*mishi* 11920 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در ۲۳ مهر، ۱۳۹۱ کسي که تمام دغدغه اش،ست کردن رنگ رژ لبش با لباسش است،توان درد دل هاي يک مرد را ندارد،حرف مرد را يا مرد ميفهمد يا دود سيگارش 8 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در ۲۳ مهر، ۱۳۹۱ ده سال بعد از حال این روزام با کافه های بی تو درگیرم گفتم جهان بی تو یعنی مرگ ده سال رفتی و نمی میرم ده سال بعد از حال این روزام تو ، توی آغوش یکی خوابی من گفتم و دکتر موافق نیست تو بهتر از قرصای اعصابی ده سال بعد از حال این روزام من چهل سالم می شه و تنهام با حوصله ، قرمز ، سفید ، آبی رنگین کمون می سازم از قرصام می ترسم از هرچی که جا مونده از ریمل با گریه ها جاری از سایه روشن های بعدازظهر از شوهری که دوستش داری گرم هم آغوشی و لبخندین تو بستر بی تابتون تا صبح تکلیف تنهاییم روشن بود مثل چراغ خوابتون تا صبح ده سال که لب ها مو می بندم با بوسه های تلخ هر جایی ده سال وقتی شعر می خونم لبخند روی صندلی هایی یه عمر بعد از حال این روزام یه پیرمردم توی یه کافه بارون دلم می خواد هوا اما مثل موهای دخترت صافه 10 لینک به دیدگاه
Saba Heidari 14145 اشتراک گذاری ارسال شده در ۲۵ مهر، ۱۳۹۱ مرد های اینجا بوی ناب معرفت میدهند........ نه مثل انهایی که من دیده ام خائنند و نه مثل انها بی معرفت.............. 11 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در ۲۷ مهر، ۱۳۹۱ قله ی قـــاف که سهـــل است، من قـــله ی کــاف و لام و مــیم و نــــون و واو را هم بخـاطرت فـــــتح می کنم ... اما تو..... با تمـــام مــــردانه گی ات، مـــرد باش ! اگر سـراغ نگاهت را گرفتنــــد بگــو که واگــذار شده ... 10 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در ۲ آبان، ۱۳۹۱ در آغوش من با زنانگیت شیطنت میکنی خودت میدانی وقت هاست در جلد مردانگی من فرو رفته ای . . . 7 لینک به دیدگاه
afra68 174 اشتراک گذاری ارسال شده در ۳ آبان، ۱۳۹۱ مرد این روزهای من! اینک من،بانوی جاری در تو ،زیر نور نقره فام توی حیاط خوابگاه قدم میزنم و.... عشق تو را اقرار میکنم و از قلبم اعتراف میگیرم! دوستت دارم همسر عزیزم! 10 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در ۹ آبان، ۱۳۹۱ امروز از آن روزهاست كه دوست داشتم باشي صبح بيدار شوم و چشمان ِ مست ِ خوابت را ببينم لبخند بزنم...خودم را كش بدهم گلوله شوي در آغوشم ،سرت روي سينه ام باشد موهايت را نفس بكشم دستهايم را دورت حلقه كنم، دلم نيايد جدا شوم امروز را استعلاجي رد كنم، پيشت بمانم امروز از آن روزهاست.... ................خوش ب حال خانومه والااااا 8 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۵ آبان، ۱۳۹۱ بیــزار باش از اینکه معشوقه ات اسم هرزگی هایش را آزادی واسم نگرانی هایت را گیـــر بگذارد وبرای بی تفاوتیهـــایش اعتمــاد را بهانــه بیـاورد... 8 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در ۲۹ آبان، ۱۳۹۱ یک اتفاق معمولی: من یک مرد معمولی هستم تو هم یک زن معمولی هستی و ما هر دو نیازهای معمولی داریم نیاز به آب و غذا و کمی هوا و این که با هم باشیم و همدیگر را دوست داشته باشیم واین که خیلی معمولی بمیریم... پس چرا سعی می کنی همه چیز را انقدر سخت بگیری عزیزم؟ وقتی که زندگی تا این حد معمولی است پس بدترین چیزی که می تواند برای من و تو اتفاق بیفتد چیزی نیست به جز یک اتفاق معمولی!... "شل سیلور استاین" 9 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در ۹ آذر، ۱۳۹۱ مردهایی هستند که از نگاهشان از لبخند و حرف زدنشان از جرعه هایِ کوتاه قهوه خوردنشان می شود فهمید رازی دارند می شود فهمید که می فهمند مرهایی هستند که با دیدنت دستپاچه نمی شوند اما عجیب دستپاچه ات می کنند شاید هرگز کنارِ بودن هایِ تو قرار نگیرند ... شاید بودنشان لحظه ای باشد به حدِ همان چند دقیقه چشم در چشم شدن در کافه ای دور به حدِ لحظه ای در را نگه داشتن و با احترام تو را راهی کردن اما باور کن کفایت می کند تا تو باور کنی هستند مردانی که هنوز هم می شود برایِ بودنشان کنارِ لحظه هایت زنانه به انتظار نشست ه.س.ت.ن.د بانو 5 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در ۹ آذر، ۱۳۹۱ آغــوش مـردانه اتـــ ، امــטּ ترین جــآے دنـیـــآست!!! امـّـآ امـشبـــ هـیچـــ نـمے خـوآهـمــ... نـ آغـوشـتـ رآ ، نـﮧ نـوازش عـآشقـآنـه اتـ رآ ، نـﮧبـوسـه هـآے شـیریـنتـ ، ...نـﮧدستـــ کشیدن بین موهآے پریشـــآنمــ را ، فقـطـ بـیـآ ... مےخـوآهـم نگــآهتــــ کنمـــ ! ... هـمیــטּ کـآفـی استـــ ، بـرآے آرامـش قلبـ بـے قـرآرم! تــو فقـط بـیــآ... 7 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در ۲۰ آذر، ۱۳۹۱ آهای پسر سرزمین من . . . پسر سرزمین من , معلوم هست کجایی خیلی وقت است تو را گم کرده ایم دیروز داشتی مردانه در میدان میجنگیدی . . . امروز داری توی آرایشگاه ها ابرو بر میداری ، مو رنگ میکنی ، دماغت را سر بالا میکنی . . . اهای پسر سرزمین من . . . دختراااااااااااااااااااان سرزمین من نیاز به مردی دارند که محکم باشد ، قوی باشد در سختی ها ، در دشواری ها همراه و همیارشان باشد انقدر قوی باشد که همه دنیا در برابرش کم بیاورد . . . اهای پسر سرزمین کمی اهسته برو . . . به کجا چنین شتابان . . . 7 لینک به دیدگاه
elahe_openmind 64 اشتراک گذاری ارسال شده در ۴ دی، ۱۳۹۱ تاريکــ بـــــــاد ! خـانـه ي مــــردي که نــمي جنـگـــــد بـــراي زنـي که دوستـــش دارد 8 لینک به دیدگاه
elahe_openmind 64 اشتراک گذاری ارسال شده در ۴ دی، ۱۳۹۱ وفـاداری یک زن زمانی معـلوم میشود که مــردش هــیچ نداشته باشد وفـاداری یک مـرد زمانی معـلوم میشود کــه همــه چــیز داشـته باشـد . . . 8 لینک به دیدگاه
elahe_openmind 64 اشتراک گذاری ارسال شده در ۴ دی، ۱۳۹۱ مرد باید وقتی عشقش عصبانیه , ناراحته , میخواد داد بزنه وایسه روبروش بگه : تو چشام نیگا کن , بهت میگم تو چشام نیگا کن حالا داد بزن , بگو از چی ناراحتی ... ... بعد زن داد بزنه , گله کنه , فریاد بکشه , گریه کنه حتی با مشتای زنونه ش بکوبه تو بغله مرد آخرش خسته میشه میزنه زیر گریه همونجا باید بغلش کنه نذاره تنها باشه حرف نزنه , توضیح نده کل کل نکنه , توجیه نکنه فقط نذاره احساس کنه تنهاست مرد باید گاهی وقتا مردونگیشو با سکوت ثابت کنه با بغلش ....... 9 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در ۶ اسفند، ۱۳۹۱ "مرد" اون نیست که از صدای نعره ش دیوار بلرزه... "مرد"اونیه که از صداس نفس کشیدنش قلبت بلرزه... 8 لینک به دیدگاه
alimec 23102 اشتراک گذاری ارسال شده در ۶ اسفند، ۱۳۹۱ مرد باید وقتی عشقش عصبانیه , ناراحته , میخواد داد بزنه وایسه روبروش بگه : تو چشام نیگا کن , بهت میگم تو چشام نیگا کن حالا داد بزن , بگو از چی ناراحتی ... ... بعد زن داد بزنه , گله کنه , فریاد بکشه , گریه کنه حتی با مشتای زنونه ش بکوبه تو بغله مرد آخرش خسته میشه میزنه زیر گریه همونجا باید بغلش کنه نذاره تنها باشه حرف نزنه , توضیح نده کل کل نکنه , توجیه نکنه فقط نذاره احساس کنه تنهاست مرد باید گاهی وقتا مردونگیشو با سکوت ثابت کنه با بغلش ....... 7 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در ۸ اسفند، ۱۳۹۱ خمیازه های کش دار / سیگار پشت سیگار شب گوشه ای به ناچار / سیگار پشت سیگار این روح خسته هر شب / جان کندنش غریزیست لعنت به این خودآزار / سیگار پشت سیگار پای چپ جهان را / با ارّه ای بریدن چپ پاچه های شلوار / سیگار پشت سیگار در انجماد یک تخت / این لاشه منفجر شد پاشیده شد به دیوار / سیگار پشت سیگار بر سنگفرش کوچه / خوابیده بی سرانجام این مرده کفن خوار / سیگار پشت سیگار صد صندلی در این ختم / بی سرنشین کبودند مردی تکیده بیزار / سیگار پشت سیگار تصعید لاله گوش / با جیغهای رنگی شک و شروع انکار / سیگار پشت سیگار مُردم از این رهائی / در کوچه های بن بست انگارها نه انگار برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام سیگار پشت سیگار این پنچ پنجه امشب / هم خوابگان خاکند بدرود دست و گیتار / سیگار پشت سیگار ماسیده شد تماشا / بر میله میله پولاد در یک تنور نمدار / سیگار پشت سیگار صد لنز بی ترحم / در چشم شهر جوشید وین شاعران بیکار / سیگار پشت سیگار در لابه لای هر متن / این صحنه تا ابد هست مردی به حال اقرار / سیگار پشت سیگار اسطوره های خائن / در لابلای تاریخ خوابند عین کفتار برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام سیگار پشت سیگار عکس تو بود و قصّه / قاب تو بود و انکار کوبیدمش به دیوار / سیگار پشت سیگار مبهوت رد ِدودم / این شکوه ها قدیمیست تسلیم اصل تکرار / سیگار پشت سیگار کانسرو شعر سیگار / تاریخ انقضاء خورد سه ، یک ، مُمیز ِ چهار / سیگار پشت سیگار ته مانده های سیگار / در استکانی از چای هاجند و واج انگار / سیگارپشت سیگار خودکار من قدیمیست / گاهی نمی نویسد یک مارک بی خریدار / سیگار پشت سیگار 3 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در ۸ اسفند، ۱۳۹۱ لمسِ تن تو شـهوت است و گناه حتی اگر خدا عقدمان را ببندد داغیِ لبت ، جهنم من است حتی اگر فرشتگان سرود نیکبختی بخوانند هم آغوشی با تو ، هم خوابگیِ چرک آلودی ست حتی اگر خانه ی خدا خوابگاهمان باشد فرزندمان، حرام نطفه ترین کودک زمین است حتی اگر تو مریم باشی و من روح القدس خاتون من! حتی اگر هزار سال عاشق تو باشم ، یک بوسه ـ یک نگاه حتی ـ حرامم باد ! اگر تو عاشق من نباشی برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 5 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در ۸ اسفند، ۱۳۹۱ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام این روزها که میگذرد، جور دیگرم دیگر خیال و فکر تو افتاده از سرم دیگر دلم برای تو پرپر نمیزند دیگر کلاغ رفته به جلد کبوترم دیگر خودم برای خودم شام میپزم دیگر خودم برای خودم هدیه میخرم دیگر بلد شدم که خداحافظی کنم دیگر بلد شدم که بهانه نیاورم اسمت چه بود؟ آه از این پرتی حواس این روزها من اسم کسی را نمیبرم این روزها شبیه «رضا»های سابقم هر چند بدترم ولی از قبل بهترم من شعر مینویسم و سیگار میکشم تو دود میشوی و من از خواب میپرم رضا کیاسالار 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده