azarafrooz 14,221 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۱ ای کاش... ای کاش همه ی فرآورده های دل ماواکنش می دادندای کاش...می دانم همه ی خیال های ماروزی افسانه فکرمان می شودولی افسانه قدرت خدادر آزمایشگاه واقعی استای کاشطنین دوستی و یگانگیگهواره دل ما را تکان می دادای کاش...ای کاشروزگار کوتاه مابرگشت به عقب هم داشتای کاش...می دانم آز-شیمی2دیگر برگشتنی نیستای کاش بشود شعر نو منیادگار کلاس شودای کاش... 2 نقل قول لینک به دیدگاه
azarafrooz 14,221 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۱ مغز ما اکسید گشت و سوختیم بسکه شیمی تجزیه آموختیم هی اسید و باز دعوا می کنند خاک عالم بر سر ما می کنند چون که شیمی با فیزیک همراه شد چاله گود انرژی چاه شد این شرودینگر مرا دیوانه کرد تابع موجی مرا بیچاره کرد درس دیگر درس شیمی معدنی است پر ز اسرار عجیب و دیدنی است هر اتم باشد مثال یک پیاز می زند هی چرخ با آهنگ جاز کمپلکس این فلز با آن لیگند فهم آن مشکلتراز فتح سهند شیمی آلی یکی درس حجیم خواندنش هم مشکلی باشد عظیم واکنشهایش همی پر رمز و سر از دیلز- آلدر گرفته تا فیشر بس که دیدم طیفهایی پر ز پیک می کند مغزم چو ساعت تیک و تیک جوهر طبعم بشد اینجا تمام پس خداحافظ بود ختم کلام شاعر: بابک پیمان طلب 2 نقل قول لینک به دیدگاه
azarafrooz 14,221 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۱ ده مول انگیزه ی باران به شبم تیتر* کنید اندکی صبر و دو بوسه به لبم تیتر کنید بشر* ثانیه ها را که به هیتر دادید به سر قیف بریزید و تبم تیتر کنید هاش ضربدر دو به یک اویی آب شود جمع من و تو واکنشی ناب شود :connie_24: 2 نقل قول لینک به دیدگاه
azarafrooz 14,221 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۱ ای خوشا قدری طلا از پای تا سر داشتن اندکی الماس حتی قدر یک مول داشتـن همچو سدیم از برای عشق ید پرپر شــدن چو ن کلر در سر هوای هاش مثبت داشتن سخت ماندن در قبــال مشکلات زندگــــی نی چو الکانها هوای شعله در سر داشتن دوستی با دیگران چون عنصر خوب نهـــم نی چو ارگون منزوی وگوسه گیری داشتن نیکنامی ونجابت چون گروه هشتمین همچو اهن درسر فکر مثبت داشتـــن همچو همپوشانی سیگما که خیلی محکم است در رسیدن به هدف تصمیــــم راســــــخ داشتـــــن 2 نقل قول لینک به دیدگاه
azarafrooz 14,221 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۱ چرا بيهوده پنداري شب و روز ؟ چرا حسرت چرا صد آه جان سوز؟ مگر گاز نجيبي گوشه گيري ويا اكسنده اي كاهش پذيري چرا پيوند ايمان را بريدي ؟ مگر عالم تر از خالق تو ديدي؟ تفكر كن به هر برگي كه خواني كه شايد ارزش خود را بداني تو با ارزش تر از الماس هستي چو دل داري پر از احساس هستي جهان چرخد به گرد هسته او همه ذرات شده وابسته او چو يك دم ذره اي از او جدا شد همان دم او عدم شد بر فنا شد گر استرخوش عطر و خوش بوست اسيد والكل هردو آيت اوست كاتاليز گونه بر قله نظر كن به سرعت خط پايان را گذر كن به اكسايش الكل را آلدهيد كرد گهي شادت كند گاهي دهد درد كتون را از الكل دوم بنا كرد كه لوكاس نوع الكل را جدا كرد ببين اورا به هر برگي كه خواني كه شايد از عقوبت خود را براني 2 نقل قول لینک به دیدگاه
azarafrooz 14,221 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۱ چرا چون باز مغلوب اسیدی ؟ چرا غرقی به بحر ناامیدی ؟ چرا بیهوده پنداری شب و روز ؟ چرا حسرت چرا صدآه جان سوز؟ مگر گاز نجیبی گوشه گیری ویا اکسنده ای کاهش پذیری چرا پیوند ایمان را بریدی ؟ مگر عالم تر از خالق تو دیدی؟ تفکر کن به هر برگی که خوانی که شاید ارزش خود را بدانی تو با ارزش تر از الماس هستی چو دل داری پر از احساس هستی جهان چرخد به گرد هسته او همه ذرات شده وابسته او چو یک دم ذره ای از او جدا شد همان دم او عدم شد بر فنا شد گر استرخوش عطر و خوش بوست اسید والکل هردو آیت اوست کاتالیز گونه بر قله نظر کن به سرعت خط پایان را گذر کن به اکسایش الکل را آلدهید کرد گهی شادت کند گاهی دهد درد کتون را از الکل دوم بنا کرد که لوکاس نوع الکل را جدا کرد ببین اورا به هر برگی که خوانی که شاید از عقوبت خود را برانی 1 نقل قول لینک به دیدگاه
azarafrooz 14,221 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۱ عنصر من ! در جدول تناوبی جای تو خالیست هنوز عنصر من ! بدون تو خانه خیالیست هنوز با یاد تو هم دیگران ، چون گازهای بی اثر هم لایه ظرفیتم حالی به حالیست هنوز تو نافلزی و مرا سوی تو میلی ست عجیب تجزیه می شوم ز عشق ، هر لحظه سالیست هنوز دیشب من و یاد تو و دریایی از الکترون دیدم نمی شناسمت ... فاصله باقی ست هنوز پیوند گرچه نشد با تو میسر هرگز حس می کنم در لایه ام بار اضافیست هنوز الکترونهای مرا روزی پذیرا می شوی با یاد آن روزقشنگ ، شعله ام آبی ست هنوز 2 نقل قول لینک به دیدگاه
azarafrooz 14,221 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۱ اگر لایه ظرفیت من یون عشق تو باشد ساختار لوویس من کشف عشق تو باشد اگر انرژی شبکه من الکترون عشق باشد تولوئن پیوندی من ترکیب عشق تو باشد اگر حالت بر انگیخته من طیف کوانتومی است اصل طرد پاولی اثبات تراز عشق تو باشد اگر اسید و بازهای دل من و تو خنثی شود گاز ایده آل دل من نفوذ عشق تو باشد اگر دمای بحرانی عشق هیبرید حس توست پسر پارسی گشتاور قاعده عشق تو باشد 2 نقل قول لینک به دیدگاه
azarafrooz 14,221 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۱ علم به وجود شیمی شعار دریاب می گرفت مجهول ندانستن به پیشرفت لعاب می گرفت خاطره کاتیون و آنیون آرام در دلم جا شد کشف آز-شیمی به صورتی نقش ناب می گرفت گر کوتاهی من عرصه علم آموزی تنگ کرد به لازمه ی شیمی هر فکر سوء فاکتور سراب می گرفت نظم پروردگار هر روز به چشم خود دیدم وقتی مخلوط نیتریک و کلریدریک اسید تیزاب می گرفت کسوت علم آموزی به آموزه استاد کامل شد پسر پارسی دل به شدت شیمی رگه ی سیراب می گرفت 2 نقل قول لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .