spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 فروردین، ۱۳۹۱ بدیو، آلن (1388) اخلاق؛ رساله ای در ادراک شر، ترجمه باوند نهپور، تهران: چشمه. روزمره گی دروغ: مطالعات فرهنگیِ در باب زندگی روزمره یک ـ اخلاق و بسترهای مرتبط با آن، به مقولات انتزاعی و مفهومی به زعم الن بدیو؛ فیلسوف فرانسوی، مربوط نیست، بلکه با موقعیتهای خاص پیوند دارد. به جای این که اخلاق را به دلسوزی به حالِ قربانیان تقلیل دهیم باید آن را دستورِ اخلاقی پایندهی فرآیندهای منفرد به حساب آورد. آن چنان که اخلاق، امروزه، قاعدهای است که تعیین میکند با آن چه «در حال رخ دادن است.» چگونه باید روبهرو شویم. اخلاق؛ شیوهای است «برای سامان دادن به برداشت مان از موقعیت تاریخی(اخلاق حقوق بشر)، موقعیت علمی، فنی (اخلاق پزشکی ـ اخلاق زیستی)، موقعیت اجتماعی ( اخلاق با ـ هم ـ بودن)، موقعیت رسانهای (اخلاق ارتباطات) و غیره که در این خاص بودگی کنشهای اخلاقی، اخلاق مبتنی بر تفاوت را میتوان تبیین کرد. این گونه واکنشهای منفرد فردی، سپهر زیست اخلاقی مان را با گونههای خاصی از اخلاق و تمایزاتش، سرشار و مملو میکند که این خود در تشخص بخشیدن به افراد جامعه نقش به سزایی ایفا میکند. اما هنگامی که این اخلاق و کنش اخلاقی با کلان روایتی ایدئولوژیک همنشین شود، علاوه بر همسان کنندگی افراد و عشیرهای کردن کنشهای اجتماعی آنها، رفتارهای اخلاقیاشان را با نوعی دروغ ـ ریا ـ تهمت ـ انتقام ـ خشونت… همزاد و توامان میکند و از این جاست که «اخلاق دروغ » در جامعهای با دستورات اخلاقی همگانی، در تمام شرایط و موقعیتهای انسانی/ محیطی، سلطه مییابد، تفاوتهای فردی از بین میرود و همهی شهروندان، تبدیل به سیاهی لشکرهایی میشوند که برای حفظ جایگاه شان در نظام سلطه، اقدام به دروغ گفتن و ریا ورزیدن و… میکنند. دو - دروغ: نوعی خشونت در زبان است که منجر به جعل مضاعف مفاهیم میگردد. خشونتِ دروغ؛ به نوعی در هر دو ساحت واژگانی و گفتاریِ زبان به زعم «فردینان دو سوسور»، تأثیر معنا گسیختهای دارد که در فرآیندِ دروغ، معنای واژگان و نوع استعمال واژگان در گفتارِ عامه، دچار اختلال معنایی میگردد. از جهتی دیگر زبان؛ نظام نشانهای نیز محسوب میگردد که باعث ایجاد دلالتهای معنایی (مفهومی) گستردهای در ارتباط و روابط انسانی میگردد و آن دلالتها به بازنمایی برخوردهای انسانی/ محیطی منجر میگردد، از این دلالتها و اختلالات زبانی، در جامعهای که با خشونت زبانیِ دروغ و تهمت و … روبه رو باشد، دیالوگهای معنا گسیختهای شکل می گیرد که در آن جعل مفاهیم، رواج گستردهای پیدا میکند. برخی کلمات و جملات، بار نشانگی دروغ را حمل میکنند و دلالت بر دروغ بودگی و ناواقع بودگی خود دارند که باعث ایجاد اختلال معنایی در زبان روزمرهی مردم میشوند و ما را با خشونت و آلودگی زبانی مواجه میکنند که هم چنین آن را در زمان، بازتولید میکنند. امبرتواکو؛ نشانه شناس ایتالیایی در داستان «کتاب دروغهای اکو» این چنین دربارهی دروغ گفتن و تداوم تاریخ بر پایهی این دروغها میگوید: همواره دروغها و جعلیات، نوید دهندهی آیندهای بهتر و دل پذیرتری است که آیندگان هم با دروغهای خویش آن را تداوم میبخشند. تاریخ رسمی چیزی نیست جز سند دروغهای بزرگ. دروغ با خشونت زبانی خود، تاریخ یک ملت را جعل میکند و حتی دلالتهای نشانهای، مفاهیم و … را آلوده میسازد. سه - هر نظام سیاسی که مشروعیت و حیات خویش را از کار کردهایش اخذ نمیکند بلکه آن را با ترفندهای ایدئولوژیکی در پی تکرار و تداوم سلطهی خویش بر افراد حاصل میسازد، نیازمند رواج و عمومیت دادن به آگاهی کاذبی است که قدرت هژمونیک حاکمیت را تضمین کند. لذا دروغ؛ به منزلهی آگاهیای است که گروههای حاکم طراحی میکنند. تا به سلطهی خود مشروعیت بخشند و آن را باز تولید کنند(یا همان مفهوم ساز و برگ ایدئولوژیک دولت که لویی آلتوسر به ارائه ی آن می پردازد). در این حالت [مفاهیمِ دروغین و جعلی] کمک میکنند تا سلطه، چونان امری الهی، طبیعی، مطبوع و اجتناب ناپذیر مطرح شود. «تری ایگلتون»، در کارکردِ ایدئولوژیک دروغ در جوامع توتالیتر، اعتقاد دارد که گفتمان ایدئولوژیک به مطالعهی راههایی درگیر است که در آن به چگونگی کاربرد معانی[ و مفاهیم دروغین و جعلی] جهتِ حفظ روابطِ سلطه میپردازند. این ایدئولوژی دروغین که مبدل به گفتمانی کلان در روابط قدرت میگردد، منجر به تولید و باز تولید افرادی اتمیزه و موناد گونه میشود که وجه تشخص یافتگی اشان، در این روند بیمعنا شده و به زعم «هانا آرنت»؛ با افرادی «هیچ کس» مواجه میشویم که با ادبیات دروغین خویش، تنها به مشروعیت بخشیدن به نظام و حاکمیت ایدئولوژیک میپردازند. دروغ برای حفظ سلطهی توتالیتاریستی و با همراه شدن نظام پلیسی و انحصار اطلاعاتی به این جریان: به تحمیق مردم عامه پرداخته و پروسهی تکراری مشروعیت جعلی خویش را تداوم میبخشد. چهار- «یورگنها برماس» در ایضاحی بر کار کرد دروغ و تأثیر آن بر ذخایر زبانِ ارتباطی (مراودهای) اعتقاد دارد که دروغ؛ نقطهای را مشخص میکند که در آن زبان از طریق منافع قدرت که بر آن تأثیر میگذارد، از شکل ارتباطی تاب بر میدارد و سلطه خود را بر گفتار ثبت میکند به نحوی که از ساز و کار دروغین ایدئولوژی به صورت مجموعهای از تأثیرهای درونی استدلالهای ویژه در میآید. این تاب خوردگی شکل زبان ارتباطی، باعث اختلال در عقلانیت مفاهمهای و ارتباطی در جامعه میگردد و امکان دیالوگ و دستیابی به حقایق بین الاذهانی را سلب میکند. که این وضعیت در درون خود، « دیگری» را از معنا و تشخص تهی میکند و در کنار نبود معنا در دیگری، همچنین با نبود سرمایهی اجتماعی به عنوان یک ذخیرهی اخلاقی در زندگی روزمرهی عامه مواجه میشود. اعتماد و اطمینانِ اجتماعی مختل میگردد و در پی آن امید به زندگیِ آرام و ایمن از بین خواهد رفت. دلهره و بیگانه هراسی در تعاملاتِ فردی حاکم میگردد و جامعه خود را با وجهی پارانوئیک، تحریف شده میبیند. پنج - زندگی روزمرهی افراد در بستری دروغین و جعلی از مفاهیم مشروعیت بخش، کنش افراد برای بیان نظرات و اندیشههای واقعی خویش را به دلیل در دسترس نبودن رسانهای که واقعیات و حقایق زندگیاشان را بازتاب دهد، مورد آسیب قرارداده است که باعث ایجاد واکنشهایی در زندگی این افراد میشود. این افراد تا آنجت پیش می روند که حتا بدنِ خود را تبدیل به رسانهای برای بیان واقعیات زندگی خود میکنند و یا با توالت نوشته، دیوار نوشته، درخت نوشته، ماشین نوشته، گاز دادن موتور و … به مثابهی رسانهای برای بیان افکار خود روی میآورند. "جان فیسک"؛ جامعه شناس آمریکایی در این باره ترکیبِ «مقاومت از طریق مناسک خرده فرهنگها» را مورد تأکید قرار میدهد و به تبیین این رفتارها، ذیل این مفهوم میپردازد. این افراد که به طور خاص جوانان هستند، به دلیل این که رسانههای رسمی در وضعیت دروغ پراکنی هستند و به جعل واقعیات میپردازنند، آنها به دنبال دستیابی به رسانههایی غیر رسمی و آزادتر جهت انجام مناسکِ مقاومت خود، در مقابل ایدئولوژی دروغ ساز و جعل کنندهی حاکم، دست به آفرینش رسانههایی غیر رسمی میزنند. لذا به نسبتی که در جامعه، به طور رسمی انتشار دروغ افزایش یابد و بیان واقعیات مجال رسانگی نیابد، میزان دیوار نوشتهها، توالت نوشتهها و... افزایش قابل ملاحظهای خواهد یافت. منابع: باتامور، تام (1385) مکتب فرانکفورت، ترجمه حسینعلی نوذری، تهران: نی. گلیکز، مری (1388) درسنامه نقد ادبی، ترجمه جلال سخنور و...، تهران: اختران. دیورینگ، سایمون (1386) مطالعات فرهنگی، ترجمه شهریار وقفی پور و...، تهران: تلخون. کانرتون، پل (1387) جامعه شناسی انتقادی، ترجمه حسن چاوشیان، تهران: اختران. استوری، جان (1387) مطالعات فرهنگی درباره ی فرهنگ عامه، ترجمه حسین پاینده، تهران: آگه. 3 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 فروردین، ۱۳۹۱ درج این مطلب را در تاپیک جاری بی ضرر نمیدانم منبع وبلاگ شخصی(حبل المتین) هوالله إِنَّ اللّهَ لاَ یَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ وَإِن تَکُ حَسَنَةً یُضَاعِفْهَا وَیُؤْتِ مِن لَّدُنْهُ أَجْرًا عَظِیمًا در حقیقت خدا هم وزن ذره اى ستم نمىکند و اگر [آن ذره کار] نیکى باشد دو چندانش مىکند و از نزد خویش پاداشى بزرگ مىبخشد {نساء/40} تعریفی از اخلاق : مجموعه ای از فضائل و رذائل درونی انسان که در ساحت بیرونی آن نمایان میشود در الهیات مزدیسم بحثی وجود دارد به نام خیر و شر ، این الهیات اخلاقی مطلق گرایانه را به بشر نمایان کرده است ، یعنی اخلاق صرافا در معنا بیان میوشد. مثلا راستی راست است پس دروغی هم دروغ است ، اهورا وجود خیر مطلق است و شری در او نیست و به بیان دیگر نمیتواند آن را انجام دهد و بدی اهریمن است که ذره ای خیر در ذات او وجود ندارد(مثلا افتخار موبدان زرتشتی این است که اهریمن را اهورا خلق نکرده است در صورتی که با این سخن توحید افعالی اهورا را زیر سوال برده اند) در الهیات و بهتر بگویم فلسفه یونانی ، یونانیان چون ارسطو و شاگردانش بر این باور هستند که هیچ خوبی مطلق و هیچ بدی مطلقی وچود ندارد ، یعنی در ذات واحد الهی نیز خوبی و بدی بمساوات موجود است در الهیات و فلسفه اسلامی ، فارابی و ملاصدرا و برخی از قدمای اسلامی بر این باورند خیر مطلق وجود دارد اما بدی نسبی است. یعنی اینکه خداوند تنها ذات خیر مطلق است اما برخی افعال چون جباری ، غضب و . . در خداوند بالقوه است و بالفعل نیست ، یعنی فلسفه اسلامی بیان میکند اگر فعلیتی فعلی را با علم فلسفه مزدیسم بگوییم خداوند نمیتواند انجام دهد ، توحید افعالی را زیر سوال بردیم و اگر بگوییم انجام میدهد به فلسفه یونانی رسیده ایم و خداوند را نیمه شر نموده ایم ، لذا ملاصدرا در سفر دوم اسفار اربعه بیان میکند ما به این دلیل میگوییم سبحان الله ، یعنی خدا پاک و منزه است از فعلیت شری که در او به دلیل خداییش در توحید افعالی موجود است اما بدلیل مطلق بودن خیرش از انجامش منزه است و در روبرو: شیطان این مخلوق ، شر مطلق نیست ، یعنی آنکه ذاتا مخلوقی که از واحد خیر خلق شود شر نیست (یک ادله کاملا فلسفی مجرب) و همچنین آیات قرآن در مورد عبادات شیطان در درگاه خدا کاملا مشهود است. به عقیده این حقیر اخلاق هم مطلقست و هم نسبی این گذاره در دو شکل باید بررسی شود . نخست اینکه چه اخلاقی مطلق است ؟ به نظر من هر قوه مطلقی میتواند اخلاق مطلق داشته باشد ، یعنی با توجه به پست قبلم در خصوصی الهیات اسلامی قوه ی خیری که صرفا در حدود خداوند است میتواند اخلاق مطلق از خود بروز دهد. یعنی خداوند که خیر مطلق است تنها میتواند اخلاق مطلقی را بروز دهد. راستی او راستی مطلق است ، وعده ی او حق و صحیح است ، از ریا ، سست بنیادی ، فرافکنی و . . . بدور است. در خود کاستی نمیبیند که بخواهد به هر ریسمانی چنگ بزند. اما در مورد مخلوق که در آن خیر و شر همزمان وجود دارد. مخلوقی که من از آن نام می برم آدم و شیطان است. شما توجه کنید که ما گاها به نام تقیه و مفسده و مصلحه و غیرو برخی دروغ ها را راست و برخی راست ها را دروغ جلوه میدهیم و یا مصلحت را به تکلیف اولاتر میدانیم ، این اخلاق که از جانب بشر دوگونه خیر و شر بروز میکند لذا اخلاقش را نسبی می کند. یعنی حتی حقیقتی قابل کتمان است چون یا به مصلحت نیست و یا در آن مفسده است.لذا اینگونه است که انسان از خیر محض و اخلاق مطلق دور شده است. شیطان هم همینگونه است ، گاها در مباحث عرفانی میبینیم که شیطان برای دور کردن سالک از طریق الله اندکی موهبات عرفانی به او می رساند ، در نگاه کلی کار شیطان خیر است چون به او قدرت های عظیم عرفانی به دلیل داشتن قدرت شیطانی خود داده است. اما در بطن این کار شر است چون هدف شیطان دور کردن سالک از یاد و طریقت الهی و دلخوش کردن او به چند قدرت عرفانی است. پس شیطان هم در اخلاق نسبی است یعنی نه ضرر او به عینه به بدی و پلشتی نمایان نمیشود گاها زیبایی را به خوبی جلوه داده است بقول معصومین ، شیطان گناه را زیرو میدهد به نیکویی. پس ما در جامع بشری اخلاق مطلقی نداریم بلکه تمامی رذائل و فضیلتها صرفا نسبی می باشد با سپاس پ.ن: - حقیقت : کلام و برهان و آیتی غیر قابل کتمان است که گاها به شکل غیر ملموس پنهان شده است - واقعیت: کلام و برهان آیتی است که شاید حقیقت نباشد و یا به حقیقت نزدیک باشد اما ملموس تر و قابل دسترس تر از حقیقت است 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده