آذرمهر 92 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۱ بايد توجه داشت كه هرچند نام ائمه ی اطهار (ع) در قرآن به طور صريح نيامده است، لكن در كلام پيامبر اسلام (ص) به طور صريح نام ائمه ی معصومين(ع) و مخصوصاً على بن ابى طالب (ع) ذكر شده است كه مصداق روشن آن حديث غدير است كه به منزلهى اعلام رسمى خلافت اميرالمؤمنين على (ع) مىباشد. حديث غدير از جهت سند متواتر و از جهت دلالت شواهد روشنى بر امامت حضرت على (ع) دارد. از اين گذشته در خود قرآن هم آياتى در شأن حضرت على (ع) نازل شده كه مهم ترين آنها آيه ی 55 سورهى مائده است كه مىفرمايد: "ولى شما خدا و رسول و آن مؤمنانى كه نماز به پا مىدارند و در حال ركوع زكات مىدهند، است". و در كتب تفسير و تاريخ و روايى شيعه و سنى آمده است كه اين آيه پس از انفاق حضرت على (ع) انگشترش را در حال نماز و در ركوع نازل شده است و مصداق خارجى آن جز على بن ابى طالب (ع) نيست، پس هر چند به طور صريح نام حضرت على (ع) در قرآن نيامده است، اما اشارات واضحى به آن حضرت شده است. اما اين كه چرا به طور صريح نام ايشان برده نشده است، لااقل دو جواب مىتواند داشته باشد. اوّلا: بناى قرآن براين است كه مسائل را به صورت كلى، و به شكل اصل و قاعده بيان كند، نه اين كه جزئيات و ريز مسايل را تشريح نمايد. چنان كه در موارد بسيارى روش قرآن اين چنين بوده است. از اين رو امام صادق (ع) هنگامى كه از ايشان سؤال مىشود: چرا نام امامان (ع) در قرآن نيامده مىفرمايد: همچنان كه خدا نماز و زكات و حج را به شكل اصل و قانون كلى نازل فرمود و جزئيات آن را تشريح نكرد، بلكه پيامبر اكرم (ص) خود نحوه ی انجام و احكام جزئى آنها را بيان فرمود، در مورد ولايت هم، پيامبر خود به خلافت حضرت على (ع) و اهل بيتش تصريح نمود، بدون اين كه در قرآن نيازى به ذكر نام تك تك ائمه (ع) باشد. ثانيا: در مثل چنين مسألهاى، كه احتمال مخالفت زياد است، مصلحت در آن است كه قرآن به صورت غير صريح و با اشاره و كنايه مطلب را بيان نمايد؛ زيرا احتمال دارد كه دامنه ی مخالفت با مسأله ی امامت ائمه (ع)، به مخالفت با قرآن و اصل دين كشيده شود، كه مسلما اين به صلاح مسلمانان نخواهد بود؛ يعنى چه بسا مخالفين با ولايت حضرت على (ع) به جهت مخالفت با آن حضرت - اگر آيهاى به طور صريح ولايت آن حضرت را بيان مىفرمود - آن آيه را تحريف يا تبديل يا حذف نمايند، و آن گاه ارزش اسلام به عنوان دين خاتم و قرآن به منزله ی يك كتاب آسمانى جاودان، هتك مىگرديد. افزون بر اين بايد توجه داشت اگر خداوند در قرآن مىفرمايد: "ما قرآن را نازل كرديم و خود حافظ آن هستيم" يكى از راههاى حفظ قرآن به اين است كه انگيزههاى مخالفت و تحريف را به صورت طبيعى از ميان بردارد. لذا در قرآن اوّلاً به ولايت ايشان به طور صريح و با ذكر نام پرداخته نشده است، ثانيا: آيات مربوط به ولايت حضرت على (ع) و نيز آيه ی تبليغ كه مربوط به ابلاغ رسمى ولايت حضرت على (ع) است و نيز آيه ی تطهير كه راجع به عصمت اهل بيت(ع) است، در لابلاى آياتى كه در ظاهر هيچ ارتباطى با بحث مورد نظر ندارند، گنجانده شده است، تا حتى المقدور انگيزههاى تحريف و تبديل فروكش نمايد و قرآن در طول تاريخ از هر گونه تعرض مصون و محفوظ باشد. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده