sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 فروردین، ۱۳۹۱ شیخ مشرفالدین ابن مصلح بن عبدا... شیرازی موسوم به شیخ سعدی از بزرگترین ستارگان و برجستگان درجه اول آسمان ادب ایران زمین است كه با تسلط وصف ناپذیر خود بزرگترین شاهكارهای ادبی ایران را در سرتاسر تاریخ ادبی این كشور خلق نموده است. تاریخ زندگی این شاعر و سخنسرای بزرگ چندان معلوم نیست و اقوال متعددی در كتابهای تاریخی ذكر شده است ولی ظاهرا در بین سالهای 600 تا 610 ه. ق در شهر شیراز به دنیا آمده است. سعدی در خانوادهای اهل علم و ادب چشم به جهان گشود(1) و از اوان كودكی تحت نظارت دقیق پدرش به آموختن علوم و معارف روزگار خویش پرداخت. محبت و ارشاد خردمندانه پدر در سالهای كودكی مشوق این كودك خردسالو سرشار از هوش و استعداد بود و وی در مدتی كوتاه به اطلاعات وافری در باب تاریخ و ادبیات ایران دست یافت. سعدی در 12 سالگی پدرش را از دست داد و با سرپرستی مادرش تحصیلات خود را ادامه داد. استاد در سال 621ه.ق رهسپار بغداد كه مركز علمی و ادبی بزرگ آن روز جهان اسلام بود گشت ودر مدرسه معروف نظامیه بغداد و دیگر محافل علمی آن شعر مشغول به تحصیل شد. این دوران مواجه بود با هجوم وحشیانه مغولان به ایران و پایمال گشتن ایالات مختلف ایران در زیر سم اسبهای این قوم وحشی و درنده خو. زادگاه سعدی اگرچه از تهاجمات مغولان مصون ماند ولی استان فارس گرفتار كشمكشهای سختی بین احفاد خوارزمشاهیان و اتابكان شد و آرامش و امنیتی كه بر شیراز حاكم بود رخت بربست. سعدی كه در این ایام به خوشه چینی از محضر دو تن از بزرگترین مشایخ بزرگ صوفیه آن روزگار ابوالفرج بن جوزی و شیخ شهاب الدین سهروردی مشغول بود همزمان با این اوضاع و احوال دل از زادگاه زیبای خود بركشید و به پیروی از روح بیآرام و بیقرار خود به شوق جهانگردی عازم سفری دور و دراز گشت كه بین سی تا چهل سال به طول كشید. وی در طول این سفرهای طولانی ولایات و ایالاتیهمچون عراق، شام و حجاز را در نوردید و تا شمال آفریقا نیز پیش رفت و علاوه بر مشاهده شهرها و ملتهای مخلتف، با مذاهب و فرق گوناگون آشنایی یافت و یا طبقات مردم مخلوط و ممزوج گشت. نقل شده است وی در طیسفرهای خود حتی كاشمر و هند و تركستان را نیز در نوردید كه البته اكثر محققان فعلی سفر سعدی به این سرزمینهای دور دست را مردود دانسته و آن را حاصل تخیلات شاعرانه وی میدانند. حكیم پس از این مسافرت طولانی و در حالی كه از جوانی خام و بیتجربه به پیری دنیا دیده و شیخی اخلاقگرا با كولهباری از تجارب معنوی و افكار ورزیده بدل گشته بود به شیراز بازگشت. این زمان كه حدود سال 655 ه.ق بوده است مقارن بود با ایام حكومت اتابك ابوبكر بن سعدبن زنگی سلغری ((623 ـ 668 ه.ق) و این حاكم اندیشمند درسایه عدل و رأفت خود آرامش و امنیت كاملی را در ایالت فارس حكمفرما ساخته بود.(2) سعدی پس از ورود به شیراز مورد عنایت اتابك ابوبكر قرارگرفت و در شمار نزدیكان وی درآمد. ولی نه به عنوان شاعری ممدوح و درباری بلكه به عنوان مشاوری فرزانه و دانشمندی جهان دیده و قطب صوفیان كه با شهامتی شگفت امیر وسایر بزرگان را به عدل و نیكوكاری میخواند و با اندرزهای خردمندانه خود سپری شدن روزگار و گذشتن جاه و جلال و تغییر احوال را به آنان گوشزد میساخت.(3) حكیم پس از مرگ امیر ابوبكر بن سعد به ارائه پندهای حكیمانه خود به سایر امراء اتابكان فارس و دانشمندانی همچون خواجه شمسالدین محمد جوینی صاحب دیوان وزیر هلاكو و عطاملك جوینی و سایرفضلا و دانشمندان عصر خویش پرداخت. 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 فروردین، ۱۳۹۱ وی اگرچه در برخی اشعار خود این امرا و بزرگان رامدح و ستایش نیز نمود ولی هیچگاه شیوه شاعران درباری پیش از خود را پیروی ننمود و همواره راه اندرز و نصیحت را به جای اغراق و مضمونسازی در مدح در نظر داشت. سعدی در این دوران كه میتوان آن را ایام گوشهنشینی وی دانست در شیراز شهر محبوبش اقامت گزید و در حالی كه در سراسر عالم اسلامی آن روزگار شهره عام و خاص گشته بود به سرایش اشعار خویش و خلق شاهكارهایی همچون گلستان و بوستان پرداخت. بوستان اولین اثر بزرگ هنری او بود كه آن را درسال 655 به پایان رساند و این منظومه تعلیمی بزرگ را به اتابك مظفر الدین ابوبكر بن سعد زنگی هدیه نمود.سعدی یك سال بعد گلستان را كه آمیختهای از نثر و نظم بود به پایان رساند و آن را به پسر ابوبكر به نام سعد بن ابوبكر بن سعد زنگی، كه سعدی تلخص خویش را از نام وی گرفته است، تقدیم نمود. اواخر عمر سعدی در عزلت و گوشهنشینی سپری شد و وی در انزوایی چون اعتكاف صومعهنشینان خود را وقف مراقبه و شعر نمود; شیخ در این روزها از تجارب فراوانی كه در سفرهایش اندوخته بود مواعظی برای پادشاهان و رعایا و شاگردان و ستایندگان میفرستاد و به نوبه خویش از خیراندیشی، هدایا و معاشی كه آنان برای او فراهممیكردند بهرهمند میگشت. این دوره از زندگی نسبتا دراز مدت این شاعر بزرگ در بر گیرنده تصنیف بیشتر اشعارغنایی او اعم از غزلیات و مدایح تعلیمی در قالب قصیده بود كه در آن سران و بزرگان را پند میداد و وقایع جاری راتفسیر میكرد. سخنسرای بزرگ ایران در سال 691 ه. ق در شیراز بدرود حیات گفت و در زاویه خود كه امروز آرامگاه سعدی یا سعدیه خوانده میشد دفن گردید. شهرت شیخ اجل سعدی در دوره زندگی او مرزها را در نوردید و به دورترین مناطق نیز رسید. او كه در جوانی نیز به گفته خود شهره آفاق بود پس از سپری نمودن سفرهای طولانی خویش و پیوستن به دربار اتابك ابوبكر و سرایش بوستان و گلستان به شهرت عظیمی دست یافت. مهارت غیر قابل توصیف شیخ در آمیختن تجربههای تلخ و شیرین و باز نمودن زوایای روح ودل آدمیان با بهرهگیری از ظریفترین عواطف عاشقانه و توصیف زیباییهای طبیعت و لحظههای شوق و هجران چنان شكوه و جلالی به او بخشید كه حتی در دوره حیاتش نیز آثارش سرمشق شاعران و نویسندگان قرار گرفت و سخنسرایان بعد از او بارها طبع خود را در بوجود آوردن آثاری همچون گلستان و بوستان آزمودند. سعدی در انواع قالبهای شعری همچون قصیده و رباعی و غزل طبع آزمایی نمود و در هر یك از اقسامشعری شاهكارهای بزرگی پدید آورد. شهرت عمده وی در سرایش قصیدههایی روشن و روان و ساده و بیتكلف است كه در این قصاید بیشتر به نعت خداوند و پند و اندرز و حكم و مراثی و مدایح پرداخته است. همانگونه كه اشاره شد حكیم شیراز شاعری درباری نبود و اگرچه با تعداد زیادی از دربارها تماس داشت ولی هیچگاه از اعتقاد خود بهآزادی اندیشه و قلم دست نكشید و هرگز دست تكدی پیش كسی دراز ننمود. مدایح او محدود میباشند و او روی هم رفته مایل بود قصاید خود را از مواعظ دلنشین و سخنان حكمتآموز خطاب به پادشاهان پرسازد. سعدی علاوه بر اینكه درجه مداحی قصیده را كاهش داد به آرایش غزل پرداخت و تحول یكصد ساله غزل را تا پیش از ظهور حافظ،به اوج خود رساند. وی غزل را كه بیشتر احساسات شاعر را تعبیر مینماید ترجیح داد و در غزلیات پرشورش خود را به دست احساسات عشقی سپرد كه به راستی تجربه گردیده است. در غزلهای سعدی دل با دماغ و حسن با خرد مبارزه نمود و عشق و ذوق و شور و شوق جای قیاس و نكتهپردازی و مضمونسازی را گرفت و از این روی میتوان گفت غزل از زمان سعدی در ردیف اول اقسام شعر فارسی قرار گرفت. 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 فروردین، ۱۳۹۱ نثر شیرین و روان سعدی كه دقیقا برابر با نظم وشعر او بود از دیگر ویژگیهای منحصر به فرد این شاعر به شمار میرود و وی از این طریق بخصوص نثر مسجع و آهنگدار حسن انتخاب و حسن وزن و تناسب خود را وارد زبان فارسی نمود. هنر بزرگ سعدی در نثر مسجع آن بودكه بدون آنكه از شیوه پیشینیان همچون عطار نیشابوری و ابوالمعالی نصرا... منشی در استفاده از جملات مصنوع و پیچیده استفاده كند عباراتی شیرین و گوشنواز و دلفریب و در عین حال ساده و روان به كار برد كه شهرت او را دوچندان ساخت.(4) از ابتكارات زیبای سعدی در نثر، به كارگیری اشعار و شواهد مناسب در مواقع خاص است كه تأثیری جاودانه به سخن او بخشیده است و نمونه آن در گلستان جلوهگر است. از جمله این شواهد ذكر عباراتی استكه معنی آیات قرآن كریم را با نظم شیوایی روشن ساخته است.(5) از دیگر هنرهای بزرگ استاد سخن ایران بیان حقایق از طریق تمثیل با عباراتی شیرین و كوتاه است كه بدون ورود به استدلال و طول مقال منظور نظر خود را بیان داشته است. سعدی علاوه بر شعر فارسی در ادبیات عربی نیز تسلط بیچون و چرایی داشت و اقامت و تحصیل او دردیار عرب و مطالعه آثار برخی از شاعران و نویسندگان عرب موجب شد كه اشعار پخته و رسایی نیز در زبان عربی بسراید كه بعدها مورد تحسین شعرای عرب زبان نیز قرار گرفت. شیخ اجل آثار بزرگی از خود به یادگار گذاشت كه بخش اعظم این آثار شامل غزلیات، سخنان موجز و گفتههای اخلاقی موسوم به صاحبیه و قطعات (رباعیات ومفردات) در مجموعهای تحت عنوان كلیات سعدی جمعآوری شده است. بزرگترین یادگار هنری این شاعر والامقام دو كتاب جاودانی بوستان و گلستان است كه تمامی هنر خود را در این كتابها جلوهگر ساخته است. گلستان كتابی كوچك با نثر بسیار روان و آمیخته با شعر است كه شاعر در یك دیباچه و هشت باب مجموعه داستانهایی را روایت میكند كه در هر یك از این حكایتها به نوعی چشم خواننده به زشتیهای و زیباییهای زندگی اجتماعی گشودهمیشود. هر یك از داستانهای گلستان سرشار از نكات نغز اجتماعی و اخلاقی و ترتیبی است كه هر كدام حتی به تنهایی نیز میتواند سرمشق زندگی انسانها قرار گیرد. بوستان یا سعدینامه منظومهای در 4500 بیت است كه جدای از حمد و ثنای آغازین به ده باب تقسیم شده و اساس و مبنای آن تعلیم و تربیت است. شاعر دربابهای مختلف كه هر یك به مضامینی همچون عدل و تدبیر، احسان، عشق و شور مستی، تواضع، رضا، قناعت، تربیت،عافیت، توبه و صواب و مناجات اختصاص یافته است عقاید گرانبهای خود را كه حاصل عمری اندیشه و مطالعه افاقو انفس و سیر و سفر و آمیزش با اقسام ملل و نحل و مشاهده وقایع تاریخی است در حكایات و اشعاری زیبا بیان نموده و مجموعهای از بهترین دستورهای اخلاقی و اجتماعی و نمونه شیوای فارسی ادبی را بوجود آورده است.حكیم مجموعهای از شعر و نثر خویش را نیز در قالب هنری و شوخی و انتقاد به تصویر كشیده كه تحت عنوان غزلیات، مضحكات و خبثیات در كلیات او جای گرفته است. توصیف شخصیت واقعی حكیم سعدی در قالب مقالهای كوتاه كاری دشوار است و تنها میتوان گفت او یكی از با روحترین و بلند پایهترین بزرگان ادب ایران و جهان است كه مشوق بزرگ اخوت و برادری در بین انسانها بوده و بزرگوارانه درصدد اجرای این آرمان بزرگ در بین ملتها گام برداشته است. 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 فروردین، ۱۳۹۱ سعدی درباره ارزش زمان حاضر و غنیمت شمردن آن می گوید: کنونت که امکان گفتار هست بگوی، ای برادر، به لطف و خوشی که فردا که پیک اجل سر رسد به حکم ضرورت زبان درکشی اوقات و ساعتها سرمایه عمر را تشکیل می دهند و با گذشتن این ساعتها از عمر انسان کاسته می شود تا سرانجام مرگ فرا رسد و دفتر زندگی را ببندد. چه خوب و لازم است که انسان از هر لحظه عمر بیشترین استفاده و بهره برداری را بنماید. پیامبر اکرم(ص) به ابوذر غفاری فرمودند: «پنج چیز را قبل از پنج چیز غنیمت شمار: جوانی را پیش از پیری، تندرستی را پیش از بیماری، توانگری را پیش از فقر، فراغت را پیش از گرفتاری و زندگی را پیش از مرگ». دراین بیان رسول اکرم(ص) به بهره برداری از نعمت های الهی، سرمایه عمر و دوران جوانی و بهار عمر توجه داده اند. چرا که دوران جوانی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. سعدی در این باره می گوید: جوانا ره طاعت امروز گیر که فردا جوانی نیاید زیر پیر فراغ دلت هست و نیروی تن چو میدان فراخ است گویی بزن من این روز را قدر نشناختم بدانستم اکنون که در باختم قضا روزگاری ز من در ربود که هر روزی از وی شبی قدر بود چه کوشش کند پیر خر زیر بار؟ تو می رو که بر باد پایی سوار شکسته قدح ورببندند چست نیاورد خواهد بهای درست کنون کاو فتادت به غفلت و دست طریقی ندارد مگر باز بست که گفتت به جیحون در انداز تن؟ چو افتاد، هم دست و پایی بزن به غفلت بدادی ز دست آب پاک چه چاره کنون جز تیمم به خاک چو از چابکان در دویدن گرو نبردی، هم افتان و خیزان برو گر آن باد پایان برفتند تیز تو بی دست و پای از نشستن بخیز 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 فروردین، ۱۳۹۱ و باز در جای دیگر در توصیف هوشیاری و درک زمان حال می فرماید: گذشت آنچه در ناصوایی گذشت ور این نیز هم درنیابی گذشت کنون وقت تخم است اگر پروری گر امید واری که خرمن بری به شهر قیامت مرو تنگدست که وجهی ندارد به حسرت نشست گرت چشم عقل است تدبیر گور کنون کن که چشمت نخورده ست مور به مایه توان ای پسر سود کرد چه سود افتد آن را که سرمایه خورد؟ کنون کوش کاب از کمر در گذشت نه وقتی که سیلابت از سرگذشت کنونت که چشم است اشکی ببار زبان در دهان است عذری بیار نه پیوسته باشد روان در بدن نه همواره گردد زبان در دهن ز دانندگان بشنو امروز قول که فردا نکیرت بپرسد به هول مکن عمر ضایع به افسون و حیف که فرصت عزیزست و الوقت سیف براستی اگر آدمی از نعمت سلامت جسم و از نیرو و نشاط خویش بهره گیری نکند، اگر از دارایی و ثروت خویش برای انجام کارهای خیر و از فراغت قبل از گرفتاری و از زمان حیات که تمام درهای سعادت و رستگاری به روی انسان باز است، قبل از مردن توشه نگیرد و بهره برداری کافی از زمان نکند و خود را آماده نسازد، پس چه زمانی می تواند از این امکانات برای حیات ابدی خویش بهره گیرد؟ با فرارسیدن مرگ دیگر دیر خواهد بود و راه بازگشتی وجود ندارد؛ حسرت و اندوه نیز دردی را درمان نخواهد کرد. درجای دیگر هشدار می دهد که چرا اینقدر در بند مال دنیا هستی که اگر پنج درهم از مالت گم شود، غمزده و افسرده می شوی اما هنگامی که عمر عزیزت هر لحظه به باد می رود هوشیار نیستی و فرصت را غنیمت نمی شماری. زپنجه درم پنج اگر کم شود دلت ریش سرپنجه غم شود چو پنجاه سالت برون شد ز دست غنیمت شمر پنج روزی که هست اگر مرده مسکین زبان داشتی به فریاد و زاری فغان داشتی که ای زنده چون هست امکان گفت لب از ذکر مرده بر هم مخفت چو ما را به غفلت بشد روزگار تو باری دمی چند فرصت شمر 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 فروردین، ۱۳۹۱ یکی از چیزهایی که اسلام پیوسته به آن سفارش می کند و از پیروان خود می خواهد که همیشه با دقت و توجه کامل از آن مراقبت کنند و نگذارند به هدر رود و به بطالت بگذرد، زمان و سرمایه ارزشمند عمر است، که باید از این گوهر گرانبها هر چه بیشتر و بهتر بهره برداری کرد و به عنوان عالی ترین غنیمت در جهت سعادت و تأمین دنیا و آخرت استفاده نمود و اجازه نداد که حتی ساعتی از آن ضایع شده و از دست برود چرا که هر دقیقه و ثانیه ای که از آن بگذرد؛ هرگز برنمی گردد و به هیچ قیمت قابل جبران نیست. امام سجاد(ع) فرمود: «بیچاره فرزند آدم که پیوسته به سه مصیبت بزرگ مبتلاست و از آن عبرت نمی گیرد و در حالی که اگر از آنها عبرت بگیرد امر دنیا و آخرت او آسان می شود: یکی ،گذشتن هر روز از عمر اوست. اگر در مالش نقصانی پدید آید مغموم می شود با آنکه جای در هم رفته، در هم دیگری می آید و آن را جبران می کند و عمر را چیزی جبران نمی کند و برنمی گرداند. مصیبت دوم استیفای روزی اوست پس اگر از حلال باشد از او حساب کشند و اگر حرام باشد او را عقاب کنند. مصیبت سوم از این بزرگتر است پرسیدند چیست؟ فرمود: هیچ روزی را شب نمی کند مگر اینکه یک منزل به آخرت نزدیک می شود. لکن نمی داند که به بهشت وارد می گردد یا به دوزخ رسول اکرم(ص) به ابوذر فرمودند: «به عمرت حریص تر باش تا از درهم و دینارت» و حضرت علی(ع) فرمودند: «فرصت به زودی از دست می رود و فوت می شود.» و سعدی باز در جای دیگر در غنیمت شمردن دم در زمان حال زیستن می گوید: خبر داری ای استخوانی قفس که جان تو مرغی است نامش نفس چو مرغ از قفس رفت و بگسست قید دگر ره نگردد به سعی تو صید نگه دار فرصت که عالم دمی است دمی پیش دانا به از عالمی است سکندر که بر عالمی حکم داشت در آن دم که بگذشت و عالم گذاشت میسر نبودش کز او عالمی ستانند و مهلت دهندش دمی برفتند و هر کس درود آنچه کشت نماند به جز نام نیکو و زشت چرا دل در این کار وانگه نهیم؟ که یاران برفتند و ما بر رهیم پس ازما همین گل دمد بوستان نشینند با یکدیگر دوستان دل اندر دلارام دنیا مبند که ننشست با کس که دل بر نکند چو در خاکدان لحد خفت مرد قیامت بیفشاند از موی گرد نه چون خواهی آمد به شیراز در سرو تن بشویی زگرد سفر پس ای خاکسار گنه عن قریب سفر کرد خواهی به شهری غریب بران از دو سرچشمه دیده جوی ور آلایشی داری از خود بشوی یکی از اسامی روز قیامت «یوم الحسره» است، یعنی روز افسوس خوردن، که سعدی در اشعار ذیل به این نکته بسیار مهم اشاره می کند و می گوید: باید ارزش زمان حال را دانست و از عبادت و اعمال صالح نباید غافل شد: زر و نعمت اکنون بده کان تست که بعد از تو بیرون زفرمان تست به دنیا توانی که عقبی خری بخر، جانمن، ورنه حسرت بری برند از جهان با خود اصحاب رای فرومایه ماند به حسرت به جای خور و پوش و بخشای و سراحت رسان نگه می چه داری زبهر کسان؟ همان به که امروز مردم خورند که فردا پس از من به یغما برند به دستم نیفتاد مال پدر که بعد از من افتد به دست پسر؟ نه ایشان بخست نگه داشتند به حسرت بمردند و بگذاشتند آنان که در دنیا تا حدودی از عمر خود بهره بردند و آن را از طریق بندگی خدا و عبادت و اعمال صالح به آخر رسانیدند، حسرت می خورند که چرا بیشتر و بهتر کار و کوشش نکردند و آنان که عمر خود را بیهوده و یا در عصیان و گناه و غفلت تلف کردند و حسرت می خوردند و غم و اندوه سراسر وجودشان را فرا می گیرد و راهی جز جهنم و دوزخ ندارند. خوشا به حال مومنان که شب و روز تن به بندگی و اطاعت و عبادت خدا داده اند و پیوسته روزها با روزه داری و خدمت به خلق خدا و دین و جامعه و شبها با شب زنده داری و مناجات به درگاه خدا و طلب آمرزش عمر عزیز را می گذرانند و هرگز لحظه ای غفلت ننموده و آن را به هدر نمی دهند، چنانکه امیرالمؤمنین علی(ع) در وصفشان فرمود: که مومن زندگیش را در طریق کسب کمالات و فضایل انسانی بدون از دست دادن فرصت ها می گذراند. منابع:سایت سارا شعر سایت آفتاب 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده