sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 فروردین، ۱۳۹۱ ترجمه حسن چاوشیان نظریه پردازان تفسیر باید نه تنها مساله درستى تفسیر، بلكه اختلاف قرائتها را نیز، كه از ماهیت اجتماعى جایگاه هر قرائت ناشى مىشود، تبیین كنند. در این مقاله، خاستگاه قرائتهاى گوناگون یك رمان دنیاى فقید بورژوایى، اثر نادین گوردیمر، بررسى مىشود. تحلیل مطالب بهچاپ رسیده (مثل "بررسى كتاب"ها یا تحلیلهاى نقادانه) و مقایسه این گزارشهاى حرفهاى با قرائت "عادى و غیرحرفهاى" خود نگارنده مقاله روشن مىكند كه جنسیت و پسزمینه تاریخى خوانندگان و نیز مقاصد آنها از قرائت، چگونه بر بناساختن محتواى رمان بهدست آنها اثر مىگذارد. این تحلیل، معنا و منش جمعى "قرائتهاى چندگانه رمان" را نشان مىدهد، بهخصوص قرائتهایى كه اعضاى فرهنگهاى دیگر ("بیرونىها") كردهاند. بسیارى از جامعه شناسان ادبیات و منتقدان ادبى، با علم به اینكه آثار فرهنگى در بستر اجتماعى تولید مىشوند، مدعى اند كه رمانها را مى توان داده هاى جامعه شناختى محسوب كرد و به منزله شاخصى براى روابط و نگرشهاى اجتماعى غالب به كار برد. قراردادهاى مرسوم در رئالیسم ادبى (1975 ، (Watt و همینطور اهداف صریحا جامعه شناختى دستكم برخى از رماننویسان، دلایلى بهدست مىدهند تا رمانها را تصاویرى از اوضاع و شرایط اجتماعى بینگاریم. اما این دیدگاه همواره در تعارض با این موضع ، . (representational) مطالعات اخیر درباره نظریه ادبى باعث تردیدهاى بسیار درباره هرگونه كاربرد ساده رویكرد "بازنماگرى" شده است، زیرا اكثر نظریه پردازان كنونى امكان هرگونه تصویرسازى مستقیم از واقعیت تجربى "بیرونى" را مورد شك و تردید قرار داده اند. به گفته این نویسندگان، همه بازنمودها جزئى و گزینشى و برساخته هستند. آنها به طرق گوناگون تاكید مىكنند كه متون از قراردادها و سنتهاى نگارش و از پویشهاى روانى میل و سركوب میل و از غلبه فرهنگى نخبگان حاكم و حتى از خصوصیات زبان كه باعث واژگونى معانى آشكار متن مىشود شكل مىپذیرند.(3) در پرتو این اندیشه جدید، خواندن رمان به انگیزه كسب اطلاع از جامعه، سادهلوحى مایوسكنندهاى بهنظر مىرسد. با این حال همه مىدانیم كه آدمیان در طول حیاتشان، اغلب، مواضع معرفتشناسانهاى اتخاذ مىكنند كه نظریه آنها را سادهلوحانه مىداند.(4) هرچند جامعهشناسان باید نگران اشتباهگرفتن رمان با اطلاعات باشند، اما خوانندگان چنین محدودیتى ندارند. حداقل، خوانندگان برخى از رمانها ظاهرا از روایتهاى داستانى براى درك جهان استفاده مىكنند، یا، حداقل اینكه - اگر بخواهیم ادعاى خود را به نمودهاى ملموستر محدود كنیم - آنها به خود حق مىدهند كه تصاویر داستانى را بهمنزله اساس داعیههایشان درباره جامعه به كار برند. بحث من در این مقاله مثالى از همین واقعیت است: من قرائتهایى را بررسى خواهم كرد كه در آنها یك رمان مبناى بحث درباره سیاست و روابط اجتماعى است.(5) این نوع فعالیت تفسیرى، صرفنظر از ارزش نظرى رمان در مقام بازنماگرى، كانون توجه مهمى براى جامعهشناسى ادبیات است، به خصوص براى حوزه اى از جامعه شناسى ادبیات كه مى كوشد پیوند خود را با علاقه دیرین جامعه شناختى به فهم معنا حفظ كند. جامعه شناسان مكتب كنش متقابل تنوع شیوه هایى را بررسى مىكنند كه انسانها از برخوردهاى متقابلشان با یكدیگر به درك معانى مىرسند و بهطور جمعى مسائل را حل مى كنند. از این دیدگاه، متون را مى توان عینیاتى دانست كه مردم در كنشهاى متقابل خود از آنها استفاده و بدانها ارجاع مى كنند، همچون "ادوات صحنه"، (props) در نمایش زندگى انسان. اما متون عینیاتى واجد منش مختص به خود مىباشند، زیرا حامل معانى مركب هستند.(6) مسلما مى توان آثار فرهنگى را به منزله "ادوات صحنه" و بدون توجه به معناى آنها تحلیل كرد، همانطور كه كارهاى مهم بسیارى در شاخه نهادى جامعه شناسى فرهنگ مبتنى بر همین رویكرد بوده است.(7)با این حال، مى خواهم بگویم كه مى توان به رویكرد جامعه شناختى دیگرى نیز میدان داد كه جنبه داستانى متن را نادیده نمى گیرد و مىت واند توضیح دهد كه داستانهاى مندرج در متون به چه شیوههایى براى افراد معنادار مى شوند و به كنش متقابل آنها با دیگران راه مىیابند. لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 فروردین، ۱۳۹۱ این مقاله بخشى از مجموعه مطالعات در دست اجراست كه كانون توجه آنها فرآیندهاى "سخن گفتن درباره جامعه" (بكر 1986) است. مطالعات مذكور این دریافت بكر، (Becker) را بسط مى دهند كه تولید هنرى را فعالیتى جمعى مى داند و معتقد است كه اگر شیوههاى بازنماگرى را محصول فعالیت دسته جمعى بدانیم، آنها را بهتر مىفهمیم. ژانرهاى گوناگون، مثل فیلمهاى مستند، جدولهاى آمارى، اسناد كارخانه ها، رمانها و حكایتهایى كه مردم درباره زندگى هر روزه خود نقل مىكنند، وجه اشتراكشان این است كه همگى در عرصه هاى اجتماعى، تولید و مصرف مى شوند. در این عرصه ها، فرد فرد سازندگان و مصرف كنندگان قراردادهاى هدایت كننده تولید و تفسیر هرگونه متنى را مى آموزند. مسائل كلى - مثلا اینكه "كفایت" یا "بى كفایتى" یك بازنماگرى در چیست - باید با توجه به هر یك از اشكال بازنماگرى حل شوند كه البته این مسائل در عرصه هاى اجتماعى گوناگون به صورت متفاوتى بروز مى كنند. راه حلهایى كه براى این مسائل در پیش گرفته مى شود، توافقهاى همگانى اند، توافقهایى كه براى مقاصد موجود در زمان و مكان خاصى "به قدر كافى مناسب" هستند. بنابراین، مجادله و توافق بر سر راه حل مسائل بازنمایى و تفسیر، باعث تحول قراردادهاى مذكور مى شود. انواع گوناگون متنها وارد مباحثات وسیعتر یا "گفتگو"هاى مستمرى مى شوند كه به واسطه متن صورت مى گیرند و گفتگوكنندگان فاصله زمانى و مكانى با هم دارند (1972 ، . (Foucault این گفتگوها سنتهاى متنى را برمى سازند كه در بستر آن، هم سازندگان و هم مصرف كنندگان بازنمایی ها شركت مى كنند. یكى از خصایص مهم این رویكرد، توجه و تاكید به این فعالیت و نیز به متن است - توجه به فعالیتهاى دسته جمعى مستتر در تولید بازنماییها و فعالیتهاى ناشى از مصرف بازنماییها: مثلا اینكه خوانندگان پس از قرائت چگونه وارد كنش متقابل با دیگران مى شوند. فعالیت تفسیرى، یكى از كانونهاى توجه در نظریه ادبى اخیر شده است، زیرا برخى از منتقدان، خوانندگان را نیز وارد مطالعات خود درباره متون كردهاند و بر ماهیت فعال قرائت تاكید نموده اند (1980 ، (Tompkins این توجه تازه به خوانندگان، ریشه گرفته از - و همچنین تقویت كننده - نقد هرمنوتیكى این ایده است كه معناى ثابت یا درست یك متن منتظر كشف شدن باقى مى ماند، یا اینكه تفسیر مىتواند مستقل از تاریخ و وضع مكانى باشد (1977 ، (Wolff همچنین بهنظر مىرسد كه این توجه نوپا به خوانندگان، ناشى از تنوع یافتن اخیر نخبگان فرهنگى باشد، یعنى رشد گروههایى كه به طور سنتى بیرون از فرهنگ غالب هستند - زنان، اقلیتهاى فرهنگى و كسانى كه در حاشیه هاى جغرافیایى قرار دارند - اما اینك حضورى فعالتر و رؤیتپذیرتر در تولید آثار فرهنگى، در تركیب مخاطبان و در كارهاى علمى درباره هنر و ادبیات مى یابند. اینان، كه به تازگى وارد صحنه مباحثه فرهنگى شده اند، قرائتهاى جدیدى از آثار فرهنگى عرضه مىكنند، و این قرائت ها مبین آن هستند كه كسانى كه پیش از این حرف اول را مىزده اند، فقط تفسیرهاى ناقص و جزئى ارائه داده اند. نظریه پردازان تفسیر با مشاهده این گونه گونى روزافزون، شروع به جستجوى راههایى كرده اند تا بتوانند هم درباره صحت تفسیرها - كه ناشى از شناختن قراردادهاى فرهنگى است - و هم درباره ناهمسویى تفسیرها - كه برخاسته از منش مكانى هر تفسیر است - نظریه پردازى كنند. گرسولد (1987 ، (Griswold براى درك اینكه چگونه آثار فرهنگى در زمینه هاى اجتماعى مختلف مصالحى براى "بناساختن معنا" مى شوند، مدل جامعه شناسانهاى پیشنهاد كرده است. خانم گرسولد با بهره گیرى از مفهوم "اجتماعات تفسیرى" (1980 ، ( Fish و با بررسى ارزیابی هاى ناهمسویى كه بخشهاى "معرفى كتاب" نشریه هاى هند غربى و بریتانیا و آمریكا از رماننویس اهل هند غربى جرج لامینگ، (George Lamming) به عمل آوردهاند، نشان مى دهد كه رمانها در جوامع مختلف به طرق مختلف قرائت مىشوند. من نیز كار خود را از مشاهده همین واقعیت آغاز مى كنم، گرچه كانون توجه من قسمى از ناهمسویى قرائتهاست كه مى تواند ناشى از ابعاد دیگر تفاوت بین خوانندگان، هم در درون و هم در حاشیه جوامع باشد. گرسولد تفاوتهاى موردنظر خود را ناشى از گوناگونى پیش فرضها و علائق مشترك جوامع گوناگون مى داند و در ادامه این بحث را پیش مىكشد كه آثارى داراى "قدرت فرهنگى" هستند كه ظرفیت قرائتهاى مختلف را داشته باشند. من از چنین پرسشهاى ارزشگذارانهاى درباره متون پرهیز مى كنم و توجه خود را بر زمینه ها و بسترهاى قرائت معطوف مى كنم تا فرآیندهاى تفسیر را كه تعبیرهاى ناهمسو از معانى آثار فرهنگى ایجاد مى كنند، با دقت و تفصیل بیشتر بررسى كنم. لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 فروردین، ۱۳۹۱ من درباره قرائت هاى چندگانه فقط یك رمان، دنیاى فقید بورژوایى، اثر نادین گوردیمر (1982 ،[1966] (The Late Bourgeois World, by Nadine Gordimer بحث خواهم كرد. هدف من این نیست كه به شیوه یك منتقد، رمان را تجزیه و تحلیل كنم و نیز نمى خواهم درباره محتواى جامعه شناختى آن بحث كنم، بلكه مى خواهم تعبیرهایى را كه اقسام مختلف خوانندگان از این رمان مى كنند بررسى كنم، تا بدین طریق بنیادها و محدودیتهاى تفسیرهاى متفاوت را تحلیل كنم. من، بدون توجه به نظریه پردازان بازنمایى، رمان را بازنمود صاف و ساده برخى از واقعیتهاى اجتماعى نمى دانم; اما با این حال، توجه من به طور خاص، معطوف به بحثهایى است كه در آنها خوانندگان درباره رمان در حكم یك بازنمود سخن مى گویند و همچنین معطوف به استفاده هاى آنان از متن، به هنگام گفتگو درباره محیط اجتماعى تصویرشده در رمان است. در طول بررسى قرائتهاى مختلف نشان خواهم داد كه چگونه تفسیر فعالیتى جمعى است: چنین نیست كه تفسیرهاى گوناگون به سادگى وابسته به دریافتهاى فردى باشند، بلكه هر یك از این تفسیرها، هنگامى پدید مى آیند كه گروههایى با علائق معین در مباحثه درباره متن، حق صحبت كسب مى كنند و به طور جمعى چارچوبهاى تفسیرى نوینى را آموخته و بسط مى دهند. كانون توجه من به خصوص تحلیل تفاوتهاى ناشى از "قرائت وابسته به جنس"، (gendered reading) است تا پدیده "قرائت در مقام زن" را آشكار سازم و نشان دهم كه چگونه این امر مى تواند بر تفسیر و ارزیابى دستكم برخى از آثار فرهنگى تاثیر گذارد. [h=3]روش تحلیل [/h] رویكرد من این است كه تفسیر را، به منزله فعالیتى آموخته شده(8) و به لحاظ اجتماعى سازمان یافته، بررسى كنم. براى درك معناى هر متن، خوانندگان باید قراردادهاى مربوط به انواع مختلف متنها را بشناسند (1980 ، (Culler و از میان آنها، قراردادهاى مناسب با هر مورد معین را بهكار گیرند (1983 ، (Smith مهارتهاى لازم براى درك معناى متن، فقط تركیب كردن واژه ها و جمله ها نیست، بلكه باید قواعد فهم انواع مختلف متنها، از صورتحساب و قبض پاركینگ تا شعر و داستان كوتاه، را شناسایى كرد و به كار بست. اكثر اعضاى جوامع، مهارتهاى قرائت رمان را به شیوههاى گوناگون مى آموزند; آنها به هنگام كودكى "قرائت قصه" را و در كلاسهاى ادبیات دبیرستان، فنون پیچیده تر و ظریفترى (مثل یافتن درونمایه هاى themes داستان) را مى آموزند. خوانندگان ژانرهاى تخصصى تر (مثل رومانس، پلیسى، علمى - تخیلى) قراردادهاى مربوط به این ژانرها را یا از تجربه هاى مكرر خود مى آموزند و یا از اجتماعات خوانندگان كه در آنها اطلاعات درباره كتابها مبادله مىشود (1974 ، ( Radway كسانى كه بهصورت تخصصى ادبیات را دنبال مىكنند، روشهاى كاملا تخصصى قرائت را فرامىگیرند (1981 ، ( Kolodny ;و آن عده كه رمانهاى جدى مى خوانند برخى از این مهارتها را به گونهاى تصادفی تر - مثلا از بخش "معرفى كتاب" نیویورك تایمز - مى آموزند. فرض من این است كه تمام خوانندگان از رمانهایى كه مى خوانند، معناهایى برمىسازند و درباره این معناها، غالبا با استدلالهاى واضح و روشنى بحث مى كنند. بررسى كنندگان و منتقدان همین كار را به صورتى حرفهاى و كاملا رسمى انجام مى دهند; آنها درباره رمانها، در نشریه ها و روزنامه ها و كتابها و غیره، مطالبى به چاپ مى رسانند; خوانندگان عادى احتمالا كمتر به صورت فنى مى خوانند، آنها براى سرگرمى و یا اعتلاى ذهنى مى خوانند و استنتاجهاى خود را به ندرت براى كس دیگرى بازگو مى كنند. اما این خوانندگان نیز معناهایى برمىسازند كه آنها را از رمانهاى خواندهشده استخراج مى كنند. آنها گاهى با دیگران درباره كتابهایى كه دوست مى دارند یا دوست نمى دارند، حرف مىزنند و بیان مى كنند كه چرا این كتابها ارزش خواندن دارد یا ندارد. داده هاى تحلیل من همین انواع رسمى و غیررسمى برساختن معناى رمان است.(9) من سه نوع قرائت را بررسى خواهم كرد. یكى، قرائت هاى حرفهاى، كه براى مطالعه نمونه هایى از آن به سراغ بخشهاى "معرفى كتاب" در نشریات سالهاى 67-1966 یعنى وقتى كه دنیاى فقید بورژوایى براى اولین بار چاپ شد، مىروم. دوم، مقالههاى تخصصى دانشگاهیان و متخصصان ادبیات كه در طى اواسط تا اواخر دهه 70 نوشته شدهاند، این منابع منتشرشده - كه در راهنماى بررسى كتاب و كتابشناسى MLA آمدهاند - در ضمیمه این مقاله فهرست شده اند و در اینجا به هنگام ارجاع، آنها را با اعداد داخل پرانتز مشخص كرده ام.(10) و بالاخره، من تعبیر خود را از رمان، بهعنوان یك قرائت عادى و با توجه به زندگى شخصى و موقعیت اجتماعىام، بررسى مىكنم. (البته این تعبیر در زمان قرائت رمان نوشته نشده بود، بلكه بعدها بههنگام مطالعه منابع منتشرشده و همگام با انجام این تحلیل، با نگاه به گذشته، نوشته شده است.) با استفاده از رویكرد تحلیل مقایسه اى، من به بررسى پرسش هایى از این دست مى پردازم: خوانندگان متفاوت در برابر این سؤال كه داستان رمان درباره چیست، چه مى گویند؟ آنها چگونه شخصیتهاى رمان را توصیف مى كنند؟ آنها به محتواى سیاسى رمان یا به این واقعیت كه راوى آن یك زن است چه وزن و اهمیتى مى دهند؟ و چه شكایتهایى از كتاب دارند؟ پاسخ به این پرسشها هم تصویرى از قرائتهاى متفاوت به دست مى دهد و هم نشانگر فرآیندهاى سازنده این قرائت هاى متفاوت است. لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 فروردین، ۱۳۹۱ یك نمونه از قرائت دنیاى فقید بورژوایى پیش از آنكه تحلیل خود را عرضه كنم، براى خوانندگانى كه رمان را نمى شناسند، چكیده مختصرى از دنیاى فقید بورژوایى را ارائه خواهم كرد. چون این خلاصه اى است كه "من" به عمل آوردها م، با شك و تردید مى توان آن را پایه بحث درباره تفسیرهاى گوناگون قرار داد. این معضل آشكار، در واقع، نمونه اى است از فرآیند تفسیرى كه در تحلیل من مورد تاكید خواهد بود. هر شرح و تعبیرى محدود به بخشى از كل است و باید به همین عنوان خوانده شود. با وجود این، به كارگیرندگان طرحهاى قراردادى برحسب معمول مایلاند آنها را براى مقاصد موجود "بسنده" بدانند (1986 ، (Becker غرابت گنجاندن خلاصهاى از طرح داستان در این مقاله، حاكى از خصوصیت جداگانه تحلیلهاى ادبى و جامعه شناختى است. صاحبنظران ادبى، عموما این قرارداد را مى پذیرند كه فرض كنند خوانندگان مقاله هاى آنها متون موردبحث را نیز خوانده اند; وقتى آنها درباره متونى بحث مى كنند كه بخشى از اندوخته مشترك ادبى است، طبعا نیازى به بازگویى طرح گونه ها نمى بینند.(11)اما از طرف دیگر، در جامعه شناسى رسم بر این است كه یك مقاله علمى دربرگیرنده داده هایى باشد كه تحلیل بر آنها استوار گشته است. همین قرارداد باعث تصمیم من بوده كه نه تنها خلاصه اى از داستان رمان بیاورم، بلكه قسمتهاى نسبتا بلندى از رمان را نیز در بخشهاى بعدى این مقاله عینا نقل كنم. در تحلیلى كه از پى خواهد آمد، من تعبیر "بسته به جایگاه"، (located) خود را از رمان مذكور به منزله تعبیرى در میان تعابیر دیگر ارائه مى كنم و براى تعبیر خود نیز همان ابزارهاى تحلیلى را به كار مى برم كه براى دیگران. براى سنجیدن تاثیر پیشفرضهاى من بر تلخیص داستان و نیز بر تحلیل، هر كسى مى تواند (و باید) متن كامل رمان و همینطور معرفیها و مقاله هاى تخصصى موردبحث مرا بخواند. به هرحال، باید روشن شود كه من نمى توانم بدون مبادرت به نوعى بازنمود انتخابى از رمان - كه بعد تحلیل خواهم كرد - درباره چگونگى شناساندن و توصیف رمان تصمیمى بگیرم.(12) مسائل و مشكلات مربوط به اعتماد كردن به بازنمایى من، به خصوص از این جهت آشكار مى شود كه داده هاى ارائه شده در این مقاله "غیرنوعى"، (atypical) هستند و با قالبهاى قراردادى جامعه شناسى، مثل جدولها و معادله ها و نقل قولها از یادداشت هاى میدانى، چندان انطباقى ندارند. اما مسلما، حتى اینگونه دادهنمایی هاى استاندارد نیز، مانند تمامى بازنماییها، جزئى و انتخابى و برساخته شخص تحلیلگر هستند. خلاصه داستان رمان دنیاى فقید بورژوایى ،رمان كوتاهى است از نادین گوردیمر كه در 1966 انتشار یافت. داستان رمان در روز شنبه اى اتفاق مى افتد (كه از قضا روز راهپیمایى فضایى فضانوردان آمریكایى است) و از زبان یك زن سفیدپوست اهل آفریقاى جنوبى گفته مىشود. رمان از آنجا آغاز مى شود كه لیز (الیزابت)، یعنى راوى داستان، همراه با معشوق خود، گراهام، سر میز صبحانه نشسته است و تلگرامى دریافت مى كند كه خبر از خودكشى شوهر سابق او مى دهد. در طول روز، لیز، پسرش "بوبو" را در محل مدرسه تمام روزانه اش( ملاقات مىكند تا درباره مرگ پدرش با او حرف بزند; بعد خرید مى كند; براى دیدن مادربزرگش به آسایشگاه سالمندان مىرود و دم غروب دوباره با معشوقش ملاقات مى كند. در همین احوال به شوهر سابق خود، ماكس، مى اندیشد; پسر یك سیاستمدار مهم آفریقاى جنوبى كه بعدها انقلابى شد، دستگیر و رهسپار زندان گردید و بالاخره علیه همرزمان خود در نهضتشهادت داد. لیز به زندگى كنونى خود هم، كه در محدوده امكانات موجود بدان سروسامان داده، مى اندیشد; شغل خوب و شرافتمندانه اى دست و پا كرده، اما كمترین فرصتى براى اقدامات مؤثر نمى بیند. كمى بعد، در شامگاه، او براى مهمانش لوك، سیاهپوست مبارزى كه لیز او را از زندگى سیاسى گذشته خود مى شناسد، تدارك شام مى بیند. لوك از او درخواست كمك مى كند، و پس از رفتن لوك، لیز با این اندیشه به بستر مى رود كه آیا باید از شماره حساب بانكى مادربزرگش براى دریافت كمكهاى غیرقانونى خارج از كشور به سازمان لوك، استفاده كند یا نه. به نظر مى رسد او به این اقدام، به منزله تنها راهى كه به روى او باز است، رغبتى دارد. ادامه دارد.. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده