رفتن به مطلب

ماده توهم زایی بنام کتاب !!!


ارسال های توصیه شده

حب به نطر من این داستان (پست اول) هم درسته هم غلط..........من خودم هم نمونه های دقیقا این چنینی دیدم و از اون طرف نمونه های کاملا برعکسش هم دیدم

برای همین نمیشه کلی قضاوت کرد

بستگی به خود اون آدمه داره که چه قدر عملی میکنه محفوظات ذهنیش رو

 

برای همین قانون خودم اینه..............میگم ول کن میلیون ها برگ کاغذی رو که طرف خونده............ول کنید حرفای قشنگ رو...........ببینید که تو روزمره ترین کارها و جزئی ترین و ساده ترینشون، اصول اولیه و ساده زندگی چه طور رفتار می کنن؟

 

مریم میدونی مشکل همه ما نسل امروزی چیه

فقط یه چیز

گرفتار شدن در روزمرگی و عادات

 

ما جامعه یه شکلی داریم

جامعه ای با ساختارهای یونیفورم پوش خاص خودش

ارزشهاش از قبل تعیین شده

اما تو اجرا اون ارزشا روحی ندارن جایگاهی ندارن

فقط ادما ادای ارزشی بودن رو در میارن و میاریم

گاهی باید ساختارشکنی کرد

  • Like 2
لینک به دیدگاه
داداشی شمام مثل ویوی جون تند رفتی

من همه رو با یه چوب نروندم

هنوزم به اون حرفت ایمان دارم که گفتی از اونی که کتابای زیادی می خونه نترس از اونی بترس که یه کتاب داره و اونو مقدس می دونه

این فامیل مام , اتفاقا ادم بی ازاری هس فقط یه شکست خورده ای مثل شخصیت لودویک (شخصیت کتاب شوخی ) هس که به خودش و صد البته به عزیزانش ضربه زد

والا نون کسی رو نبرید و مردم ازاری نکرد

 

ادم مجموعه ای از خوبی ها و بدی هاست ما کامل نیستیم اشتباه میکنیم و خیلی کم تجربه ای ایم دلیل نمیشه افکارمون را فقط معطوف به نوشته ها و حرفهای یک کتاب و دوکتاب کنیم نمیشه یک جمله را قاب بگیریم و پایین نوشته هامون بزاریم به عنوان یه اصل کلی و تغییر ناپذیر هر لحظه و هر ثانیه باید از کوچکترین تغییرات به سمت بهبودی و پیشرفت استقبال کرد ادمی که شک نکنه عاقل نیست برای پیدا کردن جوابامون باید مطالعه کنیم ...

ولی ملاک فقط کتاب خوندن نیست باید ذهن و درک شعور مطالعه هم داشته باشیم مولوی فقط چند جمله از شمس شنید و دنیاش متحول شد مثنوی را نوشت و دریغ از اینکه ما مثنوی و را مخونیم ولی اندک تغییری تو رفتارمون نیست و این به همون درک و شعور مون برمیگرده

  • Like 5
لینک به دیدگاه
مگه میشه انسان تو زندگی فرصت انجام اعمالی رو که به خودش مربوط میشه رو نداشته باشه؟!

 

اون زندانی سیاسیی که تو سلول انفرادی ست و تموم ارتباطش رو با دنیای خارج بستن

 

اون زن تن فروشی که به عنوان برده , زندانی خونه بدنامی شده و حق خروج به دنیای بیرون را ندارد

 

اون کودکانی که هنوز دنیا رو نفهمیده توسط گروه های طالبانی و القاعده ای روبوده شده و شستشوی مغزی میشن

  • Like 2
لینک به دیدگاه
مریم میدونی مشکل همه ما نسل امروزی چیه

فقط یه چیز

گرفتار شدن در روزمرگی و عادات

 

ما جامعه یه شکلی داریم

جامعه ای با ساختارهای یونیفورم پوش خاص خودش

ارزشهاش از قبل تعیین شده

اما تو اجرا اون ارزشا روحی ندارن جایگاهی ندارن

فقط ادما ادای ارزشی بودن رو در میارن و میاریم

گاهی باید ساختارشکنی کرد

 

مشکل نسل امروز ما اینه که روبه روی جنگل ایستادیم و میگیم درختان مانع دیدنمون میشه .

واقعیت اینه که زندگی جریان داره زیبایی ها هست حتی در دل همه پلیدی ها تاریکی ولی ما نمیخوایم ببنیم بهانه میاریم ندیدن جنگل را به درختان ربط میدیم

و حتی از اون بدتر به قول سیاوش کسرایی که میگه " جنگلی هستی تو ای انسان / جنگلی رویده ازاده / بی دریغ افکنده روی کوها دام..." ما از این جنگل درونمون هم غافلیم ...

  • Like 3
لینک به دیدگاه
ادم مجموعه ای از خوبی ها و بدی هاست ما کامل نیستیم اشتباه میکنیم و خیلی کم تجربه ای ایم دلیل نمیشه افکارمون را فقط معطوف به نوشته ها و حرفهای یک کتاب و دوکتاب کنیم نمیشه یک جمله را قاب بگیریم و پایین نوشته هامون بزاریم به عنوان یه اصل کلی و تغییر ناپذیر هر لحظه و هر ثانیه باید از کوچکترین تغییرات به سمت بهبودی و پیشرفت استقبال کرد ادمی که شک نکنه عاقل نیست برای پیدا کردن جوابامون باید مطالعه کنیم ...

ولی ملاک فقط کتاب خوندن نیست باید ذهن و درک شعور مطالعه هم داشته باشیم مولوی فقط چند جمله از شمس شنید و دنیاش متحول شد مثنوی را نوشت و دریغ از اینکه ما مثنوی و را مخونیم ولی اندک تغییری تو رفتارمون نیست و این به همون درک و شعور مون برمیگرده

 

خب باید فرصت تجربه رو هم برای خودمون ایجاد کنیم یا نه ؟

ترس از شکست

ترس از زمین خوردن خیلی وقتا باعث میشه فقط بخونیم و بخونیم ولی موقع عمل بترسیم

مطالعه و افزایش اگاهی باید به من جسارت و جسور بودن رو بده یا نه ؟

مثل این می مونه من می شینم طرز شیرینی پختن رو مطالعه می کنم ولی از اینکه نکنه فر اجاق گاز ایراد فنی داشته باشه و باعث سوختن دست و صورت من بشه انجامش نمیدم

  • Like 2
لینک به دیدگاه
اون زندانی سیاسیی که تو سلول انفرادی ست و تموم ارتباطش رو با دنیای خارج بستن

 

اون زن تن فروشی که به عنوان برده , زندانی خونه بدنامی شده و حق خروج به دنیای بیرون را ندارد

 

اون کودکانی که هنوز دنیا رو نفهمیده توسط گروه های طالبانی و القاعده ای روبوده شده و شستشوی مغزی میشن

 

اون زندانی سیاسی بیشتر از من و تو از زندگیش لذت می بره چون تا پای جون داره برای عقیدش زندگی میکنه پرده پندارها و ترس ها و درویی ها را پاره کرده وبا یک رنگی فریاد بودن میزنه ... اون زن تن فروش یا کودکی که میگی جزیی از واقعیت این دنیان نباید انتظار داشت تاریکی نباشه و مزه روشنایی را چشید باید واقعیت هایی که قابل تغییر نیستند را پذیرفت

  • Like 3
لینک به دیدگاه
اون زندانی سیاسیی که تو سلول انفرادی ست و تموم ارتباطش رو با دنیای خارج بستن

 

اون زن تن فروشی که به عنوان برده , زندانی خونه بدنامی شده و حق خروج به دنیای بیرون را ندارد

 

اون کودکانی که هنوز دنیا رو نفهمیده توسط گروه های طالبانی و القاعده ای روبوده شده و شستشوی مغزی میشن

 

ببین دوست عزیزم بحث ما انسانهای بودن که در حالت تعادل دارن به سر میبرن.....نه انسانهای که یکیشون بدلیل زندانی بودن یکیشون به دلیل تن فروشی و دیگری به دلیل ربوده شدن نمیتونن اعمالی رو که مربوط به خودشون رو انجام بدن...

.

.

.

خودت میگی زندانی سیاسی: بس اون شخص عملی رو چه به درست و چه به غلط انجام داده و حالا داره دوران لقاحتش رو سپری میکنه بس اون شخص اگر بعد از 50 سال هم بیرون بیاد باز برای پیشرفت خودش شروع میکنه به انجام یک سری از اعمال تا باز چرخه حرکت رو تو زندگیش راه بندازه

.

.

.

بعدیش اون زن تن فروشه: که اکثراً تو کشورهای جهان سوم یه همچین افرادی پیدا میشه........که باید بگم اینجور افراد باید از طریق روش مشاهده که یکی از دو روش نتیجه گیری اقدام کنن.......و بدرستی یا به غلط بودن کار خودشون پی ببرن......نمیخوام بگم کارشون درست بوده یا غلط چون از حوصله این بحث خارجه ولی میخوام بگم طرف از زمانی که به دنیا اومده با عقلش رسیده که تن فروش نبوده

.

.

.

سومی رو هم خودت گفتی طالبان بدزده: طالبان جسم افراد رو میدزده نه روحشون رو بنده با شستشوی مغزی هم اصلاً موافق نیستم و قبول ندارم......چون انسان بعد از چند مدت که شتشویی مغزی شد مثل درختی که حرص شده و به ظاهر کوچیک شده میاد ولی بعد یه مدت به بار میشنه و میوه میده.......انسانهای هم که دچار شتشویی مغزی میشن بعد چند مدت اگر داری روحی متعادل باشن به حالت عادی برمیگردن.....و میتونن اعمال مربوط بهخودشون رو انجام بدن

.

.

.

امیدوارم حرفام خسته کننده نباشه براتون:icon_gol:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
اون زندانی سیاسی بیشتر از من و تو از زندگیش لذت می بره چون تا پای جون داره برای عقیدش زندگی میکنه پرده پندارها و ترس ها و درویی ها را پاره کرده وبا یک رنگی فریاد بودن میزنه ... اون زن تن فروش یا کودکی که میگی جزیی از واقعیت این دنیان نباید انتظار داشت تاریکی نباشه و مزه روشنایی را چشید باید واقعیت هایی که قابل تغییر نیستند را پذیرفت

:icon_gol::icon_gol:

ببین دوست عزیزم بحث ما انسانهای بودن که در حالت تعادل دارن به سر میبرن.....نه انسانهای که یکیشون بدلیل زندانی بودن یکیشون به دلیل تن فروشی و دیگری به دلیل ربوده شدن نمیتونن اعمالی رو که مربوط به خودشون رو انجام بدن...

.

.

.

خودت میگی زندانی سیاسی: بس اون شخص عملی رو چه به درست و چه به غلط انجام داده و حالا داره دوران لقاحتش رو سپری میکنه بس اون شخص اگر بعد از 50 سال هم بیرون بیاد باز برای پیشرفت خودش شروع میکنه به انجام یک سری از اعمال تا باز چرخه حرکت رو تو زندگیش راه بندازه

.

.

.

بعدیش اون زن تن فروشه: که اکثراً تو کشورهای جهان سوم یه همچین افرادی پیدا میشه........که باید بگم اینجور افراد باید از طریق روش مشاهده که یکی از دو روش نتیجه گیری اقدام کنن.......و بدرستی یا به غلط بودن کار خودشون پی ببرن......نمیخوام بگم کارشون درست بوده یا غلط چون از حوصله این بحث خارجه ولی میخوام بگم طرف از زمانی که به دنیا اومده با عقلش رسیده که تن فروش نبوده

.

.

.

سومی رو هم خودت گفتی طالبان بدزده: طالبان جسم افراد رو میدزده نه روحشون رو بنده با شستشوی مغزی هم اصلاً موافق نیستم و قبول ندارم......چون انسان بعد از چند مدت که شتشویی مغزی شد مثل درختی که حرص شده و به ظاهر کوچیک شده میاد ولی بعد یه مدت به بار میشنه و میوه میده.......انسانهای هم که دچار شتشویی مغزی میشن بعد چند مدت اگر داری روحی متعادل باشن به حالت عادی برمیگردن.....و میتونن اعمال مربوط بهخودشون رو انجام بدن

.

.

.

امیدوارم حرفام خسته کننده نباشه براتون:icon_gol:

 

:icon_gol::icon_gol:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

چه جالب...منم همچین نمونه ای رو دیده ام...آقایی که هیچ حس پدری یا همسری به اعضای خانواده اش ناره...پسراشم به شدت خودسر هستند!!!!ولی چندتا قفسه پرکتاب داره...معلمه تاریخه!!!

به نظر من کتاب خوندن خیلی تاثیر روی فکر و عمل داره.اما خوندن چندتا کتاب خاص یا پیگیری کتابای یه نویسنده باعث سکون آدم میشه..آدم فرهیخته هم بسته به حوادثی که براش پیش میاد میتونه بدترین اشتباه هارو بکنه!!!

  • Like 3
لینک به دیدگاه

چقدر بحث میکنید؟

 

من به شخصی چنین افرادی رو میشناسم

افردادی که بلدن سطر های کتاب رو حفظ کنن و برای دیگران بلغور کنن

 

حتی یه کلمش رو هم درک نکنن

فقط بخوونن

 

من به شخصه یه کتاب تو زندگیم دارم که خیلی توی زندگیم تاثیر داشت

شاید یکسال برای خووندنش وقت گذاشتم و هر بار برگشتم دوباره خووندم تا بتونم دستوراتش رو بهتر اجرا کنم

و هنوز هم راضی نیستم و کتاب های مشابه رو مطالعه میکنم تا به یه چیز درست و حسابی برسم

 

اگه کتاب رو برای معنیش و منظور نویسنده بخوونیم

و سعی کنیم چیزهایی که توش گفته رو بکار بگیریم

شاید نتونین کتابای زیادی توی زندگیمون بخونیم

 

من اینطوریم

و این نظر شخصیه منه

  • Like 5
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...