رفتن به مطلب

آرزو


ارسال های توصیه شده

[h=6]آبجی کوچیکه گفت: زودی یه آرزو کن، زودی یه آرزو کن

 

آبجی بزرگه چشماشو بست و آرزو کرد

 

آبجی کوچیکه گفت: چپ یا راست؟ چپ یا راست؟

 

آبجی بزرگه گفت: م م م راست

 

آبجی کوچیکه گفت: درسته، درسته، آرزوت برآورده میشه، هورا

 

... بعد دستشو دراز کرد و از زیر چشم چپ آبجی مژه رو برداشت!

 

آبجی بزرگه گفت: تو که از زیر چشم چپ ورداشتی که

 

آبجی کوچیکه چپ و راست رو مرور کرد و گفت : خوب اشکال نداره

 

دستشو دراز کرد و یه مژه دیگه از زیر چشم راست آبجی برداشت

 

دیدی؟ آرزوت می خواد برآورده شه، دیدی؟ حالا چی آرزو کردی

 

آبجی بزرگه گفت: آرزو کردم دیگه مژه هام نریزه

 

بعد سه تایی زدن زیر خنده

 

آبجی کوچیکه، آبجی بزرگه و پرستار بخش شیمی درمانی[/h]

  • Like 7
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...