رفتن به مطلب

سادگي بچه ها و سر كار رفتن بزرگترها!!!


Yekta.M

ارسال های توصیه شده

خانم جوانی که در کودکستان برای بچه های 4 ساله کار میکرد میخواست چکمه های یه بچه ای رو پاش کنه ولی چکمه ها به پای بچه نمیرفت بعد از کلی فشار...و خم و راست شدن، بچه رو بغل ميكنه و ميذاره روی میز، بعد روی زمین بلاخره باهزار جابه جایی و فشار چکمه ها رو پای بچه میکنه و یه نفس راحت میکشه که ...18.gif

 

 

هنوز آخیش گفتن تموم نشده که بچه ميگه این چکمه ها لنگه به لنگه استblush.gif

 

 

خانم ناچار با هزار بار فشار و اینور و اونور شدن و مواظب باشه که بچه نیفته هرچه تونست کشید تا بلاخره بوتهای تنگ رو یکی یکی از پای بچه درآورد ،گفت ای بابا 4797.gif و باز با همان زحمت زیاد پوتین ها رو این بار دقیق و درست پای بچه کرد که لنگه به لنگه نباشه ولی با چه زحمتی که بوت ها به پای بچه نمیرفتن و با فشار زیاد بلاخره موفق شد که بوت ها رو پای این کوچولو بکنه که بچه ميگه:.......

این بوتها مال من نیست.connie_smelly.gif

 

 

خانم جوان با یه بازدم طولانی و کله تکان دادن که انگار یک مصیبتی گریبانگیرش شدهd59sfij9y0ib01iq79tp.gif با خستگی تمام نگاهی به بچه انداخت و گفت آخه چی بهت بگم...:banel_smiley_4:

دوباره با زحمت بیشتر این بوت های بسیار تنگ رو در آورد.

 

وقتی تمام شد پرسید خب حالا بوت های تو کدومه؟ بچه گفت همین ها بوت های برادرمه ولی مامانم گفت اشکالی نداره میتونم پام کنم....:w02:

 

 

مربی که دیگه خون خونشو میخوردmr47_01.gif سعی کرد خونسردی خودش رو حفظ کنه و دوباره این بوتهایی رو که به پای این بچه نمیرفت به پای اون کرد یک آه طولانی کشید وبعد گفت:خب حالا دستکشهات کجان؟توی جیبت که نیستن179.gif

 

بچه گفت توی بوتهام بودن دیگه:ws3:

 

 

  • Like 15
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...