*Mahla* 3410 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 فروردین، ۱۳۹۱ آيا فلسفه کالای تجملی است؟ مترجم: امید شکیبا بر طبق هرم سلسله مراتبی مازلو، پاسخ بلی است. به نظر مازلو، انسانها فقط زمانی به فکر وضعیت روح و روان خود میافتند که اساسیترین نيازهای فیزیکی و مادی خود را تامین کرده باشند، اما فلاسفه و سایر استادان در رشتههای علوم انسانی، سعی وافری میکنند تا جهانيان را متقاعد سازند که اینطور نیست. [TABLE=align: left] [TR] [TD=width: 100%] [/TD] [/TR] [/TABLE] در هنگام بحرانهای اقتصادی پیشین، تعداد دانشجويانی که در رشتههای علوم انسانی درس میخواندند کاهش يافت. وقتی پیدا کردن شغل دشوارتر میشود، دانشجويان احساس میکنند میل بیشتری به تحصیل در حوزهها و موضوعاتی دارند که عرضه آن به کارفرمايان آسانتر است. به علاوه، با توجه به اینکه دولتها مجبور به اولویتبندی منابع مالی آموزشی هستند و کمکهای خیریه به دانشگاهها کاهش میيابد، منابع مالی برای علوم انسانی در ردیف نخستین گزینههایی هستند که کاهش میيابند. از آنچه که به تازگی درباره بازار کار اساتید دانشگاهی در علوم انسانی شنیده میشود (که حتی در سالهای خوب اقتصادی نیز با مازاد عرضه روبهرو هستند)، به نظر میرسد اگر کسی با دلالی بازار سهام امرار معاش کند، افق مالی بهتری در مقایسه با کسی دارد که دکتری تاریخ گرفته است. بسياری از دانشگاهها در حال کوچک کردن دانشکدههای علوم انسانی خود با استخدام نکردن هيات علمی جدید هستند و اغلب حتی استادان بازنشسته را نیز جایگزین نمیکنند. اما کاستن از بخش علوم انسانی در واقع یک نوع صرفهجویی دروغین است. مطالعه موضوعاتی مثل فلسفه بر تفکر انتقادی و مهارتهای ارتباطاتی تاثیر میگذارد. جوامعی که تنوع دانشها و افکار گوناگون دارند در حقیقت همانهایی هستند که رونق و شکوفایی اقتصادی پیدا کردند. آمار بهایدا استدلال میآورد که هند با تولید این همه مهندس، بدترین خدمت اقتصادی را به خود کرد. آنتونی کرونمن استاد حقوق نیز میگوید که آشوبها و بحرانهای اقتصادی و اجتماعی عصر حاضر نشاندهنده این است که نياز به بازنگری در مسائل اخلاقی داریم. او میافزاید: «نياز به دیدگاه سنتیتر علوم انسانی، اینک بیش از هر زمان دیگری ضروری است»، اشاره او به ادعانامه گسترده حرص و طمع، بیمسوولیتی و فریبکاری است که منجر به بحران مالی شد. به نظر وی، زمان بازنگری در اموری است که ما اهمیت میدادیم و برایش ارزش قایل بودیم، زمینهای که علوم انسانی «کاملا تجهیزات لازم برای توجه و پرداختن به آنها را در اختيار دارد.»پس از افتضاح مالی شرکت انرون، به دانشکدههای مدیریت بازرگانی فشار زيادی وارد شد تا تعداد واحدهای درسی اخلاق در سرفصل مطالب رشتههای بازرگانی را افزایش دهند؛ اما آيا واقعا میتوان اخلاقيات را به دانشجويان بازرگانی آموخت؛ به نظر میرسد که ارزشهای فردی هر کسی در آن سن کاملا شکل گرفته باشد. بیشتر دانشجويانی که وارد مدارس بازرگانی میشوند پایههای اخلاقی مستحکمی را دارا هستند، اما آيا هر کلاس دانشگاهی میتواند به اقلیتی که فاقد این اخلاقيات هستند آنها را آموزش دهد؟ آيا یک دلال وامهای رهنی مسکن که وامهای خطرناک را به خریداران مسکن فروخت، اگر فلسفه کانت را در دانشگاه بیشتر خوانده بود تامل بیشتری برای عمل خود میکرد؟ منبع: اکونومیست لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده