رفتن به مطلب

هدف از آفرینش جهان چیست


fanous

ارسال های توصیه شده

یكى از مسائل مهم در فلسفه الهى و كلام مساله هدف آفرینش است كه مورد بحثها و اختلاف نظرهایى واقع شده است از یك سوى بعضى از صاحب‏نظران هدف و علت غائى در افعال الهى را انكار كرده‏اند و از سوى دیگر كسانى هدف الهى را سود رساندن به مخلوقات شمرده‏اند و گروه سومى قائل به وحدت علت فاعلى و علت غائى در مجردات شده‏اند .

بطور كلى در این زمینه سخنان بسیارى هست كه نقل و نقد آنها به درازا مى‏كشد از اینروى نخست مفهوم هدف و اصطلاحات فلسفى مشابه آن را بیان مى‏كنیم و سپس به ذكر مقدماتى كه براى توضیح مساله و رفع شبهات آن مفید است مى‏پردازیم و سرانجام معناى صحیح هدفدارى الهى را بیان خواهیم كرد.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

هدف كه در لغت بمعناى نشانه تیر است در محاورات عرفى به نتیجه كار اختیارى گفته مى‏شود كه فاعل مختار از آغاز در نظر مى‏گیرد و كار را براى رسیدن به آن انجام مى‏دهد به طورى كه اگر نتیجه كار منظور نباشد كار انجام نمى‏گیرد . نتیجه كار از آن جهت كه منتهى الیه آن است غایت و از آن جهت كه از آغاز مورد نظر و قصد فاعل بوده است هدف و غرض و از آن جهت كه مطلوبیت آن موجب تعلق اراده فاعل به انجام كار شده است علت غائى نامیده مى‏شود ولى آنچه در حقیقت مؤثر در انجام كار مى‏باشد علم و حب به نتیجه است نه وجود خارجى آن بلكه نتیجه خارجى معلول كار است و نه علت آن .

واژه غایت معمولا بمعناى منتهى الیه حركت بكار مى‏رود و نسبت بین موارد آن با موارد هدف عموم و خصوص من وجه است زیرا از یك سوى در حركات طبیعى نمى‏توان هدفى را براى فاعل طبیعى آنها در نظر گرفت ولى مفهوم غایت بر منتهى الیه آن صادق است و از سوى دیگر در كارهاى ایجادى كه حركتى در كار نیست هدف و علت غائى صدق مى‏كند اما غایت بمعناى منتهى الیه حركت جا ندارد ولى گاهى غایت بمعناى علت غائى بكار مى‏رود و در اینجاست كه باید دقت كرد كه بین دو معناى آن خلط نگردد و احكام یكى به دیگرى نسبت داده نشود .

رابطه بین فاعل وفعل و نتیجه آن موضوع بحثهاى فلسفى متعددى واقع شده است كه بخشى از آنها را در مقاله «علت غایی» بیان كردیم و اینك به بیان برخى از مطالبى كه ارتباط با موضوع بحث فعلى دارد و براى تبیین معناى صحیح هدف الهى از آفرینش مفید است مى‏پردازیم.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

1 كارهاى اختیارى انسان معمولا به این صورت انجام مى‏گیرد كه نخست تصورى از كار و نتیجه آن پدید مى‏آید و مقدمیت كار براى حصول نتیجه و فائده مترتب بر آن مورد تصدیق قرار مى‏گیرد سپس شوق به خیر و كمال و فایده‏اى كه مترتب بر كار مى‏شود در نفس حاصل و در پرتو آن شوق به خود كار پدید مى‏آید و در صورت فراهم بودن شرایط و نبودن موانع شخص تصمیم بر انجام كار مى‏گیرد و در حقیقت عامل اصلى و محرك واقعى براى انجام دادن كار شوق به فایده آن است و از اینروى باید علت غائى را همان شوق بحساب آورد و متعلق آن مجازا و بالعرض علت غائى نامیده مى‏شود .

ولى نباید تصور كرد كه این فرایند در هر كار اختیارى ضرورت دارد به طورى كه اگر فاعلى فاقد علم حصولى و شوق نفسانى بود كارش اختیارى نباشد یا علت غائى نداشته باشد بلكه آنچه در هر كار اختیارى ضرورت دارد مطلق علم و حب است‏خواه علم حضورى باشد یا حصولى و خواه شوق زائد بر ذات باشد یا حبى كه عین ذات است .

بنابر این علت غائى در مجردات تام همان حب به ذات خودشان است كه بالتبع به آثار ذات نیز تعلق مى‏گیرد حبى كه عین ذات فاعل است .

و از اینروى در چنین مواردى مصداق علت فاعلى و علت غائى ذات فاعل خواهد بود .

2 چنانكه اشاره شد مطلوبیت فعل تابع مطلوبیت‏خیر و كمالى است كه بر آن مترتب مى‏شود و از اینروى مطلوبیت هدف نسبت به مطلوبیت فعل از اصالت برخوردار است و مطلوبیت فعل فرعى و تبعى خواهد بود .

اما هدفى كه از انجام كارى در نظر گرفته مى‏شود ممكن است‏خودش مقدمه‏اى براى رسیدن به هدف بالاترى باشد و مطلوبیت آن هم در شعاع مطلوبیت چیز دیگرى شكل بگیرد ولى سرانجام هر فاعلى هدف نهائى و اصیلى خواهد داشت كه اهداف متوسط و قریب و مقدمات و وسایل در پرتو آن مطلوبیت مى‏یابند .

به هر حال مطلوبیت فعل فرعى و تبعى است اما اصالت در اهداف بستگى به نظر و نیت و انگیزه فاعل دارد به طورى كه ممكن است هدف معین براى یك فاعل هدف متوسط و براى فاعل دیگرى هدف نهائى و اصیل باشد .

3 مطلوبیت اصلى هدف و مطلوبیت فرعى فعل و وسیله در نفوس بصورت شوق ظاهر مى‏گردد و متعلق آن كمال مفقودى است كه در اثر فعل تحقق مى‏یابد اما در مجردات تام كه همه كمالات ممكن الحصول براى آنها بالفعل موجود است‏خیر و كمال مفقودى متصور نیست كه بوسیله فعل حاصل شود و در واقع حب به كمال موجود است كه بالتبع به آثار آن تعلق مى‏گیرد و موجب افاضه آن آثار یعنى انجام فعل ایجادى مى‏شود پس مطلوبیت فعل مجردات هم فرعى و تبعى است اما تابع كمال موجود است نه تابع مطلوبیت كمال مفقود .

4 كارهایى كه انسان انجام مى‏دهد ممكن است آثار متعددى داشته باشد كه همه آنها مورد توجه او قرار نگیرند و یا انگیزه‏اى براى دست‏یافتن به آنها نداشته باشد و از اینروى معمولا كار را براى رسیدن به یكى از آثار و نتایج انجام مى‏دهد هر چند ممكن است كارى را براى چند هدف هم عرض نیز انجام دهد .

اما در مورد مجرد تام همه آثار خیرى كه بر كارى مترتب مى‏شود مورد نظر و مطلوب اوست و هر چند مطلوبیت همه آنها تابع مطلوبیت كمال موجود در خود اوست ولى ممكن است در میان مطلوبهاى بالتبع رابطه اصالت و تبعیت نسبى برقرار باشد مثلا هر چند وجود جهان و وجود انسان از آن جهت كه پرتوى از كمال الهى هستند براى خداى متعال مطلوب بالتبع مى‏باشند اما چون انسان از كمالات بیشتر و بالاترى برخوردار است و پیدایش جهان مقدمه‏اى براى پیدایش وى مى‏باشد از اینروى مى‏توان براى انسان مطلوبیت اصیلى نسبت به مطلوبیت جهان در نظر گرفت

  • Like 1
لینک به دیدگاه

با توجه به نكاتى كه بیان شد روشن مى‏شود كه وجود علت غائى براى هر كار اختیارى ضرورت دارد خواه كار ایجادى باشد یا اعدادى و خواه كار دفعى باشد یا تدریجى و خواه فاعلیت فاعل بالقصد باشد یا بالرضا یا بالعنایه یا بالتجلى .

و علت غائى در حقیقت امرى است در ذات فاعل نه نتیجه خارجى كار و اطلاق علت غائى بر نتیجه خارجى اطلاقى مجازى و بالعرض است بلحاظ اینكه محبت‏یا رضایت‏یا شوق فاعل به حصول آن تعلق مى‏گیرد و غایت بودن نتیجه خارجى براى كارهاى اعدادى و تدریجى بمعناى منتهى الیه حركت ارتباطى با علت غائى ندارد و غایت بالذات حركت غیر از علت غائى بالذات است دقت‏شود .

بنابر این افعال الهى هم از آن جهت كه اختیارى هستند داراى علت غائى مى‏باشند و منزه بودن ساحت الهى از علوم حصولى و شوق نفسانى مستلزم نفى علت غائى از ذات او نیست چنانكه مستلزم نفى علم و حب از ذات مقدسش نمى‏باشد .

به دیگر سخن نفى داعى و علت غائى زائد بر ذات از مجردات تام و فاعلهاى بالعنایه و بالرضا و بالتجلى بمعناى نفى مطلق هدف از ایشان و اختصاص دادن هدف به فاعلهاى بالقصد نیست و همچنانكه عقل مفاهیمى را كه از صفات كمالیه مخلوقات مى‏گیرد با تجرید از محدودیتها و لوازم مادى و امكانى بعنوان صفات ثبوتیه به خداى متعال نسبت مى‏دهد همچنین حب به خیر و كمال را بعد از تجرید از جهات نقص و امكان براى ذات الهى اثبات مى‏كند و آن را علت غائى براى افعالش مى‏شمارد و چون همه صفات ذاتیه الهى عین ذات مقدسش مى‏باشند این صفت هم كه علت غائى آفرینش و منشا اراده فعلیه بشمار مى‏رود عین ذات وى مى‏باشد و در نتیجه علت فاعلى و علت غائى براى افعال الهى همان ذات مقدس او خواهد بود .

و همانگونه كه علم الهى بالاصاله به ذات مقدس خودش و بالتبع به مخلوقاتش كه جلوه‏هایى از وجود او هستند با اختلاف مراتب و درجاتشان تعلق مى‏گیرد حب الهى هم بالاصاله به ذات مقدس خودش و بالتبع به خیر و كمال مخلوقاتش تعلق مى‏گیرد و در میان خود آنها هم اصالت و تبعیت نسبى در محبوبیت و مطلوبیت وجود دارد یعنى حب الهى به مخلوقات در درجه اول به كاملترین آنها كه نخستین مخلوق است تعلق مى‏گیرد و سپس به سایر مخلوقات الاكمل فالاكمل و حتى در میان مادیات و جسمانیات كه تشكیك خاصى ندارند مى‏توان وجود كاملتر را هدف براى آفرینش ناقصتر شمرد و بالعكس جمادات را مقدمه‏اى براى پیدایش نباتات و نباتات را مقدمه‏اى براى پیدایش حیوانات و همه را مقدمه‏اى براى پیدایش انسان به حساب آورد (خلق لكم ما فى الارض جمیعا)و سرانجام حب به انسان كامل را علت غائى براى آفرینش جهان مادى دانست و به این معنى مى‏توان گفت كه خداى متعال جهان مادى را براى تكامل موجودات جسمانى و رسیدن آنها به خیر و كمال واقعى خودشان آفریده است زیرا هر موجودى كه داراى مراحل مختلفى از كمال و نقص است كاملترین مرحله آن اصالت نسبى در محبوبیت و مطلوبیت‏خواهد داشت ولى لازمه آن این نیست كه موجودات ناقصتر یا مراحل ناقصتر از وجود یك موجود هیچ مرتبه‏اى از مطلوبیت را نداشته باشند .

و به همین منوال مى‏توان اهدافى طولى براى آفرینش نوع انسان در نظر گرفت‏یعنى هدف نهائى رسیدن به آخرین مراتب كمال و قرب الهى و بهره‏مندى از عالیترین و پایدارترین فیض و رحمت و رضوان ابدى است و هدف متوسط تحقق عبادت و اطاعت از خداى متعال است كه وسیله‏اى براى رسیدن به آن مقام عالى و هدف نهائى محسوب مى‏شود و هدف قریب فراهم شدن زمینه‏هاى مادى و اجتماعى و تحقق شناختهاى لازم براى انتخاب آزادانه راه راست زندگى و گسترش خداپرستى در جامعه است .

از اینروى در قرآن كریم بعد از تاكید بر اینكه آفرینش جهان و انسان باطل و بیهوده نیست و داراى هدف حكیمانه مى‏باشد ([1]) از یك سوى هدف از آفرینش جهان را فراهم شدن زمینه آزمایش و انتخاب آزاد براى انسان معرفى كرده است ([2]) و از سوى دیگر هدف از آفرینش انسان را پرستش خداى متعال قلمداد نموده ([3]) و سرانجام هدف نهائى را جوار رحمت الهى و بهره‏مندى از فوز و فلاح و سعادت ابدى دانسته است. ([4])

با توجه به آنچه گفته شد مى‏توان راه جمعى بین اقوال سه‏گانه یاد شده در نظر گرفت‏یعنى منظور كسانى كه علت غائى را فقط ذات مقدس الهى دانسته‏اند این است كه مطلوب ذاتى و بالاصاله براى خداى متعال چیزى جز ذات مقدسش كه خیر مطلق و داراى كمالات بى‏نهایت است نمى‏باشد و منظور كسانى كه علت غائى را از افعال الهى نفى كرده‏اند این است كه داعى زائد بر ذات ندارد و فاعلیت وى از قبیل فاعلیت بالقصد نیست و منظور كسانى كه علت غائى و هدف از آفرینش را سود رساندن به مخلوقات یا به كمال رسیدن آنها قلمداد كرده‏اند این است كه خواسته‏اند هدف فرعى و تبعى را بیان كنند و حاصل آنكه براى هر یك از دو قول دیگر مى‏توان تاویل صحیحى در نظر گرفت كه منافاتى با قول مورد قبول نداشته باشد .

نكته‏اى را كه باید در پایان این مقاله خاطرنشان كنیم این است كه در مباحث اراده و حكمت و هدف آفرینش تكیه بر جهت‏خیر و كمال مخلوقات بود و از این جهت‏سؤالى پدید مى‏آید كه شرور و نقایص آنها را چگونه باید توجیه كرد؟ پاسخ این سؤال در مقاله «خیر و شر در جهان» داده خواهد شد.

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...