رفتن به مطلب

مشکلات ازدواج مجدد


ارسال های توصیه شده

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

دخترم ۴ ساله بود

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
پدرش معتاد شد. اعتیاد، وجدان و غیرت و همه‌چیزش را گرفت و او خیلی راحت ما را ترک کرد. تا یک سال نمی‌دانستیم زنده است یا مرده. خبرهای ضد و نقیض می‌شنیدیم. بدون خرجی مجبور بودم زندگی خودم و دخترم را بگذرانم. مشغول کار شدم و مدام شیفت کارم را زیاد کردم. تامین هزینه‌ها از یک سو و غیبت من به عنوان مادر از یک سو مشکل‌ساز بود. دایم نگران تربیت دخترم بودم و او را به منزل مادرم می‌بردم تا مبادا در تنهایی خطری او را تهدید کند.

نبود همسر بی‌قیدم باعث شد طلاق غیابی صادر شود. زندگی تلخی را گذراند‌ه‌ام و حالا دخترم تقریبا ۱۱ سال دارد. افراد زیادی طی این سال‌ها به من پیشنهاد ازدواج داده‌اند و فکر می‌کنم شاید ازدواج مجدد بتواند برای خودم و دخترم مثبت باشد. در این سال‌ها به خاطر حرف مردم واینکه مبادا مردی، دخترم را به عنوان ناپدری آزار دهد، از ازدواج امتناع کردم اما حالا قصد ازدواج دارم. لطفا راهنمایی کنید که از بین خواستگارانم چه مردی را با چه معیارهایی انتخاب کنم که دوباره طعم شکست را از ازدواج نچشم؟

بگذارید اولین اشتباه بزرگ شما را برایتان بگویم. شاید اگر دیگر خوانندگان «سلامت» هنوز مرتکب آن نشده‌اند، بتوانند از آن پیشگیری کنند. شما باید در همان ۵ـ۶ سالگی دخترتان، ازدواج می‌کردید و مردی را برمی‌گزیدید که حامی شما باشد و کوتاهی‌های همسر اول‌تان را جبران کند و جای خالی پدر را برای دخترتان پر کند و از نظر مالی و عاطفی حمایت‌تان کند. به همه آنهایی که شرایطی مشابه شما دارند، توصیه می‌کنم تا فرزندشان کوچک است، یک فرد مناسب را انتخاب کرده و با مشورت مشاوران راه زندگی خود را هموار کنند. فرزند شما وقتی کوچک‌تر است راحت‌تر با نامادری یا ناپدری خود ارتباط برقرار می‌کند. راحت‌تر می‌تواند یک خواهر یا برادر ناتنی را بپذیرد و البته اینکه می‌گویم راحت‌تر، در مقام مقایسه عرض می‌کنم وگرنه این برقراری و شکل‌گیری رابطه مستلزم مهارتی است که هر دو والد باید فرابگیرند و پله‌پله با نظر مشاور به خودشان و بچه‌ها کمک کنند.

● و اما بعد

اگر نظر مرا بپرسید، می‌گویم الان خانم «ش» نباید ازدواج کند چون دخترش با بحران بلوغ،‌ تنها یک قدم فاصله دارد. بحران بلوغ، اوضاع او را به اندازه کافی به‌هم می‌زند. نباید یک بحران دوم، یعنی وجود یک فرد جدید به عنوان پدر را بر مشکلات او بیفزاییم.

توصیه من این است که تا گذشتن بحران بلوغ صبر کنید و بعدش ازدواج کنید. سعی کنید در این مدت از بین خواستگارهایی که دارید، کسی را انتخاب کنید که با شما نقاط مشترک بیشتری داشته باشد و از نظر فرهنگی، شخصیتی، خانوادگی و حتی سنی متناسب باشد. این سوال که می‌پرسید آیا لازم است ازدواج کنم یا نه، تنها یک جواب دارد: «باید خودت بسنجی!» فقط خود شما هستید که می‌توانید تشخیص بدهید به یک همسر نیاز دارید یا نه. اما اینکه با چه کسی ازدواج کنید بسیار مهم است. من شرایط کامل خواستگارهای شما را نمی‌دانم اما به طور کلی اگر یک مرد مجرد را انتخاب کنید، قطعا او با خانواده خودش مشکلات فراوانی خواهد داشت و باید بدانید که دردسرهایی دارید وهیچ‌وقت نمی‌توانید روی حمایت خانواده همسرتان حساب باز کنید. طبیعتا هر پسر مجردی در هر سنی که باشد تمایل بیشتری دارد که با یک دختر مجرد ازدواج کند که هیچ دردسری (اعم از دغدغه بچه و غیره)را ندارد. خانواده او هم همین‌طور. پس باید خیلی خوب اهداف خواستگارتان را در انتخابش بسنجید. اگر مرد مطلقه‌ای در بین موارد ازدواجتان دارید که با خودتان متناسب است، مطلوب‌تر است.حتما قبل از ازدواج مشاوره بگیرید و هرچه در دل دارید بدون رودربایستی با مشاور خود در میان بگذارید. بعد از ازدواج هم برای برقراری رابطه بهتر با همسر و فرزند او (اگر احتمالا فرزندی دارد) باید مهارت‌هایی بیاموزید و نیاز به مشاوره دارید تا بتوانید عاطفه مادری را بین فرزند خودتان و فرزند او یکسان عرضه کنید. اصلا نترسید. اگر آنچه نیاز دارید را بیاموزید، می‌توانید موفق شوید. زنان بسیاری را می‌شناسم که بچه‌های شوهرشان را بزرگ کردند و حتی خود بچه هنوز نمی‌داند که او مادر واقعی‌اش نیست و یا اگر هم بداند، آن‌قدر از عاطفه و مهر او سیراب شده که با خودش می‌گوید چه خوب شد که تو مادرم بودی.

بعد از طی بحران بلوغ دخترتان، اگر بتوانید با درایت، اولین جلسه آشنایی دخترتان و خواستگارتان را با نظرات مشاور و راهنمایی او ترتیب بدهید، پایه‌های ایجاد رابطه سالم را شکل می‌دهید. ازدواج شما می‌تواند همراه با روابط محبت‌آمیز باشد چون هر کسی در خانواده و با مشاهده رابطه محبت‌آمیز پدر و مادرش است که پایه‌های اصولی عشق را یاد می‌گیرد. خصوصا اینکه دختر شما چنین روابطی را بین شما و پدرش ندیده و قطعا به آموزش آن نیاز دارد.یادتان باشد وجود یک فرد غیر هم‌جنس مثل پدر یا برادر است که به دخترها می‌آموزد چه‌طور با فرد غیر هم‌جنس رفتار کنند. اگر روابط بین دخترتان و آن آقا بر پایه

● نگاه دوم؛ بدری‌سادات بهرامی

قبلا با شماره عزیزان راجع به طلاق و عواقب آن صحبت کرده و گفته بودم یکی از پیامدهای طلاق، تنهایی است و در صورت وجود فرزند، تک‌والدی اجباری. به همین دلیل پس از مدتی، طرفین طلاق، زن و مرد تصمیم می‌گیرند دوباره یک خانواده جدید تشکیل دهند. نکات مهمی قبل از شروع این زندگی جدید وجود دارد که حتما باید قبل از تصمیم به ازدواج مجدد با آن آشنا شد؛ چرا که در صورت عدم آشنایی با این نکات، دوباره ناکامی زندگی اولی را تجربه خواهید کرد. در این یادداشت کوتاه سعی می‌کنم به طور خلاصه، از واقعیت‌هایی که باید با آن آشنا شوید، پرده بردارم.

قبل از اینکه طرف مورد نظرتان را برای ازدواج مجدد انتخاب کنید باید ضعف‌های خودتان را بشناسید و در جهت رفع آن بکوشید. با خودتان روراست باشید و از خودتان بپرسید سهم من در آن شکست و طلاق چه بوده؟ همه ما دوست داریم دوباره مرتکب اشتباهات قبلی نشویم ولی باوجود قول‌هایی که به خودمان می‌دهیم چون بر بخشی از رفتارهای خود اشراف کامل نداریم و یا مهارت اصلاح آن رفتار را بلد نیستیم دوباره مرتکب آن خطا می‌شویم. پس در ابتدا باید مراحل بازسازی خود را پیگیرانه طی کنید تا بتوانید با شناخت کامل خود یک رابطه جدید را همراه با روشن‌ بینی و به امید خدا شروع کنید.

نکته دوم این است که برای انتخاب شخص مورد نظر حتما با مشاورتان گفتگو کنید. طرف مقابل شما می‌تواند مجرد باشد، مطلقه باشد، بدون بچه یا دارای فرزند باشد و هر کدام از این‌ها می‌تواند در پی خود یک داستان پیچیده داشته باشد؛ مساله‌ای که بدون فراگیری مهارت‌های لازم، قادر به حل آن نخواهید بود. شما باید بتوانید ارتباط مناسبی با فرزند همسرتان برقرار کنید و فرزندتان نیز باید بتواند با فرزند والد جدیدش رابطه برقرار کند. فرزندتان باید همسر شما را به عنوان والد جدید بپذیرد و از همه اینها که بگذرید، باید بدانید آیا فرزند شما اجازه می‌دهد پدر یا مادر او، همان‌طوری که برای او محبت می‌کند به یک بچه دیگر هم تعلق داشته باشد و او را مورد حمایت و محبت قرار دهد؟! پس می‌بینید که در صورت وجود فرزند برای شما یا طرف مقابل مشکلات دو چندان خواهد بود. ضمنا اگر در این فکر هستید که می‌توانید به خاطر همسر جدیدتان، فرزند خود را نادیده بگیرید باید قاطعانه بگویم که هرگز چنین قولی به خود ‌تان ندهید که نخواهید توانست! و نکته سوم اینکه هرگز از او نپرسید که آیا دوست دارد برایش مامان یا بابای جدیدی بگیرید؟ چون پاسخ او در هر سنی منفی است. او هم‌اکنون به دلیل طلاق شما یک والد خود را از دست داده و دایم نگران است کسی یا چیزی شما را هم از او بگیرد. بنابراین همانطور که خانم دکتر طالقانی، به درستی اشاره کردند در سن کم و قبل از اینکه بچه‌ها به شرایط جدید تک والدی عادت کنند بهتر است تصمیم به ازدواج مجدد بگیرید.

به فرزندتان بگویید نیازمند تشکیل یک خانواده‌ایم تا کسی باشد که ما را جمایت کند و چنین و چنان کند (برحسب درک سنی بچه صحبت کنید). حالا این خانم یا آقا می‌تواند آن مادر یا پدر باشد نظرت چیه؟

منبع:ویستا

ویرایش و تلخیص:آکاایران

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...