sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۱ آلفرد تنیسون سومین فرزند خانواده در پنجم آگوست سال 1809 متولد شد. پدر آلفرد کشیش بود. جرج کلیتون تنیسون برادر بزرگتر آلفرد و خواهرش الیزابت نام داشت. اگر چه جرج برادر بزرگتر بود ، اما چارلز ، برادر کوچکتر جانشین پدر شد ، این جانشینی به دلیل اختلاف نظری بود که جرج با پدرش داشت و این اختلاف نظر و درگیری های پس از آن سبب شد که چارلز جانشین پدر شود و جرج برای همیشه به عنوان یک روحانی و مبلغ دینی به کار مشغول شود و با اینکه از این کار تنفر داشت از این طریق امرار ِ معاش کند و زندگی ِ خود و خانواده اش را بگذراند. آلفرد تنها هشت سال داشت که نوشتن را آغاز کرد و گاهی علاوه بر نوشتن ، به شعر گفتن می پرداخت . لو شعر های سپید زیادی را تا سن 14 سالگی سرود و سپس در سال 1827 وارد کمبریج شد . اولین مجموعه شعر او با عنوان "شعر های دو برادر " منتشر شد . در کمبریج او با افرادی نظیر ادوارد فیتزجرالد ، تکِری و آرتور هنری هالم آشنا شد . در سال 1829 آلفرد در رقابتی نزدیک با دوست خود تکِری در زمینه شعر برای دریافت جایزه برتری یافت. سال بعد ،شعر دیگر او با نام "غزلی خاص " چند جایزه قابل تامل را از آن خود کرد، آلفرد امیلی سل وود را که بعد ها دلباخته او شد و تنها عشق او محسوب شد در همین سال ملاقات کرد. این آشنایی توسط آلفرد هالم صورت گرفت همچنین امیلی، خواهر آلفرد و آرتور نامزدی خود را اعلام کردند. اما در 15 سپتامبر سال 1833 شوک بزرگی باعث به هم ریختن قوای ذهنی آلفرد شد و این شوک ، درگذشت ناگهانی بهترین دوست او یعنی آرتور هنری هالم بر اثر سکته قلبی بود. در همان سال ادوارد ، برادر آلفرد به تیمار ستانی فرستاده شد و تا زمان مرگش یعنی در سال 1890 در آن جا به سر برد. بعد از این سال او شروع به سرودن مجموعه ای به نام " به یادگار ... ای.اچ.اچ ( آرتور هنری هالم) " کرد . که بدون شک آلفرد بیشترین آثار و اشعار معروفش را در این دوره به ثمر رساند که این آفرینش منحصر به فرد تا سال 1850 ادامه داشت. در سال 1839 ، آلفرد و امیلی به طور رسمی نامزدی خود را اعلام کردند و در سال 1840 به طور رسمی از هم جدا شدند. عامل اصلی در جدایی آلفرد و امیلی که بسیار دلباخته هم بودند پدر امیلی بود ، که وی دلیل خود را از بر هم زدن این ازدواج و پایان زندگی مشترک این دو نفر فقر و بی پولی و عدم استطاعت مالی آلفرد در تامین مایحتاج زندگی دانست ، اما در واقع دلیل دیگری پشت این بهانه بود و آن ازدواج نا مبارک و بد اقبال چارلز برادر آلفرد با لوسیا خواهر امیلی بود . چارلز به مواد مخدر اعتیاد داشت و اگرچه عاقبت لوسیا توانست او را از شر این ماده افیونی نجات دهد ، اما لوسیا به دلیل فشار های عصبی ناشی از این دوران دچار مشکلاتی روحی و روانی شد و از آن جا که پدر امیلی از عاقبت وی می ترسید مانع این ازدواج شد. بنابر این آلفرد و امیلی به درد سخت جدایی تن در دادند . که این درد ِ عمیق و سخت جدایی در شعر های آن دوره آلفرد به وضوح قابل مشاهده است. پس از این جدایی و شرایط حاکم بر زندگی آلفرد او شروع به سفر به سرزمین های مختلف و مطالعه کرد و نهایتا در اتمام این سفر ها به چند زبان مسلط شد که در این میان می توان به زبان های فارسی و عبری اشاره کرد. از سال 1842بود که دیگر آلفرد به عنوان یک شاعر قابل و حاذق شناخته شده بود. اما متاسفانه خطری که سلامتی آلفرد را تحدید می کرد آن چنان جدی بود که پزشکان را وا داشت تا به مدت دو سال او را از هر گونه فعالیتی ، حتی در زمینه نوشتن شعر ها و یا هر گونه مطالعه منع کنند.پس از سپری این مدت و بهبود بیماری و بازگشت سلامتی هنگامی که آلفرد برای بار دیگر شروع به نوشتن کرد ، شعر بلندی که ادوارد بولور لیتون سروده بود و در آن شاعران بزرگی نظیر وردز ورث ، کیتس و حتی آلفرد تنیسون را مورد تمسخر قرار داد ، باعث بروز مشکلاتی برای او شد. با این حال آلفرد به نوشتن ادامه داد و شعر بلند ِ سپید " شاهزاده خانم " را به اتمام رساند. شعری که قسمت هایی از آن بعد ها به عنوان ترانه و آهنگ خوانده شد. در سال 1849 اتفاق شگفت انگیزی رخ داد و برادر آلفرد ، چارلز با همسرش لوسیا به زندگی مشترک خود بازگشتند. و در 13 ژوئن سال بعد آلفرد و امیلی به طور پنهانی با یکدیگر ازدواج کردند. پس از آن وردز ورث در گذشت و دربار به یک ملک الشعرا به عنوان جانشین نیاز داشت. این شغل ابتدا به ساموئل راجرز 87 ساله پیشنهاد شد که او به دلایلی آن را رد کرد. نام آلفرد به همراه دو نفر دیگر نیز در فهرست دربار قرار داشت که شاهزاده آلبرت شعر " به یادگار آرتور هنری هالم " را خواند و بدین ترتیب آلفرد را انتخاب کردند. او شیفته این بود که به عنوان شاعر دربار انتخاب شود با این حال هیچ گاه آن گونه با کار آمیخته نشد که روال عادی زندگی خود را فراموش کند. زندگی خانوادگی او بسیار برایش حائز اهمیت بود. در 11 آگوست 1852 ، هالم تنیسون ، فرزند اول آلفرد متولد شد. و بعد از او لینونل تنیسون در 16 مارس 1854 دیده به جهان گشود. او بی نهایت شیفته فرزندان خود بود و آن ها را اندکی لوس بار آورد. لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۱ آلفرد چهار شعر خود را در سال 1859 به نام " شعر هایی برای شاه " در مجموعه ای منتشر کرد. داستان حماسی-روستایی شعر او بر گرفته از شاه آرتور و کم ِ لوت بود. هنگامی که شاهزاده آلبرت در سال 1861 مرد ، شعری که به مناسبت در گذشت او سروده شد بعد ها یک قسمت از شعر حماسی بزرگی شد که به طور کامل تقدیم به پرنس متوفی شد. این شعر حماسی- روستایی آمیخته با عناصر مردمی با جنبه های ملی بود که به شدت مورد انتقاد منتقدان قرار گرفت. با این حال آلفرد همچنان از حمایت خانواده و دوستانش نظیر ادوارد لیر و ویلیام گِلَدستون ، نخست وزیر ملکه ویکتوریا برخوردار بود. ملکه به طور مکرر به او پیشنهاد مقام و رتبه بارونی را داد اما آلفرد به دلیل خجالتی بودن بیش از حد بار ها آن را رد کرد تا اینکه نهایتا در سال 1884 به طور رسمی به او لقب لرد تنیسون داده شد. بین سال های 1874 تا 1879 او به اصرار یکی از دوستانش که تئاتری داشت شروع به نوشتن چندین نمایش نامه کرد، که هیچ کدام از آن ها به گونه ای شایسته ، خوب و عالی نبودند با این حالی یکی از آن ها به مدت 67 شب اجرا شد، که این استقبال از نمایش بدون شک به دلیل علاقه وافر شاهزاده ها به آن بود. در همین زمان بود که قوه بینایی آلفرد روز به روز ضعیف تر می شد به همین دلیل او که تا آن روز خود شعر هایش را می نوشت ، همسرش امیلی را به کمک برای نوشتن شعر ها طلبید ، کاری که از سال 1874 به دلیل وجود بیماری های امیلی به دوش هالم فرزند بزرگ آلفرد افتاد. در این سال ها بود که چیزی ذهن آلفرد را به خود مشغول کرده بود و آن وظیفه و کار بزرگی بود که می بایستی به انجام می رساند و او همچنان نگران بود که آیا زندگی به او این اجازه را می دهد تا قبل از به پایان رسیدن عمر این کار را به اتمام برساند. چارلز برادر آلفرد در سال 1870 و دوست آلفرد، ادوارد فیتزجرالد در سال 1833 درگذشتند و به مرور زمان آلفرد احساس و پیری و تنهایی و ناتوانی کرد. اما بزرگترین ضربه روحی به آلفرد زمانی بود که در سال 1886 فرزند کوچکش لیونل در دریا بر اثر تب شدید در گذشت . شعر "لاکسلی هال شصت سال بعد " حدوداً در همان زمان سروده شد ، بسیار دلخراش و پر سوز و گذار بود ، که مورد تمسخر طرفدارن دیکنز در زمان سلطنت ویکتوریا به دلیل وضعیت بد و وخیم افراد فقیر قرار گرفت. با اینکه این نوع کار در زمره سروده های همیشگی آلفرد نبود اما مقام بارونی او باعث می شد که او خود را موظف به صحبت در این موارد کند. در نوامبر 1889 ، فرزند هالم که لیونل نام گرفت متولد شد. بعد از آن آلفرد کوچک در سال 1891 متولد شد. در همین بین آلفرد چند ماهی در بستر بیماری بود اما همچنان برای به انجام رساندن آن وظیفه به سختی برای تکمیل آخرین بخش از شعرش برای انتشار تلاش می کرد که سرانجام دو هفته بعد از درگذشت او به چاپ رسید آلفرد در 6 اکتبر 1892 با آرامش در کنار همسر و فرزندانش بر اثر نقرس در گذشت . او بیش از همه ی نویسندگان بزرگ زمان خود زیست اما تنها چند چهره ادبی سر شناس نظیر توماس هاردی و آرتور کونن دویل در مراسم تدفین وی حضور داشتند. به درخواست آلفرد ، شعر "مرگ" به عنوان یک سنگ قبر نوشته ، در انتهای همه ی مجموعه کارهایی که از او چاپ می شود. تنظیم مطالب این بخش و ترجمه سحر اخوان کاظم زاده منبع سایت سارا شعر لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده