رفتن به مطلب

ادبيات در قرن نوزدهم


sam arch

ارسال های توصیه شده

فارس: يكي از ويژگي ادبيات قرن بيستم آن است كه ادبيات كمتر در خدمت جريان‌هاي سياسي و افكار حزبي خاص قرار گرفت و تقريبا از حالت متعهد خارج شد.

كاتوليك‌ها معتقدند قوانين خدا ثابت و تغييرناپذير است، اما پروتستان‌ها بر اين باورند كه همه‌چيز ثابت نيست بلكه در حال تغيير است، اين تنش بر ادبيات و نويسندگان هم تاثير گذاشت و بر اين اساس نويسندگان هم به دو دسته تقسيم شدند.باروك از كساني است كه مقابل كلاسيسم ايستاد، چرا كه كلاسيسم بر ثابت‌بودن قوانين معتقد بود؛ پس ادبياتي كه كلاسيسم مي‌نويسد قوانين ثابتي دارد و چهار اتحاد زمان، مكان، تن (سبك) و كنشي را در كارهاي خود رعايت مي‌كردند، فلسفه كاتوليك‌ها قائل به از پيش تعيين شدن همه چيز بود و اعتقاد داشت انسان ابزاري بيش نيست و هيچ حقي ندارد و براساس اين انديشه كلاسيسم‌ها شكل‌هاي خود را درست كردند؛ باروك در قرن 17 شكست خورد، اما كلاسيسم در تمام قرن 17 و اواسط قرن 18 در فرانسه پيشروي مي‌كند. با انقلاب فرانسه، تغييراتي پيش مي‌آيد كه سبب به وجود آمدن رمانتيسم مي‌شود، رمانتيسم شكل‌ديگري از باروك است و رمانتيسم‌ها همان باروك‌ها هستند كه قوانين را به صورت ديگري اصلاح و بيان كردند.

رمانتيسم‌‌ها طرفدار انقلاب فرانسه بودند و قصد داشتند بين واقعيت و ايده‌آل اتحاد و رابطه برقرار كنند كه موفق به آن نشدند و عده‌اي از آنها سمبوليسم شده و واقعيت را كنار گذاشته و به ايده‌آل پناه مي‌برند و گروه ديگر هم رئاليسم ‌شده و ديگر به ايده‌آل‌ها كاري ندارند؛ شكل افراطي رئاليسم همان ناتوراليسم است؛ عده ديگر ادبيات را فقط براي خود ادبيات مي‌خواهند و ناتوراليسم‌ها همان كلاسيسم‌ها هستند چرا كه به فرم اهميت مي‌دهند. در قرن 20 مكتب سمبوليسم و پارناسيسم از قرن 19 باقي‌مانده خود را نشان مي‌دهد و در ادامه دادائيسم و سوررئاليسم و فلسفه پوچ‌گرايي را شاهديم كه يك مكتب نيست بلكه يك عقيده است.

باروك‌ها براي زيبايي‌نويسي به ادبيات يونان كاري نداشتند و عقيده داشتند به فرهنگ خودشان و مذهب مسيحيت رجوع كنند و قهرمان‌هاي آنها ديگر متعلق به يونان باستان نبودند، بلكه قهرمان‌هاي ملي خود فرانسه بودند و در ابتداي قرن 20 بازگشت به گذشته و يونان را شاهد هستيم و تيترهاي اثر آلبرت كامو نشان‌دهنده انديشه كلاسيك است.در قرن 20 سمبوليسم و پارناسيسم آغاز مي‌شود و تا ابتداي قرن 21 وجود دارد، ابتداي قرن بيستم طي سال‌هاي 1900 الي 1914 با عصر طلايي آغاز مي‌شود و در سال 1914 با شروع جنگ جهاني اول عصر طلايي از بين مي‌رود كه اين جنگ تا سال 1918 به طول مي‌انجامد و سال‌هاي 1918 الي 1932 سال‌هاي ميان دو جنگ رخ مي‌دهد و از 1939 الي 1945 جنگ جهاني دوم تمام مي‌شود كه در اين فاصله آلبرت كامو و ژان پل سارتر را مشاهده مي‌كنيم و بين دو جنگ دادائيسم و كمي بعد از آن سوررئاليسم رخ مي‌دهد.

 

به علت ثبات سياسي و اقتدار نظام جمهوري حاكم، پيشرفت در عرصه‌هاي اقتصادي، شكوفايي و نوآوري در زمينه‌هاي صنعتي و توسعه ابزارهاي ارتباط جمعي كه جملگي آينده‌اي اميدبخش و لذت بخش را نويد مي‌دادند باعث ناميده شدن اين دوره به عصر طلايي شد. در اين دوره «فرويد » و «نيچه‌» همه چيز را زير سوال مي‌برند و انسان در اينجا به خود مغرور مي‌شود كه همه چيز را مي‌دانم كه فرويد مي‌گويد: «تو از نيمي از وجود خود كه بخش ناخودآگاه است بي‌خبري پس چگونه ادعاي شناخت تمام دنيا را داري » كه كم‌كم فلسفه و انديشه‌هايش زير سوال مي‌رود و بعدها در سوررئاليسم‌ها از فرويد الهام مي‌گيرند. در رمان نويسي بايد از موريس بارس، آناتول فرانس و رومن رولان نام برد كه جملگي به واسطه حضور در عرصه فعاليت‌هاي سياسي مرتبط با نهضت‌هاي ايدئولوژيك زمان خود چهره‌هاي ماندگار و شاخص آن روزگار شناخته شدند. بارس از متفكران متكبر دوران خود به شمار مي‌آمد و اغلب آثار ادبي را در راستاي ترويج سنت‌هاي ملي و خانوادگي و نيز دفاع از ارزش‌هاي اخلاقي نگاشته است، يك نوع كلاسيك است كه در اصل ريشه در هويت دارد. آناتول فرانس از نمايندگان سوسياليستي عصر خود و نماينده چپي‌ها بود؛ آثار او به خصوص بعد از ظهور انقلاب 1917 روسيه به خاطر اهميت دادن به تعهد ايدئولوژيك و مسئله تعهد كم‌كم خود را نشان مي‌دهد اما پارناسين‌ها به هيچ وجه به مكتب تعهد كاري ندارند و هنر را فقط براي هنر مي‌خواهند.

 

برجسته‌ترين چهره ادبيات اين دوره رومن رولان بود، او پيش از اينكه به نويسندگي روي آورد در دانشگاه سوربون تاريخ موسيقي تدريس مي‌كرد؛ اما مطالعات فراوانش در اين عرصه وي را به نگارش زندگي‌نامه شخصيت‌هاي بزرگ هنري سوق داد و بيوگرافي هنرمنداني چون ميكل آنژو تولستوي را به رشته تحرير درآورد. يكي از ويژگي ادبيات اين دوره آن است كه ادبيات كمتر در خدمت جريان‌هاي سياسي و افكار حزبي خاص قرار گرفت و تقريبا از حالت متعهد خارج مي‌شود و در قلمرو شعري با الهام گرفتن از شعر شاعران كهن و نيز شاعران سمبوليسم قرن 19، به جاي تفكر شاعرانه، شعري متفكرانه آفريد كه كمتر ماحصل طبع ذاتي و خودجوش بود؛ بلكه نتيجه ذهني نظام يافته و تربيت شده و ممارستي پيگير بود. با جنگ جهاني اول اين پرسش در ذهن نويسندگان ايجاد مي‌شود كه علت اين مشكلات در كشور چيست كه آنها ارزش‌هاي حاكم در اين كشور را مقصر مي‌دانند به همين دليل سعي مي‌كنند تمام ارزش‌هاي حاكم را زير سوال ببرند البته به شكل افراطي هم اين عمل رخ مي‌دهد.

تحريك كردن مخاطب يكي از ويژگي‌هاي اين دو سبك است و دادائيسم‌‌ها به صورت افراطي‌تر نزديك كردن مخاطب را پي‌مي‌گيرند؛ در واقع سوررئاليست‌ها شكل تلطيف يافته دادائيسم‌ها هستند، بنابراين زبان را هم زير سوال مي‌برند و قصد دارند زبان جديدي را به وجود آورند و دادائيسم‌ها سعي مي‌كنند براي نوشتن متن ادبي كاملا در ناخودآگاه قرار بگيرند مسئله‌اي كه ريشه‌‌هاي آن را نزد سوررئاليست‌ها خواهيم ديد كه به آن نوشتار اتوماتيك مي‌گويند؛ يعني هر چه كه به ذهن آمد بنويسند حتي كلمه دادا را هم به صورت تصادفي انتخاب كردند و اينها با تعقل پيش نمي‌روند و اين مكتب به دليل اينكه مانيفست نمي‌تواند ارائه دهد پايدار نمانده و بعد از مدتي رهبران اين گروه سعي مي‌كنند يك مانيفست ايجاد كنند به همين دليل سوررئاليسم شكل مي‌گيرد. دادائيسم‌ها تمام ارزش‌ها را زير سوال مي‌برد؛ يكي از ويژگي‌هاي آنها شك كردن به همه مسائل بود، دادا حتي به‌خودش هم شك كرد، البته اينان يك نگاه فلسفي دارند مانند كاري كه دكارت كرد، دكارت حضور خود را در جهان به اين صورت نشان مي‌داد كه اينان هم بر اين صورت مي‌خواهند حضور خود را نشان دهند.

علي عباسي

منبع تبيان

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...