رفتن به مطلب

خاطرات روزهاي مدرسه(هفته معلم)


ماتینا

ارسال های توصیه شده

سلام دوستان

با توجه به هفته ي معلم گفتم ياد و خاطره اي براي كساني كه مدرسه رو گذروندن باشه و از تمامي دوستان ميخوام كه هر خاطره اي چه خوب و چه بد رو اينجا بزارن تا ما هم مستفيض شيم

راستي هفته معلم مبارك

منتظر خاطرات قشنگتون هستيمNew%20%282%29.gif

  • Like 8
لینک به دیدگاه

یه بازی ای بود ، که یه نفر میرفت بیرون از کلاس ، بعدش معلم یا بچه ها یه چیزی از رو میز جابجا میکردن ، و باید تشخیص میداد که چی رو جابجا کردن!

 

یه روز کلاس اول دبستان بودم ... و به من گفتن برو بیرون...

 

منم بیرون ایستاده بودم که ناظممون اومد در کلاس رو زد و گفت : " خانوم بهزادی این دفعه رو ببخشیدش ... بزارید بیاد سره کلاس "

 

منم اینجوری ... :w58:

 

هیچی دیگه ... رفتم نشستم سره جام ... نزاشتن بازی کنیم ... :sigh: :ws3:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

روز معلم میشد همه بچه ها هدیه های قنشگ واسه معلم میبردن اما من پدرم کارگر ساختمون بود مادرم یه شونه میخرید میپیچید تو روزنامه میگفت ببرش.اونجا خجالت میکشیدم جلو بچه ها بدم بهش و ...

الان که یادم اومد اشکام جاری شد...

  • Like 7
لینک به دیدگاه
روز معلم میشد همه بچه ها هدیه های قنشگ واسه معلم میبردن اما من پدرم کارگر ساختمون بود مادرم یه شونه میخرید میپیچید تو روزنامه میگفت ببرش.اونجا خجالت میکشیدم جلو بچه ها بدم بهش و ...

الان که یادم اومد اشکام جاری شد...

کلاس سوم یه همکلاسی داشتم واسه معلمون یه گردنبند طلا اورده بود به همراه یه دست گل بزرگ

همون روز منم یه دسته گل از تو باغچه خودمون برا خانوم معلم برده بودم

 

منم خجالت کشیدم بخصوص وقتی خانوم معلم وقتی هدیه منو دید و لب و لوچه اشو کج کرد ولی وقتی مال اونو دید بغلش کرد و سر صورتشو نوازش کرد

  • Like 7
لینک به دیدگاه

با تمام علاقه ام به درس و اینکه به اصطلاح شاگرد زرنگ بودم ، خیلی از مدرسه بدم می امد و میاد .

اولین جایی که طعم تبعیض رو بهم چشوند .

خاطرم همینه .

  • Like 3
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...