رفتن به مطلب

آغاز پیدایش نقد ادبی در روم باستان


sam arch

ارسال های توصیه شده

ادبیات رومی از انتشار و گسترش تمدن, فرهنگ و ادبیات یونانی در میان رومیان پدید آمد. رومیان پیش از آشنایی با یونانیان, آشنایی چندانی با شعر و ادبیات نداشتند و حتی واژه ای ویژه برای نامگذاری شعر و ادبیات در زبان آن ها موجود نبود. رومیان پیش و بیش از آن كه اهل ذوق و ادب و هنر باشند, مردان رزم و مبارزه و سیاست بودند و از فنون جنگ آوری و رقابت سیاسی بیشتر از فنون ادبی سر در می آوردند. به قول ویرژیل:

 

" رومیان برای هنر آفریده نشده بودند, بلكه جهت سلطه و حكومت ساخته شده بودند."

 

از نظر آن ها هرگونه فعالیت فكری و ذوقی , تلف كردن وقت و هدر دادن عمر با ارزش بود. آن ها مردان كار و مكر و پیكار بودند و كسانی را كه شعر می گفتند, خیال می بافتند,یا به اندیشه های فلسفی و حكمت آمیز می پرداختند, افرادی بیكاره, لاابالی, مفتخور و ولگرد می شمردند.آن ها حتی خواندن و نوشتن را به معنای سر باز زدن از كار و تلاش و سازندگی و به عنوان نمودهایی از تن پروری و بیكارگی می دانستند, و به همین دلیل ارزش چندانی برای هنر و ادبیات قائل نبودند.

 

به عنوان نمونه ای تاریخی, می توان به این واقعه اشاره كرد:

 

هنگامی كه در تماشاخانه ی رم, نمایشنامه ی " هكورا" , اثر ترنتیوس( مشهور به ترانس) در حال اجرا بود, ناگهان خبر رسید كه رقاص بندبازی همراه با یك خرس, در میدان مجاور سالن تئاتر, بساط بندبازی و رقصاندن خرس برپا كرده است. با شنیدن این خبر, تماشاگران به هیجان آمده, با شتاب زیاد, سالن نمایش را ترك كردند و مشتاقانه به تماشای بند بازی و رقص خرس رفتند. به این ترتیب نمایش نیمه كاره متوقف ماند و با شكست روبرو گردید.

 

 

نمونه ی تاریخی دیگر مربوط به دوران كنسولی " آنیسیوس" است. آنیسیوس گروهی از مشهورترین خنیاگران و موسیقیدانان یونانی را به روم دعوت كرده بود تا برای رومیان هنرنمایی كنند و آن ها را با موسیقی دلنشین یونان زمین آشنا كنند. هنگامی كه گروه نوازندگان , همسرایان و تك خوانان سرگرم سرایش و ترنم شدند, كنسول خیلی زود حوصله اش سر رفت و نوای موسیقی دلنواز یونانیان هنرمند خسته و كسلش كرد. بنابراین دستور داد كه به جای نواختن و سرودن, نوازندگان و خوانندگان با یكدیگر كشتی بگیرند و وانمود كنند دارند با هم می جنگند. وقتی آن ها دست از سرایش و نوازش برداشتند و به سر و كول هم پریدند, با هم دست به یقه شدند, وعربده و غریو وحشیانه جنگ سر دادند, تماشاگران و از جمله , كنسول سر ذوق آ مدند و چنان لذت بردند و به وجد آمدند كه بی سابقه بود.

 

ادبیات در حدود سال 272 پیش از میلاد به وسیله ی " لیویوس آندرونیكوس" كه در آن سال در جنگی در ناحیه ی " تارنتوم" اسیر رومیان شده بود, به روم راه یافت. او زبان های لاتینی و یونانی را به فرزندان مالك خود و گروهی دیگر آموخت, و برای رومیان " اودیسه" را به نظم " ساتورنی" لاتینی ترجمه كرد و آن نظمی بود با بیت هایی كه دارای وزن های نامنظم و گسسته بود و بر مبنای تكیه ی حروف تقطیع می شد.

 

آندرونیكوس, به پاس خودمات فرهنگی و ادبی اش از بندگی آزاد شد و در قبال این آزادی ماًموریت یافت كه برای مسابقات جشنواره ی روم یك تراژدی و یك كمدی بنویسد و در جشنواره, آن ها را به نمایش بگذارد. او این نمایش ها را مطابق نمونه های اصیل یونانی ساخت و بر روی صحنه آورد و خودش در مقام بازیگر نقش اصلی به ایفای نقش پرداخت و شعر های نمایش را همراه با نوای فلوت به آواز خواند.

 

نمایش های ادبی آندرونیكوس مورد توجه فراوان مقامات دولتی قرار گرفت و سبب شد تا آن ها به او و سایر شاعران اجازه ی تشكیل انجمن های ادبی بدهند و به این ترتیب انجمن ادبی مهمی به وجود امد كه نشست ها و همایش های ادبی خود را در معبد مینروا بر پا می كرد و از آن پس رسم شد كه از این گونه نمایش های صحنه ای در جشن های همگانی اجرا شود.

لینک به دیدگاه

چند سال پس از این نخستین نمایش تاریخی, " كنایوس نایویوس" با نوشتن كمدی جالبی به سبك كمدی های آریستو فانس, دغلكاری های سیاسی متداول در پایتخت را بی پروا هجو كرد كه خشم سنت پرستان را بر انگیخت و با شكایت از او, وی را به محاكمه كشیدند و به زندان انداختند. او پس از عذر خواهی رسمی و اعتراف به خطاكاری و طلب بخشش, آزاد شد, اما دیری نگذشت كه با سرودن هجویه ی تند و تیزتر از اولی, از روم تبعید و طرد شد. در دوران تبعید, حماسه ای در تشریح چگونگی بنیان گذاری دولت روم سرود كه بعدها الهام بخش ویرژیل, بزرگترین شاعر روم, در بخش های گوناگونی از آثارش شد. نایویوس, هم چنین , نمایشنامه ای به شعر, بر اساس تاریخ روم نوشت. از او با نهایت افسوس بیش از چند قطعه ی ادبی كوتاه باقی نمانده كه همین قطعات كوتاه نشان دهنده ی طبع روان و ذوق سرشار و نبوغ آمیز اوست.

 

یكی از مهم ترین ادیبان این دوران روم, " كوینتوس انیوس" بود كه در یونان زاده شد و به وسیله ی " كاتو" به روم آورده شد. او در تارنتوم درس خوانده بود و روح پر شورش از درام های یونانی كه در تماشاخانه های تارنتوم دیده بود, اثری ژرف پذیرفته یود.هنگامی كه او به روم آمد, از راه تدریس زبان های لاتینی و یونانی و خواندن سروده هایش برای دوستانش, به گذرانن روزگار پرداخت. سرانجام به عضویت در انجمن " سكیپیوییان" كه حلقه ای بود از دوستداران فرهنگ " هلنیسم", پذیرفته شد. این انجمن, كانونی بود برای تشویق و گسترش ادبیات و فلسفه ی رومی ـ یونانی, تبدیل زبان لاتینی به زبانی ساخته و پرداخته و روان و رسا, رهنمون شدن شاعران رومی به سرچشمه های الهام بخش شعر یونانی, و فراهم آوردن خواننده و شنونده برای شاعران یا نویسندگان صاحب قریحه آما گمنام ودارای آینده ی درخشان.

 

انیوس بر این باور بود كه جانشین بر حق هومر است و روان هومر پس از گذر كردن از كالبدهای بسیار, در مسیر تناسخ, و از جمله گذر كردن از كالبد فیثاغورس, و هم چنین از كالبد یك طاووس, به او رسیده و در بدن او حلول كرده است. او چندین كمدی و دست كم بیست تراژدی نوشت و هیچ شكلی از شعر و ادب نبود كه انیوس در آن عرصه طبع آزمایی نكرده باشد.

 

انیوس تاریخ حماسی روم را به گونه ای بسیار دلنشین و جذاب به نظم درآورد و سالنامه هایش تا زمان " ویرژیل" چكامه ی ملی روم به شمار می آمد, افسوس كه از آن ها جز چند قطعه ی پراكنده به جا نمانده است. این كلام مشهور از اوست:

 

" دولت روم بر پایه ی اخلاقیات كهن و مردان بزرگش استوار است."

 

حماسه ی منظوم انیوس انقلابی عظیم در وزن شعر رومی پدید آورد و شعر روان و نرمش پذیر " شش وتدی" یونان را جانشین اسلوب سست " ساتورنی" نایویوس نمود.

 

انیوس زبان لاتینی را استحكام, جلا و صیقل بخشید و آن را خوش ساخت و نكوپرداخت كرد. برای شعر رومی قالب های نوین ایجاد كرد و برای شاعران بزرگ آینده, چون " لوكرتیوس" , "هوراس", و " ویرژیل" روش بیان و موضوع ادبی و ماده ی خام اندیشه فراهم كرد.

 

او در هفتاد سالگی پس از سرودن این بیت غرور آمیز برای سنگ مزارش, در گذشت:

 

برای من اشك مریز و به ماتم منشین

 

كه من روی لبان مردمان, برای ابد, پاینده و زنده ام.

لینک به دیدگاه

ادیب مشهور دیگر این دوره " تیتوس ماكیوس پلاوتوس" ـ مشهور به دلقك بی چاك و دهن ـ بود. او مدتی به عنوان كارگر صحنه ی نمایش زندگی گذراند و پولی اندوخت, بعد پولش را وارد بازار سوداگری و معاملات تجاری كرد و چون همه ی آن را از دست داد, ناچار برای امرار معاش به نمایشنامه نویسی روی آورد و به اقتباس از آثار نمایشی یونانی پرداخت. او این اقتباس ها را با آداب و رسوم متداول روم و گوشه كنایه ها و اصطلاحات عامیانه و هجوآمیز این سرزمین در هم آمیخت و از این مجموعه, نمایش های جذاب عامه پسندی خلق كرد كه مورد استقبال شدید مردم عوام كوچه و بازار قرار گرفت و از این راه دوباره توانست ثروت از دست داده اش در تجارت را از راه هنرش به دست آورد و ثروت كلانی بیندوزد.

 

او بیش از صد و سی نمایشنامه نوشت یا تصحیح و ویرایش كرد كه از آن ها حدود بیست تا باقی مانده است.

 

در نمایشنامه ی " میلس گلوریوسوس" یك نظامی خودستا را كه مستخدمش برای این كه امیدوارش نگه دارد,تا می تواند به او دروغ می گوید و او را می فریبد, به طرز مضحك و ریشخند آمیزی هجو كرد. در نمایشنامه ی " آمفیتروئون" ژوپیتر بزرگ را به مسخره گرفت و دست انداخت. نمایشنامه ی "آولولاریا" داستان ثروت اندوز خسیسی ست كه حتی دلش نمی آید ریزه های ناخنش را بریزد دور و آن ها را جمع می كند, و هم چنین بر هدر رفتن اشك هایش افسوس می خورد. نمایشنامه ی " منایكمی" داستان دو برادر همزاد است كه پس از سالها گم كردن یكدیگر و بی خبری از هم, سرانجام یكدیگر را باز می یابند و به هم می رسند. این نمایشنامه یكی از سرچشمه های الهام " كمدی اشتباهات" شكسپیر بوده است.

 

راز توفیق كمدی های " پلاوتوس", وقوع پشت سر هم و بی وقفه ی وقایع مطایبه آمیز و مضحك, جناس های سبكسرانه, بازنمودن صحنه هایی از زندگی خصوصی مردم كوچه و بازار روم با همه ی زشتی ها, وقاحت ها , قباحت ها و جنبه های زننده و هرزه اش, بازنمودن حال و روز زنان بی پروا, و تشریح عواطف شگفت انگیز و لجام گسیخته ی آنان, و نمایش حوادت روزمره ی زندگی به طرزی خنده دار و مسخره بود.

 

نمایشنامه نویس و ادیب دیگر این دوره " پوبلیوس ترنتیوس آفر" , مشهور به" ترانس" است كه برده ای بربر و از نژاد سامی بود. اربابش, " ترنتیوس لوكانوس", كه سناتوری رومی بود, چون متوجه قریحه و استعداد شگفت انگیز این غلام نوجوان شد, او را به وجهی نیكو و شایسته تربیت كرد و سرانجام نیز آزادش كرد. جوانك به نشانه ی سپاس نسبت به صاحبش, نام او را بر خود گذاشت, و شروع به نوشتن نمایشنامه های دل انگیزی كرد كه به زودی شهرت و محبوبیتی بی نظیر و استثنایی یافتند. از نخستین نمایشنامه هایش, " آندریا" و " هكورا" چیزی به جا نمانده است. فقط می دانیم كه " هكورا" توفیقی نیافت و در نخستین اجرا با شكست سنگینی مواجه شد كه به آن پیش از این اشاره شد.

لینک به دیدگاه

مشهورترین نمایشنامه اش " خویشتن آزار" نام داشت و با نوشتن و اجرای آن بخت و اقبال به سراغش آمد و نمایش با استقبالی بی نظیر روبرو شد. این نمایش داستان پدری است كه پسرش را از ازدواج با دختر محبوبش منع می كند و چون پسر با وجود منع اكید پدر , با محبوبه اش ازدواج می كند, و از دستور پدر سر پیچی می كند, پدر خشمگین می شود و در اوج خشم و غضب , پسرش را از خانه می راند و او را طرد و از فرزندی خود محروم می كند. مدتی بعد, پدر از رفتار زشت خود پشیمان می شود و برای آن كه خود را به خاطر این تصمیم عجولانه و نا بخردانه تنبیه و مجازات كند, تمام ثروت فراوان خود را به جا می گذارد و می رود در گوشه ای, بقیه ی عمر را به تنگدستی و مشقت می گذراند. چون یكی از همسایگانش به قصد شفاعت و وساطت نزد او می آید و می كوشد او را از تصمیم هایی كه گرفته منصرف كند, پدر از او می پرسد, چرا این چنین در مورد مشكلات دیگران احساس مسئولیت و دلسوزی می كند؟ همسایه در پاسخ, این جمله ی مشهور را كه بعد ها در طول تاریخ ادبیات و فرهنگ بارها به آن استناد شد و اندیشمندانی چون ماركس آن را بسیار دوست می داشتند و به مناسبت های گوناگون بر زبان می اوردند, بیان می كند:

 

" انسانم, و به هیچ چیز انسانی بی اعتنا نمی توانم بود."

 

نمایشنامه ی بعدی او به نام " خواجه" چنان با اقبال و استقبال همگانی روبرو شد كه در عرض یك روز دو بار روی صحنه رفت و در آن زمان چنین امری بی سابقه و استثنایی بود. نمایشنامه ی بعدی اش " فورمیو" نام داشت كه داستان رده ی زنده دلی بود كه اربابش را از خشم پدرش نجات داد. این نمایشنامه الگویی شد برای فیگاروی " بومارشه". آخرین نمایشنامه اش به نام " آدلفی" در مراسم خاكسپاری " آیمیلیوس پاولوس" به اجرا در آمد. چند ماه بعد از آن , ترنتیوس, در بازگشت از سفر یونان, در سن 25 سالگی در " آركادیا" درگذشت.

 

نمایشنامه های " ترنتیوس" سرشار بودند از روح یونانی. اغلب این نمایشنامه ها عنوان یونانی داشتند و در آن ها زندگی یونانیان و آداب و رسوم آن ها مورد توجه قرار گرفته و از اشاره ی مستقیم به زندگی رومیان به دلایل مختلف پرهیز شده بود.

 

آثار " ترنتیوس" سرزندگی و شوخ طبعی سرشار آثار " پلاوتوس" را نداشت و هرگز نشانی از توجه به زندگی رومیان در آن ها دیده نمی شود. در كمدی های او از اراذل سرزنده و روسپیان بی پروا نشانی نیست. قهرمانانش, حتی زنان روسپی و مردان لا ابالی اش, انسان هایی با سرشتی پاك و عفیفند و روح سالمی دارند. جملات نغز و دلنشین و عبارات زیبای فراموش نشدنی در آثار او فراوانند, مانند:

 

" بخت یار دلیران است." یا " به شماره ی آدمیان عقیده هست."

 

نمایشنامه هایش سرشار از اندیشه های بلند و عمیقند و فهم آن ها نیازمند به چنان هوش فلسفی و نكته سنجی ادبی است كه نزد توده های عوام یافت نمی شد. به همین دلیل آثارش به درستی در زمان خودش درك نشدند.

لینک به دیدگاه

كمدی هایش نیمه تراژیك بودند و ماجراهای خوش ساختی داشتند كه اگر چه خیلی كند و آرام پیش می رفتند, اما نغز و پر مغز و عمیق بودند. سبكش بیش از اندازه هموار و گفتگوهایش به نهایت آرام و كند بودند و دنبال كردن آن ها حوصله و شكیبایی بسیار می طلبید كه نزد رومیان آن زمان نادر و كمیاب بود.

 

سیسرون( كیكرو) او را بهترین شاعر عصر جمهوری روم می شناخت. ژولیوس سزار( قیصر) او را شیفته ی سخن ناب نامید و تنها ضعف آثارش را فقدان نیروی خنده و خنداندن دانست.

 

با این همه ترنتیوس, خدمتی بس بزرگ به ادبیات رومی كرد, و خدمت بزرگش این بود كه با الهام از زبان و ادبیات یونان, سرانجام زبان لاتینی را به صورت چنان ابزار بیان ادبی پر قدرت و نرمش پذیری درآورد كه یك قرن بعد, نثر سیسرون و نظم ویرژیل را امكان بروز و ظهور بخشید.

 

" ماركوس پوركیوس كاتو" را شاید بتوان نخستین نظریه پرداز و منتقد ادبی رومی شمرد. او از دلبستگان به سنت های اصیل رومی بود و هجوم ادبی, فلسفی, علمی, هنری و فرهنگی یونان به روم و ایجاد دگرگونی های عمیق و گسترده در آداب و سنن و روحیات و تلقیات و نگرش رومی در اثر این هجوم و نفوذ باعث نگرانی و تشویش خاطرش بود. كاتو در رشته ی حقوق تحصیل كرده بود و وكیل مدافعی زبر دست با بیانی گرم و پر شور و قانع كننده بود كه با فصاحت و بلاغت بسیار سخن می گفت, و سخنانش هیجان و شور بسیار بر می انگیخت. در جوانی به رم رفت و در 30 سالگی به مقام خزانه داری رسید, سپس مقامات عالیتر دولتی از شهربانی و پرایتوری تا كنسولی و در نهایت سنسوری را یكی پس از دیگری به دست آورد. او 26 سال تمام در مقام سربازی سلحشور و سرداری لایق در جنگ ها شركت كرد و در پیروزی ها و فتوحات بسیاری , پا به پای سربازانش شركت كرد. در دوران های كوتاه صلح و آرامش به سخنوری و سخن پردازی می پرداخت و بزرگترین سخنور زمان خود بود, اگر چه در خطابه های خود هر جا فرصت یافته, سخنوران و سخن پردازان را نكوهیده و سرزنش كرده است. رومیان با شیفتگی شوق آمیزی دور او جمع می شدند و به خطابه های شورانگیز او گوش جان می سپردند, زیرا هیچ كسی تا آن زمان , چون او با چنان صداقت و لطفی, و با چنان جملات نیشدار و گزنده ای با ایشان سخن نگفته بود.

 

كاتو نخستین نثر نویس بزرگ زبان لاتین بود. رساله ی مشهوری در باره ی فن خطابه نوشت و شیوه ی ناهموار و پر دست انداز خطابت رومی را بر روانی سبك آموزگاران فن بلاغت یونانی ترجیح داد.

 

مهم ترین اثر " كاتو" , كتاب " اصول" اوست كه اكنون در دست نیست و در آن نویسنده, به طور مفصل و با شهامت كم نظیری به شرح حوادث تاریخ ایتالیا از آغاز تا زمان خود پرداخته و در باره ی همه ی نهادهای سیاسی و حكومتی و اجتماعی و فرهنگی سرزمین خود, از آغاز تا دوران خود به بحث و توصیف پرداخته است. كاتو این اثر را به عنوان بخشی از دائره المعارفی نوشت كه قصد داشت آن را به طور كامل در همه ی امور برای تربیت پسرش تدوین كند. او با نگارش این دائره المعارف به زبان لاتینی امیدوار بود كه جانشین مناسبی برای متون یونانی بیافریند, زیرا بر این باور بود كه آموختن ادب و فلسفه ی یونانی, ذوق طبیعی و سالم جوانان رومی را به انحراف می كشد و آن ها را گمراه می كند. او به پسرش در این باره چنین نوشت:

 

" یونانیان مردمی سركش و تبهكارند. از من بپذیر كه چون ادبیات خویش را بر روم ارزانی دارند, همه چیز را تباه خواهند كرد."

 

كاتو به سبب داشتن چنین عقایدی با حلقه ی سكیپیوییان كه نشر فرهنگ و ادبیات یونانی را در روم, شرط رشد و نضج ادبیات لاتینی و اندیشه ی رومی می شمرد مخالف بود و با تمام قوا تلاش كرد كه جلو چنین نفوذ و رسوخی را بگیرد.

 

كاتو را باید اصیل ترین نماینده ی فرهنگ و ادبیات خالص و ناب رومی دانست, اندیشه ها و نظریات ادبی او درباره ی معیارها و موازین درست شعر, نظم, نثر و خطابه مكتب و آموزشگاهی بزرگ شد برای آموزش و پرورش خطیبانی چون سیسرون و شاعرانی چون تاسیت و هوراس, كه در دهه های پس از او به عنوان شاخه های بارور و شكوفای درخت اندیشه و پویش فكری و فرهنگی او سر بر كردند و پا به عرصه ی وجود گذاشتند.

لینک به دیدگاه

یكی از مهم ترین بنیان گذاران نقدادبی در روم باستان سیسرو بود. از سیسرو 57 خطابه و حدود 800 نامه به یادگار باقی مانده است كه در طی آن ها, ضمن مكالماتی دل انگیز, تاریخ زبان رومی را به اختصار بازگفته, قواعد انشاء نثر و آیین نگارش این زبان را تنظیم و تدوین كرده است. سیسرو در دوره ی اوج نثر لاتینی می زیست و خود, به كمك جاذبه ی شورانگیز و پر لطف كلام خویش, بر این اوج ارتقایی قابل توجه بخشید.

 

سزار, قیصر مشهور,كه خود از مردان ادب و از نخستین كوشندگان در راه تنظیم و تدوین دستور زبان لاتین و آیین نگارش این زبان بود, در اهدانامه ی كتاب " در باب قیاس" خود, به سیسرو, چنین نوشت:

 

" تو همه ی گنجینه های سخنوری را از نهانگاه بر كشیدی و خود نخستین كسی بودی كه از آن ها بهره گرفتی. از این رو بر رومیان منتی بزرگ نهادی و زادگاه خویش را حرمت افزودی. تو بر چنان نصرتی دست یافتی كه فقط بهره ی بزرگترین سرداران تواند شد, زیرا گستردن مرزهای اندیشه ی آدمی كاری ارجمندتر از افزودن بر پهنه ی امپراطوری روم است."

 

 

سیسرو ادبیات را " خوراك روزگار نوجوانی و آذین نیك بختی و فروغ روزگار پیری " می دانست.

 

در نقد ادبی سیسرو بیشتر از همه, از اندیشه های هنری و نظریه پردازی های ادبی افلاطون الهام گرفته,تحت تاًثیر عقاید او بود.

 

سیسرو زبان لاتینی را بازآفرینی كرد, بر واژه های آن افزود, از آن افزاری نرمش پذیر برای فلسفه, دانش و ادبیات ساخت كه حدود هفده قرن پس از او قابل استفاده بود و كاربرد داشت.

 

از مهم ترین رساله های ادبی سیسرو, " رساله ی بروتوس" است كه در آن مروری بر تاریخ فن بلاغت رومی و تحلیل مختصری از سبك های بیان سخنوران رومی شده است.

 

" رساله ی خطیب" سیسرو نیز یكی از شاهكارهای فن بلاغت رومی است. در این رساله, سیسرو,بلاغت را موهبتی سرشتی و غیر اكتسابی می داند كه باید در ذات شخص باشد و نمی توان آن را با خواندن رساله های آموزشی در باره ی فن خطابه آموخت.

 

البته سیسرو معتقد بود كه اگر كسی از این موهبت فطری برخوردار باشد, می تواند با تمرین و ممارست در فن خطابه, هنر خویش را كمال بخشد و به حد عالی شكوفا كند.

 

سیسرو, تحت تاًثیر ارسطو, میان غایت سخنور و ادیب ,با غایت فیلسوف و حكیم تفاوت قائل بود و عقیده داشت كه هدف سخنوران و ادیبان بیشتر تحریك و تهییج است, اما حكیمان و فیلسوفان دارای هدف قانع كردن و مجاب ساختن هستند, به همین دلیل سیسرو بین سبك بیان این دو گروه تفاوت بنیادی می دید. او صفات و خصوصیات هر كدام از این دو دسته از اصحاب اندیشه را به دقت و تفصیل شرح داده است.

 

سیسرو شعر را باعث آرامش فكری و آسودگی خیال و رهاندن جان از غوغا و مشاجرات خسته كننده و فرساینده ی روزمره می دانست و آن را تسكین دهنده ی گوش به ستوه آمده ی آدمی از غریو و غوغا های ناخوشایند و سرسام آور زندگی می پنداشت.

لینک به دیدگاه

سیسرو, همانند سقراط و افلاطون, به نیروی الهام اعتقاد داشت و قوه ی شاعری را حاصل نیروی الهام می دانست:

 

" آنطور كه از بزرگان اندیشه شنیده ام سایر هنرها را می توان از راه آموزش و مطالعه و تمرین و تقلید آموخت, اما شاعر همه چیز خود را مرهون و مدیون فطرت خویش و طبیعت و ذوق و سرشت خود و نیرویی روحانی و آسمانی است كه به او الهام می بخشد و مایه ی برتری و امتیاز اوست. شاعران از چنان موهبتی الهی برخوردارند كه ایشان را در خور تحسین و اعجاب ما قرار می دهد. "

 

" صخره ها و بیابان ها به آواز شاعران جواب می دهند, حتی خیلی از اوقات, ددان بیابانی نیز به شنیدن نغمه ها و ترانه های شاعران, آرام می گیرند و رام این نغمه ها می شوند, آیا ما كه از تهذیب و تربیت آزادمنشانه بهره یافته ایم, قادریم صدای شاعران را نا شنیده بگیریم و نسبت به آن بی تفاوت بمانیم؟"

سه دهه پیش از میلاد و دو دهه پس از آن, عصر طلایی فرهنگ, هنر, و ادبیات رومی, و دوران شكوفایی و باروری این فرهنگ تازه به ثمر رسیده بود. هزاران واژه ی یونانی به گنجینه ی لغات لاتینی راه یافتند. ثروت معنوی یونان, از هنر و ادبیات و دانش و حكمت به سوی روم جاری شدند. صدها مجسمه و نگاره و تابلوی نقاشی یونانی در میدان ها, معابد, خیابان ها و خانه های رومیان جا گرفت و به نمایش درآمد.

 

در این هنگام تعداد كتاب های انتشار یافته در روم, به طرز بی سابقه ای رو به افزایش نهاد. همه ی مردم شاعر شده بودند و از ابلهان تا فیلسوفان شعر می سرودند. مجامعی تشكیل شده بود كه در آن ها سرایندگان اشعار خود را برای شنوندگان, و برای هم می خواندند. مسابقه های شعر سرایی پیرامون موضوع های خاص رواج یافته بود و شاعران گمنام و نامدار برای به دست آوردن جایزه های نفیس مسابقات یا كسب شهرت و محبوبیت, با هم رقابت می كردند. در كتاب فروشی ها, كه محله ای به نام " آرگیلتوم" را پر كرده بودند, نویسندگان گرد هم می آمدند تا نبوغ ادبی خویش را ارزیابی كنند و در معرض قضاوت و داوری نقادان قرار دهند. در همان حال, كتاب دوستان تنگدست بخش هایی از كتاب های مورد علاقه ی خود را در آن مجامع به طور رایگان می خواندند. روی تابلوهایی كه به دیوار ها نصب بود, نام آخرین كتاب های انتشار یافته همراه با قیمت آن ها اعلان می شد.

 

كتاب ها به تمام گوشه و كنار امپراطوری ارسال می شد, یا به طور همزمان در چند مركز فرهنگی مهم, مثل رم, لیون, آتن و اسكندریه منتشر می گردید.

 

در این هنگام رم به عنوان یكی از مهم تریم مراكز فرهنگی ـ ادبی دنیای غرب, رقیب اسكندریه شده بود.

 

این شكفتگی كه هم ادبیات و هم جامعه را تغییر شكل داده بود, باعث شد كه هنر و ادبیات و نقد ادبی ارزش و اعتباری تازه به دست آورند.

لینک به دیدگاه

مهم ترین چهره ی ادبی این دوره ویرژیل بود كه در سال 70 پیش از میلاد در نزدیك " مانتوا" متولد شد و تقدیر این بود كه محبوب ترین فرد رومی شود. مجموعه ی " سروده های شبانی" او, از دل انگیزترین اشعار دنیای باستان در ستایش طبیعت روستایی و زندگی روستا نشینان و شبانان به شمار می آید.

 

" محنت زمین" كامل ترین مجموعه شعر ویرژیل در ستایش كشت و زرع و زندگی كشاورزان است و در آن, در باره ی تمام مسائل مربوط به زندگی كشاورزی از انواع خاك و طرز به عمل آمدن آن ها تا دقایق بذر افشانی و كشت زیتون و تاك , و پرورش اسب و گاو و گوسفند, و قواعد كندو داری و پرورش زنبور عسل و صید ماهی, با زبانی لطیف و شاعرانه و سرشار از تصاویر بدیع هنرمندانه بحث شده است.

 

شاهكار ویرژیل منظومه ی حماسی " انئید" است كه شاعر ده سال آخر عمر خویش را صرف ساختن آن كرد, با این وجود نتوانست آن را به طور كامل به پایان ببرد و در حالی كه حداقل به سه سال كار روی شعرها و پیراسته و آراسته كردن آن ها نیاز داشت, مرگ مهلتش نداد و شاهكارش را ناتمام گذاشت و رفت.

 

" انئید" سرگذشت تاریخ روم و شرح بنیان گزاری آن بود و به این تاریخ از ابتدا تا دوران گسترش روم به امپراطوری و صلح آوگوستوس می پرداخت. در این منظومه , نقش خصلت های نیك و ارجمند رومی در حركت های مهم و سرنوشت ساز تاریخی نشان داده شده و ویرژیل كوشیده تا خصلت های پسندیده ی قدیم رومی را كه فراموش شده یا از رونق افتاده, دوباره زنده كند و رواج و رونقی تازه بخشد.

 

اگر چه ویرژیل به خاطر ناتمام ماندن " انئید" وصیت كرده بود كه نسخه های خطی آن را بسوزانند, اما دوستانش به وصیت او عمل نكردند و دو سال پس از مرگ شاعر, منظومه ی " انئید" را منتشر كردند. این منظومه خیلی زود شهرت جهانی پیدا كرد و از آن زمان تا امروز هم چنان شهرت خود را حفظ كرده و از محبوب ترین منظومه های دنیای باستان به شمار می رود , و دانش آموزان در مدارس همه ساله شعرهایی از آن را حفظ می كنند.

 

عادت تفاًل زدن با مجموعه اشعار ویرژیل از همان نخستین سال های پس از مرگ او پیدا شد و تا دوره ی رنسانس به عنوان عادتی شایع ادامه یافت. شهرت ویرژیل روزافزون بود. هوراس او را همپایه ی هومر می خواند. در سده های میانه او را پیشگو, جادوگر, و قدیس می دانستند. دانته بلاغت اشعار او را می ستود و نه فقط در راه دوزخ و برزخ تریلوژی " كمدی خدایان" خود, بلكه در دنیای شعر و ادب روایت شیوا و رسا و بیان زیبا او را استاد رهنمای خود ساخت. جان میلتون در

 

" بهشت گمشده" و " شیاطین و آدمیان" تحت تاًثیر ویرژیل بود. ولتر " انئید" را لطیف ترین اثر ادبی دوران باستان می دانست.

 

بزرگترین منتقد ادبی روم باستان هوراس بود كه در سال 65 پیش از میلاد در دهكده ی " ونوسیا" در " آپولیا" تولد یافت. در جوانی سفری به یونان كرد و با عقاید و اندیشه های فیلسوفان یونان آشنا شد و به خصوص تحت تاًثیر افكار فلسفی ارسطو و سایر مشائیان, و هم چنین اپیكور قرار گرفت. در بازگشت به روم با ویرژیل دوست شد و این دوستی صمیمانه تا پایان عمر ویرژیل ادامه یافت. مهم ترین آثار ادبی و منظوم هوراس عبارتند از:

 

ساتیرها- ترجیع بندهاـ قصاید ـ مراسلات.

لینک به دیدگاه

نظریات ادبی و نقادانه ی هوراس در آخرین اثر او, " مراسلات" , كه مجموعه ای از نامه های منظوم اوست, به زبان شعر و به تفصیل شرح داده شده است. از جمله در نامه ی منظومی كه خطاب به " اوگوست" سروده, در باره ی شعر و شاعری بحث كرده, بر كسانی كه فقط شعر شاعران قدیم را می ستایند و دنباله رو كهنه سرایان هستند و به شعر شاعران معاصر التفاتی ندارند, تاخته , و به نقد شعر پیشینیان پرداخته است.

 

در نامه ی منظوم دیگری با لحنی تمسخرآمیز و نیشدار به شاعران كم مایه و پر مدعا خرده می گیرد و آن ها را ریشخند می كند و از این كه توجه عمومی به امور ذوقی به تدریج رو به سوی ابتذال می رود, اظهار تاًسف می كند:

 

" كسانی كه شعرهای بد می سرایند, دلشان به این خوش است كه چیزی می نویسند و خود را نویسنده و گوینده می شناسند و گرامی و ارجمند می شمرند, حتی به این اكتفا می كنند كه خودشان آثار و نتایج فكر خود را بستایند, زهی مردم خوشبخت!"

 

مهم ترین نامه ی منظوم هوراس ,از دید نقد ادبی, نامه ای است با عنوان" برای پیسون ها" كه نقادان بعدی آن را " هنر شعر" یا " فن شعر" نامیده اند. این نامه برای پسران خانواده ی پیسون نگاشته شده, كه می خواستند درس شاعری بگیرند و بیاموزند كه چگونه باید شاعر شوند. به همین دلیل نامه ی هوراس یك رساله ی رسمی نیست, بلكه مجموعه ای از نصایح دوستانه در باره ی فوت و فن شعر سرودن و قواعد این صنعت است.

 

هوراس در این نامه با لحنی شیوا و دلكش برای این نوجوانان شعر دوست از فن شعر می گوید و به شرح آراء و عقاید خود در باره ی شعر و شاعری می پردازد. او از بی تجربگی و ناشیگری شاعران قدیمی انتقاد می كند و اصول و قواعدی برای شعر, و به خصوص شعر دراماتیك, بیان می كند. هوراس توصیه می كند كه در شعر و هنر باید عقل و منطق حاكم باشد و معتقد است كه اگر عقل و منطق منشاً شعر نباشد, ممكن نیست آن شعر زیبا و موزون گردد و دلپسند واقع شود. شاعر باید همیشه نظم و ترتیب در تاًلیف و وحدت و هماهنگی در موضوع را رعایت كند, زیرا اگر وحدت و هماهنگی در موضوع نباشد, به هیچ وجه آن موضوع نمی تواند به كمال بیان شود. شاعری كار دشواری است كه از عهده ی هر كسی بر نمی آید و رعایت تناسب و وحدت كار آسانی نیست:

 

" ما شاعران همگی فریب آرزوی رسیدن به كمال را می خوریم و افسوس كه اغلب مان به آن نمی رسیم. من می كوشم سخنم را موجز و كوتاه و روشن بگویم, لیكن وقتی سخن می گویم, می بینم كه چه مبهم و مطول و پر گره شده است, به دنبال بیان مضمونی عادی و محدود بر می آیم, از بیان آن عاجز می مانم. یكی در پی رسیدن به اوج است, سخنش در سراشیب انحطاط تصنع فرو می غلطد. دیگری كه همیشه با احتیاط عمل می كند و می كوشد تا پا به مناطق طوفانی و پر خطر نگذارد, آلوده به گل و لای طغیان ها می شود. یكی برای آن كه چیزی را كه به دیده ی او زیاده از حد ساده و عادی جلوه می نماید, غریب و بدیع جلوه دهد, دلفین را در جنگل و گراز را در دریا تصویر می كند. بیم و هراس از خطا, كسانی را كه مایه ای از هنر ندارند, در مهلكه ی خطا های بزرگ می افكند.

لینک به دیدگاه

در كارگاه امیلیوس مجسمه ساز, كارگری را ملاحظه می كنید كه از دیگر همكاران خود ماهرانه تر می تواند ناخن مجسمه درست كند یا گیسوان زیباتری می تواند برای آن بسازد,اما چون هنر تاًلیف و تركیب كردن نمی داند, از ساختن هنرمندانه ی مجموعه ای از اجزاء عاجز است. اگر من هوس صنعتگری می داشتم, هرگز دلم نمی خواست به جای آن كارگر می بودم, چنان كه هرگز آرزو نمی كنم كه كاش در كناراین بینی كجی كه دارم, چشمانی كشیده و گیسوانی مجعد می داشتم.

 

شما كه آرزوی نویسندگی و سرودن دارید , همواره مضمونی را به عنوان موضوع كار خود انتخاب كنید كه در خور قدرت و توانایی شما باشد, و پیش از آن كه باری را برگیرید, به دقت بیازمایید كه دوش شما توان تحمل آن را دارد یا نه. كسی كه در انتخاب موضوع, بیرون از مرز تاب و توان خویش چیزی را تعهد و تقبل نكند, هم به آسانی از عهده ی بیان مطلب بر می آید, هم نظم و ترتیب كلامش درست و مناسب خواهد بود."

 

" موضوعی را كه در خور قدرت شماست برگزینید, اما بر حذر باشید كه همچون آن كوه داستانی, پس از درد بسیار, موش نزایید. كتاب دلخواه آن است كه در آن واحد هم آموزنده و هم سرگرم كننده باشد: هر كه چیز مفید را با چیز دلپذیر در هم آمیخته باشد, صدای احسنت دیگران را بلند خواهد كرد.

 

از به كار بردن الفاظ جدید یا منسوخ یا بسیار طویل خودداری كنید. تا آن حد كه مخل روشنی كلام نگردد سخن را به اختصار بگویید. مستقیم به اصل مطلب بپردازید.هنگام سرودن شعر, مپندارید كه احساس, كار همه چیز را انجام می دهد. راست است كه اگر بخواهید خواننده احساسی را درك كند, شما خود باید آن احساس را درك كرده باشید: اگر بخواهی مرا دریابی, نخست باید من خود همان را دریافته باشم."

 

" اما هنر فقط ادراك نیست بلكه صورت و ظاهر هم هست, و برای آن كه بتوانید صورت هنری را بیافرینید, باید آثار یونانیان را شبانروز مطالعه و در آن تحقیق و تفحص كنید. به همان اندازه كه می نویسید, پاك یا پاره كنید.هر " پاره ی ارغوانی" اثر خود را كه رنگی از خودنمایی و فضل فروشی دارد, قلم بزنید.اثر خود را به نقادان توانا بسپرید و از دوستان چاپلوس وتملق گو بپرهیزید. اگر از این خوان ها گذشتید, هشت سال آن را به كناری نهید, اگر در این مدت فایده ی فراموش كردن را درنیافتید, آن را سرانجام انتشار دهید, اما همیشه به یاد داشته باشید كه اثرتان جز به مرور زمان هرگز به یاد نخواهد ماند: گفته گذراست, نوشته ماندگار.

لینک به دیدگاه

اگر نمایشنامه می نویسید, بگذارید نفس نمایش, و نه كلمات شما, داستان را نقل و افراد نمایش را تصویر كند. از وحدت سه گانه ی كنش, زمان و مكان پیروی كنید: داستان یكی باشد و در مدت زمانی كوتاه, در یك محل اتفاق بیفتد.

 

در زندگی و فلسفه مطالعه كنید.چون بدون مشاهده و درك زندگی و فلسفه ی آن, سبك كامل هم چیزی میان تهی است. دل به آموختن بسپرید و هرگز آن را از خاطر مبرید."

 

اصول اساسی نقد هوراس عبارتند از:

 

1) شعر فنی متعالی و جدی است و نباید آن را تا حد وسیله ی تفریح در مجالس عیش و عشرت پایین آورد و پست كرد.

 

2) شعر فنی دشوار و پیچیده است و مهارت در آن به سادگی حاصل نمی شود.

 

3) اگر كسی بخواهد به شعر بپردازد, تنها راه درست آن تقلید و دنباله روی از ادیبان و سخن پردازان قدیم یونان است.

 

هوراس مهم ترین موازین نقد ادبی درست را جهت تهذیب هنر سخن پردازی چنین می داند:

 

" مرد درست و شریف كه بهره ای از ذوق دارد, اگر در باب شعری از او نظر بخواهند, آنچه را از حشو و زوائد و اطناب آكنده است زشت می شمارد و سرزنش می كند, و آنچه را ثقیل و صیقل نیافته است رد می كند, بر مواردی كه فاقد لطف و ظرافت است خط بطلان می كشد, تكلفات و تصنعات زاید و غیر ضروری را كریه و ناپسند می شمارد. در جایی كه بیان مبهم و پیچیده است, توصیه به صراحت و رسایی می كند,بر آنجا كه عبارت دچار تناقض و تضاد است برای اصلاح انگشت می گذارد. چنین كسی مانند اریستارك نقدی دقیق و سنجیده خواهد كرد و حاضر نخواهد شد به خاطر نرنجیدن دوست, عیب كار او را نادیده و ناگفته بگذارد."

 

به نظر هوراس, برای اجتناب از این خطاهای رایج, تنها وسیله ی ممكن تقلید از یونانی ها است. زبان یونانی در نظر او گنجینه ی اندیشه و ذوق و سرچشمه ی الهام است. هوراس معتقد است كه هر جا كه زبان لاتینی ناتوان از بیان می گردد باید دست تكدی به سوی زبان یونانی دراز كند.

 

علاقه و دلبستگی هوراس به زبان , ادبیات و فرهنگ یونانی به حدی است كه به طور كامل با ادبیات قدیم لاتینی قطع رابطه می كند و میراث ادیبان رومی را جز متونی مضحك و مبتذل و فرو مایه نمی بیند.

 

از نظر هوراس فقط ادبیات یونان است كه مفهوم واقعی هنر را درك كرده است و فقط با مراجعه به آثار یونانیان است كه می توان سخن را ساخته و پرداخته كرد و آراسته و پیراسته ساخت, آن چنان كه از ابتذال و تعقید و تقید در امان بماند.

 

هوراس دو صفت را در اشعار یونانی می ستاید: كمال در هنر- سودمندی در عمل.

 

او به جوانان توصیه می كند كه در شعر خود همواره این دو صفت را در نظر بگیرند و شعر خود را موصوف به این دو صفت والا بسازند. در شعر خود او این هر دو صفت در حد كمال است.

 

منبع سایت سارا شعر

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...