رفتن به مطلب

ماجراهای من و دلارام!!!


Mehr@z

ارسال های توصیه شده

 

نه بابا خاطره که تموم نمیشه

 

یه دختر غریبه بهم مسیج داده بود که از شما خوشم اومده, گفتم حتما دلارام اینو فرستاده منو امتحان کنه ,

منم پا ندادم و پروفایلشو دادم به رفیقم , دو هفته ای میشه با دلارام به هم زدم و فهمیدم آشناییتی با دختره نداشته, هفته پیشم عروسی دختره با رفیقم بود,

بابای دختره هم یه ویلا تو شمال کادو داد سر عروسی به رفیقم ... :sigh:

این دیگه آخرش بود!!!

بسی خندیدم!

 

اینم آخر عاقبتش:ws28::ws28:

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 43
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

با دلارام و دوستاش رفتیم درکه , عصری برگشتم خونه خسته , تا اومدم تو دیدم بابام عصبی , گفت مگه تو قرار نبود ساعت 2 بری دنبال خواهرت بیاریش خونه بعدم ماشین و بیاری در مغازه به من تحویل بدی؟

تازه یادم افتاد, گفتم بابا نفهمیدی چی شد که , از بیمارستان بم زنگ زدن گفتن یه آقایی تصادف کرده , شماره شما تو لیستش هست, رفتم دیدم حامد بدجور تصادف کرده و داشتن میبردنش اتاق عمل

مامانم گفت طفلی , به بابا مامانش گفتی ؟

گفتم نه بابا اصلا موندم چطور بگم

بابام گفت حامد , همون رفیقت که باباش دبیر بود , گفتم آره, گفت همون که دانشگاه خودتون معماری میخونه, گفتم آره, گفت همون که قد بلندی داشت و چشمای روشن, گفتم آره

گفت همون که قرار بود امروز بیاد 3dmax یادت بده الان نیم ساعته تو اتاقت منتظرته ؟

 

 

:whistle:

لینک به دیدگاه

دیدم یه شماره غریبه اس ام اس داده

" چطوری مهندس بی معرفت ؟ "

زدم شما؟

زد

" یکی که با وجود همه بی معرفتیات دلش طاقت دوریتو نداره و همیشه "برمی گرده" طرف تو "

یکم فک کردم , گفتم

" نیوشا تویی ؟ برگشتی ایران عسلم ؟ نیوشا از اون موقع که تو رفتی از دلتنگی تو و تنهایی دارم میمیرم , اما چون میدونستم هیشکی رو مثل تو نمی تونم دوست داشته باشم سمت هیشکی نرفتم "

گفت

" من نیوشا نیستم , فک کنم با وجود نیوشا باید به من بگی دوست دختر سابق "

کلی فک کردم قبل نیوشا با کی بودم

زدم

" یاسمن تویی؟ تو دوست دختر اول و آخر من و ملکه آرزوهای منی تا ابد, سابق چیه ,میگن دلت رو به هرکی بار اول ببازی دیگه بقیه عشقا برات بی رنگ میشه و منم که دلم به تو قفل شده نفس"

گفت من یاسمن نیستم, حالا که انقد سرت شلوغه کاش لااقل یادگاری ازت تو دلم نبود

کلی فک کردم خدایا یادگاری تو دل؟ ,کدومشونه 

:ws38:  

گفتم

"ستاره تویی ؟ باید قبول کنی برای ما زود بود و آبروی خودمون میرفت , صد بار بهت گفتم اون بچه رو بنداز, هنوزم دیر نشده , اگه بندازیش میتونیم تا ابد با هم بمونیم زندگی من, هنوزم جدایی از تو رو باور نمی کنه دلم "

گفت

" احمق من دلارامم, هم دانشگاهیت که سال دومه " ادبیاته ", فک نکنم بشناسی با اینکه آخرین دیدارمون 2 ساعت پیش بوده, نمی خواد بقیه رو رو کنی کثافت, حیف من که وسط کلاس " برگشتم " اومدم دم خونه دنبالت ببرمت خونمون ... 

:vahidrk:

لینک به دیدگاه

سوار تاکسی بودم , دیدم یه دختر خوشگل و سنگین جلو نشسته,

پیاده شد , دست کرد تو کیفش , گفتم مهمون ما باش خانوم خوشگله

دیدم از تو کیفش یه قبض در آورد داد به راننده گفت:

" پس این قبض و بگیر بابا , وقت برگشتن برو عکسهای منم از آتلیه بگیر "

خواستم جمعش کنم , گفتم

" دخترتون هستن , ماشالا چقد حالت چشما و فرم صورتشون شبیه شما بود "

راننده گفت " بیخود شیرین زبونی نکن , دختر ناتنی منه , الان میبرم یه جا مهمون " کردن " و یادت میدم :gnugghender:

لینک به دیدگاه

اوايل ترم بود.صبح زود بيدار شدم که برم دانشگاه

چون عجله داشتم بجاي 5000 تومني يه پونصدي از کشوم برداشتمو زدم بيرون

سوار تاکسي که شدم ديدم اووووف يکي از دخترای آس و خوشتيپ کلاس جلو نشسته!

يه کم که گذشت گفتم بزار کرايه شو حساب کنم نمک گير شه بلکه يه فرجي شد!

با صدايي که دو رگه شده بود پونصدي رو دادم به راننده و گفتم:

کرايه ي خانم رو هم حساب کنيد! دختره برگشت عقب تا منو ديد کلي سلام

و احوالپرسي و تعارف که نه ... اجازه بدين خودم حساب ميکنم و اين حرفا!

منم که عمرا اين موقعيتو از دست نميدادمو کوتاه نمي اومدم!

مي گفتم به خدا اگه بزارم!تمام اين مدتم دستم دراز جلوي راننده!

همه شم ميديدم نيشِ راننده بازه! خلاصه گذاشت حسابي گلوي خودمو پاره کنم،

بعدش گفت : چطوره با اين پونصدي کرايه ي بقيه رو هم تو حساب کني؟!

يهو انگار فلج شدم.آخه پول ديگه اي نداشتم!

الکي سرمو کردم تو کيفمو وقت کشي تابلوُ که ديدم خانم خوشکل

کرايه ي جفتمونو حساب کرد!ولي از خنده داشت ميترکيد! :|

داشت گريه ام مي گرفت که اس.ام.اس داد و گفت:

پيش مياد عزيزم ناراحت نباش! موافقي ناهارو با هم بخوريم؟! [:)]

حالا من بيچاره شارژ هم نداشتم جواب بدم! [:(]

خلاصه عين اسکلا انقد بهش زل زدم تا نگام کنه و گفتم : باشه !!

اين شد که ما چند ماهه باهم دوستيم

ولي يه بار که گوشيشو نگاه کردم ديدم اسمِ منو "مستضعف" سيو کرده ..! :ws28:

لینک به دیدگاه

ما هر موقع با دوست دخترم هر جای شهر میرفتیم یه مامور گشت بود مارو میدید گیر می داد , با کلی پاچه خواری و رشوه بی خیال ما می شد , من حساب کردم پولایی که به این مامور داده بودم بیشتر از خرج عروسی داشت می شد , سر همین رفتیم رسمی کردیم که ایندفه دیدمش یه بیلاخ بدم بش ,

اصلا یکی از انگیزه های نامزد کردنم همین بود , سر عقد باز دیدمش با کت و شلوار مرتب ,

اونجا فهمیدم پسر دایی دلارام بوده , همه اینام برنامه بوده که من دلارام و نپیچونم ..... چه بیلاخیم به من داد سر مراسم :icon_pf (34):

لینک به دیدگاه

یه دختر به پستم خورده بود از همه پسرا شاکی , کلی رو مخش کار کردم که بابا پسرا همشون بد نیستن , فلسفه چیدم کلی براش , از اونورم واسه دلارام فلسفه چیدم که من لیاقت تو رو ندارم و از این حرفا , امروز گفتم دیگه وقتشه به این دختره پیشنهاد بدم , دیدم مسیج زده " سعید جان خیلی ممنونم ازت , من امروز با دیدن آرش فهمیدم که پسر خوب هم وجود داره , اگه حرفای تو نبود عمرا به این عشق حقیقی نمی رسیدم , فقط چون آرش خیلی غیرتیه من مجبورم تورو بلاک کنم عزیزم , بازم مرسی , بوس بوس "

حالا هی من مسیج زدم بابا این پسرا همش دنبال سک...ن, آرشه دروغ میگه مثه سگ , جونوره بابا ... ...

از اونورم دلارام مسیج زده " سعید راست میگی , واقعا تو در حد من نیستی , مرسی که نذاشتی وابسته بشیم و همین اول بهم گفتی که مسیرمون اشتباهه , بوس بوس "

 

:4564:

لینک به دیدگاه

با دلارام واسه شام رفتیم رستوران , سر مسائل مهم به توافق رسیدیم , دلارام و فرستادم پول شامو حساب کنه , خودم دم در وایسادم , یهو دیدم شاکی اومد بیرون میگه " کثافت , شب جمعه هم بی شب جمعه , دیگه ریختتم نمی خوام ببینم"

سوار ماشینش شد و رفت

رفتم به طرف میگم چی گفتی بش آقا ؟

میگه " هیچی به خدا , فقط گفتم کیف شما ظهر اینجا جا مونده , نمی دونستم این اون خانوم ظهری که باهاتون اومدن نیست که"

زدم تو سرم اومدم برم بیرون

میگه " آقا کجا؟ اون خانوم فقط پول شام خودشونو حساب کردن "

لینک به دیدگاه

دوست دخترم منو تو خیابون با یه دختر دیده , اومد جلو گفت " بی شرف , خیلی پستی , تو نبودی همش می گفتی تو تنها عشق منی ؟ "

با چشمک و اشاره بش میگم ساکت , میگه " گمشو الکی چشماتم واسه من اونجوری نکن , جونور "

خواستم حرف بزنم گفت " خفه شو , به من وفا نکردی اقلا به این بچه ای که تو شکمم گذاشتی وفا می کردی "

گفتم ایشون خواهرم هستن , حالا اگه چیزی از مراودات بین ما هست که نگفته باشی بفرمایین دلارام جان .... :vahidrk:

لینک به دیدگاه

رفتم آرایشگاه , صحبت از دوست دختر شد , کلی درد دل کرد , گفتم " منم با یه دختری تو دانشگاه رفیق بودم , دیدم خیلی جدی گرفته , رفته به کل خونوادش گفته , پیچوندمش "

بحث از دانشگاه شد , گفت کجا می خونی , چی می خونی , اسم دختره چی بود , که یهو دیدم دست منو از پشت بسته به صندلی زنگ زده میگه " مامان اون شارلاتانی که اسم گذاشته بود رو دلارام در رفته بود و گیرش انداختم , تو دلارام و بیار , منم از اینور این گل پسر و میارم محضر آق رضا "

رو کرد به من گفت من داداش دلارامم ,

گفتم مگه شما خارج زندگی نمی کردی ؟

گفت " خارج کجا بود بابا , زندان بودم , تازه فرار کردم "

:w58:

لینک به دیدگاه

از بس شماره دلارامو از حفظ گرفتم ورد زبونم شده, جایی اشتباه شماره ی اونو دادم ...

امروز زنگ زده شاکی که تو لارجرباکس واسه چی میخوای سعید ؟؟؟؟؟؟

 

:whistle:

 

لینک به دیدگاه

دیدم یکی بهم مسیج داده که یه چیزایی راجع به دلارام میدونم که فک میکنم خیلی دوست داشته باشی بدونی آقا سعید, اگه خواستی بدونی این پروفایلی که بهت میدم ادد کن, یاد آوری کن که دوست دلارام هستی که بشناسمت, حرفای زیادی برات دارم

منم رفتم سریع اددش کردم, به 1 ساعت نرسید دلارام زنگ زد فحش و کشید به من, گفتم چی شده؟

گفت چی شده و زهر مار, رفتی واسه رفیق فاب من درخواست ادد فرستادی , با کمال وقاحت گفتی من دوست دلارامم, همونی هستم که قبلا با هم هماهنگ کرده بودیم قضیه رو,

تف تو روت, من ساده رو بگو واسه قبولی ارشد این حیوون می خواستم یه ماشین براش بخرم ... گمشو 126fs4147532.gif

لینک به دیدگاه

قرار بود 5 شنبه برم خواستگاری دلارام

بم گفت سعید بابای من رو تیپ خیلی حساسه, تو رو خدا خیلی به خودت برس که یه موقع گیر نده , می خوام از همون اول از تو خوشش بیاد, با موهای ژولیده و لباسای نامرتب نیای که بی دلارام میشی

گفتم خیالت راحت عزیزم , تو مگه تا حالا من و غیر خوشتیپ دیدی اصلا

گفت چون همیشه همین جوری شلخته میای دارم تاکید می کنم که این دفه استثنا درست بیای

منم بم برخورد , کلی به خودم رسیدم, رفتم آرایشگاه 25 تومن دادم دومادی زدم, یه کت و شلوار شیک

مامانمینا جلوتر رفتن , من با داداشم با ماشین خودم رفتیم , سر راه تصادف کردیم

یهو به هوش اومدم دیدم رو تخت خوابیدم ,داداشمم داره از شدت خنده ضعف می کنه ,دکتره گفت

" چیزی نیست عزیزم, فقط یه کم ترسیدی, همین الانم میتونی مرخص شی , چیزیتم نشده , فقط سرت به شکسته جزئی برداشته بود که ما مجبور شدیم برای پانسمان موهاتو از ته بزنیم , برو به سلامت شادوماد "

 

:w02:

لینک به دیدگاه

به رفیقم سپردم با یه پروفایل دختر به من مسیج بده به دلارام نشون بدم خیال کنه ملت چششون دنبال منه , :whistle:

فرداش با دلارام نشستیم , جلوش فیس بوکمو وا کردم که مثلا اتفاقی ببینه مسیج و هی هم میگم خیلی خوبه که انقد با صداقت رفتار کرده باشی که بتونی همه چیتو جلو طرفت بدون ترس وا کنی

دیدم مسیج اومده, رفتم دیدم , تو دلم گفتم الاغ نرفته یه عکس خوشگل دخترم پیدا کنه واسه پروفایله بذاره,

دیدم نوشته " آقا سعید من امثال شما رو میشناسم که تو فیس بوک به همه دخترا پیشنهاد میدن به امید اینکه یکیشون قبول کنه ولی در مورد من کور خوندی , دیگه مسیج نده و مزاحم نشو " :w58:

دلارامم تا خوند گفت احمق اقلا میرفتی یه دختر خوشگل انتخاب می کردی دلم نسوزه نه این ایکپیری و زد تو سرمو رفت

همون موقع رفیقم زنگ زد گفت سعید من وی پی انم قط شده نمیشه برم فیس بوک , تا شب پروفایل و میسازم مسیج و میزنم سعید جون :ws3:

لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...