، فرجام تفكرش اين اتفاقه؛ چون فقط خواسته يك راننده خالص باشه، بدون داشتن هيچگونه اطلاعاتي از خودرويي كه داره رانندگي ميكنه. كساني كه بدون مطالعه و كسب دانش كافي در زمينههاي مختلف رياضي، مثل المانهاي محدود و ...، با يك سري نرمافزار كه اساس كارشون محاسبات رياضي هست، مثل نرمافزار كتيا و ساليد ورك و از اين جور نرمافزارها كار ميكنن هم دقيقاً يك راننده خالص هستند. مستدام باشيد 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده