peyman sadeghian 30244 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 فروردین، ۱۳۹۱ سلام حتما شما هم تو خانواده با والدین خود مشاجرات ومشکلاتی دارید یا داشته اید......... اغلب جر وبحث و مشاجرات لفظی در خانواده ها دیده میشه و تاحدود زیادی طبیعی ست..اما اینکه چگونه با مشکلات کنار بیایم مسئله است از طرفی پدر ومادر است و احترامشان واجب و از طرف دیگر خواسته ومیل و نظر ماست که آن هم برای ما مهم وحیاتی است حال با این اختلاف نظرها وگاه عقاید چگونه میشود خانواده ای آرام داشت ؟ به نظر شما بهترین راه حل برای حل اینگونه مشاجرات واختلافات در خانواده ها چیست؟ و شما چگونه در خانواده با این اختلافات روبرو میشوید؟طرزبرخوردشما با مخالفتهای والدین چگونه است؟ 20 لینک به دیدگاه
memmar 6829 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 فروردین، ۱۳۹۱ تاحالا همچین مشکلی نداشتم خداروشکر.........واسه همین نمیدونم چی بگگگگگگگگم............................ 8 لینک به دیدگاه
peyman sadeghian 30244 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 فروردین، ۱۳۹۱ تاحالا همچین مشکلی نداشتم خداروشکر.........واسه همین نمیدونم چی بگگگگگگگگم............................ یعنی تا به حال هیچ اختلافی با والدین خود نداشته اید؟ خوب همین مورد خوبیه ...طرزرفتار شما و والدینتان چگونه است ؟بهرحال نمیشود اورکرد که هیچ اختلافی بین شما و والدینتان نیست 8 لینک به دیدگاه
memmar 6829 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 فروردین، ۱۳۹۱ یعنی تا به حال هیچ اختلافی با والدین خود نداشته اید؟ خوب همین مورد خوبیه ...طرزرفتار شما و والدینتان چگونه است ؟بهرحال نمیشود اورکرد که هیچ اختلافی بین شما و والدینتان نیست اتفاقا چندروز بیش توفامیل میگفتن چرا مااصلا بحث نیستخداروشکر.........بزنم به تخته:hapydancsmil: مامعمولی رفتار میکنیم...............همدیگه رو درک میکنیم.............. 7 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 فروردین، ۱۳۹۱ به نظر من تو هر خانواده ای و بسته به مشکلی که پیش میاد متفاوته خب 10 لینک به دیدگاه
peyman sadeghian 30244 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 فروردین، ۱۳۹۱ به نظر من تو هر خانواده ای و بسته به مشکلی که پیش میاد متفاوته خب واسه راحتی کار بیاین دسته بندی کنیم ...مثلا اختلافات رو در دو دسته اختلاف نظر اختلاف عقیده قراردهیم....اختلاف نظرها رو چطور میشه حل کرد؟اختلاف عقاید رو چطور؟ 8 لینک به دیدگاه
morvaridtalaee 2591 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 فروردین، ۱۳۹۱ من هم اختلاف نظر و اختلاف عقيده با خانواده ام دارم تقريبا غير قابل حل هستن و بايد سوخت و ساخت اين مهمترين راه حل به نظر من هست 5 لینک به دیدگاه
peyman sadeghian 30244 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 فروردین، ۱۳۹۱ من هم اختلاف نظر و اختلاف عقيده با خانواده ام دارمتقريبا غير قابل حل هستن و بايد سوخت و ساخت اين مهمترين راه حل به نظر من هست به نظر من سوختن وساختن راه حل خوبی نیست ..درسته که خانواده احترامشون واجب هست اما اگه عادت کنیم در برابر اختلافاتی که با آنها داریم سکوت اختیار کرده و عقب بنشینیم این عادت نهادینه شده ودر بزرگسالی هم نمیتوانیم آنگونه که باید وشاید از پس اختلافات که با سایرین داریم برآییم و تقریبا فردی سست اراده خواهیم شد که نمیتواند در جایی که نظرش با سایرین مخالف است و حتی عقایدش ابرازوجود کند و به ایراد سخن بپردازد و از نظر وعقیده اش به درستی دفاع کند نظر شما چیست؟ 4 لینک به دیدگاه
mohammad.khoshnood 4710 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 فروردین، ۱۳۹۱ سلام حتما شما هم تو خانواده با والدین خود مشاجرات ومشکلاتی دارید یا داشته اید......... اغلب جر وبحث و مشاجرات لفظی در خانواده ها دیده میشه و تاحدود زیادی طبیعی ست..اما اینکه چگونه با مشکلات کنار بیایم مسئله است از طرفی پدر ومادر است و احترامشان واجب و از طرف دیگر خواسته ومیل و نظر ماست که آن هم برای ما مهم وحیاتی است حال با این اختلاف نظرها وگاه عقاید چگونه میشود خانواده ای آرام داشت ؟ به نظر شما بهترین راه حل برای حل اینگونه مشاجرات واختلافات در خانواده ها چیست؟ و شما چگونه در خانواده با این اختلافات روبرو میشوید؟طرزبرخوردشما با مخالفتهای والدین چگونه است؟ سلام خسته نباشی پیمان جان من در این حالت سعی میکنم حرفمو خیلی منطقی و ارام توضییح بدم اگه حرفم منطقی نباشه که اصلا مطرحش نمی کنم تا حالا بی احترامی نکردم اگر هم بوده از قصد نبوده اگه امیدوارم خدا منو ببخشه اها اگه احیانا خواسته من درست بود و اون ها زیر بار نمی رفتن سعی می کنم برم پیش چندین نفر که مورد تاییید پدر و مادرم هستن موضوع رو مطرح می کنم تا اونا پیش قدم بشن ولی من اعتقاد دارم که نباید برخورد بد کرد موفق و پیروز باشید 7 لینک به دیدگاه
morvaridtalaee 2591 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 فروردین، ۱۳۹۱ به نظر من سوختن وساختن راه حل خوبی نیست ..درسته که خانواده احترامشون واجب هست اما اگه عادت کنیم در برابر اختلافاتی که با آنها داریم سکوت اختیار کرده و عقب بنشینیم این عادت نهادینه شده ودر بزرگسالی هم نمیتوانیم آنگونه که باید وشاید از پس اختلافات که با سایرین داریم برآییم و تقریبا فردی سست اراده خواهیم شد که نمیتواند در جایی که نظرش با سایرین مخالف است و حتی عقایدش ابرازوجود کند و به ایراد سخن بپردازد و از نظر وعقیده اش به درستی دفاع کندنظر شما چیست؟ خوب بابام پول پرسته چطوري بايد باهاش مقابله كنم ....پول پرستي بابام در من نهادينه نشده خوب 6 لینک به دیدگاه
peyman sadeghian 30244 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 فروردین، ۱۳۹۱ خوب بابام پول پرسته چطوري بايد باهاش مقابله كنم ....پول پرستي بابام در من نهادينه نشده خوب من نگفتم مقابله کنی که مثلا اگه ایشون پول پرست هستند به قول شما شما جاهایی که ایشون میخواد این پول پرستی رو در زندگی شخصی شما دخالت بده مثلا در انتخاب همسر شما چکار میکنی؟اینجا نظر خودت مهمتره یا نظر پدرت؟بحث یه عمر زندگی خودت هست از طرفی احترام زیادی برای خانواده ات قائلی ، تو این موارد چیکار میکنی؟ 3 لینک به دیدگاه
morvaridtalaee 2591 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۱ من نگفتم مقابله کنی که مثلا اگه ایشون پول پرست هستند به قول شما شما جاهایی که ایشون میخواد این پول پرستی رو در زندگی شخصی شما دخالت بده مثلا در انتخاب همسر شما چکار میکنی؟اینجا نظر خودت مهمتره یا نظر پدرت؟بحث یه عمر زندگی خودت هست از طرفی احترام زیادی برای خانواده ات قائلی ، تو این موارد چیکار میکنی؟ شكر خدا تو اين مورد اختيار تام دارم بابم دنياي خودش رو داره و من دنياي خودم اون سرگرم خودش و من سرگرم خودم البته مامانم هواي ما رو داره بيشتر حواسش به ماست منظورم من و خواهرم 2 لینک به دیدگاه
morvaridtalaee 2591 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۱ من تازه فهميدم كه چرا ظرفيت ادم ها با هم فرق داره جوابش رو پيدا كردم با اون جواب ميشه به راه حل منطقي رسيد تقريبا هيچ مشكلي در مورد اختلاف با پدر و مادرم ندارم فقط دارم مي سوزم و مي سوزم 3 لینک به دیدگاه
Jafar Alishah 6341 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۱ یادمه زمانی که دبیرستان میرفتم حرف هیچ کس رو قبول نمیکردم مدرسه میرفتم اما نه سر کلاس میرفتم با بچه ها فوتبال- هر موقع دلم نمیخواست هم نمیرفتم ازمدرسه میومدم خونه 10 دقیقه بعد با رفیق رفقا اینور اونور بودم و خیلی مسائل دیگه ... دوتا مسئله باعث شد مسیرم رو پیدا کنم یکی اینکه اگه پدر و مادرم چیزیو میپرسیدن ولو به ضررم به هیچ عنوان دروغ نمیگفتم دوم این بود که با این که با پدرم اختلاف سنی زیادی داشتم ولی همیشه مثل یه دوست بهم مشورت میداد حتی تو کاری که معمولا پدرها منع میکنن خدابیامرز همیشه یه چیز به من میگفت و منم کل زندگیمو مدیون این گفته اش بودم که : من به کاری که تو میکنی اطمینان دارم - مطمئنم مسیر درست تر رو همیشه انتخاب میکنی یه چیز دیگه هم این بود که اگه چیزی بهم میگفت نه نداشتم هرچی بود چشم-شاید خیلی جالب باشه منم اگه چیزی تو خونه میگفتم حتی اگه اشتباه بود باهام مخالفت نمیکرد نمیدونم چرا ولی این حرفش و برخورد هاش تو مسائل ... منو از خیلی کارها منع میکرد:5c6ipag2mnshmsf5ju3 و تو خیلی کارها تشویق میکرد. در مورد مادر هم هرچی بگه چیزی نمیگم اگه چیزی هم بخوام بگم ارام و منطقی اگه عصبانی هم بشم هیچی نمیگم و به روی خودم نمیارم نهایتش یه نیم ساعتی از خونه میرم بیرون به طور کلی در مقابل خانم ها تو دارم علی الخصوص مادرم 3 لینک به دیدگاه
parisa.na 1558 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۱ فکر می کنم بهترین راه اینه که اونایکم امروزی ترفکرکنند.خیلی از مشکل هامون حل میشه...! 3 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۱ واسه راحتی کار بیاین دسته بندی کنیم ...مثلا اختلافات رو در دو دسته اختلاف نظر اختلاف عقیده قراردهیم....اختلاف نظرها رو چطور میشه حل کرد؟اختلاف عقاید رو چطور؟ خب من فک میکنم اختلاف نظر خیلی طبیعی نه فقط با پدر و مادر آدم با هرکس دیگه ای هم ممکنه اختلاف نظر داشته باشه راه حلش ام اینکه به نظرات هم احترام بذاریم قسمت سخت کار تو اختلاف عقده هاست فک میکنم باید در موردش حرف زد که حالا باید دید کدوم طرف میتونه طرف مقابلش و متقاعد کنه با دلایلی که می یاره اگه در نهایت نتونستن عقاید همو و بپذیرن باید ی حد وسطی رو مشخص کنن و هر دو بهش پاینبد باشن 3 لینک به دیدگاه
nima_0098916 169 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۱ بیشترین فشار روحی توی دنیا روی نوجوون ها و تازه جوون هاست . یعنی بازه سنی 24-13 ... من از همتون خواهش میکنم هر نسبتی با این گروه دارید چه خواهربزرگترش هستید .. چه برادر ..چه پدر و یا چه مادر .. نذارید از شما رنجیده بشن... درکشون کنیید.. حتی اگه شده تظاهر کنید.. هر اشتباهی که ازش دیدید. سعی کنید مساله رو از دید اون ببینید.. و آنالیز کنید..بطوری که از صحبت کردن با شما احساس منفی بهش دست نده.. (تاکید میکنم هر اشتباهی ). فقط پیشنهاد و خواهش!!! اگه دیدین به حرفتون گوش نمیکنه. بین دوستاش فرد مناسبی رو پیدا کنینن و ازش خواهش کنید که باهاش صحبت کنه.. حرف های یک هم سن پیشش بیشتر ارزش داره تا حرف های شما.. اگه بازم گوش نکرد برید پیش مشاور. هرچقدر که لازم بود هزینه کنید.. که این چیزا واقعا قیمت ندارن.. و در نهایت اگر دیدین هیچ کار انجام داده نشده ایی نمونده..به ناچار برید سراغ زور و دعوا!!! 2 لینک به دیدگاه
Hodaa37 2744 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۱ نمیدونم وا... من چه جوری باید با بچه م کنار بیام با این اختلاف فرهنگی که هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه با پدر و مادر که زیاد اختلافی نداشتم اگه هم که بود یه کمیش درباره ی زور بودن درس خوندن و دانشگاه رفتن بود که بالاخره تموم شد یه کمیش هم اختلاف نظر و سلیقه که میشه ازش چشم پوشی کرد و همه جا هست کسی درباره ی کنار اومدن با بچه های این دوره و زمونه چیزی بلده؟ ممکنه بمن یاد بده؟ 1 لینک به دیدگاه
Hodaa37 2744 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۱ یادمه زمانی که دبیرستان میرفتم حرف هیچ کس رو قبول نمیکردممدرسه میرفتم اما نه سر کلاس میرفتم با بچه ها فوتبال- هر موقع دلم نمیخواست هم نمیرفتم ازمدرسه میومدم خونه 10 دقیقه بعد با رفیق رفقا اینور اونور بودم و خیلی مسائل دیگه ... دوتا مسئله باعث شد مسیرم رو پیدا کنم یکی اینکه اگه پدر و مادرم چیزیو میپرسیدن ولو به ضررم به هیچ عنوان دروغ نمیگفتم دوم این بود که با این که با پدرم اختلاف سنی زیادی داشتم ولی همیشه مثل یه دوست بهم مشورت میداد حتی تو کاری که معمولا پدرها منع میکنن خدابیامرز همیشه یه چیز به من میگفت و منم کل زندگیمو مدیون این گفته اش بودم که : من به کاری که تو میکنی اطمینان دارم - مطمئنم مسیر درست تر رو همیشه انتخاب میکنی یه چیز دیگه هم این بود که اگه چیزی بهم میگفت نه نداشتم هرچی بود چشم-شاید خیلی جالب باشه منم اگه چیزی تو خونه میگفتم حتی اگه اشتباه بود باهام مخالفت نمیکرد نمیدونم چرا ولی این حرفش و برخورد هاش تو مسائل ... منو از خیلی کارها منع میکرد:5c6ipag2mnshmsf5ju3 و تو خیلی کارها تشویق میکرد. در مورد مادر هم هرچی بگه چیزی نمیگم اگه چیزی هم بخوام بگم ارام و منطقی اگه عصبانی هم بشم هیچی نمیگم و به روی خودم نمیارم نهایتش یه نیم ساعتی از خونه میرم بیرون به طور کلی در مقابل خانم ها تو دارم علی الخصوص مادرم الهی خدا رحمتشون کنه نازنین پدر شما رو یاد یکی از محبوبترین پسرهای دانشکده افتادم وقتی که عصبانی یا دلخور میشد فوری میرفت قدم میزد الهی قربونش برم خیلی شوخ و خنده رو و البته یه کمی شیطون بود فقط یه کمی ولی همه ی خطوط قرمز رو شده حتی یه قدم , رد میکرد منو یاد محمود انداختی مثل شما بود راست میگفت حتی اگه به ضررش بود . مثلا میگفت من داشتم سیگار میکشیدم واسه همین دیر اومد سر کلاسالبته دور از جونت به نظر شما این نوع تربیت میتونه باعث بشه که پسرها خط قرمز رو رد نکنن حتی خلافهای سبک به قول پسرها سبک . مثل قلیون و... دخترها چطور؟چه رفتاری؟ در ضمن شما گِلِت هم خوبه که راهت رو پیدا کردی 1 لینک به دیدگاه
Jafar Alishah 6341 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۱ الهی خدا رحمتشون کنه نازنین پدر شما رویاد یکی از محبوبترین پسرهای دانشکده افتادم وقتی که عصبانی یا دلخور میشد فوری میرفت قدم میزد الهی قربونش برم خیلی شوخ و خنده رو و البته یه کمی شیطون بود فقط یه کمی ولی همه ی خطوط قرمز رو شده حتی یه قدم , رد میکرد منو یاد محمود انداختی مثل شما بود راست میگفت حتی اگه به ضررش بود . مثلا میگفت من داشتم سیگار میکشیدم واسه همین دیر اومد سر کلاسالبته دور از جونت به نظر شما این نوع تربیت میتونه باعث بشه که پسرها خط قرمز رو رد نکنن حتی خلافهای سبک به قول پسرها سبک . مثل قلیون و... دخترها چطور؟چه رفتاری؟ در ضمن شما گِلِت هم خوبه که راهت رو پیدا کردی خیلی ممنونلطف دارین خدا همه ی رفتگان رو بیامرزه البته من مثل اون دوست بزرگوارتون شوخ و خوش رو نیستم در مورد پسرها : به نظرم از بچگی باید نظرشونو در مورد مسائل عادی روزمره پرسید این یعنی افزایش حس اعتماد به نفس (در صورت تایید بزرگترها) یعنی فرصت فکر کردن و انتخاب برای تایید شدن به نظرم ادم نباید با هر مسئله ای با بچه هاش برخورد کنه بعضی وقتها یک جذبه پدرانه میتونه همه چیو حل کنه و .... بعد از رفیق شدن با پسرشون هم یک توقع پدرانه ... در دخترها: نمیدونم لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده