slowmotion13 41 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۱ لطفاً روانشناسان و روانپزشکان عزیز بدون کپی کردن مطالب توضیح بدن. آیا به تنهایی با دارو قابل درمان است ؟ چه داروهایی ؟ 3 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۱ فوبیا یعنی ترس!!!ترس از یه چیزایی غیر عادی و مبهم.....شنیده ام این افراد بشدت منزوی هستند و میترسن بین بقیه باشند... دبیرستان که بودم یه دختره میگفتن فوبیا داره....چند بار کلاسشو عوض کردند...یه بارم برا چند روز اومد کلاس ما!!!!!رفته بود میز اخر نشسته بود و سرش روی میز بود!!!!با هیشکی هم حرف نمیزد..از نظر درسی هم بشدت ضعیف بود و مدام رد میشد.....آخرشم ترک تحصیل کرد..راسی خیلی هم میلرزید و یهو سرخ میشد و گریه میکرد!!!!!!!!! تخصصی هیچ اطلاعی ندارم!!!! 1 لینک به دیدگاه
slowmotion13 41 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۱ فوبیا یعنی ترس!!!ترس از یه چیزایی غیر عادی و مبهم.....شنیده ام این افراد بشدت منزوی هستند و میترسن بین بقیه باشند...دبیرستان که بودم یه دختره میگفتن فوبیا داره....چند بار کلاسشو عوض کردند...یه بارم برا چند روز اومد کلاس ما!!!!!رفته بود میز اخر نشسته بود و سرش روی میز بود!!!!با هیشکی هم حرف نمیزد..از نظر درسی هم بشدت ضعیف بود و مدام رد میشد.....آخرشم ترک تحصیل کرد..راسی خیلی هم میلرزید و یهو سرخ میشد و گریه میکرد!!!!!!!!! تخصصی هیچ اطلاعی ندارم!!!! ممنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــون . 2 لینک به دیدگاه
چکامه. 665 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۱ هراس( ترس) اجتماعي social phobia شايعترين هراس ( ترس) در بين مردم، صحبت کردن در مقابل جمع است. بسياري از افراد اگر مجبور باشند که در جلوي ديگران صحبت يا سخنراني کنند دچار دلآشوبه، تپش قلب و عرق کردن کف دستها ميشوند. امّا در بيشتر موارد، اگر مجبور به انجام اين کار باشند، بالاخره به نوعي از پس آن برخواهند آمد. کمي اضطراب، پيش از يک سخنراني مهم و يا رفتن روي صحنه به انسان کمک ميکند که اجراي بهتري داشته باشد. امّا گاهي اوقات بعضيها نميتوانند از پس اضطراب شديدي که به هنگام مواجهه با برخي موقعيتهاي اجتماعي به سراغشان ميآيد برآيند. براي آنها، پاسخ دادن به يک سوال در کلاس درس، ارائه مطلبي در جلوي ديگران، و يا حتي صحبت کردن در سر ميز غذا، باعث آنچنان اضطرابي ميگردد که تحملّش ناممکن مينمايد. اين شرايط اضطرابي را هراس اجتماعي (يا هراس از اجتماع) مينامند. هراس اجتماعي (که گاهي اضطراب اجتماعي نيز خوانده ميشود) به ترس شديد از قرار گرفتن در موقعيتهاي اجتماعي اطلاق ميشود. اين ترس آنقدر شديد است که برخي افرادي که دچار هراس اجتماعي هستند را در صورت امکان از قرار گرفتن در اين موقعيتها باز ميدارد. و همانند ساير هراسها، اين ترس متناسب با خطر واقعي که وجود دارد نيست. با وجودي که بسياري از افراد از اين که در برخي موقعيتهاي اجتماعي خاص دستپاچه و شرمنده شوند ميترسند امّا کنار آمدن با اين وضعيت براي بعضيها بسيار مشکل است. افرادي که دچار هراس اجتماعي هستند معمولاً خطر شرمندگي و دستپاچهشدن را بيش از اندازه، و در همان حال، توانايي خود براي رويارويي با آن موقعيت را کمتر از حدّ برآورد ميکنند. بسياري از افراد در خلال دوران نوجواني، احساس کمروئي و خجالتي بودن ميکنند. تمام تغييرات فيزيکي و هيجاني که در اين دوره در زندگي ما اتفاق ميافتد، ميتواند بر روي اعتماد به نفس ما در آينده تأثيرگذار باشد. و نوجواناني که احساس اطمينان کافي براي پرداختن به اين مشکل نداشته باشند، در آينده نيز نسبت به چيزهايي که در اين دوران برايشان مشکل آفرين بوده حساستر خواهند بود. بسياري از نوجوانان، به ويژه آنها که به طور طبيعي کمي خجالتيتر از هم سن و سالهاي خود هستند، از اين که در مرکز توجه قرار گيرند احساس ناراحتي ميکنند. غالباً براي آنها، درخواست قرار ملاقات، صحبت کردن در مقابل جمع و يا حتي نشستن بر سر ميز غذا همراه با عدّهاي که آنها را خوب نميشناسند، کاري استرسزا و اضطراب آفرين است. امّا اکثر آنها بالاخره با چند بار اشتباه کردن، راهي براي کنار آمدن با اين مشکل پيدا ميکنند. هراس اجتماعي چيزي به مراتب فراتر از خجالتي بودن طبيعي و يا احساس ناخوشايندي که اغلب مردم گاه و بيگاه دارند است. هراس اجتماعي، کمروئي و خجالتي بودن مفرط است که با اضطراب همراه ميگردد و باعث ميشود که فرد کاري که دوست دارد را انجام ندهد و يا از حضور در موقعيتهايي که ممکن است مجبور به صحبت کردن با ديگران و يا براي ديگران گردد اجتناب کند. هنگامي که فردي آنقدر خجالتي باشد که با بعضي افراد خاص يا در برخي موقعيتهاي اجتماعي خاص صحبت نکند، به نوع خاصي از هراس اجتماعي دچار است که به سکوت گزينشي معروف است. اين عبارت همانطور که از نامش برميآيد يعني صحبت نکردن («ساکت» ماندن) در برخي موقعيتها و نه در همه جا (گزينشي). اين افراد با کساني که با آنها احساس راحتي کنند (مثل افراد خانواده يا دوستان) و يا در بعضي مکانها (مثل خانه) مشکلي در صحبت کردن با ديگران ندارند و با آنها به طور عادي مکالمه ميکنند. امّا در بعضي موقعيتها چنان احساس ناراحتي ميکنند که ممکن است اصلاً قادر به صحبت کردن نباشند. 1 لینک به دیدگاه
Dreamy Girl 6672 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 فروردین، ۱۳۹۳ «از زماني که به ياد دارم هيچ وقت در حضور ديگران احساس آرامش نکرده ام. همواره نگران قضاوت ديگران درباره خودم هستم. وقتي انتظار مي رود کاري انجام دهم درست مانند اين است که روي صحنه هستم و همه مرا تماشا مي کنند. در دوران مدرسه وقتي از من خواسته مي شد پاي تخته چيزي بنويسم، ذهنم خالي مي شد، سرم سوت مي کشيد و پاهايم تواني براي حرکت نداشت، در حالي که درس ها را از قبل آماده کرده بودم.در مهماني ها، به شدت احساس اضطراب مي کردم، به همين دليل يا از پذيرش دعوت خودداري يا در صورت حضور در مهماني، زمانم را با سکوت کامل سپري مي کردم.هيچ وقت دوست صميمي نداشته ام. در پيدا کردن شغل هم با مشکل روبه رو شدم. زيرا از شدت ترس و اضطراب به پرسش هاي مطرح شده در مصاحبه هاي شغلي نمي توانستم جواب بدهم. آنچه خوانديد شرح حال جواني است که به اختلال هراس اجتماعي از نوع فراگير مبتلاست. اين اختلال با اسامي مختلفي مانند هراس اجتماعي، فوبي اجتماعي، اختلال اضطراب اجتماعي يا اجتماع هراسي شناخته مي شود. سپيده دانايي در مطالبي به ويژگي هاي اين اختلال، شيوع، علل بروز اين اختلال و روش هاي درمان آن پرداخته است که در ادامه بخشي از آن را مي خوانيد: آيا من مبتلا به هراس اجتماعي هستم؟ همان طور که از نام آن پيداست، هراس اجتماعي، ترس از موقعيت هاي اجتماعي را شامل مي شود. برخي از اين موقعيت ها عبارت است از: سخنراني در جمع، استفاده از دستشويي هاي عمومي، خوردن يا نوشتن در حضور مردم، ملاقات با افراد ناآشنا، مهماني رفتن، استراحت کردن در اماکن عمومي و نشان دادن موافق نبودن با ديگران و ديگر موقعيت هايي که به نوعي حضور فرد در جمع و رفتار اجتماعي را مي طلبد. همه افراد در موقعيت هايي مثل سخنراني يا ورود به يک جمع غريبه کمي اضطراب را تجربه مي کنند که کاملا طبيعي است. اما افراد مبتلا به هراس اجتماعي به ميزان زياد و دردسرآفريني فکر مي کنند زير ذره بين و قضاوت ديگران قرار دارند و به خاطر ترس هاي خود از اين موقعيت ها دوري مي کنند و در صورتي که مجبور شوند در اين موقعيت ها قرار بگيرند با ناراحتي زياد آن را تحمل مي کنند و به شدت دچار احساس خجالت و اضطراب مي شوند و در نتيجه عملکرد مطلوبي نخواهند داشت. اين ترس از موقعيت هاي اجتماعي، گاهي فقط محدود به يک حيطه خاص است، مانند صحبت در جمع همکاران (در صورتي که در جمع دوستان و جمع هاي خانوادگي ممکن است شخص، عملکرد مطلوبي داشته باشد) و گاهي چندين حيطه مختلف زندگي شخص را دربر مي گيرد که در اين حالت به آن هراس اجتماعي فراگير مي گويند. افراد مبتلا به هراس اجتماعي ممکن است مهارت هاي اجتماعي ضعيف (مانند تماس چشمي ضعيف) داشته باشند و تقريبا هميشه نشانه هاي اضطراب (مانند تپش قلب، رعشه، تعريق، ناراحتي هاي معده اي، اسهال، تنش عضلاني و سرخ شدن) را در موقعيت هاي اجتماعي ترس آور احساس مي کنند. در برخي از افراد، اين ترس و اضطراب ممکن است آن چنان اوج بگيرد که به بروز تپش قلب شديد، تنگي نفس، ترس از مردن و ديوانه شدن منجر شود؛ که به مجموع اين حالات حمله وحشت زدگي (پانيک) اطلاق مي شود. شيوع و سن شروع هراس اجتماعي مطالعات نشان مي دهد هراس اجتماعي سومين اختلال رواني شايع در کل جهان است. هراس اجتماعي معمولا در دوره نوجواني يا جواني آغاز مي شود. مطالعات نشان مي دهد شيوع اين اختلال در زنان بيشتر از مردان است. شروع اين اختلال به طور معمول در اواسط نوجواني و گاهي با سابقه، کمرويي در دوران کودکي همراه است. ديگر مشکلاتي که ممکن است با اين اختلال همراه باشد * معمولا حدود نيمي از افراد مبتلا به هراس اجتماعي، يک يا چند اختلال اضطرابي ديگر و همچنين اختلال افسردگي را در دوره اي از زندگي خود تجربه کرده اند. * برخي از افراد مبتلا به اين اختلال براي سرکوب ترس و اضطراب خود از موقعيت هاي اجتماعي و افزايش اعتماد به نفس خود ممکن است از موادمخدر و روان گردان استفاده کنند تا با کسب اعتماد به نفس کاذب ازطريق مصرف مواد، اعتماد به نفس پايين خود را جبران کنند. * افراد مبتلا به هراس اجتماعي، اغلب در مدرسه بر اثر اضطراب امتحان يا اجتناب از حضور در کلاس پيشرفت نمي کنند و ممکن است ازمدرسه اخراج شوند. * آنها به علت ترس از صحبت کردن در گروه ها و ملاء عام در محيط کارشان نيز پيشرفت نمي کنند و به علت اين امر، ممکن است بيکار بمانند. * اين افراد معمولا دوستان کمتري دارند و کمتر ازدواج مي کنند زيرا از صحبت با غيرهمجنس خود نيز واهمه دارند. چه عواملي در بروز اين اختلال نقش دارد؟ ۱ - عوامل ژنتيکي: تحقيق درباره دوقلوها نشان مي دهد که عوامل ژنتيکي مشارکتي جزئي در هراس اجتماعي دارد و بروز اين اختلال در افرادي که يکي از بستگان درجه اول شان به اين اختلال مبتلاست، مشاهده شده است. ۲ - خلق و خو:تحقيقات نشان داده است کودکاني که در هنگام نوپايي، کمرو تشخيص داده شده بودند، هنگامي که به سنين نوجواني مي رسند ميزان بالاتري از نشانه هاي اين اختلال را نشان مي دهند. ۳ - استرس هاي زندگي و نقش والدين:يکي از عوامل محيطي که در شکل گيري اين اختلال موثر است، تجربه مستقيم برخي موقعيت هاي ناخوشايند در گذشته فرد است. مثلا برخي از تجربه هاي آسيب زا مانند دست انداخته شدن و مسخره شدن در کودکي، مسخره شدن به خاطر سرخ شدن در جمع يا ديگر نشانه هاي اضطراب، بي عرضه و کودن ناميده شدن توسط اطرافيان در مبتلايان به اين اختلال بيشتر گزارش شده است. از ديگر عوامل محيطي موثر در اين اختلال الگوبرداري از رفتار والدين است. تحقيقات نشان مي دهد: افراد مبتلا به اين اختلال به احتمال زياد والديني داشته اند که منزوي بوده و کمتر براي رفتارهايي مانند مردم آميزي و معاشرت با ديگران ارزش قائل بوده اند و فرزندان اين والدين نيز اين رفتارها را از آنان الگوبرداري کرده اند. بسياري از افراد مبتلا به هراس اجتماعي، مهارت هاي اجتماعي را نياموخته اند؛ شايد به اين دليل که هرگز شانس آموختن آن را نداشته اند. به عنوان مثال در فرهنگ ما مشاهده مي شود که در جمع هاي خانوادگي همواره از کودکي که در جمع ساکت نشسته است و صحبت نمي کند، با لقب «بچه خوب» ياد مي شود و اين رفتار والدين باعث تقويت رفتار کودک و صحبت نکردن مداوم او در جمع مي شود و اين صفت کمرويي و ساکت بودن جزئي از شخصيت کودک مي شود و کودک هرگز فرصت يادگيري مهارت هاي اجتماعي را نمي يابد. در نتيجه هنگامي که کودک رشد مي کند و به دوره جواني مي رسد از صحبت کردن در جمع و بروز احساسات و ابراز وجود در موقعيت هاي شغلي و اجتماعي دچار اضطراب مي شود. براساس پژوهش ها، والديني که از فرزندان خود بيش از حد حمايت مي کنند نيز آن ها را در معرض هراس اجتماعي قرار مي دهند. چون بدون اين که بخواهند با حمايت بيش از حد از فرزندان خود، اجازه ابراز وجود و توانمندي را به آنها نمي دهند.ميگناirاز سوي ديگر والدين بسيار سخت گير نيز فرزندان خود را با استرس مداوم روبه رو مي کنند و همين موضوع آنها را دچار ترس و نگراني مداوم از در معرض قضاوت قرار گرفتن، سرزنش شدن يا تنبيه شدن قرار مي دهد که از علائم اصلي اين مشکل است. روش هاي درماني با افزايش سن ممکن است از شدت اختلال کاسته شود.در مواردي که شدت اختلال چندان زياد نيست يک دوره کوتاه درمان براي فرد خيلي کمک کننده است. درمان شناختي-رفتاري، از روش هاي موثر و نسبتاً کوتاه مدت براي هراس اجتماعي است. در اين روش درماني، درمانگر سعي مي کند به فرد کمک کند افکار منفي خود را تشخيص دهد و ميزان درستي و انطباق آنها با واقعيت را بسنجد و در صورت غيرمنطقي بودن، اين افکار و عقايد دروني را به کمک فنوني که درمانگر به درمانجو در جلسه درمان آموزش مي دهد، تغيير دهد. نمونه هايي از اين نوع افکار عبارت است از اين که: - يا بايد کاري را انجام ندهم يا اگر انجام دادم، بي نقص انجام دهم. - اگر در حين سخنراني اشتباهي داشته باشم، فاجعه مي شود. - مطمئن هستم باز همه چيز خراب مي شود (پيش بيني منفي). اين روش درماني به فرد کمک مي کند با شروع از موقعيت هاي ساده تر به تدريج با موقعيتي روبه رو شود که قبلا از آن ترس داشته است و در اين موقعيت جديد کشف مي کند آنچه از آن مي ترسيد، معمولا اتفاق نمي افتد و در نتيجه کمتر از سابق از اين موقعيت ها مي ترسد.در يکي از مدل هاي بسيار موثر اين درمان، فرد با کمک بازخوردي که از نوار ويدئويي ضبط شده از خود مي گيرد، برداشت هاي منفي اش را درباره خويش تغيير مي دهد.به هر حال، اجتناب از موقعيت هاي اجتماعي داراي پيامدهاي منفي در زندگي کاري، اجتماعي و مالي فرد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعي است. اما کمک هاي درماني مناسب، داراي نتايج خوب و موثري براي اين اختلال است. به افرادي که داراي نشانه هاي اختلال اضطراب اجتماعي هستند توصيه مي شود با يک روان درمانگر مشورت کنند. در ضمن در موارد خفيف تر اقداماتي همچون موارد زير کمک کننده است. * صحبت مقابل آيينه؛ * انجام ورزش هاي هوازي مانند شنا و پياده روي؛ * يادگيري روش هاي آرام سازي خود و استفاده از آن در موقعيت هاي استرس زا. لینک به دیدگاه
Dreamy Girl 6672 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 فروردین، ۱۳۹۳ فوبي يا ترس اجتماعي چيست؟ فوبي، ترس مفرط و غيرمنطقي از يك شئ، فعاليت يا موقعيت است كه شخص مبتلا، خود چنين ترسي را بسيار افراطي و غيرمنطقي تشخيص ميدهد... در مورد فوبي اجتماعي يا ترس اجتماعي نيز ميتوان گفت اين نوع فوبي اساسا ترس از مورد نظاره ديگران واقع شدن است. اين نوع ترس ممكن است تا حدودي ذاتي بوده باشد، اما اغلب نگاه خيره چه واقعي و چه با تصور فرد (خيالي) در موقعيتهاي خاص ناراحتي فوقالعاده در شخص ايجاد ميكند. فوبي، ترس مفرط و غيرمنطقي از يك شئ، فعاليت يا موقعيت است كه شخص مبتلا، خود چنين ترسي را بسيار افراطي و غيرمنطقي تشخيص ميدهد. اصطلاح فوبي معمولا در توصيف ترسهاي بيمارگونه به كار ميرود و بسياري از افراد مبتلا در مورد فوبي خود احساس شرمساري كرده و حتي آن را از اطرافيان خود پنهان ميكنند. در مورد فوبي اجتماعي يا ترس اجتماعي نيز ميتوان گفت اين نوع فوبي اساسا ترس از مورد نظاره ديگران واقع شدن است. اين نوع ترس ممكن است تا حدودي ذاتي بوده باشد، اما اغلب نگاه خيره چه واقعي و چه با تصور فرد (خيالي) در موقعيتهاي خاص ناراحتي فوقالعاده در شخص ايجاد ميكند. در واقع تنها نگراني بيمار مبتلا به فوبي اجتماعي مورد تماشاي ديگران واقع شدن است. به همين دليل اين فرد معمولا از غذا خوردن در رستورانها، انجام وظيفه در صورت مورد توجه بودن، صحبت يا عملكرد در حضور ديگران اجتناب ميكند و از ازدحام به دليل ترس از نگاه انتقادآميز ديگران دوري ميكند. تمام اين تجربهها احساس شرم شديد و ميل به گريز را در شخص به وجود ميآورند مثلا كسي كه از خوردن در حضور ديگران ميترسد با مشاهده غذا احساس خفگي ميكند، در بعضي موارد نيز فوبي اجتماعي به خاطر آن است كه مبادا ديگران ترس او را (مانند سرخ شدن يا لرزش اندام) ببينند. طبق تحقيقات انجام شده اكثر فوبيهاي اجتماعي در نوجواني يا اوايل دهه سوم عمر شروع ميشوند و ظاهرا هر دو جنس (زن و مرد) را به يك اندازه تحت تاثير قرار ميدهد. در دوران ميانسالي بتدريج از شدت اين فوبيها كاسته ميشود. فوبي اجتماعي مانند يك اضطراب اجتماعي شديد و دست و پاگير است. شخصي كه به آن مبتلاست از اين كه به كساني كه او را ميبينند يا مخاطبهايش، ضعفهاي خود را مانند سرخ شدن، لرزيدن، عرق كردن يا قابليتهايش را مانند اين كه خيلي باهوش و با فرهنگ است، نشان دهد، ميهراسد. به اين دلايل، موقعيتهاي اجتماعي كه در آنها شخص احساس ضعف ميكند سرچشمه يك رنج بزرگ ميشوند و بيشتر مواقع، فرد از موقعيتها دوري ميكند. خارج شدن از خانه و رفتن به خريد ميتواند ترس را در فرد مضطرب شديدتر كند و رفتن به اجتماع براي پيدا كردن يك شغل، كاري غيرممكن ميشود. از طرفي هم براي افراد مبتلا به فوبي اجتماعي، بيكاري يك فاجعه است. بيشتر مواقع آنها قادر نيستند حتي مرحله مصاحبه استخدامي را بگذرانند. شدت فوبي اجتماعي بستگي به عوامل آن، اهميت و تعداد موقعيتهاي وحشتناك دارد. اگر اين ترس فقط مربوط به كاركردها و موقعيتهاي علمكرد باشد مانند حرف زدن در ميان يك گروه يا انجام يك كار در مقابل عموم، اختلال به صورت خفيف باقي ميماند. ولي اگر به صورت رد و بدلهاي روزانه با همنوعهاي خود باشد، وجود بيماري فوبي اجتماعي رو به كاهش ميرود، ولي از طرفي هم بيش از پيش آن را مشكل ميكند. حالت فوبي اجتماعي عمومي شده نيز با اين علامت مشخص ميشود كه بيشتر موقعيتهاي اجتماعي حتي عاديترين آنها براي بيمار اضطراب ايجاد ميكند. شخص هر كاري كه ميكند، احساس ميكند مورد قضاوت قرار ميگيرد. كساني كه به اين نوع فوبي (فوبي اجتماعي عمومي شده) مبتلا هستند، بيشتر مواقع شخصيتي دارند كه به آن اجتنابكردني گفته ميشود. آنها نسبت به قضاوت ديگران فوقالعاده حساسند. در روابط اجتماعي فقط موقعي وارد ميشوند كه مطمئن باشند آنطور كه هستند پذيرفته ميشوند و خودشان را پايينتر از ديگران ميبينند. فوبيهاي اجتماعي ديگري هستند كه انتخابي ناميده ميشوند كه در برگيرنده تعداد محدودي از موقعيتها هستند مانند حرف زدن در مقابل عموم. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام فوبيهاي اجتماعي انتخابي را نبايد با يك ترس عادي و ساده اشتباه گرفت. بيشتر مردم قبل از حرف زدن در مقابل عموم، ترس و وحشت را حس ميكنند. ولي همين كه شروع به حرف زدن كردند ترسشان از بين ميرود. در مورد فوبي اجتماعي، برعكس، اضطراب سر جاي خودش باقي ميماند يا حتي در زمان سخنراني شدت هم پيدا ميكند و فقط موقعي پايان ميپذيرد كه جايش را به خجالت و شكست بدهد و بالاخره بعضي از انواع فوبيهاي اجتماعي، نبرد ناميده ميشوند. كساني كه از آن رنج ميبرند با وجود وحشتشان در موقعيتهاي اجتماعي كه در آنها ميهراسند هميشه در حال مقابله و آزمايش هستند. به همين علت، اين بيماران ميتوانند مسووليتهاي اجتماعي را انجام بدهند و بيشتر مواقع رفتار سردي نسبت به ديگران يا يك خشونت نسبي را انتخاب ميكنند كه به آنها امكان ميدهد فاصله خود را با اطرافيانشان حفظ كنند. اين بيتفاوتي و سردي نسبت به ديگران ظاهري است، زيرا در پس آن وحشت شديدي وجود دارد. بعضي از پژوهشها نشانگر اين امر است كه افراد مبتلا به اين فوبيهاي اجتماعي (روبهرو شدن با ديگران)، به طور غيرطبيعي اختلالات شديد قلبي ناشي از نگراني دارند. شايعترين فوبيهاي اجتماعي ـ ترس از سخنراني براي عموم: بسياري از سخنرانان، خوانندهها، بازيگران تئاتر و سينما معتقدند وجود اندكي تشويش براي بهترين عملكرد لازم است. اما وحشت شديد از صحنه، چيز ديگري است. اين ترس موجب اجتناب از صحنه ميگردد و چهبسا سبب شود فرد به دليل اين ترس شديد، بسياري از شانسهاي زندگي خود را از دست بدهد. ـ ترس از غذا خوردن در جمع: گاهي ترس از غذا خوردن يا نوشيدن در حضور ديگران به اين دليل است كه شخص ميترسد وقتي چنگال يا فنجان را به دهان ميبرد، دستهايش دچار لرزش گردد. ترس از ريختن نوشيدني يا غذا در واقع ترس از عملكرد است، يعني ميل به اجتناب از جلب توجه در مورد يك ضعف خيالي. ـ ترس از عملكرد جنسي : اختلال كنش جنسي معمولا فوبي شمرده نميشود، اما بعضي از انواع اختلالات كنشي جنسي در مفهوم فوبي اجتماعي ميگنجند. شخص از انجام عمل ميترسد، زيرا كسي ناظر عملكرد اوست و همين اضطراب عملكرد خود موجب افزايش احتمال شكست ميگردد. انزال زودرس، ناتواني جنسي در مرد و سردمزاجي در زن، شايعترين انواع فوبيهاي اجتماعي ـ جنسي هستند. نكته: اين دسته از كودكان تا مدتها پس از سني كه ترس از غريبهها طبيعي است، از روبهرو شدن با افراد ناشناس اجتناب ميورزند. هنگام حضور ساير كودكان يا بزرگسالان سرخ ميشوند، سكوت ميكنند، به والدينشان ميچسبند يا سعي ميكنند مخفي شوند ـ ترس از نگاه ديگران هنگام كار كردن: ترس از نگاه (زل زدن) ديگران وقتي به ناتواني فرد منجر شود، يك فوبي واقعي است. اين فوبي ممكن است به هر نوع كار مكانيكي مربوط شود. خلاصهبرداري، نوشتن روي تخته سياه، دوختن، بافتن يا حتي بستن دگمه كت در هنگامي كه كسي دارد نگاه ميكند. ـ ترس از ازدحام: شخص مبتلا به فوبي اجتماعي از ازدحام ممكن است فعاليتهاي شخص را به گونهاي محدود كند كه فقط بتواند ساعاتي را كه افراد معدودي بيرون هستند براي خريد از خانه خارج شود. ـ ترس از گل انداختن صورت ـ ترس از لمس شدن كودكان مبتلا به فوبي اجتماعي اين دسته از كودكان تا مدتها پس از سني كه ترس از غريبهها طبيعي است، از روبهرو شدن با افراد ناشناس اجتناب ميورزند. هنگام حضور ساير كودكان يا بزرگسالان سرخ ميشوند، سكوت ميكنند، به والدينشان ميچسبند يا سعي ميكنند مخفي شوند. خردسالان مبتلا به اين نوع فوبي، علاوه بر اضطراب شديدشان در موقعيتهايي كه اغلب مردم در آن موقعيت مضطرب ميشوند (مانند صحبت كردن در حضور ديگران)، ممكن است در پيشپاافتادهترين فعاليتها نيز مضطرب شوند. اگر آنها در حضور جمع صحبت كنند، ميترسند در ميان صحبتهايشان تپق بزنند. آنها فكر ميكنند چنانچه سوالي را مطرح كنند، ممكن است احمق به نظر برسند. ميترسند اگر در حضور جمع غذا بخورند، غذا را روي زمين بريزند يا اگر وارد اتاقي شوند، ممكن است پايشان به جايي گير كند و روي زمين بيفتند و دست و پاچلفتي به نظر آيند. جاي تعجب نيست كه اين كودكان در حضور مراجع قدرت يا همسالاني كه وضعيت اجتماعي بالايي دارند، مضطرب شوند. كودكان مبتلا به فوبي اجتماعي به احتمال قوي از مدرسه، صحبت در جمع، قرمز شدن يا خوردن و نوشيدن در حضور ديگران هراس دارند. ترس از شيوه عملكرد به نحوي كه موجب خجالت يا تحقير شود در اين گروه از كودكان آنقدر فراگير است كه به طور جدي در فرصتها و فعاليتهاي اجتماعي ديگر آنها اخلال ايجاد ميكند و غالبا منجر به تنهايي و رنج ميشود. اگرچه كودكان مبتلا به فوبي اجتماعي مايلند مورد علاقه ديگران باشند، اما نگراني دائم درباره در معرض ديد ديگران قرار گرفتن يا پرداختن به كارهايي كه آنها را احمق جلوه دهد، مانع شكلگيري هر گونه رفتاري ميشود كه دوست دارند با ديگران داشته باشند. چنانچه ديگران سعي كنند اين كودكان را به موقعيتهاي اجتماعي تشويق يا وادار كنند، آنها ممكن است گريه كنند، قشقرق به راه بيندازند يا حتي بيشتر عقبنشيني كنند. در موارد خيلي شديد، كودكان به فوبي اجتماعي فراگير مبتلا ميشوند. اين كودكان از اغلب موقعيتهاي اجتماعي هراس دارند، از ملاقات يا صحبت با اشخاص جديد ميترسند، از تماس با هر فردي خارج از نظام خانواده خود اجتناب ميورزند و حضور در مدرسه و مشاركت در فعاليتهاي تفريحي، در مجموع برايشان خيلي دشوار است. اضطراب مربوط به فوبي اجتماعي به قدري شديد است كه موجب بروز فعاليتهايي نظير سرخ شدن چهره، لكنت زبان، تعريق، دلدرد، افزايش ضربان قلب، لرزش يا حمله وحشتزدگي كامل ميشود. نوجوانان مبتلا به فوبي اجتماعي همواره عقيده دارند كه واكنشهاي جسماني مشهودشان موجب ميشود تا احساس بيلياقتي نهفته آنها در معرض ديد ديگران قرار گيرد و باعث تحقيرشان شود. حتي اين ديدگاه كه سايرين از ناآرامي آنها كاملا آگاه هستند، موجب اضطراب بيشتر در اين كودكان ميشود. كودكان مبتلا به فوبي اجتماعي در يك دور باطل، منتظر بروز مشكل ناراحتي يا عملكرد ضعيف خود هستند، انتظاري كه با نزديك شدن به موقعيت ترسناك، اضطراب بيشتري را در آنها برميانگيزد و اين تنها به افزايش دلشوره و تشديد بيشتر نشانههاي جسماني آنها در آن موقعيت ميانجامد. در نتيجه اين كودكان از موقعيتها يا فعاليتهاي اجتماعي از قبيل تماس تلفني با يك همكلاسي براي تكميل تكليفهاي ناقص، درخواست از معلم براي توضيح مطالب درسي و جواب دادن به تلفن اجتناب ميورزند. اگرچه اضطراب اجتماعي و كمرويي گذرا به عنوان بخشي از رشد بهنجار تلقي ميشوند، نوجوانان مبتلا به فوبي اجتماعي دچار اضطرابي ماندگار ميشوند. اغلب، اضطرابهاي آنان با تمركز برخود همراه است كه به افزايش انتقاد از خود ميانجامد و نشانههاي هيجاني را تشديد ميكند. اين فرآيند نزولي مارپيچي به بروز مشكلاتي جدي در كفايت اجتماعي و برقراري روابط دوستانه با ديگران منجر ميشود. براي كمك كردن به كودكان مبتلا به فوبي اجتماعي (بخصوص ترس از صحبت كردن در جمع) والدين ميتوانند از راهكارهاي ذيل استفاده نمايند. ـ اولين قدم، آموختن روشي است كه واكنشهاي بدني اضطراب را كنترل ميكند. روي روشهاي كنترل تنفس بيشتر تاكيد كنيد. سپس كودك را مجبور كنيد تا آرام تنفس كند، بدنش را شل كند و پس از آن بايستد و شروع به صحبت كند. ـ عامل ترس كودك را پيدا كنيد. آيا از اين كه تپق بزند نگران است يا اين كه احمق يا عصبي به نظر برسد؟ ـ با افزايش اعتماد به نفس كودك و تقويت تواناييهايش به او كمك كنيد تا بر اين ترس غالب شود. ـ براي صحبت كردن، فرصتهايي را در اختيار كودك قرار دهيد. از همان سنين كم، از او بخواهيد سرميز شام چيزي را براي ديگران تعريف كند. ـ او را از پيش براي تپقها آماده كنيد. به او بگوييد در صورتي كه مطلبي را فراموش كند و دستپاچه شود، چكار كند. ـ بكوشيد حساسيت او را به اشتباهات گفتاريش كاهش دهيد و توجه او را به اشتباهات گفتاري ديگران جلب كنيد. لینک به دیدگاه
Dreamy Girl 6672 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 فروردین، ۱۳۹۳ -توصيف و تشخيص - علائم: فوبي اجتماعي ترس از يك يا چند موقعيت اجتماعي است: صحبت در جمع، انواع ديگر عملكردهاي عمومي و گردهم آييهاي اجتماعي، ملاقات افراد جديد، خوردن در جمع استفاده از خوابگاههاي عمومي، مخالفت با ديگران در صحبت به اشكال مقتدرانه، اين افراد معمولاً نگرانندكاري كنند يا چيزي بگويند كه باعث خجالت و حقارت شود. بعضي افراد با فوبي اجتماعي تنها از يك يا دو موقعيت اجتماعي ميترسند و بعضي هم داراي ترسهاي منتشر هستند آنها از شرايطي كه ميترسند دوري ميكند يا آنها را با ناراحتي قابل ملاحظهاي تحمل ميكنند. آنها هنگام حضور در شرايط اجتماعي علائم فيزيكي اضطراب از جمله تپش قلب، لرزش، عرق، انقباض ماهيچهها، درد معده، خشكي دهان، تكانهاي سرد يا گرم و سردرد را گزارش ميكنند. -شيوع و سير دوره: فوبي اجتماعي سومين اختلال شايع روانپزشكي در ايالات متحده است و نسبت زن به مرد تقريباً 1 به 2 است. سن شروع براي فوبي اجتماعي 11 تا 15 سال است. ميانگين سن مراجعه به درمان 30 سالگي است. اكثر افراد با فوبي اجتماعي هرگز درمان نميشوند. - شرايط همبود: همبودي با فوبي اجتماعي شايع است. در يك نمونه منطقهاي 59% بيماران فوبي اجتماعي وقوع مادامالعمر فوبي ساده، 45% آگورافوبيا، 17% افسردگي اساسي، 12% افسرده خويي، 11% اختلال وسواس جبري و 5% اختلال پاتيك را گزارش كردند. - تشخيص افتراقي: فوبي اجتماعي از اختلال پاتيك و آگورافوبيا متمايز است. بيماران پاتيك از صدمه جسمي ناشي از علائم اضطراب ميترسند. اما در فوبي اجتماعي حملات بهوسيله موقعيتهاي اجرايي يا اجتماعي بهوجود ميآيد بيماران فوبي اجتماعي ممكن است اجتنابهاي اساسي شبيه آگورافوبيا داشته باشند كه عملكرد آنها را محدود ميكند. اما در فوبي اجتماعي موقعيتهاي موقعيتها شامل تعامل اجتماعي و ترس از قضاوت است در حالي كه در آگورافوبيا از حملات پاتيك غير منتظره ميترسند كه توانايي فرار يا كمك را نداشته باشند. بيماران داراي اختلال اضطراب منشر نيز نگراني افراطي در اربتاط با شرايط اجتماعي دارند. اگر ترس از خجالت زده يا تحقير شدن وجود داشته باشد تشخيص اضافي فوبي اجتماعي بايد داده شود. -درك فوبي اجتماعي در اصطلاحات شناختي –رفتاري: چندين مدل شناختي و رفتاري متفاوت براي توضيح فوبي اجتماعي ارائه شدهاند. - عوامل رفتاري: مدلهاي شرطي سازي: يك يا چند بار تجربه تعاملات اجتماعي خجالتآور يا تروماتيك ممكن است باعث شود شخص، پاسخ اضطرابي خجالت و / يا حقارت شرطي شده را كسب كنند. سپس اين پاسخهاي شرطي ميتوانند بهوسيله موقعيتهاي مشابه در آينده ايجاد شوند. با بهكارگيري اين مفهوم براي فوبي اجتماعي كه انسانها كلاً نميتواند در تنهايي زندگي كنند. بنابراين داشتن مكانيزم رفتاري كه از طرد اجتماعي جلوگيري ميكند روشي سازگارانه است. - درمانهاي مبتني بر شرطي سازي: بر اساس مدلهاي شرطي دو تكنيك رفتاري براي فوبي اجتماعي كار گرفته شده است. 1)مواجهه 2) تن آرامي كاربردي. درمانگر با مواجهه درصدد است كه پاسخهاي ترس شرطي شده علائم اجتماعي را از بين ببرد. اين عمل به واسطه واداشتن بيمار برای مواجهه مكرر با علائم ترس تا زماني كه اضطراب كاهش يابد انجام مي گيرد. هدف تن آرامي كاربردي جايگزين كردن پاسخ شرطي جديد با پاسخ شرطي قديمي (ترس) است تا بيمار بهطور خودكاره به سرعت با يك كلمه نشانه آرامش يابند. مدل نقص مهارت: بيمار فوبي اجتماعي در معلوماتشان از مهارتهاي اجتماعي نقصهايي دارند. -آموزش مهارتهاي اجتماعي: اين آموزش بهعنوان درماني براي فوبي اجتماعي براساس مدل نقص مهارت توسعه يافته است. محتوا از برنامهاي به برنامه ديگر متغير است. اما در كل شامل مهارتهايي از جمله معرفي خود ، انتخابات موضوعات مناسب براي گفتگو، گوش دادن خوب، احساس يگانگي، خودافشايي، شروع فعاليتهاي اجتماعي، شروع و حفظ روابط دوستانه، ابراز مخالفت، جرأت ورزي و صحبت در جمع است. - عوامل شناختي مدل شناختي: يعني عوامل شناختي در مركز فوبي اجتماعي است. يعني اين باور كه فرد توسط ديگران بهصورت منفي قضاوت شود. تحريفات شناختي فوبي احتماعي را ميتوان در سطح مفهوم سازي كرد: تفكرات اتوماتيك تحريف شده فرضيات ناسازگارانه اساسي، طرحوارههاي بدكار كرد. زير بناي اين افكار خودكار فرضياتي هستند كه استانداردهاي كمال گرايانه و بالايي براي عملكرد و نياز بيش از حد براي تائيد را بيان ميدارند. اين باورها غير قابل قبول، غير جذاب و با بيصلاحيت هستند. تغيير در ترس از ارزيابي منفي، صرف نظر از نوع درمان بهترين پيشگوي نتجيه در درمان فوبي اجتماعي است. چندين عامل در حفظ باورهاي بدكار كرد در فوبي اجتماعي نقش مهمي را ايفا ميكنند: ا- تغيير در توجه (از احساس اضطراب درونيشان بهعوان مدركي براي عملكرد ضعيفشان استفاده ميكنند) 2- اجتناب از تعاملات اجتماعي 3- استفاده از رفتارهاي ايمني 4- پيشگوييهاي خودكام بخش (بيمار به روش عمل ميكند كه باعث ميشود باورهاي منفي او درست از آب درآيد) 5- فرايند تفسير (بازخورد نامشخص را منفي تفسير كردن) -درمانهاي شناختي: سه نوع بازسازي شناختي شامل: درمان عقلي –عاطفي، درمان شناختي تا تعليم خودآموزي است. - مطالعات نتيجهاي: تمامي انواع درمانهاي شناختي و رفتاري بر شرايط ليست انتظار مقدمترند. بهطور كلي نتايج مقالات نتيجهاي اثر بخشي درمانهاي شناختي، رفتاري و شناختي –رفتاري را براي فوبي اجتماعي حمايت ميكنند. - ارزيابي و درمان: عقلاني سازي و طرحريزي درمان: پكيج درماني طرح شده در اين فصل تركيب مواجهه و بازسازي شناختي است. آموزش تن آرامي و آموزشهاي مهارتهاي اجتماعي مواردي هستند كه در صورت نياز ميتوانند استفاده شوند –مواجهه براي علائم اجتناب و ناراحتي شديد در رويارويي با شرايط جتماعي است. بازسازي شناختي احتمال وقوع خجالت و حقارت را مورد هدف قرار داده و باعث تخفيف اضطراب و كاهش اجتناب ميشود. آموزش تن آرامي، ابزاري را براي بيماران فراهم ميكند كه ميتوانند براي كاهش علائم فيزيكي اضطراب مورد استفاده قرار دهند و نيز آموزش مهارتهاي اجتماعي كه احتمال وقوع شكست اجتماعي را كاهش ميدهد. -سنجش: براي تشخيص فوبي اجتماعي بررسي در مورد ديگر ترسهاي منتشر، همانطور كه اغلب وجود دارند، اهميت دارد. - ارزيابي باليني اوليه: ارزيابي اوليه بايد حاوي سئوالاتي با توجه به همه علائم فيزيكي، شناختي و رفتاري باشد وجود هرگونه اختلال همبود به علاوه عملكردهاي بين فردي، تحصيلي و شغلي بيمار بايد مورد ارزيابي قرار گيرد. - آزمونهاي و ارزيابي هاي ديگر: ابزارهاي خودگزارشي و مصاحبهاي از ارزيابي فوبي اجتماعي مفيد است. ملاحظات دارويي: مهاركننده مونوامين اكسيد، فنلزين، (ترانيل سپرومين در تحقيقات آزاد) مؤثر بودهاند نيزويازمين، كلونازپام نيز پاسخ خوبي داده است. - اجتماعي شدن به منظور درمان: بيماران بايد در رابطه با فوبي اجتماعي، دليل منطقي درمان و گزينههاي درماني (شامل دارو) آموزش داده شوند. - بازسازي شناختي: بازسازي شناختي باورهاي بيماران را در رابطه با مورد قضاوت منفي قرار گرفتن توسط ديگران مورد هدف قرار ميدهند. اين تكنيكي شامل موارد زير است: 1- مشاهده رفتار ديگران (براي چالش با تفكرات منفي) 2- آزمايش پيشبينيها (متوجه ميشوند پيشبينيها غير واقعي و متمايل به منفي است). 3- استاندارد مضاعف (اگر كسي در حالت اضطراب ببيند چه قضاوتي درباره او ميكنند؟ (بيرحمي كمتر). 4- ارزيابي ديگران (ديگران نيز احساس مشابهي با آنها دارند). 5- اضطراب چقدر قابل رؤيت است؟ (اضطراب بيمار بريا ديگران خيلي قابل مشاهده نيست). 6- آزمايشات رفتاري: در معرض رفتار مورد ترس قرار گرفتن (معمولاً ترسهايشان مورد تأثير نيستند) 7- نزول عمودي (براي افشاي فرضياتي كه زير بناي ترس بيماران از طرد هستند) اينكه اگر بيمار توسط يك فرد طرد شود، توسط همه افراد مورد طرد قرار ميگيرند. در اينجا پرهيز از عموميت دادن بررسي ميشود. 8- توضيحات ديگر: هر طرد يا رفتار غير دوستانه نشانهاي از بيكفايتي بيمار نيست. 9- جنگ با افراط: بيمار در مفهوم طرد زيادهروي ميكند. درمانگر يادآوري ميكند كه جذابيت مسئلهاي سليقهاي است نه قضاوت كامل. 10- بازي نقش «تصوير» ترسيده شده: در اين تمرين درمانگر نقش كسي را بازي ميكند كه همه چيزهاي را كه بيمار فكر ميكند ديگران در موردش ميانديشد را به زبان ميآورد و بيمار بايد از خودش دفاع كند. -مواجهه: سه نوع مواجهه ميتواند مورد استفاده قرار گيرد: تصوري، نقش بازي كردن در جلسه و زنده –بازسازي شناختي ميتواند با تمرينهاي مواجهه تركيب شود. يعني ممكن است از بيماران خود قبل از شروع مواجهه تفكرات منفيشان را فهرست كنند و واكنشهاي منطقي را گسترش دهند. بعد از هرگونه تفكرات منفي جديد را گزارش كنند و با واكنشهاي منطقي بر آنها فايقآیند. - آموزش مهارتهاي اجتماعي: مهارتهاي اساسي (مانند برخورد چشم در چشم و پرسيدن سئوال و گوش دادن فعال) تا مهارت پيچيده (مثل مصاحبه براي كار) آموزش داده ميشوند. - آموزش تن آرامي: باري بيماراني كه عملكردشان در موقعيتهاي اجتماعي با علائم جسماني همراه است مفيد ميباشد. - تشخيص و اصلاح مشكلات طي درمان: علاوه بر مشكلات استاندارد در رابطه با مواجهه، بيماران فوبي اجتماعي مشكلاتي در رابطه با ادراك درمان بهعنوان موقعيت اجتماعي ديگري كه مورد قضاوت قرار خواهند گرفت، دارند. بايد به بيمار احساس راحتي داد و در طول درمان به هرگونه تغيير در ويژگيهاي هيجاني و رفتاري بيماري توجه داشت تا درمانگر شواهد بيشتري براي مقابله با باورهاي منفي بيمار فراهم كند و از افزايش ادراك منفي بيمار در مورد احساس درمانگر راجع به او جلوگيري كند. - خروج از مرحله درمان: قبل از خاتمه درمان چندين ملاك بايد بهدست آيد: 1)بيمار كاهش معنيداري را در رابطه با اضطراب تجربه كرده باشد؛ 2) مواجهه براي همه موارد سلسله مراتب موقعيتهاي ترسيده شده بيمار كامل شده باشد؛ 3) بيمار رفتارهاي اجتنابي نشان ندهد. 4) بيمار قادر باشد مهارتهاي مواجهه و بازسازي شناختي را بهطور مستقل بهكار گيرد. براي خاتمه درمان، درمان بايد به يك هفته در ميان و در نهايت يكبار در ماه كاهش يابد. در پايان هر موقع ضرورتي پيش آمد بيمار بايد امكان تماس دوباره با درمانگر را داشته باشد. لینک به دیدگاه
Dreamy Girl 6672 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 فروردین، ۱۳۹۳ لطفاً روانشناسان و روانپزشکان عزیز بدون کپی کردن مطالب توضیح بدن. آیا به تنهایی با دارو قابل درمان است ؟ چه داروهایی ؟ بله ، داروهای سرترالین ، پاروکستین ، بنزودیازپین موثرهستند بخصوص اگر با درمان های روان شناختی همراه باشن. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده