ماتینا 4434 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اردیبهشت، ۱۳۹۱ شناخت سرزمین های عهد کهن در بررسی هویت تمدن های باستانی به هنگامه ای خاص، بسیار اهمیت دارد. زیرا میتوان از این راه، پیشینه ملت ها و ارتباطات آنان با یکدیگر را در مناطق گوناگون ارزیابی نمود. از این رو در این نگاشته ، بدور از هر گونه صدور قانون و قطعیت موضوعی، ما به بررسی بوم نگاری ( جغرافیا) سیاسی از نظر سومریان و همسایه شمالی آن، اکد میپردازیم. جایگاه سومر : سومر سرزمینی بوده است در جنوب میانرودان، ابتدا مجموعه ای از چند دولت –شهر بود که به اقرار یک شاعر سومری (1)، سپس ها توسط «مِش اَنِ پَدَ» Mesh-Ane-pada ، نخستین فرمانروا از دودمان یکم اور (سده بیست و هفتم تا بیست و ششم پیش از میلاد) به سیمای یک کشور یکپارچه با هویتی واحد به نام سومر در آمد. کریمر، سومرشناس بزرگ سده بیستم، پیشگامان فرهنگی این مردمان را ایرانی دانسته است. ایرانیانی که با سامیان آمیخته شدند و تمدنی را به شیوه کشاورزی ( ایرانی) – جنگاوری (سامی) پدید آوردند(2) که همان دوره عبید Ubaid را می نمایاند. آنچه در نگاشته دارای اهمیت است، کشورها و هویت های پیرامونی سرزمین سومر است. غرب سومر : در غرب سومر، قبایل بدوی کوچ نشین از تبار سامی زندگی میکردند که سپس ها با درونش به شمال میانرودان، نیروی آگاده Agade (اکد) را پدید آوردند. این موضوع، طبیعی نیز است، زیرا خاستگاه سامیان در جنوب میانرودان یعنی شبه جزیره عربستان بوده است. خاور سومر: در خاور سومر که سرزمین های فلات ایران است، دستکم چهار شهری گری، و چند گروه طایفه نام برده شده، شهریگری ها عبارت اند از : مِلوخَّ Meluhha، ماگان Maggan، ارَتَّ Aratta ، مرهشه Marhashe یا پرهشه Parhashe و ایلام. مهمترین گروه های طایفه ای نیز گوتی ها میبانشد که با تصرف اوروک، لاگاش و دیگر شهرهای سومری و نیز براندازی فرمانروایی آگاده، بخش مهمی از تاریخ میانرودان را رقم زدند. الف) سرزمین ملوخَّ: این سرزمین، جایگاه متمدنی بوده است که سومریان، سنگ لاجورد خود را از آن فراهم مینمودند. امروزه میدانیم، که این سنگ در منطقه مورد دسترسی سومریان در خاور خود، ( که بارها به خاوری بودن سوی ملوخَّ نیز اشاره شده) تنها در دو نقطه یافت میشود: حوزه کویته در پاکستان امروزین و بدخشان در شمال افغانستان نوین.(3) پیرامون هویت و جایگاه ملوخَّ، یک دیدگاه این است که این سرزمین همان، تمدن دره رود سند بوده که دراویدی ها آن را در هزاره سوم و چهارم پیش از میلاد پدید اورده بودند. (4) یکی از استنادهای این دیدگاه، وجود واژه «ملِکها» Mleccha در زبان ساسنکریت آریاییان هند میباشد که به معنای بیگانه بوده و عموما آن را به دراویدی های هندوستان عنوان مینمودند. به این گونه انگارشی پدید می آید که طی آن، سومر با تمدن دره رود سند ارتباط داشته است. اما جایگاه دوم را نیز نباید فراموش کنیم. سرزمین بدخشان که در نزدیک بلخ و تمدن دیرین آن ( تختگاه ایران کیانی از زمان لهراسپ تا دستکم پایان گشتاسپ) واقع است نیز دربردارنده سنگ مد نظر میبوده. از این رو و با توجه دیرینگی استنادی کهنتر بلخ و تمدن آن، و نیز نظر به نزدیکی دو واژه «ملوخَّ» و «بلخ» به یکدیگر، این احتمال نیز وجود دارد که این ارتباط، پیوندی تجاری در هزاره سوم پیش از میلاد بوده میان بلخ (از سرزمین های ایرانی نشین و پایتخت ایران به دوران لهراسپ و گشتاسپ در هزاره هفتم پیش از میلاد) و دولت سومر در میانرودان. و اگر این گفتار داریوش یکم پیرامون آورده شدن سنگ لاجورد کاخ شوش از سُگد (منطقه ای بسیار نزدیک به بلخ و بدخشان تا رود سند) را نیز در نظر بگیریم، پنداشت دوم استوارتر میگردد. ب) اَرَتَّ: طبق متن نامداری موسوم به «انمرکار و فرمانروای ارتَّ»، این دولت در سوی خاوری شهر اوروک، و در پس شهرهای سوسین (َشوش) و انشان و رشته کوه های بُلند خاوری (زاگرس) جای داشته؛ به دیگر سخن سرزمینی که در سوی خاوری منطقه پارس باید جای داشته باشد؛ خاور پارس، کرمان یا زابلستان (سیستان سپسین). حضور چهار نقطه متمدنانه در کرمان ( شهداد، تپه ابلیس، تپه یحیا با خط و جیرفت با خط) اولیت انگاره پردازی را به کرمان میدهد. سرزمینی در نزدیکی پارس و جایگاهی پارسی نشین. حال هویت ارتَّ را کنکاش کنیم. هرودوت در کتاب هفتم خود، بند61، نگاشته است که نام کهن پارسیان نزد خود و همسایگانشان (تیره های دیگر آریایی و شاید میانرودانی ها؟)، آرتائیArtaei بوده است. نامی که به نام دولت-شهر کهن اَرَتَّ، نام برده شده از سوی سومریان (در نبشته مشهور به انمرکار و فرمانروای ارَتَّ) بسیار نزدیک است. ارتَّ، دستکم دولت – شهری بوده است که برای رسیدن به آن، پیک شهر اونوگ Unug (اوروک)، در حدود 2600پ.م ناچار شد تا از زنجیره کوه های بلندی عبور کند. چنانکه گفتیم، با توجه به توصیفات بوم نگارانه (جغرافیایی) و جهت حرکت (از اونوگ به شوش و از شوش به انشان) که سوی خاور یعنی فلات ایران است، شهر اَرَتَّ در سرزمین پارس و یا خاور آن (کرمان و زابلستان) واقع میگردد. به این گونه و با احتمالی خوشبینانه، میتوان رای بر آن داد که ساکنان اَرَتَّ، ممکن است پارسیان کهن (دستکم شاخه ای خاوری از آن) بوده باشند، تمدن آن یک تمدن ایرانی بوده و خویشاوندی نام شهر نیز، در ردیف واژگانی چون راتا Rata اوستایی و ارتَ Arta پارسی به شمار می آمده. پیشتر و در سال 1998 آقای درخشانی، پژوهشگر ایرانی نیز ،به شباهت نام کهن پارسیان با نام ارتَّ پی برده بود. پ) ماگان : سرزمین سپسین، سرزمین، ماگان است. این نام نیز به نام مَکَ یا مَچیَ پارسی هخامنشی بسیار نزدیک است و طی پژوهش های مرکز مطالعات علمی فرانسه برپایه گزارش های باستانی استخراج مس از این شهر، حدود این سرزمین همان حدود سرزمین مکَ بدوران هخامنشی (جنوب کرمان و عمان امروزین) میباشد. (5) د) پرهشه یا مرهشه یا ورهشه: سرزمینی کوهستانی واقع در خاور ایلام و جنوب گوتی بوده است. گوتیان را در در بخش سپسین نگاشته بررسی خواهیم کرد، در اینجا تنها یاد کنیم که آنها ساکنان کوه های زاگرس در نواحی فارس تا چهار محال و بختیاری کنونی بوده اند. مختصاتی که از جایگاه پرهشه بدست می آید، دقیقا سرزمین پارس است. و جالب است بدانیم که لفظ ایلامی پارس در سنگ نبشته بیستون، پرشین Parshin (پرسین) درج گشته. با استناد به دیگر مدارک چون حضور پارسیان در هزاره سوم پیش از میلاد در منطقه پارس ( ائوسبیوس و دیودور) ، مسئله ارت ئی های احتمالا پارسی و گزارش های مورخان پهلوی و اسلامی مبنی بر حضور ایرانیان از دیرباز در این سرزمین، و اشارات مکرر یونانیان پیرامون زمانه زیست زرتشت سپیتمان در هزاره هفتم پیش از میلاد (زایش وی 6184پ.م) ، میتوان در اینجا نیز این احتمال را در نظر گرفت که پرهشه، لفظ سومری پارس به آن دوران بوده. سرزمینی که معمولا متحد و یار ایلامیان (خوزیان باستان و شاهان انشان و سیماش و شوش) به شمار می آمده و سرانجام،در پی نبرد میان کاسی های جنوب میانرودان ( کشور کاشو یا بابل بدوران کاسیان) و ایلامیان ، توسط سپاهیان کوریگالزو دوم Kurigalzu II، (1308-1332 پ.م) فرمانروای کاسی، تمدن آن از میان رفته است. گوتیان: مردمانی بودند که از مرکز فلات ایران و از نواحی زاگرس مرکزی بسوی جنوب میان رودان یورش بردند و در سال 2144پ.م، اوروک را متصرف شدند. اریدوپیزیر Erridupizir، فاتح گوتیایی، برخاسته از زاگرس ایران، بنیان گذار دوره ای گشت که از آن به عنوان « هنگامه استیلای گوتیان بر سومر و اکد» یاد میشود. در سال 2084 پ.م، گوتی ها فرمانروایی اکد را نیز از میان بردند و این سرآغاز چیرگی گوتی ها بر بخش بزرگی از میانرودان گشت. دو پژوهشگر به نام های گمکرلیدزه Gamkrelidze و ایفانف Ivanov برپایه بررسی های زبان شناختی بیان داشته اند که زبان گوتی ها به زبان تخاری (از زبان های آریایی ایرانی) بسیار نزدیکی دارد (6). از سوی دیگر، نام فرجامین فرمانروای آنها، تیریگان Tirigan بسیار به یکی از نام های ایرانی شناخته شده ، تیگران Tigranشباهت دارد. همچنین، خاستگاه این مردمان نیز سرزمین ایران بشمار می آید. چنانچه دیده شده است، اگر این خاستگاه عربستان بود و یا زبانشان با زبان اکدی ها خویشاوندی داشت، قطعا آنها را سامی میخواندند و اگر از یونان برخاسته بودند، یونانی و هلنی تلقی میشدند، از همین رو چرا نباید آنان را ایرانی بخوانیم؟ این گفتار، هم دلایل زبانشناختی خود را دارد و هم نزدیکی های اسامی و هم خاستگاهی منطقی برای اندیشه یاد شده. در یک نگاه، جدای از اینکه سومریان از چه تباری بوده اند، به نظر می آید که همسایگان خاوری آنها، از همان هزاره های دور سوم و چهارم پیش از میلاد، ایرانیان و آریایی ها آنهم به صورت متمدن گزارش شده اند. مسئله ای که همچنان نیاز به پیگیری و پژوهش دقیقتر دارد. ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده