رفتن به مطلب

ساختارگرایی یا ساختارشکنی؟


spow

ارسال های توصیه شده

بیش‌تر ما در زندگی‌های‌مان آدم‌های خطی هستیم. برای ما در زندگی اهدافی وجود دارد و مهم هستند که به راحتی قابل تشخیصند و به طور عمومی ما راهی را که برای رسیدن به این اهداف انتخاب می‌کنیم، راه‌های مستقیم و کم دردسری هستند. نظام‌هایی که ما در آن‌ها زندگی می‌کنیم، نظام‌های پلکانی بوده که ما را مرحله به مرحله به سمت جلو هدایت می‌کنند. قواعد امروز مشخص و شفاف‌اند و سرپیچی از آن‌ها دردسرهای زیادی دارد. زندگی امروز بسیار به نظام سلسله مراتبی بها می‌دهد و ما باید یاد بگیریم که کارهایی را که به ما می‌آموزند انجام دهیم تا روزی خودمان در مسیری قرار بگیریم که به دیگران بگوییم چه بکنند و چه نکنند. واقعیت این است که اما برای پیدا کردن معنای زندگی راه‌های بسیاری را می‌توان طی کرد. از تجربی‌ترین راه‌های بیولوژیکی تا غریب‌ترین نگاه‌های شاعرانه.

 

در زندگی امروز بیش‌ترین و تاثیرگذارترین بخشی که زندگی ما را می‌سازد «آموزش» است. البته این‌طور به نظر می‌رسد که آموزش سهم عمده‌ای در این مایی که هم اکنون هستیم دارد. به ما آموخته می‌شود که چگونه در رابطه با هر چیزی که می‌خواهیم به دست آوریم تابع مقرراتی یک‌سان باشیم تا با عمل‌کردی که این قانون‌ها به ما می‌آموزد به شرایط ایده‌آلی که مد نظرمان هست دست پیدا کنیم. در ظاهر هم با عمل‌کرد خودمان در راستای این قوانین و طی کردن متوالی مراحلی که برای ما در نظر گرفته شده است، به موفقیت دست پیدا می‌کنیم. مدرسه رفتن‌ها، از هر مرحله وارد مرحله‌ی دیگر شدن، فارغ‌التحصیلی، پیدا کردن کار و با طی نمودن این سلسله مراتب در پایان خوش‌بختی منتظر ماست. از مقررات تبعیت کنیم تا خوش‌بختی نصیب ما شود ولی آیا واقعن همین‌طور است؟

 

از میان همه این راه‌های کوتاه و بلندی که برای رسیدن به خوش‌بختی در سیستم‌ها برای ما در نظر گرفته شده است، گاهی را‌ه‌های ضد آن هم وجود دارد. اگرچه شاید در تفاسیری که در این سلسله مراتب برای ما در نظر گرفته شده، هیچ تفسیری از رفتارهای ضد مقررات توصیه نشده است اما امکان در اختیار گرفتن ذهن و اراده و امکانات عملی به ما اجازه می‌دهند، زندگی را در پرتو دیگری نیز بشناسیم. واقعیت این است که قوانین وضع شده برای ما گاهی مانند واژه‌ها در مقابل رفتار انسانی عمل می‌کنند، آن‌ها توانایی این را ندارند که به کنه وجود آدمی نفوذ و حالت‌های او را تعریف کنند. در زندگی هر آدمی با هر سطحی در هر بازهی تفاوت‌هایی میان تصاویری که او برای خود دارد با دیگران وجود دارد. نمی‌توان این تفاوت‌ها را در قالب یک ظرف برای همه تعریف کرد. الگوهای درکی و عمل‌کردی خیلی از ما با این نظام‌ها به شدت در تعارض است. بدین ترتیب بسیاری از ما بدون توجه به این تفاوت‌ها خود را به عنوان مظروفی در ظرف سیستم‌ها قرار می‌دهیم و زندگی را شروع می‌کنیم که بخش اعظم آن بدون سرخوشی‌ها برای ما می‌گذرد.

 

گاهی وقتی با افراد گوناگون به صحبت می‌نشینیم، می‌بینیم که این افراد اغلب دارای مشاغلی ایمن هستند، خانه و زندگی باثباتی دارند، همسر و فرزندانی که مورد علاقه‌ی آن‌هاست اما همگی متفق‌القول هستند که نظام‌ها بخش زیادی از عمر آن‌ها را به هدر داده است. گم‌گشتگی و سرگشتگی و عدم رضایت بر دوش‌شان سنگینی می‌کند و دایم به چیزهایی فکر می‌کنند که ممکن است از دست داده باشند، نه چیزهایی که عمل‌کردهای بر طبق مقررات به آن‌ها داده است. بیش‌تر آن‌ها از حال و روز خود راضی نیستند و در میان‌سالی، به کمبودها و نداشته‌ها فکر می‌کنند و دلایلی می‌آورند هم‌چون محدودیت‌های دوران نوجوانی، درس خواندن‌های مداوم و پی در پی، ازدواج‌های زود هنگام و هزاران دلیل دیگر برای این‌که عدم رضایت و ناخوشی خود را نشان بدهند.

 

واقعیت این است که خط مستقیمی که بین دو نقطه کشیده می‌شود مستقیم‌ترین و صاف‌ترین و گاهی بی‌خطرترین راه است که برای ما در نظر گرفته شده اما واقعیت‌های زندگی توانایی بطلان کشیدن بر بسیاری از واقعیت‌های پیش‌چشم را دارد اگر که ما بخواهیم گاهی بر اساس طبیعت خود زندگی کنیم. گاهی پا بیرون گذاشتن از عرف‌ها و باورهای رایج است که در زندگی ما را ما می‌کند نه صرفن بر اساس قوانین پیش رفتن. گاهی بد نیست که به غافل‌گیری‌هایی که در این راه منتظر ماست دل ببندیم و بر اساس آن‌ها عمل کنیم. واقعیت این است که گه‌گاه شهامت پذیرفتن خطراتی که خارج از دل سنت و عرف و سیستم برای ما وجود دارد معنای داشتن زندگی ما را در آینده تضمین خواهد کرد.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...