رفتن به مطلب

بیست و نهمین میزگرد خانواده با موضوع:شکست عاطفی فرزندان


peyman sadeghian

ارسال های توصیه شده

با سلام داشتم به این موضوع فکر میکردم که این روزها دیگه مثل سابق نیست که خانواده ها رکن اساسی در انتخاب همسر داشته باشند و اغلب به خاطر اینکه دیگه محدودیتهای مثلا 40 یا 50 سال پیش دیگه در جامعه نیست و دختر و پسر خیلی راحت با هم ارتباط برقرار میکنند که در بسیاری از این ارتباطها دلبستگی هایی گاه خواسته و گهگاه ناخواسته ایجاد میشود و منجر به ارتباطات پنهانی میشود که در بیشتر مواقع این ارتباطات سراز ناکجا آباد روحی در میاوردارتباطی که ممکنه با قطع ارتباطی ناگهانی یا تدریجی یکطرف این ارتباط(دختریاپسر) مواجه شود ،دلایل این قطع ارتباطهای ناگهانی وتدریجی خود مبحثی جداگانه و مفصل را طلب میکند.....برآیند ونتیجه این ارتباطات و قطع ارتباطهای خودسرانه چیزی جز شکستی عاطفی برای جوانان نخواهد بود:icon_pf (34):حال خانواده میبینند بچه ای که تا دیروز شاداب و سرزنده بوده است یکباره سرخورده و دلمرده میشود اغلب دچار افسردگی هایی مزمن و گاه حاد میگردد در مورد پسران گرایش به مصرف مواد مخدر یا الکل برای فرار از واقعیت این شکست بسیار به چشم میخورد خانواده از هیچ چیز خبر ندارد(در بیشتر موارد)حال با جوانی روبروست که خودرا درگیر ارتباطی کرده و شکست خورده ..بحث ما از اینجا آغاز میشه خودرا بجای آن خانواده بگذارید که جوان شما خودسرانه ارتباطی را آغاز کرده و درآن شکست خورده حال شما با جوانی رو برو هستید که شدیدا افسرده و عصبی شده ...گاه خودرا در اتاق حبس میکندو اغلب بدون دلیل گریه میکند(درمورد دخترها بیشتر این قضیه دیده میشود تا پسرها)طرزبرخورد شما دراون لحظه با این جوان چگونه خواهد بود؟بگویید شما در جایگاه والدین ، چگونه با یک جوان شکست عاطفی خورده که خود و رفتار خودسرانه خودرا ذره ای نمیبیند و طبیعتا پند ونصیحت هیچ اثر مثبتی در این مرحله ندارد، برخورد خواهید کرد؟

لینک به دیدگاه

گاهی وقتا شکست خوبه....:hanghead:

 

آدما با شکست خوردن زندگی کردن وبه نوعی بزرگ شدن رو یاد میگیرن، حالا اگه یه جوونی سهوا یه رابطه ای رو شروع کرده و ناخواسته این رابطه بهم خورده حالا به هر دلیلی باید به اون جوون فرصت داد تا خودشو دوباره پیدا کنه!

 

زمان میبره و خیلی دوران سختی پیش رو خواهد داشت

 

تو این مرحله والدین فقط باید باهاش همدردی کنن نه اینکه مدام برن رو مخ این بچه که وای کارت از اول اشتباه بود.... یا چرا از اول به ما نگفتی که کار به اینجا نکشه....؟ و.....

 

نباید تنهاش گذاشت اکثر اوقات باید دورشو شلوغ کرد نباید احساس تنهایی کنه البته لازم به تذکره که گاهی باید تنهاش گذاشت تا به کاراش و رابطه از دست رفته فکر کنه.....

 

گاهی هم به میل خود طرف میشه از یه مشاورهم کمک گرفت....

 

تو این مواقع خواهشا والدین یه سفر کوتاهی به دوران جوونی خودشون داشته باشن اون موقع است که رفتارها کلی تغییر میکنه و حرفایی که میزنن دیگه بوی نصیحت نمیده!

 

یادمون نره که همه عاشق میشن و این حق همه است.....:ws37:

لینک به دیدگاه

سلام

 

پیمان جان ... من به شخصه خودم تا الان همچین رابطه ای نداشتم .... حالا به ماند چراااا ..

ولی خوب کسانی رو که اینطور بودن زیاد دیدم بهترین کار فضای ارام و فکر کردن به اینده هستش ... من دوستم یه بار همچین موضوعی واسش پیش اومد .. با هم رفتیم

کنار اب نشستیم باهاش خیلی اروم صحبت کردم ... یه جور همدردی نه نصیحت ... خانواده یا همون والدین اگه از همون اول با بچه هاشون مثل یه دوست باشن خیلی بهتر می تونن نفوذ کنن ... ببخشید اگه درست نتونستم توضیح بدم در حد خودم بود ... موفق باشید :icon_gol:

لینک به دیدگاه

از اونجایی که عنوان شد نصحیت در این فرد تاثیری نداره، بهتره بهش اجازه بدیم ،فقط حرف بزنه،شاید اینجوری کمی از ناراحتیش کاسته بشه......

 

بعد چند روز میشه دوباره باهاش حرف زد ،شاید اون زمان باشه که صحبت دوستانه روش اثر کنه......hanghead.gif

لینک به دیدگاه

خب این خیلی تخصصیه

من فک میکنم پدر و مادر اگه انقد با بچشون صمیمی نباشن که قبل از برقراری ارتباط بتونن با بچشون هم فکری کنن وتو ایجاد ی رابطه درست هدایتش کنن بعدشم نمیتونم خیلی کمکش کنن

لینک به دیدگاه

منم با نظر الهه موافقم

وقتی بچه ای با پدر و مادرش انقدر احساس راحتی نکنه که ارتباطش و با اونها در میون بذاره بعد از شکست که اصلا این کار و نمیکنه چون احتمالا مطمئنه که وضعش بدتر میشه و بهتر نمیشه

برای بعد از این سرخوردگی شاید تمام سعیم و بکنم که بهم اعتماد کنه یه جورایی با رفتارم یا حرفای سربسته بهش میفهمونم که فهمیدم قضیه چیه و اصلا قصد ندارم سرزنشش کنم و برعکس حمایتش میکنم و به همه حرفاش گوش میدم

چون فقط در این صورته که به حرف میاد و طبیعتا حرفای من رو هم میشنوه

لینک به دیدگاه

اول اجازه بدید من یه چیزی بگم

شما آقایون چرا حق معتاد شدن رو از ما میگیرین؟

چرا یه دختر از نظر شما حق نداره از غصه بره معتاد بشه؟یا بره سراغ الکل؟ کمترین و بدترین حق رو هم از ما میگیرین چرا؟چرا ؟واقعا کی پاسخگو هست؟:w000::vahidrk::vahidrk:

لینک به دیدگاه

ای بابا کلی مطلب نوشتم همش پرید:4564:

به نظر من یه کمی شخص مورد نظر رو به حال خودش بذارن

بعدش بسته به مقصر یا سهلانگار بودن والدین,وقت بیشتری به سوژه بدن

کمک گرفتن از مشاور یا برنامه های ورزشی یا کلاسهای آموزشی و سرگرمی های سالم و معنوی کم نیست که میشه کمک حال خوبی باشه

در ضمن خیلی وقتها نیاز داره که سرش به سنگ بخوره تا چشمش باز بشه و باز بمونه:ws3:

نصیحت و سرکوفت زدن هم که بذارین کنار.

لینک به دیدگاه

نباید تنهاش گذاشت اکثر اوقات باید دورشو شلوغ کرد نباید احساس تنهایی کنه البته لازم به تذکره که گاهی باید تنهاش گذاشت تا به کاراش و رابطه از دست رفته فکر کنه.....

 

گاهی هم به میل خود طرف میشه از یه مشاورهم کمک گرفت....

 

تو این مواقع خواهشا والدین یه سفر کوتاهی به دوران جوونی خودشون داشته باشن اون موقع است که رفتارها کلی تغییر میکنه و حرفایی که میزنن دیگه بوی نصیحت نمیده!

 

یادمون نره که همه عاشق میشن و این حق همه است.....:ws37:

مرسی فاطیما بانو...

با اینکه از منظر والدین نگاه شده باز خوب بود

کاش واقعا خودت رو تو چنین شرایطی تصور میکردی و میگفتی واقعا چنین واکنش منطقی خواهی داشت؟:ws38:

سلام

 

پیمان جان ... من به شخصه خودم تا الان همچین رابطه ای نداشتم .... حالا به ماند چراااا ..

ولی خوب کسانی رو که اینطور بودن زیاد دیدم بهترین کار فضای ارام و فکر کردن به اینده هستش ... من دوستم یه بار همچین موضوعی واسش پیش اومد .. با هم رفتیم

کنار اب نشستیم باهاش خیلی اروم صحبت کردم ... یه جور همدردی نه نصیحت ... خانواده یا همون والدین اگه از همون اول با بچه هاشون مثل یه دوست باشن خیلی بهتر می تونن نفوذ کنن ... ببخشید اگه درست نتونستم توضیح بدم در حد خودم بود ... موفق باشید :icon_gol:

w58.gif

اولا داری میگی دوستم پس هرگز نمیشه جای والدین او بوده باشی

باهم که تعارف نداریم هرچقدر هم با والدین صمیمی باشی جایگاه یه دوست هم سن و سال تو زندگی خیلی متفاوت از والدین است و این امر کاملا منطقی و درسته و هرگز نمیشه انتظارداشت والدین انسان کاملا جایگاه یه دوست همسن و سال رو برای آدم بگیرند:a030:

والدین به سبب اینکه باید فرزند رو تربیت کنند کمی قوه قهرایی هم نیاز دارند

شما خیلی کم پیش میاد از دوستان تون حرف شنوی به معنایی که از والدین دارید داشته باشید درست هم نیست..والدین باید در جایگاه والدین باشند و دوستان در جای خود تغییر این جایگاهها در درازمدت اثرات بسیار مخربی داره که از حوصله این بحث خارجه :w16:

از اونجایی که عنوان شد نصحیت در این فرد تاثیری نداره، بهتره بهش اجازه بدیم ،فقط حرف بزنه،شاید اینجوری کمی از ناراحتیش کاسته بشه......

 

بعد چند روز میشه دوباره باهاش حرف زد ،شاید اون زمان باشه که صحبت دوستانه روش اثر کنه......:hanghead:

قراربود خودتون نقش وادین رو ایفا کنید وبگویید دراون شرایط واقعا قادر هستید چنین رفتار منطقی و خوبی نشان دهید؟

شما جوانی را با هزارامید و آرزو بزرگ کرده اید درمورد دخترها مخصوصا ،هزار طرح برای اینده آنها ریخته اید یهو سرحساب میشید که ای دل غافل!گلی که شما آن را با خون دل باغبانی کرده اید دستی هرزه و ناپاک چیده است

آیا واقعا اینقدر با آرامش برخورد میکنید؟:ws38:

خب این خیلی تخصصیه

من فک میکنم پدر و مادر اگه انقد با بچشون صمیمی نباشن که قبل از برقراری ارتباط بتونن با بچشون هم فکری کنن وتو ایجاد ی رابطه درست هدایتش کنن بعدشم نمیتونم خیلی کمکش کنن

تخصصی؟:ws52:

بابا مشاوره نخواستم که:banel_smiley_4:

میخوام ببینم هر فرد با فرهنگ های مختلفی که داریم چگونه با این قضیه خودش درجایگاه یک والد یا والده برخورد میکنه ...تأکید میکنم خودتون رو واقعا تو شرایطی که واسه ستاره گفتم قراردهید....

 

منم با نظر الهه موافقم

وقتی بچه ای با پدر و مادرش انقدر احساس راحتی نکنه که ارتباطش و با اونها در میون بذاره بعد از شکست که اصلا این کار و نمیکنه چون احتمالا مطمئنه که وضعش بدتر میشه و بهتر نمیشه

برای بعد از این سرخوردگی شاید تمام سعیم و بکنم که بهم اعتماد کنه یه جورایی با رفتارم یا حرفای سربسته بهش میفهمونم که فهمیدم قضیه چیه و اصلا قصد ندارم سرزنشش کنم و برعکس حمایتش میکنم و به همه حرفاش گوش میدم

چون فقط در این صورته که به حرف میاد و طبیعتا حرفای من رو هم میشنوه

مطمئنا هرچقدر هم دست هرچقدر هم صمیمی بالاخره احساس اینکه او مادر شماست و حداقل 20 سال از شما بزرگتر است اجازه اینکه مثل یک دوست هم سن و سال به او اعتماد کنید و باهاش صحبت کنید

اول اجازه بدید من یه چیزی بگم

شما آقایون چرا حق معتاد شدن رو از ما میگیرین؟

چرا یه دختر از نظر شما حق نداره از غصه بره معتاد بشه؟یا بره سراغ الکل؟ کمترین و بدترین حق رو هم از ما میگیرین چرا؟چرا ؟واقعا کی پاسخگو هست؟:w000::vahidrk::vahidrk:

این قضیه ربطی به بحث نداره اما خودم پاسخگوی شما هستم:banel_smiley_4:

در فرهنگ ما ایرانی ها زن همواره جایگاه بالایی داشته و مظهر تمیزی و پاکی بوده هم از نظر اخلاقی هم جسمی به طوریکه اگه مردی زیادی تمیز باشه صفت زنانگی میگیره حال عده ای به اصطلاح رو شنفکر اومدند و زن رو اونقدر جایگاهش رو تنزل دادند که به سمت اعتیاد بره و حتی سیگار کشیدن رو که واسه مردان هم چندش آوره واسه زنان عادی جلوه بده

زن در فرهنگ ما همواره قابل احترام بوده نمونه شو از تعارف جای نشستن به زن در اتوبوسهای شلوغ ، اینکه جاهایی که زنانه هست معمولا از نظر بهداشتی بیشتر رسیدگی میشه بهش و سعی میکنند بهترین امکانات واسه زنان تعبیه بشه

گرچه مثالهای نقض زیاد در جامعه ما دیده میشه اما اینها به اصل قضیه خدشه ای وارد نمیکنه

حالا شما اگه دوست داری جایگاه زن رو تا این حد پایین بیاری که کارهایی که حتی واسه مردان ننگ و عار است کمترین حق از زنان بدانی مختاری....:a030:

ای بابا کلی مطلب نوشتم همش پرید:4564:

به نظر من یه کمی شخص مورد نظر رو به حال خودش بذارن

بعدش بسته به مقصر یا سهلانگار بودن والدین,وقت بیشتری به سوژه بدن

کمک گرفتن از مشاور یا برنامه های ورزشی یا کلاسهای آموزشی و سرگرمی های سالم و معنوی کم نیست که میشه کمک حال خوبی باشه

در ضمن خیلی وقتها نیاز داره که سرش به سنگ بخوره تا چشمش باز بشه و باز بمونه:ws3:

نصیحت و سرکوفت زدن هم که بذارین کنار.

واقعا میتونید در جایگاه تعریف شده ، نصیحت نکنید؟:ws38:

لینک به دیدگاه

این قضیه ربطی به بحث نداره اما خودم پاسخگوی شما هستم:banel_smiley_4:

در فرهنگ ما ایرانی ها زن همواره جایگاه بالایی داشته و مظهر تمیزی و پاکی بوده هم از نظر اخلاقی هم جسمی به طوریکه اگه مردی زیادی تمیز باشه صفت زنانگی میگیره حال عده ای به اصطلاح رو شنفکر اومدند و زن رو اونقدر جایگاهش رو تنزل دادند که به سمت اعتیاد بره و حتی سیگار کشیدن رو که واسه مردان هم چندش آوره واسه زنان عادی جلوه بده

زن در فرهنگ ما همواره قابل احترام بوده نمونه شو از تعارف جای نشستن به زن در اتوبوسهای شلوغ ، اینکه جاهایی که زنانه هست معمولا از نظر بهداشتی بیشتر رسیدگی میشه بهش و سعی میکنند بهترین امکانات واسه زنان تعبیه بشه

گرچه مثالهای نقض زیاد در جامعه ما دیده میشه اما اینها به اصل قضیه خدشه ای وارد نمیکنه

حالا شما اگه دوست داری جایگاه زن رو تا این حد پایین بیاری که کارهایی که حتی واسه مردان ننگ و عار است کمترین حق از زنان بدانی مختاری....:a030:

کاشکی صادقانه مینوشتید که دخترها معمولا در اوج احساس هم از آموزشهایی که دیدن و کمی از عقلشون کمک میگیرن و فوقش خودزنی میکنن . کاشکی یه کمی واسه ما ارزش قائل میشدی و فکر میکردی دخترها هم میتونن بی ارزش بشن اونم خودشون با دست خودشون نه اینکه یکی بیاد بی ارزششون کنه واینکه همچنان سر ارزششها هستن واسه این نیست که وسوسه نمیشن واسه اینه که فکر میکنن و با وسوسه های درون میجنگن و چه بسا این وسوسه ها و امیال از دنیای پسرونه بیشتر هم هست:4564:

واقعا میتونید در جایگاه تعریف شده ، نصیحت نکنید؟:ws38:

بله میتونم نصیحت نکنم. همونطور که تا حالا نکردم واسه همینه که هرکاری میکنه میاد میگه و معمولا اشتباه قبلیش رو تکرار نمیکنه

لینک به دیدگاه
مطمئنا هرچقدر هم دست هرچقدر هم صمیمی بالاخره احساس اینکه او مادر شماست و حداقل 20 سال از شما بزرگتر است اجازه اینکه مثل یک دوست هم سن و سال به او اعتماد کنید و باهاش صحبت کنید

اتفاقا دیروز ی مطلبی از سلامت و خوندم که تو نوشته بود هیچ وقت سعی نکنین رابطتون با بچتون مثه رابطه ی دو تا دوست بشه چون ی دوست رو همیشه میتونه کنار بذاره

راستش من فک میکنم باید تو شرایط قرار بگیرم تا بتونم نظر بده ولی کاری که قطعا انجام میدم اینه که تلاشم و میکنم که بتونم رابطه صمیم ی رو برقرار کنم با بچم تا در شرایطی که احساس نیاز میکنه اول با من شرایطشو در میون بذاره ..

در این صورت حس میکنم قبل اینکه کار به اینجا بکشه بتونم کمکش کنم

خیلی فک کردم تا بتونم جوابی بدم که در ادامه تاپیک باشه ولی خب این تو ذهنمه فقط:ws3:

شرمنده :hanghead:

لینک به دیدگاه
کاشکی صادقانه مینوشتید که دخترها معمولا در اوج احساس هم از آموزشهایی که دیدن و کمی از عقلشون کمک میگیرن و فوقش خودزنی میکنن . کاشکی یه کمی واسه ما ارزش قائل میشدی و فکر میکردی دخترها هم میتونن بی ارزش بشن اونم خودشون با دست خودشون نه اینکه یکی بیاد بی ارزششون کنه واینکه همچنان سر ارزششها هستن واسه این نیست که وسوسه نمیشن واسه اینه که فکر میکنن و با وسوسه های درون میجنگن و چه بسا این وسوسه ها و امیال از دنیای پسرونه بیشتر هم هستTAEL_SmileyCenter_Misc%20(305).gif

من منکر این حرف شما نیستم نه بوده ام و نه خواهم بود

کلمه زن همواره همراه شرم و حیا ، نجابت و پاکدامنی بوده است برکسی پوشیده نیست که زنان برحسب فیزیولوژیک بدنی باید احساسی تر باشند چون نقش مادر و نقش همسر را در زندگی باید ایفا کنند پس قاعدتا باید احساسات بیشتری نسبت به مردان داشه باشند که با تغییر عادات زندگی بشری داره برعکس میشه و مواردی که مردان زیادی احساساتی هستند بیشتر از زنان شده است که اثرات مخرب زیادی بعدها برای نسل آینده این جامعه خواهد داشت چون ما مهربانی و عطوفت را همواره از مادر آموخته ایم و استحکام و سختکوشی را از پدر

اینکه هر کسی قادر به انجام کاری باشد نشانه درست بودن اون کار نیست مردان هم میتوانند دامن بپوشند یا آرایش کنند آیا شما با دید همان مرد به آنها نگاه میکنید؟ارزش هرجنس وقتی تجلی پیدا میکند که در جایگاه خودش باشد نه اینکه بخواهد ثابت کند از جنس مقابل چیزی کم ندارد چون این اثبات از پایه اشتباه است...مثل اینکه مردان بخواهند حامله شوند شاید بتوانند اما آیا فیزیولوژیک بدن آنها برای حاملگی و بچه دار شدن ساخته شده است؟

همه میدانیم که بدن زن از نظر استقامت خیلی بیشتر از مردان توانایی دارد و مردان در قدرت بدنی..آیا به نظر شما این توانایی ها الکی بوده؟

گاهی کارهای اشتباه در جامعه نهادینه میشود آیا به صرف نهادینه شدن کاری اشتباه بودن اون کار از بین میره؟

اگه گفته میشه زنان نباید به سمت استعمال مواد مخدر بروند نه اینکه حقی از آنها زائل شود بلکه اتفاقا حق سلامت بیشتربرایشان قائل شده اند چون بدنشان توانایی دفع این سموم را کمتر از مردان دارد چون بدنشان این سموم را مستقیم به بدن طفل معصومیکه باالجبار مادری معتاد یا سیگاری دارد منتقل میکند پدراگر دائم الخمر هم باشد بچه سالم میماند و سمی به بدن بچه وارد نمیشود اما یه زن چون نقش یک موجودی را دارد که انسان ساز است و در مقیاسی بسیار کوچکتر جلوه ای از خداوندی خداست و خالق انسانها به شمار میرود

بهتره این حق رو از جنبه منطق و علمی بیشتربررسی کنید نه احساسی ...

شما در این مورد هم کاملا احساسی دارید برخورد میکنید :a030:

 

بله میتونم نصیحت نکنم. همونطور که تا حالا نکردم واسه همینه که هرکاری میکنه میاد میگه و معمولا اشتباه قبلیش رو تکرار نمیکنه

خدارو شکر

میتونید کمی توضیح بیشتری بدهید که اساس این رابطه صمیمی را چگون در خانواده خود بنیان گزاری کرده اید؟

لینک به دیدگاه
خودرا بجای آن خانواده بگذارید که جوان شما خودسرانه ارتباطی را آغاز کرده و درآن شکست خورده

 

حال شما با جوانی رو برو هستید که شدیدا افسرده و عصبی شده ...

گاه خودرا در اتاق حبس میکندو اغلب بدون دلیل گریه میکند(درمورد دخترها بیشتر این قضیه دیده میشود تا پسرها)طرزبرخورد شما درظات با این جوان چگونه خواهد بود؟

بگویید شما در جایگاه والدین ، چگونه با یک جوان شکست عاطفی خورده که خود و رفتار خودسرانه خودرا ذره ای نمیبیند و طبیعتا پند ونصیحت هیچ اثر مثبتی در این مرحله ندارد، برخورد خواهید مرد؟

با سلام...

در این مرحله اگه کل اشتباهات رو معطوف به فرزند کنیم اشتباست...به این معنا که مسلما من مادر یا پدر درجاهایی از زندگی فرزند خود رو نادیده گرفتیم که به این مرحله رسیده.... و اگه مادر یا پدری خوب میبودیم به گونه ای که دوستی با ما رو حس میکرد چنین اتفاقاتی نمی افتاد بنابراین سعی میکنم تا اشتباهات خودم رو بررسی و کمبودهام رو بنویسم و شروع به برقراری ارتباطی متناسب با شخصیت فرزند خودم بکنم....

مث برداشتن اولین قدم برای شروع رابطه ای جدید به طوری که فرزندم بتونه به ارامی مرحله ی سخت زندگی خودش رو پشت سربذاره....

قرارنیست همه چیز نادیده گرفته بشه...قراره منطقی دیده بشه و از نظرمنطقی احساسی مورد بررسی قراربگیره...

خیلی مهمه که فرزندان در این مرحله متوجه بودن حامی و همدمی باشند که درکش میکنند نه اینک ه در مقابلش هستند....

امیدوارم منظوررورسونده باشم....

مرسی از دعوتتون..

پاینده باشید.:icon_gol:

لینک به دیدگاه
با سلام...

در این مرحله اگه کل اشتباهات رو معطوف به فرزند کنیم اشتباست...به این معنا که مسلما من مادر یا پدر درجاهایی از زندگی فرزند خود رو نادیده گرفتیم که به این مرحله رسیده.... و اگه مادر یا پدری خوب میبودیم به گونه ای که دوستی با ما رو حس میکرد چنین اتفاقاتی نمی افتاد بنابراین سعی میکنم تا اشتباهات خودم رو بررسی و کمبودهام رو بنویسم و شروع به برقراری ارتباطی متناسب با شخصیت فرزند خودم بکنم....

مث برداشتن اولین قدم برای شروع رابطه ای جدید به طوری که فرزندم بتونه به ارامی مرحله ی سخت زندگی خودش رو پشت سربذاره....

قرارنیست همه چیز نادیده گرفته بشه...قراره منطقی دیده بشه و از نظرمنطقی احساسی مورد بررسی قراربگیره...

خیلی مهمه که فرزندان در این مرحله متوجه بودن حامی و همدمی باشند که درکش میکنند نه اینک ه در مقابلش هستند....

امیدوارم منظوررورسونده باشم....

مرسی از دعوتتون..

پاینده باشید.:icon_gol:

درودبیکران

 

من با قسمت بولد شده مخالفم

 

چون زندگی مراحلی داره و نیازهایی که فرزندان در بعضی مراحل واقعا نیاز به شخصی غیر والدین دارند

 

کشش فرزندان به جنس مخالف نمیتون نشانه ضعف تربیتی من به عنوان والد بچه باشه...

 

من تا سنی میتونم بچه مو بغل کنم از یه سنی به بعد سفارش اکید روانشناسان هست که دیگه بچه رو بغل نگیریم

 

خوب این خلآ رو بهنظر شما کسی غیر جنس مخالف میتونه واسه اش پرکنه؟و اینکه کشش انسان به سمت جنس مخالف ذاتیه یا اکتسابی؟که من خودم رو مقصر بدونم

 

من میتونم خودم رو در این زمینه مقصر بدونم که تربیتم ناصحیح بوده و بچه ارتباطی غلط رو انتخاب کرده فقط در همین حد و من نمیتوانم خودم رو در حوزه ای مقصر بدانم که از اختیارات من خارج هست:icon_gol:

لینک به دیدگاه
خوب این خلآ رو بهنظر شما کسی غیر جنس مخالف میتونه واسه اش پرکنه؟و اینکه کشش انسان به سمت جنس مخالف ذاتیه یا اکتسابی؟که من خودم رو مقصر بدونم

 

من میتونم خودم رو در این زمینه مقصر بدونم که تربیتم ناصحیح بوده و بچه ارتباطی غلط رو انتخاب کرده فقط در همین حد و من نمیتوانم خودم رو در حوزه ای مقصر بدانم که از اختیارات من خارج هست:icon_gol:

درسته...گاهی نیاز هست که اموزش هایی رو توسط افرادی غیرازوالدین داشته باشند(ورود به جامعه و دیدن برخوردها و تجربه ها)....و مواردی هم وجود دارند که ذاتی هستند...بذارید اینطور بیانش کنم...

درصورت درست بودن ارتباط بین من و فرزندم ...در صورت ایجاد شک و یا مسئله ای اولین حرکت توسط فرزند من...بیان اون باشخصی هستش که مورد اعتمادشه..(پدر و مادری که با فرزند دوست هستند و ارتباط درستی رو بااون دارند..)مسلما در این حالت بسیاری از مشکلاتی که ممکنه در تنهایی مجبور به حلشون باشه ...رو با راهنمایی افرادی که مورد اعتمادشند حل میکنه(اشتباه نشه...قرارنیست نظرما به عنوان نظراصلی اون شناخته بشه...مث طی مسیری که در کنار جاده تابلوهای راهنمایی وجود دارند)...

به عبارتی دیگه....در مرحله ای اززندگی فرزندان نیاز به شخصی غیراز والدین دارند که درستی انتخاب این فرد با راهنمایی افرادی مورد اعتماد فرزند که حامی اون شناخته میشند مورد بررسی قرارمیگیره ومانع از اشتباه فرزند میشه.....

گاهی نیاز هست تا فرزند رو رها بذاریم تا برخوردها رو واقع بینانه ببینه اما قرارنیستش که به صورت کامل رها بشه...نظارتی دور رو درکنارش داریم تا به بیراهه کشیده نشه....

پاینده باشید.

لینک به دیدگاه

 

مطمئنا هرچقدر هم دست هرچقدر هم صمیمی بالاخره احساس اینکه او مادر شماست و حداقل 20 سال از شما بزرگتر است اجازه اینکه مثل یک دوست هم سن و سال به او اعتماد کنید و باهاش صحبت کنید

ولی من خیلیا رو میشناسم که پدر و مادرشون از مسائلشون با خبرن

اینکه چیز عجیبی نیست

مسلما ادم حرفایی و که با دوستش میزنه نمیتونه به همون راحتی به پدر یا مادرش بگه ولی اینکه با کسی ارتباط دوستی داره رو که میتونه بگه!

الان دیگه خیلی از پدر مادر سعی میکنن این جور روابط بچه هاشون و درک بکنن

به نظر من که اگر جوری برخورد بشه که بچه خودش و راحت تر احساس بکنه و در عین حال که میدونه باید احترام فرزند و والد بودن رو رعایت کنه حرفشم بزنه اوضاع خیلی بهتر و قابل کنترل تره

همش به مدیریت و نحوه برخورد پدرومادر بستگی داره

لینک به دیدگاه
ولی من خیلیا رو میشناسم که پدر و مادرشون از مسائلشون با خبرن

اینکه چیز عجیبی نیست

مسلما ادم حرفایی و که با دوستش میزنه نمیتونه به همون راحتی به پدر یا مادرش بگه ولی اینکه با کسی ارتباط دوستی داره رو که میتونه بگه!

الان دیگه خیلی از پدر مادر سعی میکنن این جور روابط بچه هاشون و درک بکنن

به نظر من که اگر جوری برخورد بشه که بچه خودش و راحت تر احساس بکنه و در عین حال که میدونه باید احترام فرزند و والد بودن رو رعایت کنه حرفشم بزنه اوضاع خیلی بهتر و قابل کنترل تره

همش به مدیریت و نحوه برخورد پدرومادر بستگی داره

دقدیا جوابی که از شما انتظارداشتم بود:ws3:

 

بله میدونم خیلی ها الان حتی ریزکاری ارتباطشون هم به خانوادشون میگن اما آمار اینگونه خانواده هات به نظرت بیشتر از اون دسته هست که نمیگن؟شما چرا همیشه استثنائات رو روش بحث میکنید و همون ها رو برای مخالفت با پستها انتخاب میکنید؟:banel_smiley_4:

اما شما خودتو واقعا توی این شرایط بذار

که دخترت یا پسرت دچار شکست عاطفی شده بهردلیل..

رفتارتو در اون شرایط چگونه است...hanghead.gif

لینک به دیدگاه
مرسی فاطیما بانو...

با اینکه از منظر والدین نگاه شده باز خوب بود

کاش واقعا خودت رو تو چنین شرایطی تصور میکردی و میگفتی واقعا چنین واکنش منطقی خواهی داشت؟:ws38:

 

به نظر خودم اینجوری رفتار میکردم:icon_redface:

 

البته اگه با تجربیات الانم مادر بشم احتمال میدم همین رفتار رو داشته باشم....:ws37:

لینک به دیدگاه

من به عنوان یک مادر سعی خودم رو میکنم که با فرزندم ارتباط کاملا صمیمی برقرار کنم...هر چند الان فرزندی ندارم ولی میدونم بغیر از این نمیشه. اگر متوجه بشم که فرزندم دچار شکست عاطفی شده سعی میکنم در یک فرصت مناسب باهاش صحبت کنم. یک کاری که پدر و مادر میتونن برای فرزندانشون بکنن اینه که شکست اون رو (در هر زمینه ای) براش تبدیل به فاجعه نکنن. تو این زمینه بهش میگم: عزیز دلم تو الان یه تجربه گرانبها بدست آوردی...درسته شاید الان این جدایی برات درد و رنج داشته باشه ولی مطمئنا چند روز دیگه بهتر میتونی باهاش کنار بیای. الان هم بهت حق میدم ناراحت باشی و به احساست احترام میذارم. ولی تا جایی که فکر میکنی ارزشش رو داره غصه بخور...مطمئن باش اگر این رابطه به جدایی ختم شده اول اینکه برای هم مناسب نبودید در ثانی الان بهتر از اینه که در آینده بیشتر از این درگیر میشدی... مطمئن باش فقط این یک فرصت در زندگیت نبوده و تو آیندۀ زیادی پیش رو داری و فرصتهای بیشتر و بهتر.

لینک به دیدگاه

به نظرم اگه بچه دختر باشه من مادر بشینم باهاش صحبت کنم و از تجربیات و احساساتی که تو سن اون داشتم بگم اونم راحتتر میتونه حرفاشو بزنه وهمینه که حرفاشو بزنه خیلی سبک ترش میکنه و امادش میکنه که بتونه با واقعیت کنار بیاد

و اگه پسر بود پدر این صحبتا رو باهاش بکنه بهتره.

سرزنش به هیچ وجه راه مناسبی نیست تو این دوره

 

و مراحل بعدی هم به نظر من کمک گرفتن از یه روانشناسه

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...