sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۹۱ " دفاع من " نمایشنامه کوتاهی است از وودی آلن، نمایشنامه نویس و فیلمساز برجسته ایتالیایی. این نمایشنامه را مجتبی گل محمدی به زبان فارسی برگردانده است. [h=2]نمایشنامه "دفاع من "[/h] سقراط به جایِ ترکِ اصولِ خود مرگ را انتخاب کرد. آلن، که شجاعتِ او را در رويارويی با مرگ میستايد، اغلبِ اوقات تلاش میکند تا پايش را تویِ کفشِ فيلسوفانِ بزرگ کند. ولی، صرفِ نظر از اينکه چهقدر اين کار را میکند، فوراً از چرتاش میپرد، هميشه همان رويا را میبيند. و نمايش شروع میشود. آلن در سلولِ زندانی حبس شده و محکومِ به مرگ است، دقيقاً در همان موقعيّتِ سقراط. دوستانِ فيلسوفاش به ملاقاتِ او میآيند. در ابتدایِ کار، آلن خيلی آرام و معقول است. ولی وقتی میفهمد که واقعاً دارد میميرد، وحشت میکند. و به جایِ مرگ، خواستارِ ترکِ اصولاش میشود. آلن: درسته... درسته... (ناگهان همهیِ تظاهرش به شجاعت از بين میرود) ببينيد، خودم رو که با شما مقايسه میکنم –نه! نمیخام برم! من هنوز خيلی جوونم! آگاتون: امّا اين آخرين شانسِ تو برایِ مردن به خاطرِ حقيقته! آلن: اشتباه نکنيد. همهیِ اينها به خاطرِ حقيقته. از طرفِ ديگه من هفتهیِ ديگه تو اسپارتا يه قرارِ ناهار دارم که هيچ نمیخام از دستاش بدم. نوبتِ منه که غذا رو حساب کنم. اين اسپارتیها رو که میشناسيد، سرِ هيچ و پوچ میجنگن. سيمانس: يعنی عاقلترين فيلسوفِ ما يه بزدله؟ آلن: من بزدل نيستم، قهرمان هم نيستم. يه چيزی وسطِ اين دوتا ام. سيمانس: يه انگلِ حقير. آلن: تقريباً زدی تو خال. آگاتون:ولی خودِ تو ثابت کردی که مرگ وجود نداره. آلن: ببين، گوش کن –من خيلی چيزا رو ثابت کردم. قرضامو از همين راه پس میدم. نظريهها و ملاحظاتِ کوچيک. شيطونی که حال و آينده رو ملاحظه میکنه. قاعدههایِ بسته به موقعيت. میتونی ميوه بچينی و بخوری، امّا نبايد ببری. آگاتون:ولی تو خودت چند بار ثابت کردی که روح جاويدانه. آلن: خب هست! ولی رویِ کاغذ. ببين، فلسفه همينه ديگه –وقتی از کلاس میآی بيرون ديگه اونقدرها کاربردی نداره. سيمانس: «شکلها»یِ ابدی چی؟ تو میگفتی همهچيز از ازل بوده و تا ابد هم هست. آلن: من بيشتر در موردِ موضوعاتِ سنگين حرف میزدم. مجسّمهای يا يه چيزی تو اين مايهها. در موردِ آدما قضيه بهکل فرق میکنه. آگاتون:همهیِ اون حرفا که مرگ عينِ خواب میمونه... آلن: بله، ولی فرقاش اينه که وقتی مردی و يه نفر داد کشيد: «بلند شيد، صبح شده» پيدا کردنِ دمپايیهات خيلی سخت میشه. 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده