anthonio montana 3249 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اردیبهشت، ۱۳۹۱ با سلام و تشکر خیلی جالب بود و خاطرات ایام نیز برای ما جوان ترها نیز زنده شد . من در سال 82 از البرز فارغ التحصیل شدم و خاطرات شما برایم خیلی شیرین بود . در زمان ما مدیریت دبیرستان ر جناب آقای صنایع ژر کار بر عهده داشتند اما مطالبی را که از دکتر محمدعلی مجتهدی بیان فرمودید مرا به یاد جناب آقای ناصری ناظم دبیرستان انداخت که از نظر شخصیتی خیلی به ایشان نزدیک بود و مورد احترام اینجانب بودند و به ایشان و نظم کاریشان علاقه مند بودم . خدا حفظش کند . از این ابتکار شما کمال تشکر و قدردانی را دارم و به همکلاسی های عزیز خودم از جمله : مهدی شیرآوند . امیرفرهنگ فرزان . کمال آسمان برین . شهاب . وحید میرزایی . محمد مهدی غیور . سیدمجتبی لسان . کشاورز . عندلیبی . و همچنین معاون دبیرستان جناب آقای آذریان عزیز عرض ادب و احترام فراوان دارم برای همگی تان دوستان عزیز آرزوی سلامتی و بهروزی دارم . ******** و.... ناصری...عجب شخصیتی.سرقفلی البرز بود.2-3 بار منو در حین لیز خوردن از روی دسته های پله سالن امتحانات گرفت.قیافه اش شبیه صدام بود از قدیمیای البرز بود. از آذریان متنفرم.وقتی واسه تظاهرات 88 ریخته بودیم تو خیابون آزادی دیدم آقا وایستاده تو جمع بسیجی های تو خیابون.ولی انصافا خیلی با ادب بود. 2 لینک به دیدگاه
Peyman 16150 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اردیبهشت، ۱۳۹۱ تحصیل تو اونجا از بهترین دوران زندگیم بود..تو عکسی که صفحه اول گذاشتی نفر اول نشسته از چپ معلم ریاضی ما بود(آقای صمیمی). که الان دیگه بازنشسته شده. منم با صمیمی ریاضی داشتم، آدم خوبی بود، تو عکس گفتی سمت چپ، پیداش نکردم، اونی که پیرهنش تقریبا آبیه ؟ یه چیزی یادم اومد از صمیمی زنگ تفریح تو ماه رمضون، نشسته بودم لبه پنجره تو کلاس تو ساختمون مرکزی, رو به حیاط اصلی، داشتم ساندویچ میخوردم یه دفع سر و کله رضی نیا ( اون یکی ناظم، دقیق اسمشو یادم نیست) پیدا شد تو کلاس، خفتم کرد، برد تحویل آذریان داد، با اونم یه راست رفتم دفتر مدیر تقریبا مطمئن بودم دارم اخراج میشم، صمیمی هم اون موقع تو دفتر بود. فهمید داستان چیه یه خورده گذشت بعد یه تعهد گرفتن ازم، بی خیال شدن نمیدونم، ولی فک کردم بعدش صمیمی وساطت کرد واسم بعد تو کلاس خیلی شکار بود از دستم یه کی نبود بگه حالا تو ماه رمضون میخوای بخوری، برو یه گوشه بشین بخور، دیگه لبه پنجره نشستنت چی بود ! 2 لینک به دیدگاه
anthonio montana 3249 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اردیبهشت، ۱۳۹۱ منم با صمیمی ریاضی داشتم، آدم خوبی بود، تو عکس گفتی سمت چپ، پیداش نکردم، اونی که پیرهنش تقریبا آبیه ؟ یه چیزی یادم اومد از صمیمی زنگ تفریح تو ماه رمضون، نشسته بودم لبه پنجره تو کلاس تو ساختمون مرکزی, رو به حیاط اصلی، داشتم ساندویچ میخوردم یه دفع سر و کله رضی نیا ( اون یکی ناظم، دقیق اسمشو یادم نیست) پیدا شد تو کلاس، خفتم کرد، برد تحویل آذریان داد، با اونم یه راست رفتم دفتر مدیر تقریبا مطمئن بودم دارم اخراج میشم، صمیمی هم اون موقع تو دفتر بود. فهمید داستان چیه یه خورده گذشت بعد یه تعهد گرفتن ازم، بی خیال شدن نمیدونم، ولی فک کردم بعدش صمیمی وساطت کرد واسم بعد تو کلاس خیلی شکار بود از دستم یه کی نبود بگه حالا تو ماه رمضون میخوای بخوری، برو یه گوشه بشین بخور، دیگه لبه پنجره نشستنت چی بود ! مطمئن باش خود صمیمی نجاتت داده.من واسه سیگار کشیدن و روزه خوری همیشه میرفتم پشت ولی زاده ولی یه بار ناصری در حین سیگار کشیدن خفتم کرد حالا مگه ول میکرد.خدا بیامرزه بابامو.اومد مدرسه وقتی فهمید واسه سیگاره به آذریان گفت واسه همین منو تا اینجا کشوندین؟من فکر کردم کسیو زده یا شیشه ای چیزی شیکوندهنزدیک بود اخراجم کنن ولی من بازم آدم نشدم و تو البرز سیگار میکشیدم رضی نیا زمان ما رفته بود جاش اعتمادی اومده بود(فک کنم اسمش همین بود).میثمی و نوروزی هم از قدیمی های البرز بودن.با میثمی هندسه 1 و 2 داشتیم با نوروزی شیمی2. هنوزم نوروزی رو میبینم.بنده خدا رو صداشو وقتی داشت پشت سر رژیم حرف میزد ضبط کردن بیرون انداختنش پیش دانشگاهی کجا بودی پیمان؟ما که همه مون با هم رفتیم مطهری.انصافا خیلی مدرسه اش قوی بود.مخصوصا او معلم گسسته و هندسه تحلیلی آل بویه.معلم فیزیک رفیعی.معلم حساب دیفرانسی غلامعلی فرشادی که خودش کتاب حسابان دبیرستان رو نوشته بود.نوید عباسی هم معلم باحالی بود. 2 لینک به دیدگاه
Peyman 16150 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اردیبهشت، ۱۳۹۱ مطمئن باش خود صمیمی نجاتت داده.من واسه سیگار کشیدن و روزه خوری همیشه میرفتم پشت ولی زاده ولی یه بار ناصری در حین سیگار کشیدن خفتم کرد حالا مگه ول میکرد.خدا بیامرزه بابامو.اومد مدرسه وقتی فهمید واسه سیگاره به آذریان گفت واسه همین منو تا اینجا کشوندین؟من فکر کردم کسیو زده یا شیشه ای چیزی شیکوندهنزدیک بود اخراجم کنن ولی من بازم آدم نشدم و تو البرز سیگار میکشیدمرضی نیا زمان ما رفته بود جاش اعتمادی اومده بود(فک کنم اسمش همین بود).میثمی و نوروزی هم از قدیمی های البرز بودن.با میثمی هندسه 1 و 2 داشتیم با نوروزی شیمی2. هنوزم نوروزی رو میبینم.بنده خدا رو صداشو وقتی داشت پشت سر رژیم حرف میزد ضبط کردن بیرون انداختنش پیش دانشگاهی کجا بودی پیمان؟ما که همه مون با هم رفتیم مطهری.انصافا خیلی مدرسه اش قوی بود.مخصوصا او معلم گسسته و هندسه تحلیلی آل بویه.معلم فیزیک رفیعی.معلم حساب دیفرانسی غلامعلی فرشادی که خودش کتاب حسابان دبیرستان رو نوشته بود.نوید عباسی هم معلم باحالی بود. خدا بیامرزه پدرت رو رضا جان، روحش شاد. من مطهری رفتم، باور کن رضا اسم هیچکدوم از معلما رو یادم نمی یاد، همین صمیمی رو هم تو گفتی یادش افتادم. ولی اون موقع دبیرستان که تموم شد کلا دو گروه شدیم، اون آینده نگراش رفتن خوارزمی، بیخیالاش هم رفتن مطهری ولی مطهری هم دوران خوبی بود. 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده