*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 فروردین، ۱۳۹۱ گاه دیده میشود که «سلام» و «درود» را بجای یکدیگر بکار میبرند و بجای سلام دادن، درود میگویند. اما این دو واژه معنا و کاربردی متفاوت دارند و نمیتوان همواره آنها را معادل و همتراز با هم بر زبان آورد. سلام، نخستین خطابی است که در مواجهه دو شخص با یکدیگر بر زبان رانده میشود. این کلام را هر کس به هر کس میتواند بگوید و محدودیتی در بکارگیری آن وجود ندارد. سلام را میتوان به هنگام روبرو شدن با دشمنان و بدکاران و دُژاندیشان نیز بر زبان آورد و حتی از نظر فقهی، در مقام جواب واجب است. اما درود، نه به صرف مواجهه دو شخص با یکدیگر، که به هنگامی بیان میشود که یکی از طرفین، کاری بزرگ یا پسندیده و شایسته انجام داده باشد و طرف دیگر در مقام بزرگداشت و قدردانی و آفرینگویی به او «درود» گوید. در نتیجه، گویندهٔ درود تنها یکی از طرفین است و برخلاف سلام نیاز به جواب متقابل ندارد. در متون ادبیات فارسی و از جمله در آثار فردوسی، نظامی گنجوی، ناصرخسرو، اسدی توسی، خاقانی، سعدی، دقیقی و کسایی مروزی، واژه درود دقیقاً معادل و هممعنای با سلام نیست؛ بلکه همتراز با «آفرین»، «تهنیت»، «تحیت» و «صلوات» است. چنانکه صلوات را نیز نمیتوان همچون درود در جای سلام و خطاب به هر کس بکار برد: ز یـزدان و از مـا بـر آن کـس درود / کـه تـارش خـرد بـاشـد و داد پـود* فردوسی* بـدان شـارسـان انـدر آمـد فـرود / هـمـی داد نـیـکـی دهـش را درود* فردوسی* ز دارنـده بر جـان آن کـس درود / کـه از مـردمـی بـاشـدش تـار و پـود * اسدی توسی* هـزاران درود و دو چـنـدان تـحـیـت / ز ایـزد بـر آن صـورت روح پـرور* ناصرخسرو* استفاده از درود به جای سلام، کاستن قدر و قیمت و جایگاه واژه درود و برابر کردن یا بیقدر کردنِ جایگاه و دستاوردهای بزرگان، کوشندگان و شایستگان با همه گونه اشخاص دیگر و نیز با اشخاص نا درخور است. سلام را به هر کس میتوان گفت اما درود را به هر کس نمیتوان گفت و همیشه و همواره نیز به یک شخص نمیتوان گفت. 9 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ بقول دیالوگی از فیلم یک تکه نان سلام که خودشه (خدا) علیکم هم که یعنی با شماست ، دیگه چی از این بهتر! درود هم ایرانیان باستان در مواردی که حتی با طرف خصمی داشتند استفاده می کردند پس هر دو دلپسند و نیکو هستند یکی عربی ریشه دارد یکی ایرانی گاهی آنقدر در قید و بندهای ناسیونالیسیتی می رویم که دیگر . . . . به عزیزی میرسی میگویم صیح بخیر می گوید نگو صیح بخیر بگو بامدادت نیکو یکی نیست بگوید عزیز دل ، این صیح که شما از آن فراری هستید از صباح آمده صباح هم از پگاه آمده و ریشه ایرانی دارد پس دیگر این چه سخنانیست بنده درماندم باشد تعقل کنیم 7 لینک به دیدگاه
M!Zare 48037 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ سلام از سلامت میاد و یک کلمه عربی میشه دیگه؟چون به گمانم معادل فارسیش میشه تندرستی. بنظرم نویسنده بی طرف نبوده... 4 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ جای بحث زیـاد داره. منم وقتی مطلب رو خوندم، برام سوال هایی پیش اومد. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده