*mishi* 11920 مالک ارسال شده در 11 خرداد، 2013 مرد پشت شیشه آسمانخراش ایستاده و سیگار میکشید آنقدر عاشق بود که وقتی آخرین پک را به سیگار زد یادش رفت که باید ته سیگار را دور بیندازد نه خودش را... 7
*mishi* 11920 مالک ارسال شده در 12 خرداد، 2013 روزی که به مردی برخوردی که یاخته های تنت را به شعر بدل کند و با پیچش موهایت شعر بسازد روزی که به مردی برخوردی که قادرت کند - مثل من - با شعر حمام کنی سرمه بکشی و موهایت را شانه کنی آن روز می گویم: تردید نکن با او برو مهم نیست مال من باشی یا او مهم این است مال شعر باشی ... برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 7
*mishi* 11920 مالک ارسال شده در 12 خرداد، 2013 زنی در آیینه مردهاست و کودکان بازیگوش خواب شاهماهی میبینند چهقدر دوستات دارم وقتی که سرخ میپوشی در آیینه زنی بود که یک روز تابستان به رگهای برآمدهاش نگاه کرد و جاودان شد به ناگهان چهقدر دوست میدارمات وقتی که آیینه را میکُشی در آیینهام زنی بودی که یکروز در میان رگهام ریختی و زیبا شدی در من چهقدر دوستات میدارم وقتی که مینویسم تو بینهایت و امروز نوشتم آیینه از تو پیدا میشد اگر نبود چهقدر دوستداشتن چهقدر دوستداشتن چهقدر ... و تو! برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 6
panisa 12132 ارسال شده در 12 خرداد، 2013 تو مرد شدی ؛ نه برای در حسرت ماندنِ یک بوسه... تو مرد شدی برای خلقِ بوسه ای از جنسِ آرامش... تو مرد نشدی که هم خوابِ آدم هایِ بی خواب شوی... تو مرد شدی که برایِ خوابِ کسی رویا شوی... تو مرد نشدی که در تنهاییت حسرتِ آغوشی عاشقانه را داشته باشی.... تو مرد شدی تا آغوشی در انتهایِ عشقت باشی... قدرِ مرد بودنت را بدان... 8
!BARAN 4887 ارسال شده در 18 خرداد، 2013 عشقتـــ رآ پنهآטּ میڪنـے ڪـہ مرכآنگیتـــ פֿـכشـہ כـار نَشـوכ ! اَפֿـمـ میڪنـے ڪــــہ مهربآنیَتـــ رآ پنهـــــآטּ ڪنے ! مَـرآ " شُمــآ " פֿـَطآبـــ میڪُنے ڪِـہ هَوآیے نشَومـ ! اَمـآ نمــیـכانـے ! نمـیــכانے ڪـــہ چقَـכر ایــטּ هـآ بـہ تـو مـے آینـכ ! و مـَـטּ כیــوانـہ تـَر میشوَمـ........... 9
شــاروک 30242 ارسال شده در 24 خرداد، 2013 چقدر دوست دارم دستهای مردانه ات را که دستهای کوچکم را در آن جا میدهی و نوازش میکنی تا بفهمم تو کنارم هستی، ومن تکیه گاهی مطمئن دارم.. مرد ِ من.. .. 11
mani24 29665 ارسال شده در 25 خرداد، 2013 "مـَرد" اون نیـستـ کـِه صِدآے نَـعرَش "دیـوآر" بــِلـَرزه . . "مـَرد"اونـه کـِه اَز صِدآی نَفَسـ کـِشیدَنـِش "قَلـبــِتـ" بــِلـَرزه . . 10
!BARAN 4887 ارسال شده در 6 تیر، 2013 زن : دوستت دارم شوهر : منم دوستت دارم زن : ثابتش کن ، داد بزن تا همه دنیا بفهمن شوهر : کنار گوشش زمزمه میکند دوستت دارم. زن : چرا آروم برام زمزمه میکنی؟ شوهر : چون تو همه دنیای منی . . 8
!BARAN 4887 ارسال شده در 10 تیر، 2013 مردای واقعی؛ زیباترین دختر دنیا رو دوست ندارن اونا دختری رو دوست دارند که بتونه دنیاشون رو به زیباترین شکل بسازه... 12
mani24 29665 ارسال شده در 10 تیر، 2013 مـردـ اگــر مـردـ باشــدــ عـشـق را از زن میخواهـدـ نـه مـحصولـی از جراحـ ـی پلاستیکــ را ؛ و تـو ای زن آگـاه بـاش کـه دافـ شـدن , تـضمین پیـدا کردن یـک مرد نـخواهـد بـودـ !!! 7
.Apameh 25173 ارسال شده در 12 تیر، 2013 کنارت هستم برای روزی که دستان نازنینت را در دستان مضطربم میگذاری و ازم قول میخواهی که تا ابد کنارت بمانم. مردت هستم برای لحظه ای که از بزرگترها اجازه میگیری تا شاهزاده این مملکت بشوی مردی که پا به پایت در مغازه های شهر می آید تا وسواسهایت را برای خرید یک روسری ساده عاشقانه بپرستد کیست؟منم! برای روزهایی که پدر و مادرمان پیر میشوند و میترسی که دختر خوبی برایشان نبوده باشی، من کنارت هستم تا خدمتشان کنیم و نترسی... برای ثانیه ای که پدران و مادرانمان به بهشت میروند من کنارتم تا درد یتیمی را کمتر حس کنی . مردی که اشکهایت را میبوسد و موهای پریشانت را شانه میزند، منم ... برا ی ثانیه ای که فرشته ای از بهشت در رحم تو به امانت می آید ، منم که کنارتم و تو در آغوش من هست که می آرامی ... در تمام آن ۲۸۹ روز بارداری ، وقتی از قیافه می افتی و شکمت خط خطی میشود و نمیتوانی حتی درست راه بروی ، منم که کنارت هستم و شبها تن خسته ات را در آغوش میگیرم ... مردی که دستانت را در آن لحظات پر درد و امید تولد میگیرد و عرق از پیشانی پر دردت پاک میکند منم ... مردی که موهای تو و دخترت را قبل از خواب شانه میکند و شما را در آغوش مردانه اش میخواباند منم ... مردی که شبهای بیخوابی برایت قهوه و کیک شکلاتی می اورد تا قصه زندگیت را گوش کند ، منم ... مردی که با دستان خسته اش ،پاهای خسته تر تو از این زندگی سخت را ، هر شب نوازش میکند تا بیارامند کیست؟ منم ... در برف زمستان ، وقتی از خواب بیدار میشوی و میروی پشت پنجره ،کسیکه روی بخار شیشه اتاق اسمت را نوشته منم ... مردی که اصرار داری موهایش را خودت اصلاح کنی منم ... مردی که بلد نبود ،اما دوست داشت ناخنهایت را لاک بزند منم... کسیکه بارها و بارها نازت را میکشد و قهرهایت را خریدار است هنوز ، منم ... مردی که هر پنجشنبه سالهاست به خاطر نذر روز خواستگاریش ، در خیریه ها کار میکند به عشقت و به شکرانه بودنت ، منم ... سالهاست که شب عید میروی سراغ یتیمها تا شادشان کنی ، مردی که تمام این سالها کنارت کادو ها را خریده و روبان زده و همراهت بوده منم... وقتی از سر کار میخواهی به خانه بروی ، مردی که پیاده می آید کنارت که تا خانه با هم قدم بزنید ، کسی نیست جز من... مردی که خسته از کار روزانه به ضریح چشمانت پناه می آورد و تو حاجت روایش میکنی منم ... آهای دختر شبهای پاییز ! شبها که مضطرب از خواب میپری و در تاریکی در بسترت میگردی که ببینی هستم یا نه ، نبین...لمس کن تن مردی را که سردی روزگار را به خاطر تو به گرمای آغوشش مبدل کرده ... مردی که بعد از سالها همسری ، بدن از تناسب افتاده ات را می بوید و می بوسد منم ... روزی که اولین موی سپیدت را در آینه میبینی و اشک در چشمانت حلقه میزند ، منم که موهایت را در دستان مردانه ام جمع میکنم و در آغوشم سفت میفشارمت و در گوشت زمزمه میکنم که *« امروز دو برابر عاشقتم ای شراب کهنه »* روزی که نگران چین و چروکهای تازه از راه رسیده صورت زیبایت میشوی ، منم که بهترین زیبارویان عالم را با ثانیه ای باتو بودن معاوضه نخواهم کرد ... برای روزهایی که فرزندانمان میروند دنبال سرنوشتشان و تو در اتاقهایشان میگریی ، منم مردی که دستانت را میگیرد و تو را شبانه به کنار دریا میبرد تا هر چقدر میخواهی با بیکرانگی آب از دلتنگیهایت بگویی ... برای روزهایی که جسمت تغییر میکند و فکر میکنی دیگر زن نیستی و میترسی ؛ منم که بارها و بارها حس زن بودنت را به تک تک سلولهایت یاد آوری میکنم...همان مرد وحشی روزهای اولمان میشوم تا یادت نرود که تویی شاه بیت غزل زندگی من 13
امیـــــر علی 174 ارسال شده در 16 تیر، 2013 ما ""مـــرد"" هستیم! دستــــانمان برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام تو زِبرتر و پهن تر است!!! صورتمان ته ریشى دارد!!! گاهی دلگیراز بی وفایی ها ، اما دلمان دریــــاست! ... جـــاىِ گریـــــه کردن برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام بالکن میرویم و اب و هوائی عوض میکنیم!!! ... ... ... ... ما با همــــان دستان پهن و زبرتو را نوازش میکنیم!!! دریایی از گرفتاری هم باشیم ،ولی.. با همان صورت ناصاف و ناملایم تو را میبوسیم ونوازشت میکنیم.. تو آرام شوى!!! آنقــــدر مارا نامــــرد ""نخوان""!!! آنقدر پول و ماشین و ثـــــروتمان را""نسنج""!!! فقط به ما ""دلت را بده"" تا زمین و زمان را برایت بدوزیم!!! 11
!BARAN 4887 ارسال شده در 19 تیر، 2013 رقت بارترین منظره ای که مرگ را نیز میگریاند. التماس یک گرگ است!؟ ناله عاجزانه یک شیر!؟ نه…… گریستن یک مرد………!!!! دکتر شریعتی 12
*mishi* 11920 مالک ارسال شده در 22 تیر، 2013 مردها هم در خلوتشانبرای عشقشان گریه میکنند شاید ندیده باشی اما همیشه اشک هایشان رادر آلبوم دلتنگیشان قاب میکنند برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 12
*mishi* 11920 مالک ارسال شده در 28 تیر، 2013 و من مردم، او تو خواستید که من مرد باشم، تا به دوش بکشم بار مردانگیم را و تو .. با آینه ات، سرگرم نقاشی رویاهایت بر پهنه بی آلایش و بی آرایش تنت باشی.. من مردم که گه گاه هرزگیت را بدون اندک حش عاشقانه ای با احساسی ناخوشایند با دل لرزان و ترسان به نظاره می نشینم من مردم یاد گرفتم دوست داشته باشم تعهد در رگهایم جاریست حال آنکه تو عاشقانه!.. نیمی از زندگیم را در لجنزار محکمه تباه خواهی کرد. و من باز دوستت خواهم داشت. من مردم آری.. من مردم همچنان دوستت خواهم داشت به مردانگی پنهانت!! خواهم بالید با تمام وجود در پهنه جصارت خواهم ماند و تو زن بمان این راز آشکار را برای گوشهای ناشنوایت فریاد خواهم زد.. 9
*mishi* 11920 مالک ارسال شده در 28 مرداد، 2013 اگر گریــه نمیکنـم فکـر نکن از سنگـم ! مـن مـرد هستم … تنهـایی قـدم زدنم از گریـه کردن دردنـاکـتـر است برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 10
*mishi* 11920 مالک ارسال شده در 9 شهریور، 2013 در آینه مردی دارد بغض می کند بیایید بغلش کنید پشتش را بمالید به او بگویید همه چیز درست می شود دلش می خواهد کمی دروغ بشنود آینه را پایین تر نصب کنید گمانم دیگر به زانو در آمده برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 8
امیـــــر علی 174 ارسال شده در 29 شهریور، 2013 مرد از زن خیلی تنهاتره ! مرد لاک به ناخوناش نمیزنه که هروقت دلش یه جوری شد دستشو باز کنه و ناخوناشو نگاه کنه و ته دلش از خودش خوشش بیاد ! مرد موهاش بلند نیست که توی بی کسی کوتاهش کنه و اینجوری لج کنه با همه دنیا ! مرد نمیتونه وقتی دلش گرفت زنگ بزنه به دوستش و گریه کنه و خالی بشه ! مرد حتی درداشو اشک که نه ، یه اخمِ خشن میکنه و میچسبونه به پیشونیش ! یه وقتایی ، یه جاهایی ، به یه کسایی باید گفت : “میم … مثلِ مرد 6
ارسال های توصیه شده