رفتن به مطلب

داستانی کوتاه از منوچهر احترامي داستان نويس كودكان و نوجوانان


real

ارسال های توصیه شده

مارهاقورباغه ها را مي خوردند و قورباغه ها غمگين بودند ,

قورباغه ها به لك لك ها شكايت كردند,

لك لك هامارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند,

لك لك ها گرسنه ماندند و شروع كردند به خوردن قورباغه ها,

قورباغه ها دچار اختلاف ديدگاه شدند,

عده اي از آنها با لك لك ها كنار آمدند و عده اي ديگر خواهان باز گشت مارها شدند,

مارها باز گشتند و همپاي لك لك ها شروع به خوردن قورباغه ها كردند,

حالا ديگر قورباغه ها متقاعد شده اند كه براي خورده شدن به دنيا مي آيند,

تنها يك مشكل براي آنها حل نشده باقي مانده است,

 

اينكه نمي دانند توسط دوستانشان خورده مي شوند يا دشمنانشان

  • Like 3
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...