Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اردیبهشت، ۱۳۹۱ سلام . آیا از خودتان پرسیده اید که چرا با اینکه "می گویند" ایران دارای تاریخ درخشانی است، اما چرا هنوز نتوانسته ایم به یک جامعه مدنی دست یابیم؟ آیا ازخودتان پرسیده اید که چرا اروپائیان که "میگویند" روزگاری از ما عقب مانده تر بودند، چگونه دارای یک جامعه دموکرات و پیشرفته هستند، اما ما اندر خم یک کوچه ایم؟ این جستار می کوشد تا با گذری تاریخی برای این پرسشها پاسخی یابد. امیدوارم این تاپیک مفید باشد. (استفاده از مطالب این جستار در فوروم های دیگر، با ذکر منبع "انجمن نواندیشان" مجاز می باشد.) 5 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اردیبهشت، ۱۳۹۱ بر میگردیم به حدود 2600 سال پیش... در یونان باستان چه خبر بود؟ دولتشهرهای یونانی نخستین شهرهایی در جهان بودند که شهروندان آن در حکومت نقش داشتند. در دوران پیش از کلاسیک، شاهان بر جوامع کوچک یونانی حکومت میکردند. اشخاص صاحب نفوذ دربرخی از دولتشهرها شاهان را برانداختند. سپس بین این صاحبان قدرت جنگ و ستیز رخ میداد و یک نفر حکومت را به دست میگرفت. یونانیها چنین فردی را "جبار" مینامیدند. برخی جباران، حاکمان خوبی بودند ولی در هر صورت قانونشان متکی به زور بود و نمیتوانست به شکوفایی شخصیت شهروندان یاری رساند. 5 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اردیبهشت، ۱۳۹۱ یونانیها به تدریج به این نتیجه رسیدند که نباید تنها یک فرد قدرت کاملی بر آنها داشته باشد بلکه کلیه شهروندان میبایست در سرنوشت سیاسی خود نقش داشته باشند. ایشان این نوع حکومت را "دموکراسی" مینامیدند که مرکب از دو کلمه یونانی "دموس" به معنی مردم و "کراتوس" به معنی قدرت است. همه ی مردم یونان از مواهب دموکراسی بهره نمیبردند، صدها هزار بردهای که ذکر شد و همچنین، زنان و متیک ها در تصمیم گیری در مورد مسائل حکومت نقشی نداشتند. با این حال، دموسهای دولتشهرهای یونانی نخستین گروههای بزرگ انسانی بودند که آموختند چگونه بر خود حکومت کنند. 5 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اردیبهشت، ۱۳۹۱ قویترین حکومت دموکراسی در "آتن" حاکم بود. آزاد مردان آتنی چهارمرتبه در ماه با تشکیل انجمنی قانون وضع میکردند. صاحب منصبان را انتخاب مینمودند، مالیات میبستند و دربارهی مسائل دیگر به گفتگو مینشستند . (چیزی که هیچ گاه در ایران دیده نشد!) البته این را هم بگم که مامفورد در کتاب تاریخ شهر خودش اینطور نوشته: گرچه آتن مزایای دموکراسی درون خود را حفظ کرده و پرورش میداد، اما بر آن بود تا نسبت به شهرهای کوچکتر نقش رهبر را بازی کند و در برابر تضمین امنیت آنها، ستمگرانه از آنها باج و خراج و سرسپردگی مطالبه میکرد. 4 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اردیبهشت، ۱۳۹۱ سيستم حكومتي و شيوه اداري دولتشهر آتن اين گونه بود كه حكومت آتن را دو مجمع اداره ميكرد يك شورايي به نام شوراي مجمع عمومی شهروندان، ديگري ديوان عالي يا شوراي پانصد نفري. ديوان عالي يا دادگاه قضايي نقش قوه قضائيه را بازي کرده، علاوه بر قدرت قضايي قدرت نظارت بر قواي مجريه و مقننه را نيز دارا بود. این دادگاه عبارت بود از هيئتي مركب از 201 تا 501 نفر منتخب از ميان آزادمردان به حكم قرعه كه در بين آنها فقط فرماندهان نظامي حق تجديد انتخاب شدن را داشتند و از رسيدگي به حساب و عمليات ايشان صرفنظر ميشد. 4 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اردیبهشت، ۱۳۹۱ طبق قانون اساسي مورخ 508 ق.م آتن، كليه شهروندان آن، تشكيل مجمع عمومی میدادند و هر آتني مذكر كه بالغ بر هیجده سال داشت مجاز بود در آن شركت كند. مجمع عمومي فقط در باب پيشنهادات دیوان عالی مذاكره و مشورت مينمود. در آغاز دموكراسي آتن، دیوانعالی در اخذ تصميمات اهميت فراوان داشت ولي بعدها قدرت آن تقليل يافته و حل مسائل مهم مملكتي مانند اعلام جنگ و صلح و عقد پيمانهاي خارجي، وضع ماليات مستقيم و وضع مقررات عمومي به عهده مجمع عمومي يا اكليزيا گذاشته شد. 4 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اردیبهشت، ۱۳۹۱ بقیه شو بعدا میام میتایپم :putertired: 2 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اردیبهشت، ۱۳۹۱ در شهر آتن كارهاي شهر از طريق همكاري شهروندان با يكديگر و به صورت داوطلبانه و بدون دستمزد انجام ميشد. سبب اين پيشرفت آن بود كه شهروندان آزاد با نهايت آزادي دركليه امور شهر با يكديگر بحث ميكردند و امور را تحليل مينمودند. هر شهروند حق شكايت از قانون را داشت و به مجرد شكايت يك شهروند، اجرا و عمل بدان قانون متوقف ميشد تا دادگاه رأي خود را نسبت به آن صادر كند. (اینجارو زیرش خط بکشید تو امتحان میاد!) 3 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اردیبهشت، ۱۳۹۱ مامفورد میگه که: به تدریج که جمعیت شهر افزایش یافت، زندگی اجتماعی و اقتصادی نیز پیچیده تر شد و نقاط ضعف مردمسالاری مستقیم آشکار گردید. دموکراسی در آتن مستلزم برخورد چهره به چهره ای بود که فقط با جمعیت کم امکانپذیر بود. علاوه بر این، این نوع از دموکراسی بسیار تشریفاتی و دچار رسوم سنتی بود که حتی مورد تأیید افلاطون نیز نبود. مسلماً بقای این نوع از دموکراسی با افزایش جمعیت عملی نبود، مگر در حالت محدودی که همه پرسی عمومی مطرح میشد. این مسأله در شهرهای بزرگ هلنیستی حادتر شد. باافزایش جمعیت این شهرها، نه تنها نسبت کسانی که فاقد حق رأی بودند، به شمار رأی دهندگان فزونی یافت، بلکه حتی جمعیت قشر کوچک شهروندانی که از همهی امتیازات برخوردار بودند، بسیار وسعت یافت و ارتباط مستقیم آنها با یکدیگر از دست رفت. 3 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اردیبهشت، ۱۳۹۱ با آنکه هلنیسم برای بسط و توسعهی فرهنگ و دموکراسی یونانی به کشورگشایی پرداخت، ولی در سرزمينهاي تحت اشغال اسكندر و سپاهیانش، حكومتهاي مستقل بزرگي تشكيل يافتند. آنها برخلاف سنت یونانی، پادشاهيهاي متمركز نوع شرقي بودند كه در همهی شئون آنها آميختگي اصول شرقي و غربي مشاهده ميشد. ولي قشر حاكم آنرا يونانيان، مقدونيان و اوپاتریدهای محلي هلني شده تشكيل ميدادند. به همین علت دیاکونف اشاره دارد که قشر حاكم به خاطر موقعيت ممتاز خود با توده مردم محل كه در زير فشار فاتحان بيگانه بود، سخت مقابله ميكرد ... 3 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اردیبهشت، ۱۳۹۱ حالا تو ایران ما چه خبر بود ؟ در ایران از هخامنشیان تا به انقلاب، قدرت و ثروت شاه نا محدود بود. حتی زمانی که انقلاب مشروطه اتفاق افتاد. او به هرجایی که میخواست دست می انداخت و حقوق این یا آن را به دیگری می بخشید. اگر کسی که از سوی شاه دارای حقوق شده بود به دلیلی مورد خشم او قرار میگرفت، شاه بدون نیاز به پاسخگویی به مرجعی، حقوق را از او پس گرفته و به شخص دیگری واگذار میکرد. شاه میتوانست بسته به میل خود، نه تنها بر جان و مال رعایا، بلکه بر جان و مال وزیر و امیر خود، دست انداخته و دستور عزل و قتل وی و خانواده اش را صادر نماید. در جامعه ی سنتی ایران، با تفکر ایلیاتی و سلسله مراتبی آن، شاه پدر و حاکم بر سرنوشت رعایایش بود. او شبانی را میمانست که به گله ی گوسفندانش نظم داده و سرنوشت آنان را تعیین میکرد. این تاپیک رو ببینید: http://www.noandishaan.com/forums/thread49795.html 3 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اردیبهشت، ۱۳۹۱ حالا میریم سراغ روم باستان 2 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اردیبهشت، ۱۳۹۱ تو روم باستان چه خبر بود؟ در دوران اوليه (قرن 10 تا 7 ق.م.) که در حقیقت دوره ی تكامل نظام پدرسالاري بود، روم هنوز اجتماعي بيطبقه بود. اداره ی كارهاي عمومي جنبه پدرسالاري و اشتراكي داشت، ولي بعدها با پيدايش طبقه ی پاتريسينها و طبقات وابسته به آنها (وابستگان، پلبینها) اشكال جنيني حكومتي پديدار شد که از سه ركن سیاسی تشکیل شده بود: 1- ركس : در روم اولیه، شاه بيشتر رئيس قبيله و نماينده منافع مشترك طايفهها بود ولي قدرت او موروثي نبود بلكه از طرف سران طايفه ها و از جانب پاتريسينها انتخاب ميشد. 2- سنا : يعني شوراي ريش سفيدان يا سران طايفهها كه در ابتدا 100 نفر بودند و بعدها به 300 نفر رسيد. 3- مجمع عمومی (کومیس) : كه يكي از قديميترين سازمانهاي روم بود. شهروندان که اجتماع رومی را به وجود آورده بودند، متشكل از 30 طايفه بودند که در مجمعی عمومی به نام كوميس اجتماع ميكردند. كوميسها بنا به دعوت "ركس" تشکیل جلسه میدادند و در مورد مسايلي از قبيل جنگ و صلح، قوانين، ماليات و... از طريق رأي سرانه در داخل هريك از 30 طايفه، تصميم ميگرفتند. لازم به ذکر است که تنها پاتريسينها و وابستگان آنها در رأي شركت ميكردند و "پلبينها " هنوز در اين مجامع راه نداشتند. 2 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اردیبهشت، ۱۳۹۱ دوره ی بعدی از تاریخ روم را غالبا دورهی پادشاهی می نامند، زیرا طبق روایات، این منطقه را پادشاهان اداره می کرده اند. در دوره پادشاهي كه از 753 ق.م تا 508 ق.م ادامه داشت. سلسلههايي از شاهان اتروسك بر روم حكومت كردند. اتروسكها داراي دولت واحدي نبودند، بلكه اتحاديهاي از دوازده شهر تشكيل داده بودند. كه هر شهر توسط يك لارس اداره ميشد و برهمه اين لارسها، شاه شاهان زيلات فرمان ميراند كه مقامي انتخابي بود كه بر فدراسيون یا اتحادیهی دوازده شهري و مجمع نمايندگان رياست ميكرد و كاهن بزرگ نيز به شمار می آمد. 2 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اردیبهشت، ۱۳۹۱ در پايان قرن ششم ق.م. اوضاع سياسي تغییر کرد. شورش قبايل ايتاليك به رهبري روم ضربه نهايي را بر پيكر پادشاهي اتروسك وارد كرد و آخرين پادشاه از سلطنت بركنار شد و در سال 510 ق.م. شاه اتروسكی از روم رانده شد. دورهی جمهوري از 508 تا 30 ق.م. ادامه يافت. در اين دوره با از ميان رفتن استبداد، حكومت "عموم مردم" يا مصالح عموم برقرار گرديد و بدين سبب دولت روم "جمهوري" نام گرفت. اهميت اساسي مسائل مربوط به کشورگشایی موجب شد كه دستگاه حكومت در جهت نظامي كردن همه جانبه وكامل، از پايه تجديد سازمان شود. به رغم اینکه در جمهوری روم نیز مانند آتن یک مجمع عمومی وجود داشت و ماموران دولت انتخابی بودند ولی جمهوري روم از همان ابتدا تجسمي از سلطه نظامیان ثروتمند و پاتريسينهاي سنا بود و در آن براي مردم عادي جايي نبود. 2 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۹۱ خیلی ممنون...جالب بود بسیار..روم و یونان تمدنهایی بسیار باشکوهند.... چرا اشاره ای به برده داری بی حد و حساب در یونان و بخصوص روم نمیکنی؟؟؟؟یا جنگ و خونریزی هایی که برای وسعت قلمرو بوده....:164:مثلا ژولیوس سزار هم در دوران جمهوری بوده اما خودشمم یه جور دیکتاتور بوده...مرگش سال44پ.م......بعدم که میمیره سنا میگن خدا ی روم بوده....:JC_thinking: یا حکومت در ادوار مختلف ایران؟؟؟فقط یه مقایسه کلی کردی و گفتی استبداد بوده!!!!مثلا کوروش کبیر یا انشیروان عادل یا کریم خان زند ،اینا چی؟؟؟؟ به وجود دین و سنت هم نمیشه بی توجه بود که!!! این جمله: او شبانی را میمانست که به گله ی گوسفندانش نظم داده و سرنوشت آنان را تعیین میکرد.بیشتر شبیه نظر اسلام در مورد حکومت و ولایت بر مردم بود...چون گوسفندو رعیت و شبان و این تشبیهات در حد فهم اعراب بوده!!!!! 1 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۹۱ کتابی دستمه با عنوان تاریخ برده داری از نورمن ال ماخت و مری هال از انتشارت ققنوس..... در مورد آغاز برده داری و پیشرفت اون.... یه کمی رو از تمدنهای یونان و روم مینویسم اینجا... با اجازه استارتر محترم تاپیک چون سوادم در اون حد نیست..اما خوب تا جایی که میتونم میگم و در غیر این صورت سکوت و میگویم:نمیدانم من فکر میکنم یه کم هم اغراق میشه در مورد تمدنهای یونان و روم...قبول دارم تمدنهای بسیار بزرگی هستند و همه رو تسخیر کرده اند..مثلا من خودم حدود 10-15 کتاب مرتبط با این تمدنها دارم و بهترین فیلمها رو فیلمهای اساطیری میدونم و یا حتم اسمم رو طبق اساطیر یونان و روم گذاشته ام... اما تمدنهای باشکوه و دمکراسی اونها بر پایه کار عده ای دیگر بوده:بردگان.... 1 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۹۱ یونان: برده داری از زمان پا گرفتن جامعه یونان بخشی لاینفک از ان بود. از میان تمامی تمدنهای باستانی،دولتشهرهای یونانی نخستین جوامع حقیقی برده داری بودند. جوامعی که در کارایی و پیشرفت و بهروزی خویش وابسته به کار بردگان بودند. در عصر طلایی اتن در قرن 5 پ.م نیمی از 155هزار جمعیت آتن برده بودند. جامعه یونان متشکل از تعداد اندکی از نجیب زادگان ثروتمند و قدرتمند بود و مابقی مردم و رعایا و بردگان و کارگران بودند. 1 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۹۱ ارسطو در کتاب سیاست نوشت به باور او بعضی مردم ذاتا برده اند.بدون طبقه بردگان،حاکمان یونان هرگز قادر نبودند به زندگی فرهنگ مداری که به ارسطو اجازه نوشتن داد،دست یابد: برای تمامی حیوانات اهلی بهتر ان است که تحت تسلط انسان باشند،چون این تسلط مایه بقای آنان خواهد بود. و در رابطه مرد و زن نیز این مرد است که برتر است،زن پست تر، اولی حکم می راند و دومی اطاعت می کند.برخی ذاتا برده اند و برای تامین ضروریات زندگی توسط برده ها و حیوانات اهلی انجام میشود. بنابراین طبیعت نیز بدن مردان آزاد و بردگان را متفاوت از یکدیگر ساخته است.بدن بردگان برای انجام خدماتشان قوی است و بدن انسانهای آزاد صاف است و چندان مناسب کار بدنی نیست.اما در عوض برای زندگی اجتماعی مناسب است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 1 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۹۱ خیلی ممنون...جالب بود بسیار..روم و یونان تمدنهایی بسیار باشکوهند....چرا اشاره ای به برده داری بی حد و حساب در یونان و بخصوص روم نمیکنی؟؟؟؟یا جنگ و خونریزی هایی که برای وسعت قلمرو بوده....:164:مثلا ژولیوس سزار هم در دوران جمهوری بوده اما خودشمم یه جور دیکتاتور بوده...مرگش سال44پ.م......بعدم که میمیره سنا میگن خدا ی روم بوده....:jc_thinking: یا حکومت در ادوار مختلف ایران؟؟؟فقط یه مقایسه کلی کردی و گفتی استبداد بوده!!!!مثلا کوروش کبیر یا انشیروان عادل یا کریم خان زند ،اینا چی؟؟؟؟ به وجود دین و سنت هم نمیشه بی توجه بود که!!! این جمله: او شبانی را میمانست که به گله ی گوسفندانش نظم داده و سرنوشت آنان را تعیین میکرد.بیشتر شبیه نظر اسلام در مورد حکومت و ولایت بر مردم بود...چون گوسفندو رعیت و شبان و این تشبیهات در حد فهم اعراب بوده!!!!! خب من به شما میگم که چرا این مباحث رو نگفتم: 1- چون بحث این تاپیک یک بحث سیاسی حکومتی است. این مواردی که گوشزد کردی توی مباحث اجتماعی قرار می گیره. (من دارم از دسته بندی "مک ایودی" تبعیت میکنم و خودت بهتر میدونی که تقسیم بندی ها در علم اعتباریه! شاید شما یه جای دیگه یه تقسیم بندی دیگه ببینی) 2-درمورد کوروش کبیر و انوشیروان عادل میتونم کل تصوراتت رو به هم بریزم! اما واقعا صبر و حوصله و زحمت تایپ میخواد که من ندارم! خوشبختانه متونی که برای همشهری جوان یکبار فرستادم اثرکرد و دیدم که متنی انتقادی در مورد تحریفات تاریخ و بزرگ بینی شخصیت های تاریخی بالاص کوروش نوشته بود که جامعه پژوهشی را بس خوشحال نمود، هرچند در مقیاس یک مجله! فقط تا اینجا داستان پسر کفشگر زمان انوشیروان عادل و میخوام بخونی تا متوجه بشی که مفهوم "عدل" در آن زمان، آنچه که ما از "عدل" میفهمیم نیست! 3- ما در مورد "سیستم" داریم صحبت میکنیم نه در مورد اشخاص. در واقع یک "کل" را میخوایم در نظر بگیریم. آن هم نه سیستم اجتماعی بلکه سیستم سیاسی. 4- در مورد شبان هم هنوز ما هم خودمان را در برابر کوروش (کبیر دی:) هنوز خودمان را گله ی گوسفند فرض میکنیم! و انتقاد از او را خطا میدونیم. (نه؟) تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل! 5-اتفاقا دوره هخامنشیان شدیدا تحت تاثیر گله داری و سیستم عشیره ای بوده و از این طریق امرار معاش روزانه میکرده! و بعد از اسلام کم کم مفهوم و فرهنگ یکجا نشینی جا می افته. پس قبل الام این بحث شبان و رعیت کاملا جا افتاده بوده. ضمن اینکه این فقط یک مثل از امام محمد غزالی (تئوریسین استبداد اسلامی) بود که وضعیت کلی تاریخ ایران رو نشون بده. 6- مقایسه کلی من به خاطر شرح زیاد من در تاپیک ریشه یابی استبداد در ایران بود. به خاطر همین لینک دادم دیگه. :p 7- در برابر برده در اروپا ما مفهومی به نام غلام داشتیم که کاملا روند متفاوتی رو داشتند. و قابل مقایسه نیستند. بله در اروپا برده داری امری کاملا مرسوم بوده و بنده اگر خواستید در مورد آن بیشتر خواهم نوشت. همچنین در مورد غلام داری ایرانیان. :) 8- این تاپیک فقط قصد بررسی سیستم ها رو دارد! بحث های ناسیونالسیم و پان بازی در این تاپیک نمیگنجد! مطمئن باشید اگر علاقه به ایران و ایرانی نبود، به خودم زحمت نمیدادم که بشینم این موارد رو از کتب مختلف جمع آوری کنم و اینجا بذارم. هدف فقط داشتن دید بی طرفانه به تاریخ است و اینکه ریشه هایمان را بهتر بشناسیم تا بتوانیم مشکلاتمان را در زمان کنونی بهتر برطرف کنیم! ;) 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده